شیعه نیوز:
پرسش
ابوعلی سینا در فصلی از کتاب شفاء گرچه علی را عالمتر و شجاعتر از عمر میداند ولی عمر رادر امر حکومت عاقلتر از علی و درنتیجه شایستهتر میداند. در مقاله ای در همین سایت خواندم ابن سینا شیعه بوده دلیل این سخنش چه بوده؟
پاسخ اجمالی
ابوعلی سینا در کتاب الهیات شفاء مبحثی را به عنوان شرایط خلیفه، حاکم و سیاستمدار اسلامی مطرح کرده و تأکید میکند که دو ویژگی از ویژگیهای عمده و اساسی است که خلیفه باید آنرا دارا باشد. یکی عاقل بودن و دیگری سیاستمدار و مدیر بودن؛ این دو ویژگی بر علم داشتن مقدم است؛ یعنی اگر دو نفر هر دو عالم و عاقل بودند ولی یکی اعقل(عاقلتر) و مدیرتر و دیگری اعلم است؛ اعلم باید به اعقل کمک کند و مشاوره دهد و اعقل نیز از اعلم استمداد و طلب یاری کند. چنانکه عمر و علی( علیه السلام ) انجام دادند.[1]
با توجه به این عبارت، در نظر ابتدایی چنین به نظر میآید که در نظر ابوعلی سینا، عقل و مدیریت عمر، از عقل و مدیریت علی( علیه السلام ) بیشتر و قویتر بود، در نتیجه بوعلی، عمر را برای خلافت اصلح و شایستهتر از علی( علیه السلام ) میدانسته است و در نهایت بوعلی را باید از اهل سنت شمرد.
ولی شاید بتوان گفت دقیقاً چنین چیزی را نمیتوان به بوعلی نسبت داد؛ زیرا احتمال دارد که متن اخیر برای تعیین مصداق اعقل و اعلم نیست، بلکه تمثیل بوعلی فقط در مورد تبیین مدل همکاری بوده که اعقل و اعلم باید نوع همکاریشان مانند همکاری امیرالمؤمنین( علیه السلام ) با خلیفه دوم باشد زیرا حضرت علی( علیه السلام ) در مسائل حکومتی به عمر کمک میکرد و مشاوره میداد و عمر نیز از در مسائل حکومتی از حضرت علی( علیه السلام ) کمک میگرفت. از این مثال نمیتوان لوازمی که شمرده شده را بر آن بار کرد؛ زیرا همانگونه که در پاسخ قبلی آمده در نظر ابوعلی، منزلت علی( علیه السلام ) نسبت به صحابه مانند نسبت معقول به محسوس است. او در میان خلق مانند معقول بود در میان محسوس.[2] یعنی عقل امام علی( علیه السلام ) قابل قیاس با بقیه اصحاب نیست؛ در برابر عظمت عقل امام علی( علیه السلام ) گویا دیگران از عقل برخوردار نیستند. علاوه بر این احتمال دارد به جهت سلطه حکومتهای متعصب از اهل سنت در آن زمان، بوعلی سینا این جمله را از روی تقیه اضافه کرده باشد.
[1]. «و المعول الأعظم العقل، و حسن الإیالة، فمن کان متوسطا فى الباقى و متقدما فى هذین بعد أن لا یکون غریبا فى البواقى و صائرا إلى أضدادها، فهو أولى ممن یکون متقدما فى البواقى و لا یکون بمنزلته فى هذین. فیلزم أعلمهما أن یشارک أعقلهما، و یعاضده، و یلزم أعقلهما أن یعتضد و یرجع إلیه؛ مثل ما فعل عمر و على علیه السلام». حسن زاده آملى، حسن، الإلهیات من کتاب الشفاء، ص 503، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1418/1376.
[2] . ر. ک: پاسخ 25907.
T