پاسخ اجمالی
یکی از آفتهای بزرگی که متأسفانه متوجه منابع حدیثی اسلام شده است، وارد کردن احادیث جعلی و دروغ در بین احادیث صحیح توسط افراد مُغرض بوده است.
امام حسن مجتبی( علیه السلام )، از شخصیتهایی است که متأسفانه جاعلین حدیث و دروغگویان نسبتهای ناروایی در قالب حدیث و روایت به ایشان دادهاند. از جمله روایتهایی که جعل کردهاند ازدواج زیاد و طلاق دادن بسیار است. و این روایات را هم در منابع حدیثی و تاریخی شیعی و هم در کتب تاریخ اهل سنت وارد کردهاند. اما خوشبختانه شواهد تاریخی و عقیدتی فراوانی در دست است که جعلی بودن آنها را روشن میسازد.
پاسخ تفصیلی
یکی از آفتهای بزرگ و ویرانگری که متأسفانه متوجه منابع حدیثی اسلام شده است، جعل حدیث و داخل کردن آنها در بین احادیث صحیح است که به انگیزههای سیاسی، مذهبی و ... که گاه به هدف پیراستن شخصیتهای منفور و آلوده حکام اموی و عباسی و گاه برای تخریب و ضربه زدن به شخصیتهای ارزشمند انجام گرفته است. به همین جهت تشخیص احادیث صحیح از جعلی کار بسیار مهم و دشواری است.
امام حسن مجتبی( علیه السلام )، از شخصیتهایی است که هدف آماج احادیث مجعول قرار گرفته، اما دشمنان اینبار ایشان را به تعدّد ازدواج و بسیاری طلاق متهم کردهاند! اتهامی که بیاساس بودن آن درباره شخصیتی همانند امام حسن مجتبی( علیه السلام ) کاملاً واضح است.
در بعضی از این روایات چنین آمده است:
الف. امام علی( علیه السلام ) به مردی که در مورد خواستگاری حسن، حسین و عبداللّه بن جعفر از دخترش با ایشان مشورت میکرد، فرمود: «بدان! حسن، بسیار طلاق میدهد. دخترت را به حسین تزویج کن؛ زیرا برای دخترت بهتر است».[1]
ب. امام صادق( علیه السلام ): «حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی( علیه السلام ) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق میدهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین میکنیم. او فرزند رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) و فاطمه( سلام الله علیها ) است، اگر خواست همسرش را نگه میدارد و اگر نخواست طلاق میدهد».[2]
ج. امام باقر( علیه السلام ): «علی( علیه السلام )، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید؛ زیرا بسیار طلاق میدهد».[3]
در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: انساب الاشراف،[4] قوت القلوب،[5] شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید معتزلی[6] و... نیز همین مطالب تکرار شده است و از آنجایی که گفتهاند دروغ هر چه بزرگتر باشد قبول کردنش آسانتر است در بعضی از جعلها عدد همسران مطلقه آنحضرت را به سیصد نفر رساندهاند![7] که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است.
شواهد تاریخی، عقیدتی فراوانی در دست است که بر نادرستی این نقلها دلالت دارد:
1. امام مجتبی( علیه السلام ) در نیمه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد و بنا بر مشهور، در 28 صفر سال پنجاه هجری از دنیا رفت.[8] اگر اولین ازدواج آنحضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر؛ یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که با توجه به اینکه آنحضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشتند و با توجه به اینکه آنحضرت بیست بار پیاده از مدینه به حج رفتند و حج گذاردند چگونه ممکن است وقت کافی برای چنین ازدواجهایی داشته باشند. بنا بر این، قبول چنین احادیثی امری نامعقول است.
2. بیشتر روایاتی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق( علیه السلام ) است؛ یعنی این مطلب حدود نزدیک به یک قرن پس از زمان امام مجتبی( علیه السلام ) مطرح میشود، چرا که وفات امام صادق( علیه السلام ) در سال 148 هجری و شهادت امام مجتبی( علیه السلام ) در سال پنجاه هجری رخ داد. اگر واقعاً این روایات از امام صادق( علیه السلام ) باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشتهاند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی( علیه السلام ) بودهاند؟! قابل تأمّل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه( علیه السلام )، جاری میشود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانیها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشدهایم، تا آنکه علی بن ابیطالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن علی بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه میشد، بستاند. معاویه با حیله او را ولیعهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت».[9]
3. اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان قسم خورده و بهانه جویانی که بر کوچکترین امری مثل رنگ و جنس لباس ایشان اعتراض میکردند، در زمان حیات آنحضرت، این امر را بر ایشان خُرده میگرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه ضعف بزرگی به شمار میرفت ـ انگشت میگذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.
4. تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت امام حسن در منابع تاریخی آمده، با این رقمها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را 22 و کمترین را 12 گفتهاند و تنها 13 نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.[10]
5. روایاتی بر مبغوضیت طلاق دلالت دارد. این روایات در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به نحو مکرّر، نقل شده است.
رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ): «منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است».[11]
امام صادق( علیه السلام ): «ازدواج کنید و طلاق ندهید؛ زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه درمیآورد».[12]
و نیز امام صادق( علیه السلام )، از پدرشان نقل میکند: «خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن میدارد».[13]
حال آیا میتوان گفت: امامی معصوم به طور مکرّر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
6. امام حسن مجتبی( علیه السلام ) عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود،[14] و همواره این چنین نیایش میکرد: «من از پروردگارم حیا میکنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم».[15] او بیستبار پیاده از مدینه به حج رفت و حج گذارد چگونه ممکن است مرتکب چنین اعمالی شود؟!
7. صفت «مِطلاق»(پُر طلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه( سلام الله علیها ) به پسر عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه( سلام الله علیها ) گفت: «نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا میدانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است؟».
و اینک جای تأمل است، چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بوده و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی (مطلاق) زن دهند، آنوقت حضرت علی( علیه السلام ) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟! و امامی معصوم به چنین خصلت ناپسندی که مبغوض خداوند است آلوده باشد.
اینها بعضی از شواهدی بود که بر دروغ و بی اساس بودن این نقل ها گواهی میدهد.
بنابر این، نمیتوان این مضامین سخیف و نقلهای ناصواب را در حق شخصیتی پذیرفت، که در روایات متعددی از قول رسول گرامی اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) مورد تعریف و تمجید قرار گرفته است.[16]
کتابهایی که در این زمینه میتوان به آنها رجوع کرد:
1. قرشى، باقر شریف، حیاة الامام الحسن( علیه السلام )
2. مطهرى، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام
3. پیشوایى، مهدى، زندگى امام حسن( علیه السلام )
4. مصطفوى، حسن، الامام المجتبى( علیه السلام )
5. شفیعى، سیدعلى، از گوشه و کنار تاریخ
6. رسولى محلاتى، سیدهاشم، زندگانى امام مجتبى( علیه السلام )
7. زمانى، احمد، حقایق پنهان
[1]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، ج 2، ص 601، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[2]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 56، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. ابن حیون مغربى، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 258، قم، مؤسسة آل البیت( علیه السلام )، چاپ دوم، 1385ق.
[4]. بلاذرى، أحمد بن یحیى، انساب الاشراف، ج 3، ص 25، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[5]. ابو طالب مکى، محمد بن على، قوت القلوب، ج 2، ص 412، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
[6]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 12 – 13، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[7]. ر.ک: قوت القلوب، ج 2، ص 412.
[8]. ر.ک: «زندگینامه و فضائل و مناقب امام حسن مجتبی( علیه السلام )»، سؤال 1907.
[9]. مسعودی، على بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 300، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[10]. ر.ک: قرشى، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن بن على( علیه السلام )، ج 2، ص 455 – 460 و 461 ـ 469، بیروت، دار البلاغة، چاپ اوّل، 1413ق.
[11]. سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، ج 3، ص 504، بیجا، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق.
[12]. طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 197، قم، الشریف الرضى، چاپ چهارم، 1412ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 22، ص 9، قم، مؤسسه آل البیت( علیه السلام )، چاپ اول، 1409ق.
[13]. وسائل الشیعة، ج 22، ص 8.
[14]. شافعی، ابراهیم بن سعد الدین، فرائد السمطین، ج 2، ص 68، بیروت، مؤسسة المحمود، چاپ اوّل، 1400ق.
[15]. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 43، ص 399، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[16]. ر.ک: مهریزى، مهدى، تأملى در احادیث کثرت طلاق، مجله پیام زن، شماره 76، تیر 1377ش.