سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا حضرت یوشع( علیه السلام ) از پیامبران بود؟ با آن‌که قرار بود از نسل یوسف( علیه السلام ) پیامبری نباشد، چگونه ایشان را از نوادگان حضرت یوسف( علیه السلام ) می‌دانند؟

از برخی بر می‌آید که از نسل حضرت یوسف( علیه السلام )، پیامبری نیامده است. این روایات علاوه بر ضعف سندی، به جهت محتوایی نیز اشکالاتی دارند و پیامبری مانند حضرت یوشع( علیه السلام ) از نسل ایشان است.یوشع بن نون بن افرائیم بن یوسف بن یعقوب، پیامبری بود که جانشین و وصی حضرت موسی( علیه السلام ) به شمار می‌آمد.
کد خبر: ۲۱۰۲۳۲
۱۲:۲۲ - ۰۸ دی ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
مگر نگفته‌اند که از نسل حضرت یوسف( علیه السلام ) پیامبری دیگر نیامده است؟ پس چرا یوشع پیامبر فرزند افرائیم بن یوسف است؟
پاسخ اجمالی
از برخی بر می‌آید که از نسل حضرت یوسف( علیه السلام )، پیامبری نیامده است. این روایات علاوه بر ضعف سندی، به جهت محتوایی نیز اشکالاتی دارند و پیامبری مانند حضرت یوشع( علیه السلام ) از نسل ایشان است.
یوشع بن نون بن افرائیم بن یوسف بن یعقوب، پیامبری بود که جانشین و وصی حضرت موسی( علیه السلام ) به شمار می‌آمد.
ایشان در بیشتر حوادث همراه موسی( علیه السلام ) بود و قرآن در داستان ملاقات موسی و خضر( علیه السلام ) از نفر سومی نیز یاد می‌کند که منابع شیعی و اهل سنت او را همان یوشع( علیه السلام ) دانسته‌اند.
پس از مرگ موسی( علیه السلام )، یوشع( علیه السلام ) وصی و جانشین او شد و بنابر وعده الهی، بنی اسرائیل را پس از چهل سال آوارگی حرکت داده و بر دشمنان پیروز شده و قبل از مرگ خود، وعده الهی را در مورد سرزمین مقدس بنی ‌اسرائیل تحقق بخشید.

پاسخ تفصیلی
یوشع بن نون بن افرائیم بن یوسف بن یعقوب؛[1] خواهرزاده حضرت موسی( علیه السلام )[2] و جانشین و وصی آن‌حضرت بود و مقام نبوت هم داشت.[3]
یوشع( علیه السلام ) از معدود افرادی بود که واقعه رد الشمس برای او نیز اتفاق افتاد.[4] در منابع شیعی،‌ دعایی منسوب به یوشع بن نون نقل شده است.[5]
یوشع( علیه السلام ) در زمان موسی( علیه السلام )
یوشع( علیه السلام ) در مواقع بسیاری موسی( علیه السلام ) را همراهی می‌کرد تا بر دانش خود بیفزاید.[6] برخی از منابع او را خادم موسی( علیه السلام ) نیز معرفی کرده‌اند.[7] تورات نیز بر این خدمت‌کاری تصریح دارد: «بعد از آن موسی به اردوگاه بر می‌گشت و خادم نوجوان او یِهُوشوعَ (یُوشَع) پسر نون از داخل خیمه بیرون نمی‌رفت».[8]
قرآن در داستان ملاقات موسی( علیه السلام ) و خضر( علیه السلام ) از شخصی سومی با عنوان (جوان موسی) یاد می‌کند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ ...»؛‌[9] و [یاد کن‏] هنگامى را که موسى به جوانِ [همراه‏] خود گفت: دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم... .
منابع شیعه[10] و اهل سنت[11] این فرد را حضرت یوشع( علیه السلام ) دانسته‌اند. البته این‌که قرآن او را جوان ذکر کرده، ممکن است معنای حقیقی مراد بوده و احتمال هم می‌رود که معنای مجازی جوان قصد شده باشد؛ زیرا در میان اعراب، افرادی که خادم و یا شاگرد انسان باشند را جوان او می‌نامند؛ چه آنان جوان باشند و چه پیر![12]
تورات از نبردی به فرماندهی یوشع( علیه السلام ) یاد می‌کند که موسی( علیه السلام ) و هارون( علیه السلام ) و بسیاری دیگر از بالای بلندی، نظاره‌گر آن بودند:
«مُشه (موسی) به یِهُوشوعَ (یُوشَع) گفت: برای خودمان نفراتی انتخاب کن و برو با عَمالِق بجنگ. فردا من بر سر آن تپه می‌ایستم و عصای خداوند در دستم است یِهُوشوعَ (یُوشَع) همان‌گونه که مُشه (موسی) برای جنگیدن با عَمالِق گفته بود عمل کرد و مُشه و اَهَرُون (هارون) و حور از تپه بالا رفتند و چنین می‌شد که وقتی مُشه (موسی) دستش را بلند می‌کرد ییسرائل (اسرائیل) قوی می‌شد. و وقتی که دست خود را پایین می‌آورد عَمالِق قوی می‌شد. و دستان مُشه (موسی) سنگینی می‌کرد، سنگی برداشتند زیر او نهادند و او بر آن نشست و اَهَرُون (هارون) و حور دستانش را یکی از این طرف و آن یکی از آن طرف نگهداشتند. دستانش تا غروب آفتاب ثابت بود یِهُوشوعَ (یُوشَع) عَمالِق و قومش را به ضرب شمشیر ضعیف کرد خداوند به مُشه (موسی) گفت: این را به عنوان یاد بود در این کتاب بنویس و به سمع یِهُوشوعَ (یُوشَع) برسان که حتماً نام عَمالِق را از زیر آسمان محو خواهم ساخت».[13]
پس از این‌که بنی‌اسرائیل از جنگ سرباز زده و محکوم به آوارگی در بیابان شدند،‌ افرادی از این غضب خداوند استثناء شده و نوید دیدن سرزمین موعود به آنان داده شد: «از بین مردم این نسل، کسی، آن سرزمین خوبی را که سوگند یاد کردم به پدرانتان بدهم، نخواهد دید به جز "کالِو" پسر "یِفونه"، به خاطر این‌که کاملاً از خداوند پیروی نمود. او آن‌را خواهد دید و آن سرزمینی را که بر آن گام نهاد به وی و به فرزندانش خواهم داد. خداوند به خاطر شما به من (موسی) هم خشم کرده گفت: تو هم وارد آن‌جا نخواهی شد. یِهُوشوعَ (یُوشَع) پسر نون که پیش تو ایستاده است، وارد آن‌جا خواهد شد. وی را تقویت نما، زیرا او آن (سرزمین) را تقسیم کرده به مالکیت ییسرائل (اسرائیل) درخواهد آورد».[14]
مشابه ماجرای فوق و پیروی دو نفر از موسی( علیه السلام ) در آیه‌ای از قرآن نیز ذکر شده است: «قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیهْمَ»؛[15] دو مرد از [زمره‏] کسانى که [از خدا] می‌ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود... . بسیاری از منابع شیعه[16] و اهل سنت[17] معتقدند یکی از آن دو مرد، یوشع بن نون بوده است.
یوشع پس از وفات حضرت موسی( علیه السلام )
بر اساس منابع اسلامی، هنگامی که مرگ موسی( علیه السلام ) فرا رسید، یوشع( علیه السلام ) وصی و جانشین او شد.[18] تورات نیز یوشع را جانشین موسی معرفی می‌کند: «خداوند به مُشه (موسی) اعلام کرد: اینک زمان درگذشتن تو نزدیک شده است، یِهُوشوعَ (یُوشَع) را فراخوان و در چادر محل اجتماع بایستید تا به او فرمان بدهم. مُشه و یِهوشُوعَ رفتند و در چادر محل اجتماع ایستادند».[19]
تورات وصیت موسی به یوشع را چنین نقل می‌کند: «مُشه (موسی)، یِهُوشوعَ (یُوشَع) را فراخوانده پیش چشم جمیع ییسرائل (اسرائیل)‌ها به او گفت: قوی و دلیر باش زیرا تو با این قوم به آن سرزمینی که خداوند به پدران آنها سوگند یاد نمود که به آنها بدهد خواهی رفت، و تو آن‌را برای ملکیت بین آنها تقسیم خواهی کرد. و خداوند است که پیشاپیش تو می‌رود. او با تو خواهد بود. تو را سست نکرده ترکت نخواهد نمود، نترس و هراسان نباش».[20]
بنابر وعده الهی، یوشع پس از چهل سال آوارگی،‌ بنی‌اسرائیل را حرکت داد و با همه دشمنان جنگید و بر آنها پیروز گشت.[21] یوشع قبل از مرگ خود، وعده الهی پیرامون سرزمین موعود را برای بنی‌اسرائیل تحقق بخشید[22] و همچنین شامات را در میان بنی‌اسرائیل تقسیم نمود.[23]
شرح خروج از بیابان و عبور از اردن، مبارزات و جنگ‌های مختلف و در کل وقایع حضرت یوشع در کتابی در عهد قدیم به نام کتاب یوشع، نقل شده است که بنابر اعتقاد یهودیان، توسط حضرت یوشع نوشته شده است.
اما این‌که بنا نبود که از نسل حضرت یوسف( علیه السلام )، پیامبری به وجود آید مطلبی است که ما آن‌را نمی‌پذیریم و در جای خود بدان پرداخته شده است.[24]

[1]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ،ج 1، ص 200، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 3، ص 281،‌ ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 2، ص 634، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 13، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[4]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 203، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[5]. ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق، مصحح، کرمانی، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص 309،‌ قم،‌ دارالذخائر، چاپ اول، 1411ق.
[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 741.
[7]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 11، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[8]. خروج، 33: 11.
[9]. کهف، 60.
[10]. شبّر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ص 295، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 1، ص 325، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[11]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم ) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق: الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 1، ص 35، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 5، ص 156، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[12]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 68، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
[13]. خروج، 17: 9 - 14، ترجمه انجمن کلیمیان ایران.
[14]. تثنیه، 1: 35 - 38.
[15]. مائده، 23.
[16]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 322، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 2، ص 25، تهران،‌ انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[17]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 620،‌ بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 270، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[18]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 96، مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید، بی‌تا؛ طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی، محقق، مصحح، مؤسسة البعثة، ص 442، قم، دارالثقافة، چاپ اول‏، 1414ق.
[19]. تثنیه، 31: 14.
[20]. تثنیه، 31: 7 - 8.
[21]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 436، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[22]. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 101، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[23]. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 1، ص 377، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[24]. ر. ک: «بی‌احترامی به پدر و از بین رفتن بدن»، سؤال 7021.
آیات مرتبط

سوره المائدة (23) : قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
سوره الكهف (60) : وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: