شیعه نیوز:
پرسش
آیا همانگونه که برادران یوسف( علیه السلام ) بر او سجده نمودند، سجده تعظیم در شریعت حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر طبق مکتب اهل بیت( علیه السلام ) اجازه داده شده است؟
پاسخ اجمالی
از نظر اسلام و مکتب اهل بیت سجده کامل ترین و زیباترین شکل عبادت است که مخصوص پروردگار متعال است و برای غیر خدا ممنوع است.
اما سجده بر حضرت یوسف، سجده ی عبادت نبود، بلکه در واقع عبادت خدا بود. چنان که ما به طرف کعبه نماز می گذاریم و به سوی آن سجده می کنیم، ولی هیچ گاه این سجده و نماز برای خانه ی کعبه نیست، بلکه خانه ی کعبه تنها نشانه ای است که با توجه به آن خدا را عبادت می نماییم .
پاسخ تفصیلی
از نظر اسلام و مکتب اهل بیت ( علیه السلام ) توحید بالاترین و با ارزش ترین اصل و مرز بین کفر و ایمان است. نقطه ی مقابل توحید، شرک به خداست که قرآن مجید از آن به عنوان ظلم عظیم[1] و گناه نا بخشودنی[2] تعبیر کرده است.
توحید دارای چهار شاخه ی اصلی است که عبارت اند از :
توحید در عبادت؛ یعنى تنها باید خدا را پرستش کرد و غیر او شایسته ی عبودیت نیست؛ چرا که عبادت باید براى کسى باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است. کسى که از همگان بى نیاز است و بخشنده ی تمام نعمت ها و آفریننده ی همه ی موجودات است و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمىشود.
هدف اصلى از عبادت، راه یافتن به جوار قرب آن کمال مطلق، و هستى بى پایان و انعکاس پرتوى از صفات کمال و جمال او در درون جان است که نتیجهاش فاصله گرفتن از هوى و هوس ها، و روى آوردن به خودسازى و تهذیب نفس است.
این هدف جز با عبادت" اللَّه" که همان کمال مطلق است، امکان پذیر نیست. [3]
عبادت دارای یک معنای وسیع و گسترده است. عبد از نظر لغت به انسانى مىگویند که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، ارادهاش تابع اراده او و خواستش تابع خواست اوست. در برابر او مالک چیزى نیست و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمىدهد.
و به تعبیر دیگر،"عبودیت" اظهار آخرین درجه ی خضوع در برابر معبود است، به همین دلیل تنها کسى مىتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست.
بنا براین، عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا و نهایت تسلیم در برابر ذات پاک اوست.[4]
عبادت در قرآن مجید به عنوان عامل اساسی خلقت انسان و تمام موجودات عالم امکان شمرده شده است. قرآن در این مورد می فرماید: "تمام جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم".[5]
به همین دلیل عبادت مختص ذات اوست و خداوند به هیچ یک از موجودات اجازه نداده دیگری را پرستش نماید؛ زیرا پرستش و عبادت غیر خدا بزرگ ترین مصداق شرک است و شرک ظلمی بزرگ و گناهی نا بخشودنی است.
یکی از کامل ترین و زیباترین صورت ها و قالب های عبادت، سجده است؛[6] زیرا سجده اظهار نهایت درجه ی خضوع و خشوع در برابر معبود است.
از دیدگاه اسلام سجده برای خداوند مهم ترین عبادت، یا از مهم ترین عبادات است. همان گونه که در روایات آمده، انسان در حال سجده، از هر حال دیگر به خدا نزدیک تر است. پیشوایان بزرگ به خصوص رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت ( علیه السلام ) سجده های طولانی داشتند.[7]
به همین دلیل از نظر مبانی اسلام سجده برای غیر خدا جایز نیست و در کتب روایی ما بابی با عنوان "عدم جواز السجود لغیر الله" منعقد شده و روایاتی از پیامبر اکرم و امامان معصوم شیعه ( علیه السلام ) در حرمت سجده بر غیر خدا نقل شده است. [8]
سجده بر حضرت یوسف ( علیه السلام )
در قرآن از دو سجده بر غیر خدا یاد شده است. یکی سجده ی ملائکه بر حضرت آدم ( علیه السلام )[9] و دیگری سجده ی برادران و پدر و مادر حضرت یوسف ( علیه السلام ) بر آن حضرت. از آن جا که هر دو سجده یک نوع است، بنابراین، در این جا فقط به اشکال از سجده ی بر حضرت یوسف ( علیه السلام ) پاسخ می دهیم و حکم سجده ی بر آدم هم روشن می شود.
قرآن می فرماید: "و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت: پدر، این تعبیر خوابى است که قبلاً دیدم".[10]
در این باره احتمالاتی داده شده است:
اما این سجده برای عبادت نبوده، بدلیل این که سجده به معناى پرستش و عبادت، مخصوص خداست و براى هیچ کس در هیچ مذهبى پرستش غیر خدا جایز نیست. توحید عبادت که بخش مهمى از مسئله ی توحید است که همه ی پیامبران به آن دعوت نمودند، مفهومش همین است.
بنا براین، نه یوسف که پیامبر خدا بود، اجازه مىداد که براى او سجده و عبادت کنند و نه پیامبر بزرگى همچون یعقوب اقدام به چنین کارى مىکرد و نه قرآن به عنوان یک عمل شایسته یا حداقل مجاز از آن یاد مىنمود.
بنا براین، سجده ی مزبور براى سجده ی شکر از خدا بود. همان خدایى که این همه موهبت و مقام عظیم به یوسف داد و مشکلات و گرفتاری هاى خاندان یعقوب را بر طرف نمود. در این صورت سجده در عین این که براى خدا بود چون به خاطر عظمت موهبت یوسف انجام گرفته است، تجلیل و احترام براى او نیز محسوب مىشد و از این نظر ضمیر در" له" که مسلما به یوسف باز مىگردد، با این معنا به خوبى سازگار خواهد بود.
صاحب تفسیر نمونه می گوید: این معنا نزدیک تر به نظر مىرسد، بخصوص این که در روایات متعددى که از ائمه ( علیه السلام ) نقل شده مىخوانیم : سجود آنها به عنوان عبادت براى پروردگار بود.
در بعضى از احادیث دیگر مىخوانیم: سجده ی برادران یوسف به عنوان اطاعت پروردگار و تحیت و احترام به یوسف بوده است.
همان گونه که در داستان آدم نیز، سجده براى خداوند بزرگى بوده است که چنین موجود بدیعى را آفرید. این سجده در عین عبادت خدا بودن، دلیلى است بر احترام و عظمت مقام آدم. این درست به آن می ماند که شخصى کار بسیار مهم و شایستهاى انجام دهد و ما به خاطر آن براى خدایى که چنین بندهاى را آفریده است، سجده کنیم که هم سجده براى خداست و هم براى احترام این شخص.[12]
بنا براین، فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، یا عبدیت عبد را داشته باشد. مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، یا پشت سر او راه رفتن، و ... هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر و عبودیت متعینتر می شود و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت و ذلت عبودیت، روشنتر و واضحتر، دلالت سجده است؛ زیرا که در سجده بنده به خاک مىافتد و روى خود را به خاک مىگذارد، اما سجده ی عبادت ذاتى نیست، بلکه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجدهاى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، یا عقلى خواهد بود و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است که انسان با سجده ی خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر اثبات ربوبیت کند، اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون این که ربوبیت براى او قائل باشد، بلکه صرفا منظورش انجام یک نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در این صورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجدهاى هست و نه عقلى.
چیزى که هست ذوق دینى، که مردم متدین آن را از انس ذهن به ظواهر دین کسب کردهاند، اقتضاء مىکند که به طور کلى این عمل را به خدا اختصاص دهند و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، به خاک نیفتند. این ذوق قابل انکار نیست، لکن چنین هم نیست که هر عملى را که به منظور اظهار اخلاص در باره ی خدا مىآوریم، آوردن آن عمل در باره ی غیر خدا ممنوع باشد.[14]
سجود یعقوب و برادران و مادرشان براى خدا بوده، اما یوسف همچون کعبه، قبله بوده است، لذا در تعبیرات عرب گاهى گفته مىشود: "فلان کس به سوى قبله نماز خواند".
هم چنان که ما خدا را عبادت مىکنیم و کعبه را قبله خود مىگیریم و نماز و عبادت را بدان سو انجام می دهیم، پس با سجده در مقابل کعبه، خدا عبادت مىشود نه کعبه و معلوم است که آیت خدا از آن نظر که آیه و نشانه است، از خودش استقلالى ندارد و اگر سجده شود، جز صاحب نشانه؛ یعنى خدا عبادت نشده است.[15]
با توجه به مطالب گذشته روشن می شود که در اسلام به غیر از سجده ی معهود که بر خدا بیان شده، سجده ی دیگری حتی برای تعظیم و احترام وجود ندارد.
به طوری که در بعضی روایات آمده که بعضی از اصحاب پیامبر درخواست نمودند که ایشان را سجده نمایند، آن حضرت در پاسخ فرمود: لَا بَلِ اسْجُدُوا لِلهِ،[16] نه بلکه فقط برای خدا به سجده بیافتید.
در ذیل توجه شما را به فتاوای مراجع عظام تقلید جلب می کنیم:
دفتر آیت الله خامنه ای :
سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام میباشد و بعضی از مردم عوام که در مقابل قبر ائمه ی اطهار ( علیه السلام ) پیشانی را به زمین میگذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد، اشکال ندارد و گرنه حرام است.
دفتر آیت الله فاضل لنکرانی (ره):
تعظیم و سجده در مقابل غیر خدا جایز نیست و سجده ی یعقوب و فرزندانش نیز سجده ی شکر برای خداوند تعالی بوده است. در همین مورد به عروة الوثقای مرحوم سید یزدی مراجعه کنید.
دفتر آیت الله سیستانی :
سجده براى غیر خدا جایز نیست. در مورد خاص حضرت یوسف ( علیه السلام ) می توانید به تفاسیر معتبرى مانند (المیزان) علامه طباطبائى (ره) رجوع کنید.
دفتر آیت الله مکارم شیرازی :
معروف در میان علما و مفسران این است که آنها به خاطر عظمتی که خدا به یوسف داده بود، برای خدا سجده کردند که نوعی سجده شکر است.
[1] لقمان ،13، "وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ".
[2] نساء ، 48، "إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ به وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ".
[3] تفسیر نمونه، ج 27، ص 447.
[4] تفسیر نمونه، ج 22، ص 387.
[5] ذاریات، 56 ، "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ".
[6] گرچه هر سجده ای عبادت نیست؛ یعنی این گونه نیست که سجده عبادت ذاتى باشد و به جز عبادت هیچ عنوانى دیگر بر آن منطبق نباشد. نک: ترجمه ی المیزان، ج1، ص190.
[7] مکارم شیرازی، شیعه پاسخ می گوید، چاپ سوم، 1385 ش، ص 143.
[8] وسائل الشیعة، مؤسسه ی آل البیت ( علیه السلام )، قم، 1409 هجرى قمرى، ج 6، ص 385.
[9] نک: نجمى، هاشم زاده هریسى، بیان در مسائل قرآن، ص620.
[10] یوسف، 100، "وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ".
[11] طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 280.
[12] تفسیر نمونه، ج 10، ص 82.
[13] تفسیر نمونه، ج10، ص 82.
[14] ترجمه ی المیزان، ج 1، ص 189و 190.
[15] تفسیر المیزان و تفسیر فخر رازى ذیل آیه ی مورد بحث؛ ترجمه ی المیزان، ج 11، ص 33.
[16] مستدرک الوسائل، مؤسسه ی آل البیت ( علیه السلام )، قم، 1408 هجرى قمرى، ج 4، ص 480.
آیات مرتبط
سوره يوسف (100) : وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا ۖ وَقَالَ يَا أَبَتِ هَٰذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا ۖ وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي ۚ إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
T