گروه وهابيت اساساً از نظر افکار و عقايد با مذهب تسنن متفاوت است و بسياري از عقايد اهل تسنن را شرکآميز و کفر تلقي ميکند. در حقيقت وهابيت يک جريان سياسي است که ميخواهد با پوشش مذهبي و انتساب خويش به مذهب تسنن از وحدت مذاهب اسلامي جلوگيري نموده و خط تفرقه بين دو فرقه عمده خاصه و عامه را تشديد کند و سلطه استعمار را همواره بر ملل اسلامي پاس دارد.
گروه وهابيت اساساً از نظر افکار و عقايد با مذهب تسنن متفاوت است و بسياري از عقايد اهل تسنن را شرکآميز و کفر تلقي ميکند. در حقيقت وهابيت يک جريان سياسي است که ميخواهد با پوشش مذهبي و انتساب خويش به مذهب تسنن از وحدت مذاهب اسلامي جلوگيري نموده و خط تفرقه بين دو فرقه عمده خاصه و عامه را تشديد کند و سلطه استعمار را همواره بر ملل اسلامي پاس دارد.
متاسفانه وهابيت امروزه با دردست داشتن سرزمين زرخيز عربستان و تکيه بر ثروت عظيم خدادادي توانسته است به جريان نيرومندي تبديل شود و سازمانهاي بيشماري را در جهان براي تبليغ مرام خويش بنيان نهد. بهويژه در کشورهاي ايران و پاکستان در مناطق سنينشين که اغلب از فقر و استضعاف رنج ميبرند سرمايهگذاريهاي فراوان نموده، مدارس علميه تاسيس کرده و پولهايي را براي طلاب و... خرج کند و آنها را به سياستهاي عربستان جذب نمايد.
عقايدي را که وهابي آن را حد فاصل خويش با شيعه ميدانند و با تمسک به آنها شيعه را خارج از دين و مشرک قلمداد ميکنند در حقيقت عقايد مشترک شيعه و سني است و شيعه و سني به هم نزديکترند تا وهابيت.
هر چند مذهب و مسلک وهابيها توسط محمد بن عبدالوهاب نجدي پديد آمده که در سال 1206 هجري درگذشته است ولي اساس معتقدات وهابيها را افکار و نظرات ابنتيميه تشکيل ميدهد. از اين رو بايد ابنتيميه حنبلي را پيشرو علماي وهابي دانست که در قرن هشتم هجري ميزيسته و زندگي آشفتهاي را داشته است. فرقه وهابيت نه تنها در اين خصوص انکاري ندارند بلکه به آن نيز ميبالند. خود ابن تيميه هم تحت تاثير برخي از احاديث و آراء احمد بن حنبل پيشواي حنابله متوفي سال 241 هجري قرار داشته که در کتاب مشهورش المسند و ديگر آثارش آمده است و بر اساس آنها ابن تيميه خدا را جسم ميدانسته و براي ذات مقدس باريتعالي دست و پا و چشم و زبان و دهان و مکان قائل بوده است.
او چون به ظاهر آيات و روايات مينگريسته خدا را در بالاي آسمان و نشسته بر تخت ميپنداشته و در عين اينکه منکر تشبيه خدا بوده چنين اعتقادي نسبت به ذات حق داشته است. افکار احمد حنبل يکي از مهمترين منابع فکري و مذهبي محمد بن عبدالوهاب بود بهطوري که وهابيان از نظر مذهب جزو حنبليان هستند.
او از عقل و راي بيزاري جست و در استناد به حديث هرچند ضعيف و غيرمستند تا آنجا مبالغه کرد که گروهي از بزرگان او را از ائمه حديث شمردهاند و نه از فقها. عجيب اينکه گفته ميشود نسب احمد بن حنبل به ذيالثديه رئيس فرقه خوارج ميرسد. معروف است که او نيز مانند جدش مخالف حضرت علي عليهالسلام بوده است.
محمد به عبدالوهاب نجدي در سده دوازدهم هجري از صحراي دورافتاده نجد و ميان مردمي بياباني و خشن و بدو از راه و رسم مسلماني برخاست. او نيز مانند ابنتيميه حنبليمذهب و اهل حشو بود. عقايد ابن تيميه و شاگردانش ابن قيم جوزيه و ابن عبدالهادي را سرمشق خود قرار داد و در اين راه از آنها نيز گام را فراتر نهاد تا جايي که عموم مسلمين را کافر و مشرک دانست و کليه بلاد اسلامي حتي مکه و مدينه را که هنوز بدست وهابيها نيفتاده بود دارالحرب و دارالکفر ناميد و جنگ با مسلمانان و اشغال آن اماکن مقدسه و تخريب تمامي شعائر اسلامي را بر پيروان خود واجب نمود.
احمد زيني دحلان در کتاب خلاصه الکلام مينويسد: محمد بن عبدالوهاب کساني را که از مذهب او پيروي ميکردند و فريضه حج را انجام داده بودند وا ميداشت که دوباره حج کنند و به آنها ميگفت حج اول تو در حال شرک بوده و باطل است. همچنين به کساني که به مذهب او ميگرويدند پس از اداي شهادتين ميگفت شهادت سومي را هم بر زبان جاري کنيد و بگوييد که قبلاً کافر بودهايم و پدر و مادرمان در حال کفر از دنيا رفتهاند. اگر آنها اين شهادت سومي را بر زبان جاري نميساختند دستور قتل آنها را ميداد. او به طور آشکار ميگفت: مسلمانان 600 سال کافر بودهاند و غير از پيروان خودش بقيه مردم را مشرک و کافر و خون و مالشان را حلال و مباح ميدانست.
از نخستين کساني که محمدبن عبدالوهاب را در مرام و عقايد مخصوصش ياري کردند محمد بن سعود و پسر او عبدالعزيز و نوهاش سعود بن عبدالعزيز بود.
جريان وهابيت ريشه در جريانهاي مذهبي گذشته در تاريخ اسلام دارد. اين جريان از نظر روحيهها و خط مشيها بسيار شبيه خوارج صدر اسلام بود هرچند که به ظاهر با آن مخالف بود. به اين معنا که اينان مانند خوارج لاحکم الا لله را شعار خود کرده بودند و مانند آنها از کلمه حق اراده باطلي داشتند و با ذهنيتي جزمي با بسياري از مسائل با عنوانهايي چون شرک و بدعت مبارزه ميکردند.
در کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس کهنهکار انگليس در کشورهاي اسلامي ميخوانيم که وي با دانستن زبان عربي و فارسي و ترکي و گشت و گذار به ترکيه و عراق و نجد در پي شخصي بوده که بتواند او را وادار به ايجاد تفرقه در جهان اسلام کند تا پس از تثبيت حضور بريتانيا در هند به وسيله کمپاني هند شرقي، اين سوي دنياي اسلام يعني شبه جزيره العرب و اماکن مقدسه را نيز تحت سلطه داشته باشند.
او مينويسد که من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا پايبند نبودن او به ضوابط مذهبي و روح غرور و خودپسندي و تنفري که از علماي عصر خود داشت و استقلال نظرش که حتي به خلفاي چهارگانه (ابوبکر، عمر، عثمان و امام علي) اهميتي نميداد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتکا ميکرد از بارزترين نقاط ضعفي بود که ميتوانستم از اين راهها در او نفوذ کنم.
همفر با کمک زني که او هم جاسوس انگليس بود و نام مستعار صفيه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوي خود را آشکارکند و سرانجام آن شد که پيروان او دست به تخريب اماکن مقدس اسلامي زدند.
وهابيگري به تحريک استعمار انگليس براي تفرقه انداختن در بين جامعه مسلمين تقريباً در کليه کشورهاي اسلامي از جمله ايران شيوع يافت و نويسندگان مزدوري آن را در بين مردم ترويج کردند. در ايران پس از شهريور 1320 که قواي اشغالگر انگليس وارد ايران شدند تني چند از روشنفکرنماهاي بهاصطلاح اصلاحطلب دست به رواج افکار وهابي زدند که از جمله شخصي به نام حکميزاده بود.
او جزوهاي به نام اسرار هزارساله نوشت و در آن گزيده افکار وهابيها را به عنوان انديشههاي خود و ايراد و اعتراض به عقايد هزارساله شيعيان منتشر ساخت که امام خميني(ره) در همان ايام کتاب کشفالاسرار را در رد آن نوشت و منتشر ساخت و ديگري احمد کسروي بود که در کتابهاي خود از جمله کتاب شيعيگري به انتشار افکار وهابيها پرداخت و مرحوم حاج سراج انصاري کتاب «شيعه چه ميگويد» را در رد آن نوشت.
وهابيها مي گويند: جايز نيست به مردگاني که در نزد خدا مقامي دارند توسل جست و از آنها حاجت خواست. آنها گاهي به گفته محمد بن عبدالوهاب استناد ميکنند که ميگويد توسل به مردگان خطاب به معدوم است و از نظر عقل کار زشتي است، زيرا مرده قدرت اجابت تقاضاي زندگان را ندارد.
وهابيها ميگويند شفاعت کردن انبياء و اولياي خدا در دنيا بلااثر است. شفاعت آنها فقط در آخرت مسلم است. بنابراين اگر بندگان خدا ميان خود و خدا کساني را واسطه قرار دهند و از آنها بخواهند که نزد خدا از آنان شفاعت کند اين شرک است و عبادتي براي غيرخداست. پس لازم است که بندگان دعاي خود را متوجه خدا کنند و بگويند خدايا ما را از کساني قرار ده که شفاعت محمد صليالله عليه و آله و سلم به آنها ميرسد.
وهابيها ميگويند بناي قبور و محکم کردن آنها و قرار دادن ضريح بر روي آنها همگي شرک است.
وهابيها ميگويند زيارت قبور ائمه و آمدن از نقاط دور براي زيارت مرقد منور پيغمبر اسلام صليالله عليه و آله و سلم جايز نيست و عقيده دارند که اينها شرک و عبادت براي غيرخداست.
از موارد ديگري که وهابيون سبب شرک ميدانند خيرات و صدقات و نذور براي اموات است. لذا در کتاب فتحالمجيد آمده است: مشاهد مشرفه و مکانهاي مقدس و قبور اوليا که محل زيارت و خيرات و نذورات گرديده است محل شيطان است و توقف در اين مکانها مانند زينبيه و راسالحسين در سوريه و کربلا و نجف حرام ميباشد. همچنين ميافزايد: قبلاً در حجاز نيز چنين اماکني وجود داشت که بحمدالله به دست تواناي عبدالعزيز آلسعود ويران شد و اميد است که خداوند بقيه را هم ويران کند.
محمدبن عبدالوهاب ميگويد: چون پيرامون تزئين مسجد النبي و ساير مساجد دليلي موجود نيست اصل بر منع تزئين بوده و انجام آن بدعت و حرام است لذا تزئين مساجد مانند نصب لوسترها و چلچراغها و قنديلها و معماري زيبا حرام است.
عزاداري و سوگواري با پيدايش اسلام قرين بوده و مسلمانان براي شهداي جنگهاي پيامبر با دشمنان اسلام سوگواري ميکردند بنابراين عزاداري جزء رسوم مسلمين در قرن اول بوده است که وهابيون مدعي هستند آنچه در قرن اول رسم مسلمين بوده است را قبول دارند اما در عين حال عزاداري به هنگام مصيبت و گريه بر اموات را حرام و از اعمال جاهليت ميخوانند. اينان معتقدند که صدا را بلند نمودن با گريه در عزاي ميت با صبري که در مصيبت واجب است منافات دارد و اين نوع عزاداري از گناهان کبيره است.
به طور خلاصه ميتوان اعتقادات و مواضع آنها را در موارد ذيل بيان کرد:
- منع زيارت قبور پيشوايان ديني و عدم جواز ساختن گنبد و بارگاه براي آنان و لزوم ويران کردن آنها، منع توسل به پيامبر و ائمه و مقدسان و طلب شفاعت از آنها
- منع سوگند به خدا و کافر و مشرک دانستن عاملان اين عقايد به ويژه شيعيان
- بدعت دانستن هر چيز جديدي و وسعت دادن دايره شرک
- مخالفت کردن با عقل، فلسفه، تشيع و تصوف در هر شکل آن
- تکيه کردن بر ظواهر قرآن و حديث و اثبات جهت براي خداوند و معتقد بودن به رويت او
- جلوگيري از تفرقه مسلمانان غيرشيعه و بازگشت به سنت پيامبر و عمل سلف يعني صحابه و تابعين
وهابيون همچنين همه امور و پديدههاي جديدي را که در سه قرن اول هجري سابقه نداشت بعنوان بدعت حرام ميدانستند.
موارد ذيل نمونههايي از موضعگيري آنهاست:
منع فراگيري فلسفه و منطق و علوم جديد، حرمت استعمال دخانيات، منع استفاده از دوچرخه به اين دليل که ارابه شيطان يا اسب شيطان است و به نيروي جادو و با پاي شيطان حرکت ميکند، مخالفت با اختراعات جديد ديگر چون تلفن و تلگراف و دوربين عکاسي، حرام آشکار خواندن گرفتن حق گمرک و ماليات و بسياري از امور جزئي و فرعي در آداب و رسوم و عبادات مسلمانان نظير صلوات فرستادن بر پيامبر در مغازه و بعد از اذان تا جايي که حتي به دستور شيخ محمد، افراد خاطي به قتل ميرسيدند.
«ميبينيم که ملک فهد (پادشاه کنوني حجاز و سلطان وهابيها) هر سال مقدار زيادي از ثروتهاي بيپايان مردم را صرف طبع قرآن کريم و عمال تبليغات مذهب ضدقرآني ميکند و مردم و ملتهاي غافل را سوق به سوي ابرقدرتها ميدهد و از اسلام عزيز و قرآن کريم براي هدم اسلام و قرآن بهرهبرداري ميکند...»