سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چه عواملی باعث می‌شوند تا برخی احادیث را ضعیف بدانیم؟

برخی از عوامل مؤثر در تضعیف حدیث؛ عبارتند از: 1. سستى حلقه‌هاى سند یا فقدان سند؛ 2. گسستگی و انقطاع حلقه‌هاى سند؛ 3. مخالفت با قرآن؛ 4. مخالفت با روایات متواتر؛ 5. مخالفت با عقل؛ 6. مخالفت با حقایق تاریخى؛ 7. تحریف.
کد خبر: ۲۱۳۱۱۰
۱۲:۲۵ - ۲۵ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
شرح دهید که علت تضعیف حدیث چیست؟
پاسخ اجمالی
برخی از عوامل مؤثر در تضعیف حدیث؛ عبارتند از: 1. سستى حلقه‌هاى سند یا فقدان سند؛ 2. گسستگی و انقطاع حلقه‌هاى سند؛ 3. مخالفت با قرآن؛ 4. مخالفت با روایات متواتر؛ 5. مخالفت با عقل؛ 6. مخالفت با حقایق تاریخى؛ 7. تحریف.
پاسخ تفصیلی
برای تضعیف یک حدیث، عوامل و معیارهای مختلفی وجود دارد، که مهم‌ترین آنها بیان می‌شود:
1. سستى حلقه‌هاى سند یا فقدان سند
اگر برخى و یا حتى یک تن از افراد واقع در سند حدیث را نشناسیم و یا نزد پژوهشگر و بر مبناى از پیش پذیرفته‌اش، معتبر نباشد،[1] آن‌گاه مجموع سند، دچار آسیب شده و اعتبار کافى ندارد. اشتراک نام یک راوى معتبر با یک راوى نامعتبر و یا تغییر نام او به نامى ناشناس و یا نامعتبر، نیز از آسیب‌هاى رایج و جدى در این عرصه است که البته در موارد فراوانى، با کمک دانش رجال و قواعد این علم در شناسایى اسامى مشترک، قابل حل است.
گفتنى است؛ گاه نام راوى به گونه‌اى طرح می‌شود که در نگاه نخست ناشناس به نظر می‌آید. در این حالت، اگر بتوانیم راوى را شناسایى کنیم و نام اصلى و یا مشهور او را بیابیم، زمینه داورى رجالى فراهم می‌آید و در غیر این صورت، حدیث ضعیف السند می‌شود. براى نمونه؛ عنوان «ابو احمد ازدى» در اسناد در دسترس، بسیار کم کاربرد است؛ در حالى‌که این عنوان، کنیه «محمد بن ابى عمیر» از مشهورترین و موثّق‌ترین راویان شیعى است.[2]
گاه نیز راوى را به عمد و اختیار، به گونه‌اى ناشناس مطرح می‌کنند تا سندى ضعیف را معتبر و یا سندى صحیح را نامعتبر جلوه دهند. عالمان درایه در بحث تدلیس به این شگرد اشاره کرده و به آثار و احکام آن پرداخته‌اند.[3]
2. گسستگی حلقه‌هاى سند
در دانش حدیث‌شناسی، گسستگى سند را با اصطلاح «منقطع» نشان می‌دهند و آن‌را به دوگونه عام و خاص به کار می‌برند. در منقطع به معناى عام، گسستگى به صورت‌هاى مختلف امکان‌پذیر است؛ ممکن است در ابتداى سند روى دهد، یا در انتهاى آن واقع شود، یا ممکن است یک یا چند نفر پشت سر هم از آن افتاده باشند. براى برخى از این اَشکال، نامى خاص وضع شده، اما عنوان کلی‌اى که تمام این انواع را در بر می‌گیرد، عنوان منقطع است که در به کار بردن آن، فقط نظر به وجود گسستگى سند است بدون آن‌که، به چگونگى و جاى آن توجهى شده باشد. در این صورت، به تمام اقسام حدیثى که در سلسله سند آن گسستگى وجود دارد، چه آنها که نام خاصى دارند؛ مثل معلّق و چه آنها که نام خاصى ندارند، عنوان منقطع اطلاق می‌شود.[4]
گفتنى است انقطاع سند به دو صورت واقع می‌شود:
الف. راوى از سند حذف شود؛ چنان‌که سندى مانند «على بن ابراهیم از پدرش از حَماد بن عیسى از زُراره از امام صادق(علیه السلام )» با حذف یک راوى - مثلاً حماد - چنین گزارش شود: «على بن ابراهیم از پدرش از زراره از امام صادق(علیه السلام )».
ب. از راوى با عناوین مبهم؛ مانند «رجلٍ»، «بعض أصحابه» و ... یاد شود، مانند آن‌که سند فوق چنین گزارش شود: «على بن ابراهیم از پدرش از برخى شیعیان از زُراره از امام صادق(علیه السلام )»؛ در این صورت، فرقى بین حذف راوى (حَماد)، یا ذکر آن به صورت مبهم، وجود ندارد، جز این‌که انقطاع سند، در حالت دوم کاملاً گویا و واضح است، اما اطلاع از آن در صورت اوّل تنها براى افرادى امکان‌پذیر است که به طبقات راویان آگاهى دارند.[5]
یادآورى می‌شود که برخى محدّثان، تعابیرى؛ مثل «عدةٌ من أصحابنا» (عده‌اى از شیعیان)، به کار می‌برند، اما مراد از آن، افراد مشخص و محدودى است و لذا حکم آن، حکم راوى معیّن می‌باشد و نه مبهم.[6]
با توجه به مطالب بالا باید گفت: حلقه‌هاى واقع در سند، راویانى با فاصله طبیعى میان دو نسل و بیشتر به شکل‏ استاد و شاگرد هستند. هرگاه فاصله این حلقه‌ها بیشتر شود و یا جا به جایى میان آنها رخ دهد، زمینه تردید در درستى و پیوستگى حلقه‌های یک حدیث پیش می‌آید. این ‏تردید برخاسته از احتمال وجود حلقه‌هایى ناپیدا و یا اشتباه راویان و کاتبان است که در این حالت سند، ضعیف می‌شود.[7]
3. مخالفت با قرآن کریم
یکی از روش‌های شناسایی ضعف یا قوّت محتوا و متن حدیث؛ عرضه روایات بر آیات قرآن است. از این‌رو؛ اگر روایتی مخالف آموزه‌های صریح قرآن باشد، موجب تضعیف آن روایت می‌باشد.[8] این قاعده و اصل، در روایات متعدّدى مطرح شده است. گاه بدین صورت که هرچه را که مخالف قرآن است، کنار بگذارید و گاه بدین عنوان که آنچه را با قرآن موافق است، بپذیرید.[9] پرسش مهم در این‌جا این است که: منظور از مخالفت و موافقت چیست؟ چه نوع مخالفت و موافقتى، معیار سنجش است؟ که در اصول فقه به تفصیل به آن پرداخته شده است،[10] و در این‌جا فرصت بحث از آن نیست.
4. مخالفت با روایات متواتر
یکی دیگر از عوامل تضعیف حدیث؛ این است که روایتی از جهت متنی با روایات متواتر مخالفت داشته باشد؛ روایات متواتر به روایاتی می‌گویند که تعداد راویان در هر طبقه از سلسله سند آن به حدی است که مفید علم و یقین به صدور آن روایت از معصوم(علیه السلام ) داده می‌شود.[11]
5. مخالفت با عقل
اگر مضمون حدیثى با ادراک روشن عقل، مخالفت داشت، نمی‌توان آن‌را پذیرفت و ضعیف است.[12] البته، ممکن است حدیثى براى عقل، قابل درک نباشد، و به تعبیر دیگر؛ «فوق عقل» باشد، چنین احادیثى مورد نظر نیست. بلکه تنها آن روایاتى که عقل، محتوایش را قابل قبول نمی‌داند و با حس و وجدان مغایرت دارد، کنار نهاده می‌شود.
6. مخالفت با حقایق تاریخى‏
اگر در ضمن حدیثى مطلبى بر خلاف واقعیت‌هاى مسلّم تاریخى نقل شود، شاهدى بر نادرستى و ضعف آن حدیث خواهد بود.[13]
علّامه طباطبایى نمونه‌هایى از روایات را چون با تاریخ مسلّم معارض بوده، کنار نهاده است‏.[14]
علّامه شوشترى نیز در «الأخبار الدخیلة» مخالفت با تاریخ را یکى از معیارها دانسته و بر آن پایه، برخى از روایات را نقد کرده است‏.[15]
7. تحریف‏
«تحریف» در اصطلاح حدیث‌شناسی؛ به ‏معناى «دگرگون ‏ساختن سند یا متن براى اغراض نادرست» است.[16] تحریف، بیشتر در متن روى می‌دهد و نه سند. تحریف متن، گاه با تغییر شکل و تبدیل حروف است و گاه به ‏صورت افزودن و کاستن یک و یا چند کلمه. در تحریف، کمیت تغییر مهم ‏نیست. آنچه براى تحریف‌کننده مهم ‏است، رسیدن به خواسته خویش است که گاه با افزودن و حذف چند کلمه، متن حدیث را به ‏صورت دلخواه خود درمی‌آورد، و گاه با جا به جایى و تبدیل یک دو حرف.
تحریف کننده سند حدیث نیز با افزودن یک صفت به راوى و یا تغییر نام پدر و جد، اعتبار حدیث را به ‏صورت مطلوب خود تغییر می‌دهد.[17] تحریف در سند، بیشتر به ‏قصد تغییر اعتبار حدیث است. گاه، تحریف‌کننده در پى معتبر کردن حدیث خاصّى است. او نام کسى را حذف و نام شخص دیگرى را می‌گذارد و یا صفت و نام پدر و جدّ راوى را حذف ‏می‌نماید و یا نامى خودساخته را به آن می‌افزاید تا با فرد موثّقى مشتبه ‏شود. گاه نیز براى خدشه‌دار کردن اعتبار حدیث، نام راوى معتبرى را با نام راوى نامعتبرى جا به ‏جا می‌کند. کشف و حل تحریف‌هاى سندى به عهده علم رجال و فنّ طبقات است.[18]
این، گزارشى اجمالى از عوامل مؤثر در تضعیف حدیث بود. غرض از این نوشته، اشاره به کلیات بود. بدین جهت، از ورود به جزئیات، خوددارى گردید و تنها به ذکر نمونه‌های مهم اکتفا شد. البته بعضی از آنها دارای راه‌حل‌های رجالی و حدیثی است که در جای خودش بررسی شده است.
[1]. براى نمونه؛ اگر وجود راوى غیر امامى واقع در سند را موجب ضعف بدانیم و رجال‌شناسان، یکى از حلقه‌ها را غیر امامى بخوانند، حدیث ضعیف السند می‌شود.
[2]. ر. ک: نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 326، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. وضعیت‌ها و عناوین مشابه دیگرى نیز وجود دارد، مانند ابوجعفر براى احمد بن محمد بن عیسى، شیخ قمیان که گاه ناشناس تلقى می‌شود و گاه با امام جواد(علیه السلام ) و یا حتى امام باقر(علیه السلام ) خلط می‌شود.
[3]. انگیزه‌هاى تدلیس متعدد است. یک انگیزه، می‌تواند برملا نشدن ضعف راوى واقع در سند باشد. انگیزه دیگر، پنهان کردن افتادگى حلقه‌هاى سند است که جزو آسیب‌هاى سندى مربوط است؛ ر. ک: نفیسى، شادی، درایة الحدیث، ص 183 – 188، تهران، سمت و دانشکده علوم حدیث، 1386ش؛ مسعودى، عبدالهادى، آسیب شناخت حدیث، ص 148، قم، انتشارات زائر، چاپ اول، 1389ش.
[4]. آسیب شناخت حدیث، ص 149.
[5]. ر. ک: همان، ص 149؛ درایة الحدیث، ص 164.
[6]. ر. ک: «منظور از مشیخه و عدة من اصحابنا»، سؤال 49123.
[7]. ر. ک: آسیب شناخت حدیث، ص 149 – 153.
[8]. ر. ک: «تشخیص و تمییز احادیث صحیح»، سؤال 1937.
[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 69 – 71، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. ر. ک: خوئی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، مقرر: واعظ حسینى بهبودى‏، سیّد محمّد سرور، ج 3، ص 407، قم، مکتبة الداورى، 1422 ق؛ صدر، سیّد محمّد باقر، تعارض الأدلّة الشرعیة، مقرر: هاشمی، سیّد محمود، ص 315، 318، 324 و 349، بیروت، دار الکتاب اللبنانى، 1975م؛ خراسانی، محمّد کاظم‏، کفایة الاصول، ص 444 – 445، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1422ق.
[11]. ر. ک: «ملاک حدیث متواتر لفظی، معنوی و اجمالی»، سؤال 2412.
[12]. مهریزى، مهدى، حدیث پژوهى، ج ‏1، ص 128، قم، دار الحدیث، چاپ دوم ، 1390ش.
[13]. همان، ص 129.
[14]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 379؛ ج 15، ص 369 و ج 20، ص 70 و 83، قم، إسماعیلیان، چاپ سوم، 1394ق.
[15]. ر. ک: شوشتری، محمدتقی، الأخبار الدخیلة، ج 1، ص 158 – 162، 179 - 195 و 233، تهران، مکتبة الصدوق.
[16]. آسیب شناخت حدیث، ص 72؛ نیز ر. ک: مامقانى، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ج 1، ص 324، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1428ق؛ جدیدى نژاد، محمد رضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، ص 814، قم، دار الحدیث، 1380ش.
[17]. آسیب شناخت حدیث، ص 73.
[18]. همان، ص 75.

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: