به گزارش «شیعه نیوز»، تصور کنید که مجبور باشید ۵ بار پشت سرهم دست هایتان را بشویید تا به اندازهی کافی برای رفتن به رخت خواب احساس تمیزی کنید، یا چندین بار قبل از ترک خانه اجاق گاز را چک کنید تا بالاخره قانع شوید که واقعا خاموش است! زندگی خود را در حالی تصور کنید که غرق در تفکرات و تصاویر ناخواستهای هستید که سلامت زندگی و روان شما را زیر سوال میبرند. چه احساسی پیدا میکنید اگر ذهنتان با افکار وسواس گونه بمباران شود و شما را مجبور به اقدام کردن در راستای آنها کند؟ همهی اینها را در حالی در نظر بگیرید که برای زندگی عادی و متعادل روزمره خود، برای شغل بهتر، برای رابطهای آرامش بخش در تلاش هستید. چه احساسی دارید؟ شاید شما کسی را بشناسید که اینگونه احساس میکند یا شاید خودتان همچین چیزی را تجربه میکنید. اگر پاسخ بله است باید بگوییم که شما تنها نیستید.
در صورتی که مطالعه قسمت خاصی از این مطلب مد نظر شماست، با انتخاب عناوین زیر، به موضوع دلخواه خود برسید:
وسواس فکری و رفتاری چیست؟
اولین قدم در درمان وسواس فکری شناخت هرچه بهتر آن است. بنیاد بین المللی OCD این بیماری را نوعی اختلال اضطراب معرفی میکند که در آن فرد در یک چرخه فکری وسواس گونه (افکار ناخواسته، اعتراضی، احساساتی که به شدت استرس زا هستند) و رفتارهای اجباری (رفتارهایی که از فرد سر میزند تا از شر افکار وسواسی و اضطراب ناشی از آنها خلاص شود) گرفتار میشود.
زمانی که یک فرد به وسواس فکری مبتلا باشد، به نظر میرسد که سیستم هشدار در مغز وی، دچار مشکل میشود و او خطری را میبیند که ممکن است اصلا وجود نداشته باشد. آنها ممکن است افکار مزاحم یا غیرمنطقی را تجربه کنند و در اقداماتی اجباری و بسیار جدی در راستای این افکار گرفتار شوند تا احساس اضطرابشان را تسکین دهند و مطمئن شوند همه چیز درست پیش میرود.
علائم و نشانههای وسواس فکری اضطراب گونه هستند. افکار ناخوشایند میتوانند مانند نگرانی بسیار شدید دربارهی آلودگی ذهن فرد را درگیر کنند؛ برای مثال «میکروبهای موجود روی این دستگیره میتوانند به تمام آشپزخانه سرایت کنند. باید فورا آن را تمیز کنید. شما باید دوباره لباستان را هم بشویید، چون با آن به دستگیرهی آلوده دست زدید». یا اینکه «آیا در خانه را باز گذاشتم؟ آیا پایم را روی چیزی در خیابان گذاشتم؟» و یا افکار ممکن است به شکل تصاویر آزار دهندهی خشن، جنسی یا ترس از آسیب زدن به خودتان یا دیگران پدیدار شوند؛ «اگر آن چاقو را بردارم و به کسی آسیب بزنم چه؟». یا نگرانیهای بیش از حد در رابطه با سلامتی: «این زائده روی بازوی تو حتما سرطان است!» یا ممکن است شما را به دام کمال گرایی بیندازند؛ «همه چیز باید کاملا منظم و متقارن روی میز چیده شده و رومیزی نباید ذرهای چروک داشته باشد».
افراد مبتلا به وسواس فکری اغلب ترس مفرطی از احساس گناه و تعهد دارند. آنها مدام نگران هستند و فکر میکنند کارهای خاصی باید انجام دهند تا از خودشان و دیگران محافظت کنند. در مطالعه اخیر دانشگاه واترلو، برندا چیانگ به این نتیجه رسید که: «افراد مبتلا به وسواس فکری، همواره از احساس مسئولیت شدیدی رنج میبرند... آنها اغلب فکر میکنند که مسئول یک کار بد هستند، یا اگر موفق به انجام کاری نشوند بابت آسیبهای ناشی از آن مسئولند.»
این احساس زجر و گرفتاری در مبتلایان به وسواس فکری زمانی تشدید میشود که آنها «مجبور» به انجام کاری هستند. این اجبار میتواند ذهنی یا فیزیکی باشد و یا در رفتارهایی مثل تمیز کردن افراطی، بررسیهای مداوم (مثلا چک کردن گاز برای چندین بار متوالی) و یا تکرار کاری نمود پیدا کند. فرد ممکن است در چرخهای مثل شستن یک شی بارها و بارها یا شستن دست تا زمانی که ترک بردارد گیر بیافتد. آنها ممکن است بارها به به خانه برگردند تا مطمئن شوند درها قفل هستند، چراغها خاموش هستند و غیره. یا مثلا در شمارش، ضربه زدن و یا تکرار برخی اعمال به تعداد دفعات خاصی حساس باشند. این اجبار در کارها ممکن است ذهنی باشند؛ مثلا تکرار پشت سرهم یک سری اطلاعات برای اینکه اطمینان حاصل شود چیزی کم و کسر نیست یا کسی در خطر نیست. یا آنها ممکن است در ذهنشان تلاش کنند افکارشان را کنترل کنند و بخواند تصویری بد را با یک تصویر خوب جایگزین کنند یا اصرار داشته باشند تا عدد خاصی در ذهنشان بشمرند.
نشانه های وسواس فکری
این علائم و نشانهها انرژی فرد مبتلا را میگیرند. آنها ممکن است خودشان متوجه رفتارها و فکرهای غیرعادی خود بشوند، اما در این چرخه گرفتار شده اند و هیچ راه فراری ندارند. این افراد حتی ممکن است تلاش کنند وسواس خود را پنهان کنند که این خود باعث سختتر شدن کارها میشود.
فرد مبتلا به وسواس فکری یک سیستم هشدار دهنده در ذهن خود دارد که او را از خطرهایی که وجود خارجی ندارند میترساند، زمانی که شخص تسلیم اجبار این سیستم شود اوضاع خراب میشود. وقتی که او به این آژیر خطر توجه میکند و پاسخ میدهد، به مغز خود یاد میدهد که این سیگنالها مهم هستند. اما اگر در مقابل این هشدارهای دروغین بایستند، به طور موقف دچار اضطراب و نگرانی تشدید شده میشوند، اما این آژیر خطر ساکت میشود. اینجاست که مغز دیگر فکر نمیکند این هشدارها مهم هستند و کمتر آنها را اعلام میکند. درواقع فرد مبتلا به وسواس فکری باید فکر خود را تغییر دهد و قدرت این کار را دارد.
برای انجام این کار، این بیماران باید درمان درست را پیدا کنند. متاسفانه، زمانی که فرد مبتلا به دنبال راههای درمان وسواس فکری میرود، فقدان آموزش و تخصص کافی در میان پزشکان و روانشناسان گاهی به تشخیص اشتباه یا ناقص منجر میشود. اما به هرحال خبر خوب این است که امروزه راههای بسیار خوب و ویژهای برای درمان وسواس فکری وجود دارد. این روشهای درمانی با متدهای سنتی و گفتاری متفاوتند و قادر هستند زندگی این افراد را به طور کامل تغییر دهند.
روش درمانی مواجهه و بازداری از پاسخ ((Exposure Response Prevention Therapy (EPR)، یک روش درمان رفتاری-شناختی است که در آن بیماران به طور مکرر در معرض خطرات ساختگی قرار میدهند تا ترسشان را آزمایش کنند. برای مثال، یک بیمار که از آلودگی «میترسد»، کف حمام خانه را لمس میکند بدون آنکه دستهایش را بشوید. یا کسی که مدام همه چیز را چندین بار چک میکند، خانه را بدون هیچگونه بررسی ترک میکند. هنگامی که آنها در معرض این شرایط قرار میگیرند، یاد میگیرند که اضطراب حاصل از افکار وسواس گونه خود را تحمل کنند و همزمان از درگیر شدن در رفتارهای وسواسی اجباری اجتناب میکنند تا ناراحتی هایشان به مرور تسکین یابد.
شرایطی که بیمار در معرض آن قرار میگیرد، از لحاظ میزان ترسناک بودن برای بیمار، رتبه بندی میشوند و از کمتر به بیشتر به تدریج افزایش پیدا میکند. این روش درمان وسواس فکری تاکنون برای بسیاری موثر بوده و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده است.
همهی افراد شایستهی یک زندگی خوب هستند. همینطور که بیشتر دربارهی وسواس فکری یاد میگیرید، خوب است که این پیام امید بخش را به کسانی که از این بیماری وسواس رنج میبرد برسانیم و به آنها بگوییم که تنها نیستند و درمان وسواس فکری امکان پذیر است. آنها میتوانند زندگی بهتری داشته باشند و زندگیشان را پس بگیرند.
منبع : ستاره