1- هم جنسي و هم شكلي و اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسانتر مي سازد. [در محضر بهجت: 1/32]
2- اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود.[همان: 1/97]
3- ائمه ما (عليهم السلام) دعاها را در اختيار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببينند. [همان: 1/189]
4-اگر بخواهيم محيط خانه گرم و باصفا و صميمي باشد، فقط بايد صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشي و رأفت را پيشه خود كنيم تا محيط خانه گرم و نوراني باشد. [همان 1/300]
5- ما بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روي خود ببنديم و براي هر خطا، زبان به استغفار بگشاييم و اگر قابل جبران باشد، جبران كنيم. [همان]
6-خدا نكند حرام در نزد انسان زينت داده شود! اين يك بيماري قلبي است كه انسان به آن مبتلا مي شود، و با وجود راههاي حلال كه نيازش را برآورده مي كند، خود را به حرام گرفتار مي نمايد! [همان: 1/298]
7- واي بر ما اگر در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها از حرام اجتناب نكنيم! زيرا همين غذاها است كه منشأ علم و ايمان و يا كفر ما مي شود! [همان: 1/337]
8-اگر مي خواهيد از ناحيه دعا به جايي برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم، هر چه بخواهد بكند، بنا داريم عمل به وظيفه بندگي كنيم. [همان: 1/341]
9-در اين مطلب جاي شك نيست كه اگر انسان بدان موفق باشد، براي او كافي است و تمام مطالب و نتايج رياضات شاقه و دشوار را دارد! و آن مطلب اين است كه: انسان خود را در محضر خدا ببيند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه كارها و احوال خود، ناظر بداند. [همان: 1/354]
10- براي اداره تمام جهان كافي است كه انسان، عاقل و مؤمن و متدين باشد. ديانت و عقل، براي اداره كره زمين كفايت مي كند [همان:2/43]
11- عبارت: (واجعل قلبي بحبك متيماً: و دل مرا سرگشته و ديوانه عشق و محبت خود قرار ده.) نفي موضوع خودبيني است و اين كه پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهيم با جذبات او از خود فارغ شويم و بي خود گرديم تا نفهميم و خود را در برابر عظمتش گم كنيم. [همان: 2/121]
12-راستگويي، در ديدن رؤياي صادقه و صفاي روح خيلي مؤثر است. [همان: 2/158]
13-باب رسيدن به كمالات و لقاءالله مفتوح است. حيف نيست اين مراحل را كه از راه بندگي حاصل مي شود، نداشته و از آنها محروم باشيم؟![همان: 2/190]
14) خوردن غذاي شبهه ناك و نيز غذاي كسي كه از حرام پرهيز ندارد، هر چند جايز است؛ ولي انسان را مريض و از عبادات محروم مي كند و يا سبب سلب توفيق مي شود. [همان: 2/246]
15) موجبات خواطر و غفلت و نسيان از ياد و ذكر حضرت حق را خود ما فراهم مي كنيم... در اثر محاسبه و مراقبه، عيب كار آشكار مي گردد. [همان: 2/364]
16) كسي كه از معنويات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به كيميا دارد؟! چه كيميايي بالاتر از خداشناسي؟![همان: 2/359]
17) انسان هر راهي را بدون تقيد و پايبندي به قرآن و سنت برود، روز به روز تنزل مي كند. [همان: 2/361]
18) انسان بايد هر روز موضع خود را مشخص كند كه آيا اهل حق است و يا باطل و پيرو آن. [همان: 2/362]
19) خدا كند شغل نافع به حال خود را تشخيص دهيم و تثبيت در آن پيدا كنيم و در آن ثابت قدم باشيم، و هر روز فكر تازه اي در سر نداشته باشيم و هر لحظه به رنگي نباشيم! [همان: 2/395] 20) به فكر خود باشيم، خود را اصلاح كنيم. اگر به خود نرسيديم و خود را اصلاح نكرديم، نمي توانيم ديگران را اصلاح كنيم. [همان: 2/427]
21) بايد هر كسي در شبانه روز، مقداري از وقت خود را صرف تحصيل علوم دينيه كند، ولو به فرض، يك ساعت در شبانه روز. [فيضي از وراي سكوت: 156]
22) ابتلائات براي اين است كه يقين پيدا كنيم. [نكته هاي ناب: 75]
23) كسي كه بداند در مرآي و مسمع خدا است، نمي تواند گناه كند. تمام انحرافات ما از اين است كه خدا را ناظر و شاهد نمي بينيم.[همان]
24) ما بايد با احاديث سر و كار داشته و آنها را مطالعه كنيم؛ چرا كه شفا در اينها است. [همان: 91]
25) هر روز، يك روايت از كتاب (جهاد النفس) وسائل الشيعه را مطالعه كنيد. در واضحاتش بيشتر فكر كنيد. بعد اين را در خودتان مي بينيد كه سر يك سال، عوض شده ايد! [همان: 143]
26) بعضي گمان مي كنند كه ما از ترك معصيت عبور كرده ايم؛ غافلند از اين كه معصيت، اختصاص به كبائر معروفه ندارد، بلكه اصرار بر صغائر هم، كبيره است. [به سوي محبوب: 34]
27) هيچ ذكري بالاتر از ذكر عملي نيست. هيچ ذكر عملي، بالاتر از ترك معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست. [همان: 40]
28) بايد بدانيم علاج ما، اصلاح نفس است در همه مراحل، و از اين مستغني نخواهيم بود و بدون اين، كار ما تمام نخواهد شد. [همان: 104]
29) خدا مي داند يك صلواتي را كه انسان بفرستد و براي ميتي هديه كند، چه معنويتي، چه صورتي، چه واقعيتي براي همين يك صلوات است! [همان: 114]
30) انسان بايد دائم الذكر باشد! زيرا كسي كه دائم الذكر باشد، همواره خود را در محضر خدا مي بيند و پيوسته با خدا سخن مي گويد. [برگي از دفتر آفتاب: 144]
31) اگر جلوي خود را در ارتكاب معاصي نگيريم، حالمان به انكار و تكذيب و استهزا به آيات الهي، و يا به جايي مي رسد كه از رحمت خدا نااميد مي شويم! [در محضر بهجت:1/193]
32) التزام به سنخ دعاهاي اهل بيت (عليهم السلام) اولين مرتبه اش، مجالست و مؤانست با آنها است. [همان: 1/246]
33) در تعبديات، كوه كندن از ما نخواسته اند، سخت ترينش نماز شب خواندن است كه در حقيقت، تغيير وقت خواب است نه اصل بي خوابي، بلكه نيم ساعت زودتر بخواب، تا نيم ساعت زودتر بيدار شوي! [همان: 2/170]
34) در قضيه حضرت يوسف (عليه السلام) آمده است: (اخرج عليهن: بر آنان بيرون آي.) فقط يك ديدار بود، و پس از ديدن جمال حضرت يوسف... دستها را قطع كردند و بي اختيار شدند!... پس اهل شهود كه كشف آنها به مراتب قوي تر است، چگونه با مشاهده جمال و كمال مطلق، به هر چه غير او است پشت پا نزنند؟! [همان: 2/176]
35) بوده اند كساني كه اگر معصيت يا خلافي از آنها صادر مي شد يا غذاي ناپاكي مي خوردند، متوجه مي شدند و مي گفتند: تاريك شديم، حجابي حاصل شد. [همان:2/426]
36)ترك معصيت، حاصل نمي شود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت. [به سوي محبوب:23]
37) مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است! [همان: 33]
38) از خدا مي خواهيم كه عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام و ايمان، موفقيت به عزم راسخ ثابت دايم بر ترك معصيت قرار بدهد، كه مفتاح سعادت دنيويه و اخرويه است! [همان: 35]
39) هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي فرمايد! [همان:46]
40) نماز شب، مفتاح توفيقات است [كليد موفقيتها است]. [ همان: 79]
41) وقتي كه روح انسان به عالم ديگر رفت، مي فهمد اين همه تشريفات در دنيا لازم نبود. [در محضر بهجت: 2/405]
42) ما بايد در اعتقادات و اعمال، چه عمل شخصي مان و يا عمل نوعي و اجتماعي مان و در عبادتمان، از تحصيل رضايت خدا، لحظه اي غافل نشويم و مسامحه نكنيم كه اگر مسامحه بكنيم، در همان آن، خاسر و زيانكار شده ايم! [فيضي از وراي سكوت:53]
43) مدام به قرآن نگاه كردن، دواي درد چشم است. [در محضر بهجت: 2/280]
44) اگر از قرآن استفاده نمي كنيم، براي آن است كه يقين ما ضعيف است. [همان: 2/280]
45) ملائكه، صداي ما را ضبط مي كنند، هم از گفتار ما، هم از اصل و نيت گفتار ما كه به داعي الهي صادر شده است، يا نفساني و شيطاني، عكسبرداري مي كنند. [همان: 2/100]
46) نسبت اين دنيا و عالم آخرت، مثل شكم مادر و عالم رحم با اين عالم است (والموت ولاده الروح: مرگ، تولد روح است.) [همان: 2/235]
منبع : سايت حوزه