سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا ابوبکر بن أبی قحافه، عمر بن خطاب و عثمان بن عفان(خلفای ثلاثه) در منقبت امام علی( علیه السلام ) سخنی گفته‌اند؟

خلفای سه‌گانه، بویژه عمر بن خطاب، در منقبت و منزلت امام علی( علیه السلام ) سخنانی گفته و یا روایاتی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده‌اند. در این‌جا برای نمونه تنها به تعدادی از آنها - از منابع اهل سنت- اشاره می‌شود.
کد خبر: ۲۰۵۶۸۲
۱۱:۳۷ - ۱۱ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
لطفاً احادیث و روایاتی از منزلت حضرت علی( علیه السلام ) نزد خلفای قبل از خود را بیان کنید.
پاسخ اجمالی
خلفای سه‌گانه، بویژه عمر بن خطاب، در منقبت و منزلت امام علی( علیه السلام ) سخنانی گفته و یا روایاتی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده‌اند. در این‌جا برای نمونه تنها به تعدادی از آنها - از منابع اهل سنت- اشاره می‌شود:
1. عبد الله بن عبّاس می‌گوید: شنیدم عمر با گروهى که نزد او بودند، درباره پیش‌گامان اسلام، گفت‌وگو می‌کرد. عمر گفت: امّا على، شنیدم پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) درباره او سه چیز می‌گوید که دوست داشتم یکى از آنها براى من بود و اگر چنین بود، آن یک ویژگى براى من از هر چه خورشید بر آن می‌تابد، محبوب‌تر بود! من (عمر) و ابو عبیده و ابوبکر و گروهى از اصحاب با هم بودیم که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) با دست بر شانه على زد و به او فرمود: «اى على! تو در میان مؤمنان، نخستین ایمان‌آورنده و در بین مسلمانان نخستین اسلام‌آورنده‌اى و تو براى من، به منزله هارون براى موسى( علیه السلام ) هستى».[1]
2. ابو سعید خُدرى می‌گوید: همراه عمر بن خطّاب به حج رفتیم. وقتى شروع به طواف کرد، رو به حجر الأسود کرد و گفت: من می‌دانم که سنگى هستى که سود و زیانى نمی‌رسانى و اگر نمی‌دیدم که پیامبر خدا تو را بوسیده، نمی‌بوسیدمت، و آن‌گاه، آن‌را بوسید.
على بن ابى طالب( علیه السلام ) فرمود: «چرا، او سود و زیان می‌رسانَد». آن‌گاه افزود: «طبق کتاب خداوند تبارک و تعالى»!
عمر گفت: این [مطلب‏] در کجاى کتاب خداست؟
فرمود: «خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید: "و هنگامى که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آنان را بر گرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله".[2] خداوند، آدم را آفرید و پشتش را مسح کرد و از ذرّیه‌اش اقرار گرفت که او پروردگار است، و آنان، بنده او هستند و از آنان عهد و پیمان گرفت و آن‌را بر پوستى نوشت و این سنگ، دو چشم و یک زبان داشت. به وى گفت: "دهانت را بگشا". دهانش را گشود و خداوند، آن پوست را در دهانش گذاشت و فرمود: "در روز قیامت، بر حجّ آنان که حج می‌گزارند، گواهى ده".
و من گواهى می‌دهم که از پیامبر خدا شنیدم: "روز واپسین، حجر الأسود را با زبانى گویا می‌آورند و براى هر کس که او را بر اساس توحید، لمس کرده، گواهى می‌دهد". بنابراین، او (حجر الأسود)، سود و زیان می‌رسانَد».
عمر گفت: به خدا پناه می‌برم از این‌که در بین مردمى زندگى کنم که تو اى ابو الحسن در بین آنان نباشى.[3]
3. عمر بن خطّاب گفت: اى پسر ابو طالب! همواره تو برطرف کننده هر شبهه و روشن کننده هر حکمى هستى.[4]
4. ابو بکر گفت: على بن ابى طالب، عترتِ پیامبر خدا است.[5]
5. جابر گفت: نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بودم و ابوبکر و عمر هم نزد وى بودند. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به على( علیه السلام ) فرمود: «پروردگارا! آن کسی که وى را دوست می‌دارد، دوست بدار، و آن‌کس که او را دشمن می‌دارد، دشمن بدار. آن‌کس ‌که او را یارى می‌کند، یارى کن، و آن‌کس ‌که وى را تنها می‌گذارد، تنهایش بگذار». ابوبکر به عمر گفت: سوگند به خدا، این نهایت فضیلت است.[6]
6. عثمان گفت: از پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) شنیدم که می‌فرمود: «نگاه کردن به على، عبادت است».[7]
[1]. ابن عساکر شافعی دمشقی، ابو القاسم على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏42، ص 167، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
[2]. اعراف، 172.
[3]. نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 628، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[4]. متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 5، ص 834، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[5]. ابوبکر بیهقی، أحمد بن الحسین، السنن الکبرى، ج 6، ص 274، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[6]. ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، تاریخ أصبهان، ج 2، ص 338، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[7]. تاریخ مدینة دمشق، ج ‏42، ص 350.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: