پرسش
معنای دقیق " اللهم لک الحمد حمد الشاکرین على مصابهم " که در سجده زیارت عاشورا می خوانیم چیست؟ چرا ما خداوند را برای این مصیبت فجیع شکر می کنیم و سر این سجده چیست؟ اگر شرح این عبارت های سجده زیارت عاشورا را از مبانی عرفان و حکمت متعالیه برای این موضوع استفاده بکنید بیشتر استفاده می برم به همراه احادیث أهل بیت (علیهم السلام).
پاسخ اجمالی
شکر بر نعمت از موضوعاتی است که در منابع روایی ما دارای جایگاه خاصی است.[1] انسان مؤمن و موحد به جهت معرفت و شناخت صحیحی که نسبت به خدا و آفریدگارش دارد، هرچه از سوی پروردگارش به او برسد، شکرگزار است؛ زیرا چنین انسانی، همواره وظیفه الاهی خود را انجام میدهد و در برابر حوادث -چه خوب باشد یا ناگوار- تسلیم است و آنها را در مسیر کمال و سیر الى الله به حساب میآورد.
امام حسین ( علیه السلام ) در عصر تاسوعا، در جمع اصحاب خود، حمد و ستایش الاهی را در حال خوبی و ناراحتی به جا میآورد: "احمده على السرّاء والضرّاء"؛[2] خدا را در حالی که در وضع مناسب و خوب یا در وضع ناراحتی هستم، حمد و ستایش میکنم. یاران حضرت، حمد و ستایش الاهی را به جا میآوردند، به جهت آن که توفیق یاری حضرت و شهادت همراه امامشان را پیدا کردند: "الحمد للّه الذی أکرمنا بنصرک وشرّفنا بالقتل معک"؛[3] حمد و سپاس خدایی را که نصرت و یاریت را به ما کرامت فرمود، و ما را به شهادت در کنارت مشرف نمود.
نهضت خونین کربلا اگرچه از یک زاویه، مصیبتی دردناک بود، اما از نگاه دیگر نعمتی بزرگ برای اسلام و مسلمانان بود؛ چراکه به برکت خون سید الشهدا ( علیه السلام ) و یارانش، اسلام از مسیر انحراف نجات یافت. اسلامی که می رفت تا به دست بنی امیه و آل ابوسفیان به ویژه یزید، به انحراف کشیده شود و هر آنچه را که یزید و یزیدیان می خواستند به نام دین به خورد مردم و تحویل جامعه دهند. شهادت امام حسین ( علیه السلام ) از این انحراف بزرگ جلوگیری کرد و این جای شکر دارد.
بنابر این، از نگاه ما مصیبت، نعمتی است که از سوی خدا به انسان رسیده، و قیام کربلا از این جهت برای مسلمانان به ویژه شیعیان نعمت و لطف بزرگ الاهی است که در مسیر زندگی و دفاع از حق و مبارزه با دشمن، بهترین الگو است؛ از این نگاه جای شکر بر این نعمت وجود دارد.
این پرسش پاسخ تفصیلی ندارد.
[1] ر. ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 94، باب الشکر، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[2] . مقرم، عبد الرزاق، مقتل الحسین( علیه السلام )، ص 212، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، بیروت، 1426.
[3] . همان، ص 215.
T