در پاسخ به اين سئوال که آيا قرآن برتر است يا عترت؟ دو گروه وجود دارند: اول، گروهي که قرآن را برتر دانستهاند. از جمله اين گروه مرحوم «آخوند ملا اسماعيل مازندراني» ـ معروف به خواجويي ـ بوده که در اصفهان اقامت داشته، در همانجا وفات يافته و قبرش در تختفولاد است. وي رسالهاي در اين باب نوشته و در آن نتيجه گرفته که قرآن برتر از عترت است. دلايل چهارگانه وي بدين ترتيب است:
1. در حديث ثقلين قرآن مقدم بر عترت ذکر شده و اين حديث نزد شيعه و سني متواتر است که پيامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «... کتاب الله و عترتي...»:
2. مطابق بعضي طرق روايت اين حديث، رسول خدا(ص) قرآن را با وصف «بزرگتر بودن» بيان نموده و آن را «ثقل اکبر»، و عترت را «ثقل اصغر» خواندهاند.
3. آن حضرت(ص) کتاب را به خدا و عترت را به نفس خود اضافه نمودهاند.
4. حديثي که از امامان(ع) در فضيلت قرآن روايت شده است که فرمودهاند: «کتاب خدا ريسمان يا طنابي است کشيده شده به دست خدا»
آن مرحوم به اين چهار دليل، قرآن را افضل از عترت دانسته است.
دوم، گروهي که معقتدند، عترت پيامبر(ص) از قرآن برتراند؛ به دلايل زير:
1. مجرد تصريح به «بزرگتر بودن» دليل بر برتر بودن نيست و تقدم بيان کتاب در حديث ثقلين، بنابر هيچيک از دلالات سه گانه [منطقي] (يعني تطابقي، تضمّني و التزامي) دليل برتر بودن آن نميشود، زيرا هرگاه بخواهند دو چيز را با هم بيان کنند، طبيعتاً يکي از آن دو پيش از ديگري ذکر ميشود و چه بسا که دومي برتر از اولي است: مانند اين آيه شريفه: «إنّ الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر؛ همانا نماز از زشتي و ناپسندي باز ميدارد، و ياد خدا بزرگتر است.»
بر اساس روايات صحيح «صلوة» بر اميرالمؤمنين(ع) تأويل شده، در حالي که آن حضرت(ع) برتر از ذکر است، اما در اين آيه به تصريح، ذکر خدا بزرگتر شمرده شده است. به علاوه بزرگتر بودن از يک جهت (خاص)، دليل بر برتر بودن از همه جهات نميشود. به عنوان مثال،«عقيل» از جهت سِنّي از اميرالمؤمنين(ع) بزرگتر بود ولي آن حضرت(ع) از هر جهتي از عقيل برتر بودند. درباره حضرت مريم نيز در آيه شريفه آمده است:
إنّ الله اصطفي?ک و طهّرک و اصفي?ک علي نساء العالمين
همانا خداوند تو را برگزيد و پاک و پاکيزه گردانيد از ميان زنهاي جهانيان؛
ولي اين صفات و ويژگيها دلالت بر افضل بودن مريم از حضرت فاطمه زهرا(س) ندارد، زيرا نهايت اختصاص مريم به اين ويژگي، تولد يافتن حضرت عيسي از او به واسطه روحالقدس يا جبرائيل است ـ بدون پدر ـ اما در عين حال از فاطمه(س) برتر نيست.
2. بزرگتر بودن قرآن، به دليل شمول آن نسبت به احکامي است که برتري عترت(ع) و وجوب پيروي و اطاعت ايشان را در همه امور، از جانب خداوند متعال، بيان کرده است. اما نام بردن از عترت توسط پيامبر(ص) به دليل ويژگيهايي است که خداوند به ايشان عطا فرموده است. ايشان داراي تمام فضايل قرآن و غير آن است، در حالي که قرآن چنين نيست.
3. در بعضي از احاديث معتبر به اين مضمون تصريح شده است که اميرالمؤمنين(ع) برتر از قرآن هستند. چنانکه سيد هاشم بحراني(ره) در تفسير برهان روايت نموده است: عليبن ابي طالب (ع)، أفضل من القرآن
4. پاسخ به دليل سوم گروه اول که گفتهاند، کتاب به خدا اضافه شده و عترت به پيامبر(ص)، آن است که اين دليل تمام نيست، زيرا اضافه به رسول خدا نيز اضافه به خداست، زيرا در احاديث فراواني از ايشان به عينالله، يدالله، جنبالله، وجهالله، اذن الله، لسانالله و ... تعبير شده است.
5. در پاسخ به دليل چهارم که گفتهاند، قرآن، ريسمان خداست، ميگوييم که عترت هم ريسمان خدايند که به دست خدا کشيده شدهاست. ايشان بنابر روايات صحيح و معتبر، مبيّن کتاب و عروةالوثقياي هستند که هيچگاه گسيخته نخواهد شد.
دلايل برتري عترت از قرآن عبارتند از:
دليل اول: آنکه حقيقت محمد و عترت طاهرين او(ص) اولين مخلوقاتي هستند که [توسط خداوند متعال] آفريده شده و به دلايل عقلي و نقلي از تمام مخلوقات شريفتر و گراميتراند. دليل عقلي آنکه، بر اساس قاعده عقلي: امکان اشرف، آفريده نخست بايد اشرف ممکنات و برترين مخلوقات باشد و اين حضرات(ع) عقل اول هستند. دلايل نقلي اين مسئله فراوان است، از جمله از معصوم(ع) روايت شده است: «نخستين مخلوقي که خداي متعال آفريد، عقل بود... [آنگاه به آن فرمود:] به عزت و جلال خودم سوگند که مخلوقي را محبوبتر از تو خودم نيافريدم، به واسطه تو ثواب ميدهم و به واسطه تو مجازات ميکنم».
اين روايت دليل بر برتري عقل از جميع مخلوقات است و مراد از آن، حقيقت نوراني محمد و آل محمد(ع) است که از تمام مخلوقات ـ از جمله قرآن ـ برتر است. پس عترت پيامبر(ص) که جملگي از نور پيامبرند، برتر از قرآناند:
دليل دوم: آنکه ولايت عترت، جمله مخلوقات را ـ از جمله قرآن ـ فرا گرفته؛ قرآني که در لوح محفوظ موجود است و در ديگر منازل آن تا به قرآن مکتوب که در دسترس مردمان قرار دارد. بر حسب اعتقاد ما، ولايت ايشان، بر اساس ولايت کليه مطلقه بر تمام خلايق احاطه دارد، چنانکه اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: من همان هستم که ولايتم ولايت خداوند متعال است.
دليل اين امر، روايات متعددي است که از جمله «فيض کاشاني» (ره) بعضي از آنها را در مقدمات تفسير صافي آورده است، مانند اين روايات که امام صادق(ع) فرمودند:
همانا خداوند متعال ولايت ما ـ اهلبيت ـ را قطب (محور) قرآن قرار داد.يعني قرآن، بر محور ولايت ما دور ميزند.
دليل سوم: اينکه عترت(ص) کلام الله ناطق و کتاب مبين؛ و قرآن، کلام صامت و بيسخن او است. و ديگر آنکه قرآن عبارت از، الفاظ، خطوط و نقوشي نگاشته شده است که علم آن نزد عترت وجود دارد. پس حقيقت قرآن و علوم آن، به طور اعلي، اشرف، کاملتر و تمامتر در حقيقت نوراني امام معصوم(ع) موجود است. بنابراين امام، برتر از قرآن بوده، ـ همچون برتري معاني از الفاظ ـ بلکه قرآن، جزء و قسمتي از فضايل و مناقب امام و حاکي از بخشي از شئون و مراتبي است که خداوند متعال در ايشان قرار داده است.
دليل چهارم: آنکه قرآن، کلام مخلوق ـ يعني رسولاکرم(ص) ـ از جانب خداوند بوده، ولي نور نبي اکرم و حضرات عترت(ع) بلاواسطه توسط خالق متعال آفريده شده و بنابر روايات متعدد اثبات شده که عترت، در تمام فضايل با رسولاکرم(ص) يکساناند، مگر در نبوت و علت ايجاد ساير موجودات ـ از جمله قرآن ـ جز حقايق انوار مقدس اين حضرات(ع) چيز ديگر نيست.
دليل پنجم: آنکه قرآن موجود و در دسترس ما، تنها سايه، آينه و نشاني از قرآن موجود در عالم مثال و انوار است و ميدانيم که آن عوالم، تماماً مخلوق و آفريده از اشباح انوار پيامبر و عترت(ع) است، زيرا ايشان نورالانواري هستند که ساير نورها از نور ايشان روشن شده و لذا علت مادي و صوري براي آنها و همچنين براي قرآن هستند، بنابراين افضل از قرآناند.
دليل ششم: آنکه علوم عترت پيامبر(ص) به فرموده خودشان، بر کتاب تکويني و تشريعي و قرآن حقيقي ـ موجود در ديگر عوامل ـ احاطه دارد. چنانکه فرمودهاند: از جمله علومي که نزد ماست، تفسير قرآن و احکام آن است.
بنابراين علوم قرآن، تنها بخشي از علوم ايشان است، و اين ملاک برتري ايشان از قرآن است.
دليل هفتم: اينکه عترت(ع) در نزديکترين درجات ممکن نسبت به خداوند متعال قرار دارند، زيرا همراه با رسول خدا(ص) در مقام و مرتبه «قاب قوسين أو ادني؛ مانند دو لبه کمان نزديک شد يا مقربتر» هستند و قرآن در همه منازلي که داراست، ذيل اين مقام قرار دارد. عترت(ع) بر مقام قرآن احاطه دارند و از آن برتراند.
دليل هشتم: اينکه امام به منزله قلب عالم امکان است و خداوند متعال امامان(ع) را موجب قوام ممکنات قرار داده، و اگر ايشان نباشند، زمين اهل خود را فرو ميبرد و از مجموع احاديثي که در اين باب از معصومين(ع) رسيده استنباط ميشود که موجب بقاي ممکنات ـ از جمله قرآن ـ ايشان هستند و بقاي همه چيز، از جمله قرآن، به وجود ايشان است پس بيترديد، ايشان برتر از قرآناند.
دليل نهم: اينکه قرآن از آيات و بيّنات الهي است و ترديدي نيست که عترت(ع) بزرگترين آيات و بيّنات هستند. چنانکه اميرمؤمنان(ع) فرمودند: کدام آيهاي از آيات خداوند، از من بزرگتر است.
اين ويژگي نيز دلالت بر برتري ايشان بر قرآن کريم دارد. ايشان به منزله غيب، روح، باطن و حقيقت قرآن هستند. هر که خدا را شناخته و ميشناسد، از راه معرفت، شناخت و توجه کردن به سوي ايشان شناخته است.
? برگرفته از: ولايت کليه، صص 124 ـ 132؛ همراه با تلخيص و بازنويسي.
1. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 27، ص 245، ح 5
2. سوره عنکبوت(29)، آيه 45.
3. سوره آلعمران(3) آيه 42.
4. همسر حضرت فاطمه(س) اميرالمؤمنين(ع) است که خود برتر از تمام فرشتگان برتر الهي و بنا بر روايات متعدد، معلم جبرئيل و سبب خلقت آنها بودهاند. به علاوه فرزندان حضرت فاطمه(س) نور اخيار ـ يعني انبياء و اوصيايشان ـ و برتر از ايشان هستند و حضرت عيسي(ع) سرانجام پشت سر آخرين ايشان (حضرت صاحبالزمان(ع)) به نماز خواهد ايستاد.
5. مجلسي، همان، ج 1، ص 97، ح 8؛ عوالي اللئالي، ج 4، ص 99.
6. فيض کاشاني، تفسير صافي، ج 1، ص 21، مقدمه دوم.
7. بصائر الدرجات، ص 214، جزء 4، باب 7، ح 1.