پرسش
با سلام؛ آیا براساس قید «قوی امین»، در آیات 26 سوره قصص و 39 سوره نمل میتوان گفت تخصص از تعهد مهمتر و ارجح است؟
پاسخ اجمالی
تعهد(پاکدستی و التزام به کار) و تخصص، دو عنصر اساسی براى مدیریت صحیح در تمام جوامع دنیا است که در آموزههای دینی از تعهد تعبیر به تقوا میشود.
این موضوع در تعالیم قرآن، اگر چه به صورت مدون به عنوان یک قانون مدیریتی مطرح نشده، اما چنین اصلی را میتوان به مناسبت از برخی آیات استخراج نمود. به عنوان نمونه حضرت یوسف( علیه السلام ) وقتی که از زندان آزاد شد و پادشاه مصر درصدد واگذاری مسئولیتی به او شد، وی گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که هم نگهدارنده و هم آگاهم».[1]
حضرت یوسف مسئولیت اقتصادی کشور مصر را میپذیرد؛ به دلیل آنکه توانایی اداره امور اقتصادی را دارد. او هم امانتدار است(حفیظ)، و هم دانش و تخصص کافی در امور اقتصادی را دارد(علیم).
آیات 26 سوره قصص، و 39 سوره نمل نیز در صدد بیان این دو مهماند؛ یعنی تخصص و تعهد.
آنجا که قرآن کریم از زبان دختر شعیب در مورد استخدام موسى( علیه السلام ) میفرماید: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمین»،[2] به دو اصل اساسی مدیریت(قدرت و امانت) به صورت اشاره دارد.[3]
روشن است که منظور از قدرت در این آیه تنها قدرت جسمانى نیست، بلکه منظور قدرت و قوت، داشتن دانش و تخصص در زمینه انجام مسئولیت است.
به عنوان مثال، یک مدیر قوى کسى است که حوزه مأموریت خود را به خوبى بشناسد، در برنامهریزى مسلط و از ابتکار سهم کافى و در تنظیم کارها مهارت لازم را داشته باشد، و نیروها را براى رسیدن به هدف بسیج نماید. در عین حال دلسوز و خیرخواه و امین و درستکار باشد.
آنها که در سپردن مسئولیتها و کارها تنها به امانت و پاکى فرد مورد نظر قناعت میکنند، به همان اندازه در اشتباهاند که براى پذیرش مسئولیت، داشتن تخصص را کافى بدانند.
متخصصان بدون تعهد، همان اندازه برای پیشرفت کشور خط آفریناند که متعهدان بیتخصص مضرند.
هر جامعه و کشورى که به دست یکى از این دو گروه سپرده شود، سرانجامی جز عقب ماندگی نخواهد داشت. مدیران غیر متعهد، و متعهدان غیر متخصص نتیجهی کارشان یکی است؛ یعنی به هدر رفتن امکانات و سرمایههای مادی و معنوی کشور. به همین دلیل است که در تعالیم دین اسلام، «علم» و «تقوا» در کنار هم قرار دارند.
آنچه آموزههای دین اسلام در این حوزه به ما میگوید؛ این است که هر کاری باید به دست افرادى توانمند و امین باشد، تا نظام جامعه به سامان رسد، و اگر در علل زوال حکومتها در طول تاریخ بیندیشیم، میبینیم عامل اصلى سپردن کار به دست یکى از دو گروه فوق بوده است.[4]
و شاید اشاره به همین اصل اساسی داشته باشد، آنجا که امام علی( علیه السلام ) یکی از دلایل انحطاط دولتها را سپردن مسئولیتها به اراذل و از صحنه خارج کردن افاضل میداند؛ یعنی واگذاری مناصب و خدمات بزرگ به مردم نادان و فرومایه و کنار زدن انسانهای کاردان و صاحب اندیشه.[5]
بنابر این، آیات مطرح شده هم به عنصر تعهد و هم به عنصر تخصص اشاره دارند. و بدیهی است که افراد متعهد هیچگاه مسئولیتی را که در آن تخصص ندارد نمیپذیرد، و این لازمه تعهد و تقوا است و آنانی که ظاهری متعهد نشان داده و کاری که توانایی انجام آنرا ندارند میپذیرند، در واقع متعهد نبوده، بلکه متعهدنما هستند.
[1]. یوسف، 55. «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیم».
[2]. قصص، 26.
[3]. آیه 39 سوره نمل نیز تا حدودی مشابه آیه یادشده است.
[4]. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 66- 67، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، ص 342، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
آیات مرتبط
سوره يوسف (55) : قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ ۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ
سوره النمل (39) : قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
سوره القصص (26) : قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ۖ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ
T