سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟

آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. خداوند در این آیات براى محکوم کردن تفکر خرافى از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى‏دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود مى‏شمردند.این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سرچشمه مى‏گیرد، مورد بحث قرار داده است.
کد خبر: ۲۰۲۸۰۶
۰۷:۱۶ - ۲۱ آبان ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟!
پاسخ اجمالی

آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. خداوند در این آیات براى محکوم کردن تفکر خرافى از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى‏دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود مى‏شمردند. این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سرچشمه مى‏گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافى آنان بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه به جهت شرم و حیا، بیان کرده است. گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، چنان که پیامبر می فرماید: دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.
پاسخ تفصیلی

آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. در این آیات خداوند براى محکوم کردن تفکر خرافى، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى‏دادند، و اصولا دختر را ننگ خود مى‏شمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیرى در فکر او مى‏گذارد که وادار به تجدید نظر مى‏شود. برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین[1] هستیم:

"ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ؟"؛ آیا پروردگارتان براى خویش دخترانى گرفته است؟ "ام" براى استفهام انکارى و سرزنش آمده است که به معناى بل است.[2] "وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگرى است که می فرماید: "أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می فرماید: "وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا"؛ هر گاه به یکى از آنان بشارت دهند به دخترى که آن را شبیه خداوند قرار داده‏اند؛ - زیرا فرزند هر چیزى شبه او و جنس او است - پس یعنى هر گاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دخترى برایش متولد شده است: "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ" از اندوه این خبر صورتش سیاه می شد، در حالى که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟"؛ آیا کسى را که در زر و زیور زنانه رشد می کند؛ یعنى دختران را براى خدا قرار می دهند، در حالى که زنان قدرت گفت و گو و بحث را ندارند.

همان گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت براى محکوم کردن تفکر خرافى مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت مى‏شدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا مى‏دانستند! خداوند در این آیه می فرماید: آیا کسى را که در لابلاى زینت ها پرورش مى‏یابد، و به هنگام گفت و گو و کشمکش در بحث و مجادله نمى‏تواند مقصود خود را به خوبى اثبات کند، فرزند خدا مى‏دانید و پسران را فرزند خود؟!

در این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سرچشمه مى‏گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه - به جهت شرم و حیا - را بیان می کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانى که تمایل چندانى به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبى براى زنان محسوب نمى‏شود، بلکه در اسلام روى آن تأکید شده است. منظور اکثریتى است که در غالب جوامع بشرى عادت به تزیین افراطى دارند، گویى در میان زینت به وجود مى‏آیند و پرورش مى‏یابند. بدیهی است که در میان زنان افرادى وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوى هستند، ولى نمى‏توان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمترى دارند.

در این جا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا مى‏پندارید و پسران را از آن خود مى‏شمرید؟!

در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مى‏دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود مى‏شمردند.[3]

و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می کردند و کسى که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وى، کفار را توبیخ می نماید.[4]

گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز مى‏شود گفت بدین صورت مردانى که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویى دارند و سر تا پا احتیاج اند، آیا مى‏توانند همجنس خدا باشند؟![5]

و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، و مانند ریحانه اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می شوید؟ چنان که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرماید: دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.[6]

روایت شده است مردی نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره اش پرید. پیامبر از او پرسید چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت: خیر است. پیامبر فرمود: بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت از منزل خارج می شدم در حالی که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: زمین حملش می کند، آسمان بر او سایه می افکند، خداوند روزیش می دهد، دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنی... .[7]


[1] زخرف، 16،17.

[2] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‏22، ص 200، انتشارات فراهانی، تهران، 1360ش.

[3] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏21، ص 25- 29، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم.

[4] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‏8، ص 241، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1366ش.

[5] قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج‏10، ص 18، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش.

[6] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 481، ح 4693، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.

[7] کلینی، الکافی، ج 6، ص 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...".

آیات مرتبط

سوره الزخرف (18) : أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: