اسراف، کار منافقین
«إن عذلوا کشفوا، و إن حکموا أسرفوا.»
در توصیف منافقان مى فرماید: هرگاه سرزنش کنند پرده درى مى کنند و هرگاه حکم رانند از حد مى گذرانند.
بخشش مال و ثروت
«ألا ان اعطاء المال فى غیر حقّه تبذیر و اسراف، و هو یرفع صاحبه فى الدنیا و یضعه فى الاخره، و یکرمه فى الناس و یُهینه عند الله.»
همانا بخشیدن مال در غیر محلش تبذیر و اسراف است. این کار، شخص را در دنیا سربلند، ولى در آخرت سرافکنده مى سازد، در میان مردم او را گرامی و در نزد خداوند پست مى گرداند.
بهترین مردم
«خیر الناس فىّ حالاً النمَط الاوسط ، فالزموه.»
بهترین مردم درباره من (على علیه السلام) گروه میانه رو هستند (نه دشمنى دارند و نه غلو کنند)بنابراین از آن ها جدا نشوید.
احوال جاهلان
«لا ترى الجاهل الا مُفرِطا او مُفرّطا.»
جاهل را نمى بینى مگر آن که یا زیاده روى (افراط) مى کند و یا کوتاهى (تفریط) مى کند.
اعتدال در زندگى
«کُن سَمَحاً و لا تکن مبذّرا، و کُن مُقدّرا و لا تکن مُقتّرا.»
بخشنده باش ولی ولخرج مباش، و (در زندگى) حسابگر باش ولی سخت گیر و تنگ نظر مباش.
تکیه گاه اعتدال
«نحن النُمرُقه الوُسطى، بها یلحق التالى، و إلیها یرجع الغالى.»
ما تکیه گاه اعتدالیم که باید عقب ماندگان خود را بدان برسانند و تندروان بدان بازگردند.
تعادل در امور زندگى
«لا تسألوا فیها فوق الکفاف، و لا تطلبوا منها اکثر من البلاغ.»
در دنیا بیش از احتیاج نخواهید و بیش از آنچه برای زندگی لازم است از آن طلب نکنید.
دورى از حرص و آز
«من اقلّ منها استکثر مما یؤمنه و من استکثر منها استکثر مما یوبِقُه.»
کسى که از دنیا کم (به اندازه نیاز) برگیرد، مایه ایمنى بسیار به دست آورده است و هر که از آن مقدار زیادى به دست آورد، مایه هلاک خود را افزون ساخته است.
میانه روى در اموال
«دَع الاسراف مُقتصدا، و اذکر فى الیوم غداً، و امسک من المال بقدر ضرورتک، و قدّم الفضل لیوم حاجتک.»
اسراف را کنار بگذار و میانه روى پیشه کن، از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت براى خویش نگهدار و زیادى را براى روز نیازمندیت (در قیامت) از پیش بفرست.
بسنده به اندک نمودن
«المَنیه و لا الدنیه و التقلّل و لا التوسّل.»
مرگ آرى! اما پستى و خوارى هرگز، و به اندک بسنده کردن آرى! اما دست سوى این و آن دراز کردن هرگز.
راه مستقیم و میانه
«الیمین و الشمال مضلّه، و الطریق الوسطى هى الجاده، علیها باقى الکتاب و آثار النبوه.»
انحراف به راست و چپ گمراهى است و راه مستقیم و میانه، جاده حق است و قرآن و آثار نبوت (خاندان پیامبر) بر همین راه است.
افراط و تفریط
«لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعه هى اعجب مافیه. و ذلک القلب، و ذلک ان له مواد من الحکمه و اضدادا من خلافها؛ فان سنح له الرجاء اذله الطمع، و ان هاج به الطمع اهلکه الحرص، و ان ملکه الیأس قتله الاسف… و ان افرط به الشبع کظته البطنه. فکل تقصیر به مضر، و کل افراط له مفسد.»
هر آینه و به تحقیق پاره گوشتى که به رگ هاى بدن انسان، آویخته، آن پاره گوشت، عجیب ترین چیزى است که در او (یعنى انسان) یافته مى شود و آن قلب، است که ریشه هایى از حکمت و فضایل اخلاقى و نیز چیزهایى که مخالف حکمت و فضایل اخلاقى است ؛ یعنى اخلاق رذیله، در آن وجود دارد. پس اگر امید در قلب آشکار گردد، طمع انسان را خوار مى سازد و اگر طمع آن را به هیجان و جنبش درآورد، حرص، او را هلاک مى کند و اگر ناامیدى بر آن چیره گردد، اندوه، آن را مى کشد. و اگر در سیرى زیاده روى کند، پرى معده او را رنج مى دهد. بنابراین هر کوتاهى و سهل انگارى براى انسان زیانبار و هر زیاده روى در هر کارى براى او فساد آور است.
بخشش فقط در راه خدا
«لیس لواضع المعروف فى غیر حقه و عند غیر اهله من الحظّ فیما أتى الا مَحمده اللئام و ثناء الاشرار و مقاله الجهال، مادام مُنعماً علیهم ما أجود یده! و هو عن ذات الله بخیل!»
کسى که کار نیک خود را در غیر راه صحیح و نزد نااهلان قرار دهد، بهره اى جز ستایش ناپاکان و ثناگویى اشرار و گفتار نادانان ندارد و این ها هم تا هنگامى است که به آن ها بخشش مى کند و مى گویند: چه دست سخاوتمندى دارد؛ و حال آن که از بخشش در راه خدا بخیل است.
میوه تفریط
«ثمره التفریط الندامه، و ثمره الحزم السلامه.»
پشیمانى میوه تفریط است و سلامت امنیت محصول احتیاط است.
پی نوشت:
خطبه ۱۹۴٫
خطبه ۱۲۶٫
خطبه ۴۷٫
حکمت ۷۰٫
حکمت ۳۳٫
حکمت ۱۰۹٫
خطبه ۴۵٫
خطبه ۱۱۱٫
نامه ۳۱٫
حکمت ۳۹۶٫
خطبه ۱۶٫
حکمت ۱۰۸٫
خطبه ۱۴۲٫
حکمت ۱۸۱٫
منبع: نهج البلاغه موضوعى، عباس عزیزى