اشاره:
اين صفحه اختصاص به طرح پرسشها، شبهات و مسائلي دارد كه براي شما عزيزان مطرح شده و يا در محيط خانواده، مدرسه، دانشگاه يا محل كار شما از آنها صحبت به ميان آمده است؛ چه در موضوع مهدويت و چه در ساير زمينههاي اعتقادي و اخلاقي.
پس دست به كار شويد و از همين حالا پرسشهاي خود را با ما در ميان بگذاريد. ما هم سعي ميكنيم پاسخهاي مناسبي به آنها بدهيم.
همان طور كه مستحضريد پس از انتهاي هر سخنراني در سلسله نشستهاي ماهانه فرهنگ مهدوي، پرسشهاي حاضران با سخنران جلسه طرح ميشود. در اين شماره سؤالاتي را كه در سومين نشست با عنوان «آخرالزمان و نشانههاي ظهور» و با حضور حجتالاسلام مهديپور طرح شده است، تقديم شما عزيزان ميشود.
* آيا در علائم حتمي هم امكان بداء وجود دارد؟
* از امام صادق(ع) مشابه اين سؤال را پرسيدند، حضرت پاسخ دادند: «بلي». خداوند متعال برنامهاي را كه تنظيم ميكند حق دارد آن را جلو يا عقب بيندازد و هر تصرفي كه صلاح ديد در آن بنمايد. خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد: يهوديان گفتند: «دست خدا بسته است. [به آنها] بگو دست خدا باز است و هر گونه بخواهد عمل ميكند.1» بنابراين امكان بدا براي خداوند محفوظ است. اما در عين حال از حكمت او به دور است كه پيامبر رحمت(ص) و ائمة هدي(ع) با قاطعيت تمام بفرمايند: «مهدي بدون سفياني نخواهد بود» ولي ناگهان موعدش كه رسيد خداوند روي ايشان را زمين بگذارد و غير از آن عمل كند.2 البته آنقدر اين احتمال بداء براي اصحاب ائمه(ع) به طور جدي بيان شده بود كه راوي از حضرت ميپرسد ميترسم در اصل ظهور حضرت بداء رخ بدهد كه ايشان جواب ميفرمايند:
نه ظهور وعدة الهي است و خداوند خلاف وعدهاش عمل نميكند.
* در برخي روايات آمده كه ايرانيان قبل از ظهور با غربيان در منطقة عراق وارد جنگ ميشوند و در برخي روايات ديگر هم اين واقعه پس از ظهور بيان شده، كدام يك صحيح است؟
* يماني و سفياني هر دو پيش از ظهور قيام ميكنند و به كوفه وارد ميشوند. حدود يك ماه پس از ظهور حضرت، سفياني دستگير ميشود و در كنار درياچه طبريه، به فرمان ايشان و به دست يماني سرش بريده ميشود. ايرانيان از همان ابتدا در كنار حضرت هستند. عبارت «يوطئون للمهدي سلطانه» (براي حكومت مهدي(ع) زمينهسازي ميكنند) از طريق اهل سنت به ما رسيده ولي در روايات ما نقل نشده است. در عين حال خروج خراساني يا حسني از بلخ يا شهرهاي ديگر افغانستان و عبورش از ايران در احاديث ما يافته ميشود كه البته فقط سفياني و يماني در زمرة علايم حتمي هستند.
مرحوم آيتالله قزويني در كتاب المهدي(ع) من المهد الي الظهور تصريح كردهاند كه خراساني از علايم حتمي نيست ولي در عين حال روايتي هم نقل شده كه ورود خراساني، سفياني و يماني به كوفه در يك ماه و يك روز و يك ساعت است.
* سفياني كيست و آيا اين كه ميگويند الآن در ارتش سوريه خدمت ميكند، راست است؟
*سفياني شخصي است كه در وادي يابس و در نزديكي دمشق متولد ميشود. نام او عثمان و نام پدرش عنبسه است. آبلهرو، چشم زاغ، مو بور و سرخ روي، چهارشانه و قدش كمي بلندتر از حد متوسط است كه در روايات بسياري به آن تصريح شده است.
اما اين كه آيا الآن در لشكر سوريه هست يا نه، سه مستند براي آن وجود دارد:
1. مرحوم بهلول كه خودم از ايشان پرسيدم و گفتند كه او را ديدهاند؛
2. امام موسي صدر كه به امر آيتالله حكيم از حافظ اسد ميپرسد كه آيا شخصي به نام عثمان بن عنبسه در سپاهيان شما وجود دارد؟ كه پس از جستجو مشخص ميشود چنين شخصي با آن اوصاف وجود دارد و خودشان نقل ميكردند كه او را ديدهاند؛
3. حاج ميرزا علي آقا مقدس نامي بود كه فرزندش شيخ حسن از شاگردان مرحوم آيتالله العظمي مامقاني است. وي به مكه رفته بود و در مسير برگشت همراه با كاروان از فلسطين آمده بودند. شبي كه در آن جا استراحت كرده بودند، سر و صداي زيادي به گوششان رسيده بود. صبح كه از علت سر و صدا پرسيده بودند، اهالي آن جا گفته بودند كه عنبسه نامي صاحب فرزند شده كه نام فرزندش را عثمان نهاده است. او در حال وضو گرفتن بوده كه يكي از اهالي آن قبيله ميپرسد آيا شما شيخ محمدحسن مامقاني را ميشناسيد؟ گفته بود: بله. آن شخص گفته بود: درگذشت. پرسيده بود:كي؟ گفته بود: همين الآن با توجه به اين كه حدود 97 ـ 96 سال پيش آن هم در صحرا راديو، تلويزيون و ديگر ابزارهاي ارتباطي وجود نداشته اين يك خبر غيبي به شمار ميآيد. كه بعد هم وقتي ميرزا علي آقا به نجف برميگردد ميبيند صحبت او مطابق واقع بوده است. قرآن كريم تعبيري دارد كه ميفرمايد:
إنّ الشياطين ليوحون الي اوليائهم.3
و در حقيقت شيطانها به دوستان خود وحي ميكنند.
اين كه الآن رسم شده عدهاي به صرف خبر دادن از امور غيبياي كه مطابق واقع از آب درميآيد خود را از اولياي الهي جا ميزنند از همين دست است و نبايد فريب بخوريم. خلاصه اين كه در آن جمع و قبيله و با آن توانايي چنين شخصي به دنيا آمده بود. اگر آن شخص الآن زنده باشد حدود 97 ـ 96 سال سن دارد و هرچند دورة ما دورهاي است كه مديريت و رهبري جريانها چندان به سن مربوط نيست و هر كس ميتواند حتي با يك گوشه نشستن هم جريانها را رهبري كند ولي باز با اين حال هيچ كدام از اين سه ماجرا نميتواند دليل وجود سفياني وعده داده شده باشد؛ چرا كه گفتهاند سفياني نامش، عثمان بن عنبسه است نه اين كه هر كس نامش عثمان بن عنبسه بود سفياني است. [ان شاء الله بعد ازظهور حقيقت اين امر براي ما مشخص خواهد شد و خواهيم ديد آيا اين شخص واقعاً سفياني هست يا نه.]
چطور ميتوان رواياتي را كه ميگويند امر ظهور ناگهاني فراميرسد يا خداوند امر حضرت را يك شبه اصلاح ميكند با روايات نشانههاي ظهور جمع كرد؟
آن كه فرمودهاند «ظهور ناگهاني است» به معناي اين نيست كه بدون علايم باشد؛ بلكه منظور اين است كه كل حوادث كه از خروج سفياني و يماني آغاز ميشود ناگهاني و غيرمترقبه است. علت ناگهاني بودن ظهور هم آن است كه مردم در آن زمان انتظار ظهور را نميكشند و گمان ميكنند كه صدها يا هزاران سال بعد ظهور اتفاق خواهد افتاد. و به همين جهت است كه واقعة ظهور را «بغتة» يا ناگهاني خواندهاند.
* وضعيت ايران در آستانة ظهور چگونه است و ايرانيان چه نقشي در آن زمان و پس از ظهور خواهند داشت؟
* در زمان ائمه(ع) از ايرانيان با عنوان عجمها ياد ميشد كه در نقشههاي قديمي چاپ تركيه و ديگر كشورها ايران را با استناد به همين مطلب عجمستان ميخواندند. عجم يعني غير عرب. ولي عموماً براي ايران از اين واژه استفاده شده و براي ديگر اقوام كمتر اين واژه را به كار بردهاند.
روايتي را فقط از ابن عربي ديدهام كه گفته اصحاب حضرت فقط عجمها هستند و حتي يك نفر عرب هم در ميان آنها يافته نميشود. البته روايات و احاديث فراواني داريم كه ميگويند تعداد عربها در آن روز بسيار كم است ولي با آن تعبير فقط همان يك روايت موجود است. با توجه به رواياتي كه تعداد زيادي از اصحاب پيامبر(ص) و حضرت علي و ديگر ائمه(ع)؛ نظير سلمان، ابوذر، ابودجانه، عمار، مقداد و زراره را در زمرة اصحاب حضرت مهدي(ع) برشمردهاند، نميتوانيم به آن روايت خيلي اعتماد كنيم.
آنچه مسلم است اينكه در ميان ياران حضرت مهدي(ع) تعداد زيادي ايراني وجود دارد. در حديث آمده كه در كوفه چادرها را برپا ميكنند و عجمها قرآن را به مردم ميآموزند.
ايرانيان پس از اسلام در ادبيات، حديث و تاريخ اسلام نقش چشمگيري داشتهاند. جالب است بدانيد مؤلفان صحاح سته اكثراً ايراني هستند. البته در ميان اصحاب ائمه(ع) هم تعدادشان بسيار زياد بوده است. ولي آنچه به نقش ايرانيان در آستانة ظهور مربوط ميشود، مسئلة خراساني، حسني، مروزي و امثال آنهاست كه مثلاً حضرت گنجهايي در طالقان دارند كه اين گنج از جنس طلا و نقره نيست بلكه كساني هستند كه آن حضرت را به حق شناختهاند و جزو ياوران ايشان خواهند بود. خلاصه اين كه ايرانيان در جريان ظهور نقش دارند ولي تعدادش به آن بستگي دارد كه چه قدرش را ما بپذيريم.
* گفته شده بعضي از شخصيتهاي بزرگ و خواص مثل آيتالله بهجت زمان ظهور را ميدانند و تنها عوام مردم هستند كه نميدانند ظهور چه زماني اتفاق خواهد افتاد. آيا اين مطلب صحت دارد؟
* مسلماً نه. در مورد آيتالله بهجت دروغهاي بسياري ساخته و نقل ميكنند. مثلاً ايشان رسمشان بر اين است كه وقتي اذان را گفتند چه وضو داشته باشند چه نه، مجدداً وضو ميگيرند. به همين جهت حدود بيست دقيقه بعد از اذان به مسجد ميآيند و نماز را اقامه ميكنند حالا از اين ماجرا آمدهاند و اين دروغ را ساختهاند كه آيتالله بهجت هر روز بعد از اذان نمازش را به حضرت بقيةالله(ع) اقتدا ميكنند و بعد از آن به مسجد ميآيند و دوباره نماز ميخوانند.
مگر كسي كه نمازش را به حضرت اقتدا كرده ميتواند دوباره همان نماز را اعاده كند. هر بار كه خدمت آقازادة ايشان، علي آقا، ميرسيم اين مطالب را تكذيب ميكنند.
يكي ديگر از دروغها هم اين است كه ميگويند روزي ايشان در نماز افتادند و غش كردند. بعد از اين كه روي ايشان آب ريختند و ايشان را به هوش آوردند، از علت بيهوشي پرسيدند. آيتالله بهجت فرمودند كه قاتل امام زمان(ع) به دنيا آمد. آخر آقا بقيةالله(ع) كه قاتل ندارند و ايشان به مرگ طبيعي از دنيا خواهند رفت. روايت «ما منّا الامسموم او مقتول: همة ما (ائمه) يا مسموم يا كشته ميشويم» كه در عيون اخبار الرضا(ع) آمده، هم سند ندارد و هم شامل حضرت مهدي(ع) نميشود. وقتي حضرت جهان را پر از عدل و داد ميكند به طوري كه از همه جا بانگ توحيد شنيده ميشود، چطور ممكن است يك نفر فاسد پيدا شود آن هم تا جايي كه قاتل آن حضرت باشد؟
اين حرفها از كارخانههاي دروغسازي درآمده كه زني به نام سعيده كه ريش دارد از پشتبام سنگ آسيابي را روي سر حضرت مياندازد و ايشان را شهيد ميكند. مگر الآن در خانة كسي سنگ آسياب هست كه در دوران حضرت باشد. و مثلاً كسي در خانهاش از آن استفاده بكند و بخواهد با كوبيدن چنين سنگي به آن سنگيني بر سر حضرت ايشان را شهيد كند. اين دروغ را به آيتالله بهجت هم نسبت ميدهند.
* لطفاً دربارة دجال و دابةالارض توضيح مختصري بفرماييد.
* مسئلة «دابةالارض» به علائم ظهور مربوط نميشود و جزء «اشراط الساعة» و علائم قيامت است كه در عالم رجعت به وقوع ميپيوندد.
اشراط الساعة يا علائم قيامت دو دستهاند: دستهاي پيش از ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق ميافتند و دستهاي پيش از وقوع قيامت. اين تعبير را بيشتر اهل سنت به كار ميبرند. منظور از دابة الارض حضرت علي(ع) است كه پيش از قيامت مجدداً به زمين باز ميگردند.
دابة الارض، دخان، طلوع شمس از مغرب همگي جزء اشراط الساعة هستند.
دربارة دجال هم مسلم اين است كه جزء علائم حتمي نيست و اين كه در برخي كتابها آمده تمام روايات آن دروغ است واقعاً جسارت بزرگي بوده كه مؤلف نموده است. در چاپ جديد كتاب ارزشمند منتخب الاثر نوشتة آيتالله صافي گلپايگاني كه جامعترين اثر دربارة آقا بقيةالله(ع) به شمار ميآيد احاديث دجال را به چند دستة ساختگي، مشكوك و صحيح دستهبندي كردهاند.
دجال يكي معتقدات مسلم اهل سنت است كه ما هم بدان اعتقاد داريم و ميگوييم كه او خواهد آمد ولي نه به آن شدت. روايات فراواني داريم كه ميگويند دجال ميآيد و حضرت مهدي(ع) به حضرت مسيح(ع) دستور ميدهند كه او را بكشد و در بعضي هم اين تعبير آمده كه آن حضرت خودشان او را در باب اللّد در فلسطين اشغالي ميكشند.
* چطور ميتوان همة اين احاديث را با مسائل روز تطبيق داد؟ جرا بايد از چنين تعبيرات غيرقابل فهمي براي بيان مسائل استفاده شود كه مثلاً به موشك بگويند مارهاي بالدار؟!
* شما نگاه كنيد اگر ما به 12، 13 قرن قبل برگرديم و بخواهيم دربارة موشك صحبت كنيم چه تعبيري بايد به كار ببريم؟ آيا بهتر از تعبير مار بالدار وجود دارد به خصوص كه اصلاً اين تشبيه با نوع شليك موشك خوانايي و تطابق قابل توجهي دارد. يا تعبير سوار شدن آهن روي آهن براي قطار و چيزهايي از اين دست همه مناسب آن مقطع زماني است به خصوص براي وقتي كه مخاطب هيچ تصوري از آنچه شما ميخواهيد بيان كنيد نداشته باشد.
*شما فرموديد ظهور امام زمان(ع) قطعاً در بيست و سوم ماه رمضان اتفاق ميافتد. آيا اين سخن مصداق توقيت و تعيين وقت براي ظهور نيست؟
* خير، چون اولاً سالي براي آن تعيين نشده و ثانياً آن را معصوم(ع) فرمودهاند. امام(ع) قسم ميخوردند كه حكومت او حتي هشت ماه و يك روز طول نميكشد. البته اين را هم بگويم كه سفياني بعد از پنج سال درگيري بر پنج منطقه و يا سه كشور سوريه، اردن و فلسطين مسلط ميشود. بعد از اين ماجراها در بيست و سوم ماه رمضان حضرت ظهور ميكنند. اين روايت را شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ طبرسي، مرحوم فضل بن شاذان نقل كردهاند و سند آن صحيح است.
*در روايات آمده كه مؤمنان در زمان ظهور عقلهايشان كامل ميشود در حالي كه الآن مشتاقان ظهور و افرادي كه دوست دارند از منتظران و مؤمنان باشند، دچار خطا و گناه ناشي از درك نكردن و نفهميدن ميشوند و در واقع همين گناهان آنها را از ايمان دور ميكند. در اين باره چه بايد كرد و علاوه بر آن چه كنيم كه با وجود اين عدم ادراكها دچار خطا نشويم؟
* در زمان ظهور عقلها كمال فوقالعادهاي پيدا ميكند ولي الآن، مرتبه پايينتر آن را ميتوانيم مشاهده كنيم. بچههاي الآن گاهي در حد افراد 30، 40 سالة حدود پنجاه سال پيش خيلي از مسائل را درك ميكنند. اگر در قديم ما فقط يك ابن سينا داشتيم الآن فراوانند بچههاي پنج سالهاي كه حافظ كل قرآن هستند يا كودكان 5/3 سالهاي داريم كه عمده و يا كل قرآن را از بر دارند و كسي هم در دنيا منكر اين مطلب نيست. اين رشد عقلي را ما در شرايط كنوني ميتوانيم احساس كنيم ولي بعد از ظهور، رشد هر كس بيش از چهل برابر خواهد بود. تعبير يك شبه از بنده بود والا در روايت آمده حضرت دست بابركت خود را بر سر شيعيان ميكشند و به واسطة آن عقلهاي مردم كامل ميشود.
نكتة دوم اين كه ما الآن خيلي از نيك و بدها را ميفهميم و ميدانيم كه خداوند از رگ گردن به ما نزديكتر است ولي باز با اين حال گناه ميكنيم اين امر ناشي از هواي نفس ماست و مسائل ديگري كه سواي تشخيص ندادن ما را به گناه سوق ميدهند.
حضرت مشغول توصيف دورة پيش از امام زمان(ع) بودند كه صدها نفر مدعي امامت ميشوند راوي شروع كرد به گريه كردن و به حضرت عرضه داشت كه براي مردم اين دوره گريه ميكنم. حضرت به روزنهاي اشاره كردند كه آفتاب از آن به درون ميتابيد و فرمودند: امر ما از اين آفتاب روشنتر است.
يك نفر از آقا بقيةالله(ع) پرسيد من چه كنم؟ حضرت فرمودند: كار امام زمان(ع) را بكن. يعني شما هر كاري خواستيد انجام دهيد، ببينيد اگر امام(ع) آنجا بود چه ميكرد.
آيا ما شك داريم كه خيلي از كارها و گناهان ما را حضرت انجام نميدهند؟ پس چرا باز هم ما آنها را مرتكب ميشويم؟
* شما فرموديد كه ظهور ناگهاني اتفاق ميافتد و در شرايطي كه مردم فكر ميكنند مثلاً قرار است صد يا هزار سال بعد اتفاق بيفتد. ما كه الآن با توجه و در نظر داشتن علايم و نشانهها چشم انتظار ظهور هستيم آيا خلاف اين رويه عمل ميكنيم؟
خير، به هيچ وجه اين طور نيست منظور از «بغتة» كه ما گفتيم، يك حادثة غيرمنتظره است. شما الآن اگر از مردم بپرسيد امام زمان(ع) كي ظهور ميكنند يك دستة معدودي ممكن است جواب بدهند هيچ وقت و اصلاً منكر آن بشوند و در مقابل دستة ديگري هم بگويند شايد فردا، شايد دو، سه روزبعد و تا اين حد آماده ظهور باشند. به هر حال شيعه با اميد زنده بوده است.
از آن جا كه ما با مطالبي سر و كار داريم كه جنبة اعتقادي دارند، مرتب آنها را با مراجع هماهنگ ميكنيم، يكي از مسائلي كه به برخي مراجع عرض كردهام و پسنديدهاند اين است كه اگر امام زمان(ع) از زمان ظهورشان خبر داشتند و ميدانستند كه قرار است بيش از هزار سال غيبتشان طول بكشد، حتي اگر دلشان از پولاد بود باز اين دل آب ميشد. به عبارت ديگر خود حضرت هم زمان ظهورشان را نميدانند. ما چون اميدواريم كه همچنان زنده هستيم هزاران كار را شروع ميكنيم. اگر دكترها به كسي بگويند كه تو سرطان داري و زنده نميماني آيا باز هم همين طور عمل خواهد كرد؟ ما با اين اميد زنده هستيم و از خدا بخواهيم كه اين اميد را به تحقق برساند انشاءالله.
* ميگويند به تأخير افتادن ظهور به اين علت است كه هنوز تعداد 313 يار مخلص آن حضرت كامل نشده است؛ نظر شما در اين رابطه چيست؟
* در برخي احاديث به اين معنا اشاره شده مثلاً درماجراي جزيره خضرا، سيد شمسالدين ميگويد از اين تعداد 300 نفر آمادهاند و 13 تاي ديگر هنوز زنده ماندهاند و معناي اين حديث اين نيست كه تا 313 يار حضرت كامل شد ايشان ظهور ميكنند به علاوه كه ما در اين گونه احاديث توقف كردهايم كه آيا صحيح است يا خير، چون خود ائمه(ع) به ما ياد دادهاند و راهنمايي كردهاند كه اگر ما احساس اضطرار بكنيم و همه با هم متضرعانه دست به سوي خدا بلند كنيم و از او ظهور حضرت را طلب نماييم قطعاً اين واقعه اتفاق ميافتد. روايت شده كه بنياسراييل با دعا و تضرع 170 سال عقابشان كم شد و شما هم با دعا و تضرع ميتوانيد مدت غيبت امام زمان(ع) را كم كنيد. اصلاً علت اساسي تأخير در ظهور حضرت گناهان ماست و ما با تقوا و دعا ميتوانيم ظهور را جلو بيندازيم.
* در نشست قبلي حجتالاسلام كوراني فرمودند: منظور از بعضي از تعابيري كه در روايات آمده؛ نظير سوار شدن بر ابرها و امثال آن تكنولوژي امروزي نيست و همگي جزء معجزات امام(ع) هستند. دربارة جنگ كردن با شمشير و اين موضوع نظر شما چيست؟
* آنچه دربارة عصر ظهور به مارسيده اين است كه در آن دوران هيچ نابينايي روي زمين باقي نميماند. بعضي از ياران حضرت سوار ابرها ميشوند و صحبت ايشان را همة دنيا ميشنوند. قدر مسلم اين روايات همان چيزي است كه بيان شده ولي اين كه آيا علم بشري اين قدر پيشرفت ميكند و مثلاً ياران با بالگرد و هواپيما جابهجا ميشوند و صحبتهاي حضرت به وسيلة ماهواره و وسايلي از اين دست مخابره ميشود و يا اين كه معجزه ايشان است در روايات بيان نشده و ما نميتوانيم نظر قطعي بدهيم. البته بعضي جاها مسلماً معجزه و امري خارقالعاده است؛ مثلاً دربارة بانگ آسماني گفته شده كه همه آن را ميشنوند، خوابيده بيدار ميشود فرد نشسته ميايستد و... در صورتي كه اگر بنا باشد اين مطلب با ماهواره مخابره شود لازم است من، بيدار و در مقابل دستگاه نشسته باشم و در غير اين صورت ممكن نيست مطلب را دريافت كنم.
دربارة شمشير هم بايد خدمتتان عرض كنم استفاده از وسايل كشتار جمعي با اصل هدايت مردم سازگار نيست و حضرت مسلماً از اين وسايل استفاده نميكنند. ولي اين كه چطور اين وسايل خنثي ميشوند به هر حال الآن هر سلاحي كه ساخته ميشود بلافاصله بعدش خنثي كنندة آن را هم ميسازند طبيعتاً حضرت هم اين دانش را دارند و هم دانش مافوق آن را و به همين جهت به راحتي ميتوانند همه اين سلاحها را خنثي كننند. در آية «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة...؛ و هرچه در توان داريد، از نيرو و اسبهاي آماده بسيج كنيد.»4 منظور هر نوع سلاحي است كه بتوان با آن در مقابل كفار و مشركان ايستاد ولي در مورد آقا بقيةالله(ع) اين نيرو فقط شامل شمشير ميشود و هر كس بناست كشته شود با شمشير ميميرد. خيلي از بزرگان فرمودهاند اين شمشير نمادين است و حضرت از آن استفاده نميكند ما هم معتقديم كه نمادين است ولي در عين حال از آن وسايل هم استفاده نميكنند.
پينوشتها:
1. سورة مائده (5)، آية 64.
2. به عبارت ديگر بهتر است بگوييم قطعيتي كه در روايات براي علائم حتمي بيان شده ناشي از علم معصومين(ع) به خواست و مشيت الهي است و يقين آنها ناشي از علم به لوح محفوظ است و آنچه كه احتمال بداء در آن وجود دارد مواردي است كه در لوح محو و اثبات مندرج گشتهاند.
3. سورة انعام (6)، آية 121.
4. سورة انفال (8)، آية 60: و هرچه در توان داريد از نيرو و اسبهاي آماده بسيج كنيد...
ماهنامه موعود شماره 70