شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
گاهى از پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) پرسشی مى کردند و در جواب، آیه یا آیاتى نازل مى شد، و زمانى حادثه اى پیش مى آمد یا صدور حکمى ضرورت مى یافت و بدین جهت آیه اى از قرآن فرود مى آمد. این حادثه یا لزوم حکم یا سؤال را «شأن نزول» یا «سبب نزول» مى گویند.
اسباب نزول چند نوع است: 1. اسباب نزول متعدد و نازل واحد؛ 2. سبب نزول واحد و نازل متعدّد؛ 3. سبب نزول، خاص و نازل واحد با لفظ خاص.
پاسخ تفصیلی
اکثر آیات قرآن بدون آن که به حادثه خاصى مربوط باشند نازل شده اند؛ یعنى شأن نزول خاصّى نداشته اند. ولى پارهاى دیگر داراى سبب نزول یا شأن نزولى هستند.
گاهى از پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) پرسشی مى کردند و در جواب، آیه یا آیاتى نازل مى شد، و زمانى حادثه اى پیش مى آمد یا صدور حکمى ضرورت مى یافت و بدین جهت آیه اى از قرآن فرود مى آمد. این حادثه یا لزوم حکم یا سئوال را «شأن نزول» یا «سبب نزول» مى گویند که به طور کلّى و به حالت جمع «اسباب نزول» نامیده مى شود.[1]
اقسام اسباب نزول
به این ترتیب سبب نزول که همان پرسش ام سلمه است واحد است و نزول به صورت متعدّد یعنى دو آیۀ مزبور از دو سورۀ آل عمران و احزاب است.
بر اساس مطالبى که ذکر شد؛ اگر روایاتى نقل شود که مثلا بگوید آیه: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»،[11] به این سبب نازل شده، و روایات دیگرى نقل شود که بگوید آیه مذکور به سبب دیگرى نازل گردیده است، نباید گفت تعارضى در کار است؛ زیرا ممکن است نزول این آیه در مورد زیادتر از یک سبب بوده است. جریان در باب تعدّد اسباب نزول و نازل واحد این گونه است. همچنین اگر روایات در مورد آیه اى از آیات به لحاظ سببى اختلاف داشته باشد؛ زیرا همان طور که گفتیم ممکن است نازل متعدد و سبب نزول واحد باشد. و جایز است که سببى براى نزول آیه اى نقل شود و مقصود از آن تفسیر باشد. به خصوص که عادت صحابه و پیامبر و تابعین این بود که وقتى یکى از آنان مى گفت این آیه در فلان مورد نازل شده، مرادش آن بود که آیۀ مورد نظر متضمّن این حکم است، نه آن که این حکم سبب نزول آن آیه است.
در پایان تذکر این نکته ضروری است که به طور کلى سببى که نزول آیه یا آیاتى را ایجاب مى کند، چنین نیست که مفهوم و مدلول قرآنى آن مقیّد و مختصّ به همان مورد خاصّ باشد، بلکه حکم و مفهوم آن به موارد مشابه آن نیز تعمیم و سرایت داده مىشود.[12] همان طور که امام صادق( علیه السلام )، در ذیل شأن نزول آیۀ شریفۀ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»،[13] می فرماید: «مقدارى جو در نزد فاطمه( علیه السلام ) بود پس آن را [آرد کرده] با روغن و آب بیامیخت و نان پخت و چون در برابر خود نهادند که بخورند مسکینى آمد و گفت: خدا شما را ببخشاید پس على( علیه السلام ) برخاست و یک سوّم آن را به او بخشید و...پس خداوند آیات فوق را در شأن آنها نازل فرمود و حکم این آیات درباره هر مؤمنى که براى خدا چیزى ببخشد جارى است».[14]
[1]. جمعى از نویسندگان، آشنایى با قرآن، ص 62، امیر کبیر، تهران، چاپ چهارم، 1382ش؛ و ر.ک: غازى عنایة، أسباب النزول القرآنی، ص 26 – 40، دار الجیل، بیروت، چاپ اوّل، 1411ق؛ حیدر، حسن محسن، أسباب النزول القرآنی تاریخ و حقائق، ص 45 – 50، المرکزالعالمى للدراسات الاسلامیة، قم، چاپ اوّل، 1385ش.
[2]. رادمنش، سید محمد، آشنایی با علوم قرآنى، ص 119،(با تلخیص)، علوم نوین، جامى، تهران، چاپ چهارم، 1374ش.
[3]. سید کریمى حسینى، سید عباس، تفسیر علیین، ص 266، انتشارات اسوه، قم، چاپ اول، 1382ش؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 5، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[4]. آشنایی با علوم قرآنى، ص 120.
[5]. واحدى نیشابوری، على بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص 143، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1411ق؛ فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، تفسیر الصافی، محقق و مصحح: اعلمى، حسین، ج 1، ص 410، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشى رسلان، احمد عبدالله، ج 1، ص 454، دکتر حسن عباس زکى، قاهره، 1419ق.
[6]. آل عمران، 195.
[7]. اسباب نزول القرآن، ص 370 و 371؛ فیض کاشانى، ملا محسن، الأصفى فى تفسیرالقرآن، تحقیق: درایتى، محمدحسین، نعمتی، محمدرضا، ج 2، ص 993 و 994، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى - قم، چاپ اول، 1418ق.
[8]. احزاب، 35.
[9]. أسباب النزول القرآنی، ص 46.
[10]. همان، ص 51.
[11]. معارج، 1: «تقاضاکننده اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد!».
[12]. آشنایى با علوم قرآنى، ص 120- 121.
[13]. انسان، 8: «و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى دهند!».
[14]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 398 و 399، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
T