به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از تابناک، از هر صد ازدواج، چهارده مورد به طلاق منجر می شود و بیشتر طلاق ها در سنین 20 تا 24 سال و 25 تا 29 ساله است.
بنا بر این گزارش، زنان 85 درصد متقاضیان طلاق در کشور را تشکیل می دهند که 30 درصد آنها در تهران هستند.
اینها همه در حالی است که طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است؛ یعنی زوجین زیر یک سقف زندگی و به خاطر فرزندان و مسائل مالی، یکدیگر را تحمل می کنند، ولی از نظر عاطفی، دچار بی وفایی شده اند.
در این باره باید گفت که طلاق به عنوان یکی از معضلات زندگی امروزی، بسیاری از خانواده ها را با مشکل روبه رو کرده است، تا جایی که جامعه شناسان از آن با نگرانی یاد می کنند.
هر چند رشد 6 يا 7 درصدي طلاق در ایران در مقايسه با نرخ 46 درصدي طلاق در فرانسه و يا 46 تا 48 درصدي انگليس، بسيار كمتر است و قابل مقايسه نيست، به گفته برخی جامعه شناسان، رشد طلاق در سالهاي اخير، می تواند نگران كننده باشد.
به باور آنها هر چه جامعه از سنت ها فاصله می گیرد، طلاق ها بیشتر می شود، به گونه ای که در ایران، 84 درصد طلاق ها در شهرها روی می دهد که 30 درصد آن در تهران است. آنها دلیل اصلی طلاق در ایران را ازدواج های نادرست می دانند.
بنا بر آمار ارایه شده، زنان 85 درصد متقاضیان طلاق در کشور را تشکیل می دهند و این موضوع نشان می دهد که نارسایی های مالی و عاطفی، اعتیاد و... باعث شده که زنان نسبت به وضعیت موجود انتقاد داشته باشند و درخواست طلاق کنند.
چندی پیش، شهلا کاظمی، معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، با ارایه این آمار و با بیان اینکه نیمی از طلاق ها در چهار سال نخست زندگی اتفاق می افتد، گفت: از هر صد ازدواج، چهارده مورد به طلاق منجر می شود و بیشتر آنها در سنین 20 تا 24 سال و 25 تا 29 سال است.
همچنین بالاترين آمار طلاق در ميان زنان در سنين 20 تا 24 سال اتفاق می افتد و در ميان مردان، بيشترين آمار طلاق مربوط به بازه زماني 25 تا 29 سالگي است. به این ترتیب، می توان گفت پديده طلاق به سمت دوره «جواني» حركت ميكند.
تحولات اجتماعي دهههاي گذشته در سطح جهان، نظام خانواده را با تغييرات، چالشها، مسايل و نيازهاي جديدي روبه رو كرده که در اين مدت، خانواده به گونه ای فزاينده به علل متعدد و پيچيدهاي در معرض تهديد قرار گرفته است.
هنگامي كه كاركردهاي خانواده همچون كاركردهاي زيستي، اجتماعي و عاطفي يكي پس از ديگري آسيب ميبينند، زوجين به تدريج احساس رضايتمندي خود را از دست ميدهند.
كاهش تدريجي رضايتمندي زوجين، نخست موجب گسست رواني و سپس گسست اجتماعي و در پایان منجر به بروز يك واقعه حقوقي به نام «طلاق» ميشود.
یکی از مسایل قابل تأمل در بحث طلاق، افزایش ميزان طلاقهاي توافقي در ميان جوانان است.
به گفته شهلا کاظمی پور امروزه آمار جدايي كه به دنبال نبود درك و تفاهم و بدون درگيري ميان زوجين رخ ميدهد، به اندازه ای رسيده است كه ميتوان با اعلام آن، هشداري جدي به جامعه داد.
از میزان طلاق های عاطفی آمارهایی دقیقی در دسترس نیست، ولی مطالعات نشان می دهد، میزان طلاق عاطفی دو برابر میزان طلاق قطعی است و برآوردها نشان می دهد که 50 درصد زوج ها در ایران دچار طلاق عاطفی هستند؛ یعنی زیر یک سقف زندگی و به خاطر مشکلات مالی، فرزندان و... زوج خود را تحمل می کنند، ولی اختلاف نظرها و تیرگی روابط مشهود است.
سوسن باستانی، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا (س) علت این پدیده را این گونه بیان می کند: چون زن ابزاری برای طلاق ندارد، از مهریه خود بهره می برد تا همسرش را بترساند، ولی سرانجام تصمیم نهایی را شوهر می گیرد؛ بنابراین، طلاق عاطفی دو برابر طلاق رسمی است که خاموش و پنهان روی می دهد و تاکنون کاری درباره طلاق های عاطفی انجام نشده؛ البته در کشورهای دیگر نیز کار ویژه ای در این زمینه انجام نگرفته و بیشتر روی کاهش فشارهای عاطفی پس از طلاق کار کرده اند.
باستانی با بیان اینکه طلاق عاطفی در پی پاسخ ندادن مرد به انتظارات، انتظارات و نیازهای زن اتفاق می افتد، افزود: در این موارد، افراد نسبت به هم بی توجه می شوند و از هم پرهیز می کنند. در واقع کاهش چشمگیر تعاملات مثبت و رضایت از رابطه بین طرفین زمینه طلاق عاطفی را فراهم می کند.
بنا بر این گزارش، برخی بر این باورند که طلاق از یک سو بحران و از سوی دیگر راهکار است، چرا که در طلاق های عاطفی، خیانت یا بی وفایی عاطفی اتفاق می افتد که پیامدهای سخت تری نسبت به طلاق دارد.
به این ترتیب، تحولات اجتماعی در جهان خانواده را با چالش ها و نیازهای جدیدی رو به رو کرده تا جایی که خانواده در برخی موارد، در معرض تهدید جدی است. هر چه جامعه از سنت ها فاصله می گیرد، طلاق ها بیشتر می شود. مدرنیته ناخواسته تهاجمی، روند طلاق را شتاب بخشیده است و در این میان، توجه به پدیده طلاق و فرهنگ سازی در مقوله ازدواج بیش از پیش ضروری به نظر می رسد.
تصويب قوانين جامع و اصلاح گر متناسب با وضعيت فرهنگي، اجتماعي كنوني ازدواج و خانواده در كشور، آموزش مهارتهاي زندگي در مراحل گوناگون از راه نهادهاي فرهنگي و آموزشي، فرهنگ سازي عمومي درباره شناخت خانواده سالم از طريق رسانهها از مهمترين عوامل كاهش طلاق به شمار می آیند.
تأمين اشتغال سرپرست خانواده و مبارزه جدي با بيكاري، پيشگيري از مهاجرتهاي بيرويه، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و پيشگيري از اعتياد جوانان نيز از ديگر مسائل کارساز در کاهش طلاق است.