سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چرا امام علی ( علیه السلام ) فرمود: به خدا قسم اُنس پسر ابی طالب به مرگ از اُنس طفل به پستان مادر بیشتر است؟

سخن امام علی( علیه السلام ) که در پرسش بدان اشاره شده، از خطبه‌های آن‌حضرت پس از وفات رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. زمانی که عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب به قصد بیعت خدمت ایشان مشرف شده بودند.ابوسفیان که از طرفی سابقه چندانی در اسلام نداشت؛ زیرا در سال هشتم هجرت در فتح مکه آن هم از روی ناچاری به ظاهر اسلام اختیار کرد.
کد خبر: ۲۲۱۱۹۷
۰۹:۲۰ - ۰۹ فروردين ۱۳۹۹

شیعه نیوز:
پرسش
این سخن امیرالمومنین( علیه السلام ) مبنی بر شوق من به مرگ از شوق کودکی به پستان مادرش بیشتر است نشانه چیست؟ آیا آزار و اذیت مخالفان بوده، یا جنبه معنوی حضرت به رب العالمین، یا خدای ناکرده ناشکری حضرت؟!
پاسخ اجمالی

سخن امام علی( علیه السلام ) که در پرسش بدان اشاره شده، از خطبه‌های آن‌حضرت پس از وفات رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. زمانی که عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب به قصد بیعت خدمت ایشان مشرف شده بودند.
ابوسفیان که از طرفی سابقه چندانی در اسلام نداشت؛ زیرا در سال هشتم هجرت در فتح مکه آن هم از روی ناچاری به ظاهر اسلام اختیار کرد.[1] از طرف دیگر در گذشته از شخصیت‌های بزرگ قریش بود، وقتی دید سهمی در خلافت ندارد، عباس بن عبدالمطلب را تحریک کرد و پیش حضرت علی( علیه السلام ) آمد و به او پیشنهاد بیعت داد. البته ابوسفیان هدف درستی نداشت و می‌‎خواست میان مسلمانان اختلاف و جنگ به راه اندازد؛ چراکه جریان بیعت در سقیفه به نفع ابوبکر پایان یافته بود با آنکه خلافت در واقع حق علی( علیه السلام ) بود . او فکر می‎کرد بهترین وقت برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان و ایجاد جنگ و ستیز داخلی این زمان است؛ زیرا پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) تازه از دنیا رفته و خلافت هنوز مستقر نشده است، به هر حال پیشنهاد او روی علاقه به علی( علیه السلام ) و اسلام نبود، بلکه می‌‎خواست اسلام تضعیف شود.[2]
این‌جا بود که امام علی( علیه السلام ) در پاسخ به پیشنهاد او فرمودند: پس اگر بگویم حکومت حق من است می‎‌گویند: حریص بر حکومت است، و اگر سکوت کنم می‎‌گویند: از مرگ ترسیده است!: «فان أقل یقولوا: حرص علی الملک، و ان اسکت یقولوا: جزع من الموت». چه دور است آنچه می‌‎گویند، بعد از آن همه مصیبت‌های کوچک و بزرگ. به خدا قسم پسر ابی‌طالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوس‌تر است: «هَیهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ‏ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه‏».[3]
این روایت ناظر به آن است که سکوت حضرتشان در برخی شرایط به دلیل ترس از مرگ نبوده، بلکه ایشان به دلیل شناخت کامل از مقولۀ مرگ و نگران نبودن از آخرت، آن‌چنان انسی با مرگ داشت که ترس از آن نمی‌تواند بر رویکردهای اجتماعی ایشان تأثیرگذار باشد.
حضرت می‌‎فرماید: من در شرایط سختی گرفتار شده‌ام، اگر بگویم خلافت حق من است و پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در جاهای مختلف مرا برای امامت و خلافت معین کرده است، نمی‌گویند راست می‎‌گوید و خلافت حق او است، بلکه می‌‎گویند حریص بر حکومت است – چنان‌که گفتند - و اگر سکوت کنم، یک عده می‌‎گویند از مرگ ترسیده است!
علی( علیه السلام ) اگر می‌‎خواست قیام کند می‌‎دید نتیجه ندارد، سکوت حضرت از این جهت بود که اگر قیام می‌‎کرد بی‌جهت خود و نیروهایش از بین می‌‎رفت. در این شرایط اگرچه جامعه چون رشد ندارد انسان را محکوم می‌کند، اما انسان باید صبر کند تا شرایط فراهم شود، سعی کند شرایط و مقدمات را فراهم کند، رشد و آگاهی به مردم بدهد و بعد قیام کند.
امام علی( علیه السلام ) غیر از جنگ تبوک در تمام جنگ‌های پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرکت داشتند و خود را به مخاطره می‌‎انداختند، با بزرگان عرب جنگ کردند و از این جهت ضربه‌های زیادی خوردند، این است که می‌‎فرماید: نسبت به من، برچسب­زدن ترس از مرگ بسیار نابجاست بعد از آن همه مصیبت‌ها که من در جنگ‌ها دیده‌ام، من از جنگ و مرگ نمی‌ترسم: «به خدا قسم پسر ابی‌طالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوس‌تر است.
حضرت می‌‎فرماید: سکوت من به دلیل ترس از مرگ نیست، بلکه به جهت علوم و اسراری است که من می‌‎دانم اما نمی‌توانم ظاهر کنم؛ زیرا شما تحمل شنیدن آن علوم را ندارید و کنترل خود را از دست می‌‎دهید و مضطرب و متزلزل می‎‌شوید.
[1]. ر. ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۰۳، دار المعرفة، بیروت، بی‌تا؛ ابو حاتم تمیمی، السیرة النبویة و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۳۲۸- ۳۲۹، الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
[2]. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، مترجمان، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج 2، ص 54، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش.
[3]. صبحی صالح، نهج البلاغه، خ 5، ص 52، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: