شیعه نیوز: نقد و بررسی دیدگاهها
اکنون سزاوار است این دیدگاهها مورد بررسی قرار گیرد تا آشکار شود آیا میتوان یکی از آنها را بهعنوان دیدگاهی مطابق واقع و شایسته دفاع برگزید، یا باید چارهای دیگر اندیشید و دیدگاهی نو پیشنهاد کرد.
الف) پیدایش شیعه در مقطعی معین
همانگونه که اشاره شد، این دیدگاه را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: دیدگاههایی که قائل به پیدایش شیعه در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیدگاههایی که قائل به پیدایش شیعه در مرحله پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند.
یک. پیدایش شیعه در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)
پیروان این دیدگاه که اکثریت شیعیان هستند، تأسیس شیعه را نهتنها در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بلکه بهدست ایشان میدانند. این نظریه را تعداد قابل توجهی از اندیشمندان معاصر مطرح کردهاند. (۱) این دیدگاه از نظر چگونگی استدلال به هفت دسته فرعی و یا ترکیبی از آنها تقسیم میشود:
۱٫ دیدگاه متنمحور برپایه استدلال به کاربرد واژه شیعه از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله)
این استدلال، رایجترین استدلال بر اثبات پیدایش تشیع در عصر نبوی است. عصاره این استدلال مبتنی بر این باور است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها واژه شیعه را در حق پیروان علی(علیه السلام) بهکار برد و به این ترتیب، بهدست خود تشیع را پایهگذاری کرد. بهعنوان نمونه، پیامبر(صلی الله علیه و آله) با اشاره به علی(علیه السلام) فرمودند: «إن هذا و شیعته لهم الفائزون» (۲) و در جایی دیگر خطاب به علی(علیه السلام) فرمودند: «أنت و شیعتک ترد علی انت و شیعتک راضین مرضیین.»(۳)
با توجه به فراوانی ذکر این استدلال در منابع مختلف، جا دارد اندکی بیشتر بر آن تأمل شود. نقدی که متوجه این دیدگاه است اینکه، کلمه شیعه در آن دوره به مفهوم مطلق پیرو بهکار میرفت؛ در نتیجه نمیتوان آن را بهمثابه یک اصطلاح که در دوران بعد رواج یافت، درنظر گرفت. ما در زبان فارسی با کلماتی مثل مشایعت و تشییع که با شیعه و تشیع همخانواده هستند، آشنایی داریم. این کلمه به مفهوم لغوی خود در صدر اسلام کاربرد زیادی داشت. واژه شیعه به استناد بیشتر منابع لغوی (۴) و نیز در کاربرد قرآنی آن (۵) به مفهوم پیرو میباشد. این واژه که مشتقات آن جمعاً ۱۲ بار در قرآن بهکار رفته است، جز در سه مورد (۶) مجموعاً بار ارزشی مثبت ندارد؛ (۷) پس به هیچ روی نمیتوان برای اثبات این مدعا به کاربرد قرآنی این واژه استناد کرد. درباره کاربرد این واژه از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم باید توجه داشت که این واژه در همان دوران و نزدیک به آن دوران هم مطلقاً بهمعنای پیرو بهکار میرفت (۸) و هیچ انحصاری در کاربرد آن برای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وجود ندارد. به همین دلیل بعضی نویسندگان از دو شیعه رودررو در آن روزگار، یعنی شیعه آلالبیت و شیعه بنیامیه یاد کردهاند. (۹) البته نمیتوان انکار کرد که این واژه بعدها کارکرد خاص لغوی خود را از دست داد و تنها بهعنوان اسم خاص بر پیروان علی(علیه السلام) اطلاق شد. (۱۰)
بنابراین این استدلال براساس خلط بین مفهوم لغوی و اصطلاحی واژه شیعه شکل گرفته و نمیتوان در موضوعی بدین پایه از اهمیت به آن تکیه کرد. بهکار رفتن لفظ شیعه علی(علیه السلام) در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمیتواند بهمعنای شیعه به مفهوم اصطلاحی باشد و ما وقتی از پیدایش شیعه سخن میگوییم، مراد مفهوم اصطلاحی شیعه است، نه مفهوم لغوی آن و نباید بین این دو مفهوم خلط کرد؛ یعنی در زمان خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم این کلمه به مفهوم لغوی آن بهکار میرفت و تعبیر شیعه علی(علیه السلام) که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را چندین بار بهکار برده بود، ناظر به مفهوم لغوی بود و با مفهوم اصطلاحی شیعه که بعدها رواج یافت، تفاوت دارد. شاید بهدلیل اشکالی که به این استدلال وارد است، صاحبنظرانی همچون شهید صدر که انتظار میرفت در کتاب نشأه الشیعه و التشیع دراینباره سخن گویند، موضع مشخصی درباره پیدایش این کلمه بهعنوان یک اصطلاح نگرفتهاند؛ (۱۱) بلکه بهصراحت در مقدمهای که بر کتاب مرحوم دکتر عبدالله فیاض نوشتهاند، چنین آوردهاند:
درست نیست که تاریخ پیدایش مکتب شیعه را وابسته به پیدایش واژه شیعه یا تشیع بدانیم؛ چراکه پیدایش نامها و اصطلاحات امری است و پیدایش محتوا و واقعیت اصول آن امر دیگر، و صرف اینکه ما واژه شیعه را در بین واژههایی که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا بعد از رحلت آن حضرت حاکم بود، نیابیم، دلیل بر نبودن این مکتب و محتوا و اصول آن نمیشود. (۱۲)
واژه شیعه بعدها تنها برای پیروان علی(علیه السلام) بهکار رفت و در این کاربرد جدید تعین یافت. زمان دقیقی برای تعین این اصطلاح در راستای اشاره به پیروان علی(علیه السلام) و به بیانی دیگر، برای رواج این اصطلاح وجود ندارد.
۲٫ دیدگاه رویدادمحور برپایه استدلال به پارهای اقدامات پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانند ماجرای یومالدار و غدیر
انبوهی از روایات درباره عنایت و توجه خاص پیامبر(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وجود دارد. این روایات در متون کهن ما بیشتر برای اثبات فضیلت و برتری علی(علیه السلام) مورد توجه بود؛ ولی برخی نویسندگان از این روایات هم برای اثبات وجود تشیع در عهد نبوی سود جستهاند. مهمترین این رویدادها، مسائلی مانند ماجرای یومالدار، لیلهالمبیت، ضربه غزوه خندق، فتح خیبر، غزوه تبوک و حدیث منزلت و غدیرخم است. از نگاه این افراد، چنین رویدادهایی بهخوبی نشاندهنده وجود یک جریان متفاوت با دیگران در آن دوران است و این جریان، همان جریان، تشیع است. (۱۳)
این استدلال در نوع خود استدلال متینی است، ولی روشن است که سخن در این است که تشیع اثناعشری به مفهومی که امروزه وجود دارد، از چه زمانی پدید آمده است؛ درحالیکه پیداست که نمیتوان به کمک این استدلال اثبات کرد که این آیین به همین صورت از عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشته است. البته در جمعبندی مقاله به این استدلال و دیگر استدلالهای مربوط به اثبات وجود تشیع در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) که از این پس خواهد آمد، بار دیگر رجوع و پیشنهادی برای چگونگی استناد به آنها ارائه خواهد شد.
۳٫ دیدگاه شخصمحور برپایه استدلال به رفتار متفاوت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و طرفداران او در عصر پیامبر
این دیدگاه نیز با تکیه بر وجود یک جریان سیاسی متمایز از دیگران با محوریت علی(علیه السلام) و یارانش، (۱۴) درپی اثبات وجود تشیع در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. سید علیخان مدنی شیرازی در الدرجات الرفیعه، شرححال هفتاد نفر از صحابه رسول گرامی اسلام را بهعنوان اصحاب شیعی میآورد که ۲۵ نفر از بنیهاشم و ۴۵ نفر دیگر از غیر بنیهاشم میباشند. (۱۵) ویژگیهای این جریان در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین برشمرده شده است: اطاعت و تسلیم محض در برابر نص، ایمان و اعتقاد راسخ، شجاعت و جنگجویی، زهد و پارسایی و سادهزیستی. (۱۶)
این دیدگاه نیز بهروشنی نسبت به اثبات جریانی بهنام تشیع به مفهوم امروزی آن در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیگانه است. هرچند این استدلال، استدلالی متین و شایسته دفاع است، ولی بهنظر میرسد چگونگی استناد به این گزارشها باید بهگونهای دیگر باشد.
۴٫ دیدگاه جامعهمحور برپایه استدلال به تضادهای موجود در جامعه نخستین اسلامی
براساس این دیدگاه، پس از شکلگیری خردهگروههای منزلتی، طبقاتی و جغرافیایی در درون جامعه نوپای اسلامی، جمعی که احساس وفاق ارزشی و هنجاری بیشتری به یکدیگر داشتند و تعلق خاطر بیشتری به دین و فرهنگ جدید داشتند، برای حفظ ارزشها و منافع مذهبی خویش به یکدیگر پیوستند و نزدیکترین فرد به دین اسلام در کنش و اندیشه را علی بن ابیطالب(علیه السلام) دیدند. از این رو او را به رهبری برگزیدند و گروه شیعه را تشکیل دادند. این روند در فرایندی اجتماعی و در گذر چندین سال بهوقوع پیوست؛ یعنی ابتدا رهبر جامعه اسلامی ادعای نبوت نمود و برای ترویج عقاید خویش، عضوگیری کرد و به آنها آگاهی بخشید و اعضای گروه با آگاهی بر منافع خویش بهسوی تضاد بیشتر با کسانی پیش رفتند که در تعارض با منافع آنان بود، تا اینکه ستیز به اوج خود رسید … تا اینکه جمعی علی(علیه السلام) را برگزیدند و با محوریت او گروه شیعه را تشکیل دادند و در زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، به شیعه علی(علیه السلام) شهرت یافتند. گروه شیعه این تشکیلات را برای حفظ و توسعه همان اسلام و عقایدی بنا نهاد که روز اول به آن ایمان آوردند و سالها برای حفظ و توسعه آن به مبارزه و ستیز با معارضان پرداختند. (۱۷)
این دیدگاه در کتابی با عنوان تحلیلی بر چگونگی شکلگیری شیعه در صدر اسلام با رویکردی جامعهشناختی و با استفاده از نظریه تضاد کارل مارکس و نظریه کشمکش دارندورف (۱۸) و برای سنجش این فرضیه نگارش یافته است.
عدهای از مسلمانان مکه و مدینه به رهبری علی بن ابیطالب(علیه السلام) در صدر اسلام برای رسیدن به منابع کمیاب به انگیزه تثبیت و توسعه ایدئولوژی اسلامی، گروه شیعه را تشکیل دادهاند. (۱۹)
مؤلف معتقد است که توانسته است فرضیه خود را به اثبات برساند. (۲۰)
این تحلیل برای پیدایش تشیع هرچند نقطه آغاز تشیع را به عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) برمیگرداند، ولی بهروشنی برخلاف مسلمات اعتقاد شیعیان اثناعشریه است که پیدایش تشیع را بهدست خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به هدایت اهلبیت(علیه السلام) و بهمثابه تداوم نبوت میدانند، نه معلول یک تضاد اجتماعی و به ابتکار گروهی از مسلمانان که علی(علیه السلام) را برای رهبری مناسب تشخیص دادند.
۵٫ دیدگاه عقلمحور برپایه استدلال عقلی بر سرشت و اقتضای دعوت نبوی و بههم پیوستگی نبوت و امامت
استدلال دیگر هم که گاه برای اثبات تشیع در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) اقامه میشود، یک استدلال عقلی برای ضرورت تداوم نبوت و فلسفه وجودی امامت است. براساس این دیدگاه، چون جوهره تشیع را باور به امامت تشکیل میدهد و پیوندی ژرف بین امامت و نبوت وجود دارد، پس صرفنظر از گزارههای تاریخی، از نظر عقلی نیز باید باور داشت که تشیع از همان عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشته است. نویسنده کتاب بحوث مع اهل السنه و السلفیه ضمن ذکر نمونههایی قابل توجه از کاربرد واژه شیعه در عهد نبوی که بهمثابه تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ترویج لفظ شیعه است، استدلال عقلی مبسوطی برای اثبات تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای نشاندن مضمون امامت در جان مردم اقامه کردهاست. (۲۱)
این استدلال نیز بهنوبه خود استدلالی استوار و خدشهناپذیر است؛ ولی سخن در این است که آیا به کمک این استدلال میتوان اثبات کرد که جریانی بهنام تشیع به مفهوم امروزی آن در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشته است؟
۶٫ دیدگاه اندیشهمحور برپایه استدلال به وجود اندیشه و فهمی متمایز از اسلام و سیره نبوی در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مقایسه با دیگر فهمها و برداشتها از اسلام و سیره نبوی
جوهره این دیدگاه هم آن است که در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، اندیشه و فهمی متمایز از اسلام و سیره نبوی وجود داشت و همین فهم متمایز را میتوان نشانه وجود تشیع از همان دوره شمرد. آنچه درباره ناکارآمدی چند دیدگاه اخیر ذکر شد، عیناً برای این دیدگاه نیز قابل ذکر است.
۷٫ دیدگاه دینمحور برپایه استدلال به یکسانی اندیشه شیعی با دین اسلام و نادرست بودن تعبیر پیدایش تشیع
این دیدگاه وجود تشیع در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را اینگونه اثبات میکند که تشیع، چیزی جز اسلام نیست. لذا پاسخ دادن به این پرسش که پس از ظهور اسلام، تشیع چگونه پدید آمد، افتادن در این دام است که ابتدا پذیرفتهایم که زمانی اسلام بوده و تشیع نبوده است، اکنون میخواهیم بدانیم تشیع در چه زمانی و چگونه پدید آمده است؛ حال آنکه این پرسش را باید متوجه اهلسنت ساخت و پرسید تسنن چگونه و از چه زمانی پدید آمده است؟ درست است که پیروان تشیع در مقایسه با اهلسنت همواره در اقلیت بودهاند، ولی هیچ پیوند منطقی بین اقلیت و اکثریت بودن با تقدم و تأخر در پیدایش وجود ندارد؛ درواقع اینگونه نیست که الزاماً زمان پیدایش هر اندیشه و فهمی از اسلام که پیروان آن در اقلیت هستند، پس از زمان پیدایش اندیشهای با پیروان بیشتر باشد. (۲۲)
درباره این استدلال هم باید گفت اگر سخن در ریشههای تشیع باشد، این استدلال پذیرفتنی و گرهگشاست؛ ولی اگر سخن در تشیع بهمعنای امروزی آن باشد، این استدلال با وجود اتقان و استواری، ناتوان از آن است که وجود اعتقاد به تشیع دوازده امامی را در آن روزگاران ثابت کند.
دو. دیدگاههای پیدایش تشیع در دوران پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله)
اگر بیشتر شیعیان بر این باورند که تشیع در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) پدید آمد، بیشتر دیدگاهها درباره پیدایش تشیع، آن را مربوط به دوران پس از حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) میداند. این دیدگاهها را هم میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: دیدگاههایی که برای پیدایش تشیع ریشههای دروندینی درنظر گرفته و دیدگاههایی که برای آن ریشههایی بروندینی درنظر گرفتهاند. این دو دیدگاه را با عنوانهای دیگری هم مانند دیدگاههایی که پیدایش تشیع را متأثر از رویدادهای نخستین جامعه اسلامی درنظر گرفتهاند و دیدگاههای که آن را متأثر از روابط با غیر مسلمانان دانستهاند (۲۳) و یا نگاه همدلانه و ناهمدلانه یاد کردهاند.
۱٫ دیدگاههایی که پیدایش تشیع را دارای منشأ دروندینی میدانند
۱ ـ ۱٫ پیدایش تشیع در روز رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله): مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شیعه(۲۴) در بحثی با عنوان «مخالفان شیعه» ضمن اشاره به دیدگاههایی که تشیع را نتیجه اقدامات ابنسبأ یهودی و ایرانیها و حتی مساعی امام پنجم و ششم و آلبویه و صفویه میدانند و رد آنها، (۲۵) نظر خود را اینطور بیان میکند:
طریقه تشیع از روز رحلت پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) طلوع کرده و جماعتی با این روش، تعین و تمیز پیدا کردهاند (۲۶) … غرض آنها (شیعیان) از این انتقاد (به خلفا) دفاع از یک رشته نصوص مسلمهای بود که بهموجب آنها، ولایت مسلمین بهدست امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) سپرده شده بود؛ نصوصی که بهموجب آنها اهلبیت پیغمبر، پیشوایان دین و مرجع جمیع شئون علمی و عملی اسلام معرفی شده بودند و همین نصوص، هماکنون نیز بهنحو تواتر در دست فریقین ـ اهلسنت و شیعه ـ موجود میباشد. (۲۷)
۲ ـ ۱٫ پیدایش شیعه درپی ماجرای سقیفه: این دیدگاه که طرفداران زیادی دارد، تفاوت موضع شیعیان با جریان حاکم پس از سقیفه و متمایز شدن صف پیروان علی(علیه السلام) از جریان حاکم را عامل اصلی پیدایش تشیع میشمرد.(۲۸)
۳ ـ ۱٫ پیدایش شیعه در عصر خلافت عثمان: در این دیدگاه، رویه ناپسند عثمان در حکومتداری و موضعگیری تند برخی یاران امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) علیه او و کارگزاران حکومتیاش، موجب متمایز شدن یک خط سیاسی جدید در جامعه اسلامی بهنام تشیع شد. (۲۹)
۴ ـ ۱٫ پیدایش شیعه در ماجرای قتل عثمان: این دیدگاه پیدایش تشیع را مربوط به اواخر خلافت عثمان و بهصورت مشخص در ماجرای فتنه «الدار»، یعنی کشته شدن خلیفه سوم میداند. (۳۰)
۵ ـ ۱٫ پیدایش شیعه در عصر خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام): از نظر قائلین این دیدگاه، قدرت یافتن امیرالمؤمنین و پیروان ایشان و تشکل یافتن آنها در قالب حکومت، خاستگاه پیدایش تشیع شد. (۳۱)
۶ ـ ۱٫ پیدایش شیعه در ماجرای جنگ جمل: این دیدگاه نیز به ابنالندیم نسبت داده شده است. (۳۲)
۷ ـ ۱٫ پیدایش تشیع بعد از ماجرای حکمیت: گروهی نیز پیدایش تشیع را به مقطع زمانی پس از ماجرای حکمیت در سال ۳۷ ق تا پیش از شهادت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برگرداندهاند. (۳۳)
۸ ـ ۱٫ پیدایش تشیع بهدنبال شهادت امام حسین(علیه السلام): برخی نیز به این باور گرویدهاند که بهدنبال شهادت امام حسین(علیه السلام) و پیدایش جریانهایی مانند توابین و کیسانیه، عملاً گروهی از پیروان اهلبیت(علیه السلام) گرد هم آمدند و همین نکته از نظر صاحبان این نظریه موجب شکلگیری جریانی شد که به تشیع شهرت یافت. (۳۴)
۹ ـ ۱٫ پیدایش تشیع پس از کشته شدن مختار در کوفه: این دیدگاه بر این باور است که تشیع پس از کشته شدن مختار در کوفه پدید آمد. (۳۵)
۱۰ ـ ۱٫ پیدایش تشیع در عصر امام صادق(علیه السلام): کثرت فعالیتهای فرهنگی و علمی امام صادق(علیه السلام) برای تبیین مرزهای اعتقادی شیعه و نشان دادن مبانی رفتار دینی، یعنی فقه سبب شده است برخی مورخان پیدایش شیعه را به عصر این امام منسوب دارند. (۳۶)
۱۱ ـ ۱٫ پیدایش تشیع در عصر غیبت صغرا: این دیدگاه بیشتر به تشیع اثناعشری نظر دارد و بر این باور است که ابهامها و حیرت دوران غیبت صغرا سبب متمایز شدن گروهی از شیعیان شد که بعدها بهنام اثناعشریه شهرت یافتند. (۳۷)
۱۲ ـ ۱٫ پیدایش تشیع در عصر آلبویه: گرایشهای شیعی آلبویه ـ که البته معلوم نیست بهعنوان شیعه زیدی یا اثناعشری صورت میبست ـ و آزادی عمل نسبی علمای شیعه و رونق و اعتبار آنها در پایتخت خلافت، عمران و آبادانی عتبات مقدسه و فراهم آمدن آثاری که کلام و فقه شیعه را از کلام و فقه اهلسنت جدا و متمایز میساخت، سبب شده است که عدهای از مورخان، عصر آلبویه را عصر پیدایش شیعه بشمارند. (۳۸)
شاید در لابهلای آثار متعدد مربوط به پیدایش تشیع، دیدگاههای دیگری هم مانند پیدایش تشیع در عصر صفویه وجود داشته باشد که بهدلیل وضوح بطلان آن، نیازی به ذکر آنها دیده نشد.
در مقام نقد عام این دیدگاهها میتوان گفت گرچه هریک از این مقاطع تاریخی، مقطعی سرنوشتساز و حتی نقطه عطفی برای تاریخ شیعه بهحساب میآیند، اما بنا به ادله زیر نمیتوان هیچیک از این مقاطع را بهعنوان مقطع پیدایش تشیع درنظر گرفت: (۳۹)
ـ پیشینه داشتن هریک از این مقاطع: آنچه بهعنوان نشانههای پیدایش شیعه در هریک از این مقاطع بیان میشود، رد پایی در دوران پیش از خود دارد. بهعنوان مثال، اگر روز رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را روز پیدایش تشیع درنظر بگیریم، کسانی که در آن روز موضعی متفاوت از دیگر صحابه داشتند، در ایام حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز چنین بودند و نمیتوان نقطه آغاز موضع متفاوت آنها را روز رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانست، و یا اگر شیخ مفید در عصر آلبویه برای نخستینبار اندیشههایی را ابداع و آنها را ساخته و پرداخته میکرد، شاید میتوانستیم وی را پایهگذار و مبتکر تشیع بدانیم، ولی وقتی شاهدیم که او به گردآوری و تدوین و تبویب و تنقیح و تهذیب احادیثی پرداخته که دو قرن پیش از ایام حیات او صادر شده است، دیگر نمیتوان وی را پایهگذار تشیع دانست.
ـ محل مناقشه بودن شواهد تاریخی مورد استناد این دیدگاهها: شواهدی که این دیدگاهها برای اثبات مدعای خود به آن استناد میکنند، در بسیاری از موارد مورد مناقشه و قابل خدشه است. بهعنوان نمونه، پیدایش تشیع در عصر عثمان ـ لااقل در یکی از برداشتها ـ مبتنی بر این برداشت است که شیعیان درپی قتل خلیفه و جایگزین کردن علی(علیه السلام) بودند و با کشتن خلیفه توانستند بهعنوان یک قدرت سیاسی و اجتماعی بروز کنند. روشن است که از نظر تاریخی چنین نیست و نمیتوان همه دشمنان عثمان را پیرو اندیشه شیعی دانست. همچنین بعد از کشته شدن مختار از سوی زبیریان، تحول خاصی رخ نداد تا بتوان آن را نقطه آغاز تشیع نامید. نقد و بررسی مبسوط تاریخی هریک از دیدگاهها نیازمند فرصت دیگری است.
ـ ناهمگونی در تعریف تشیع: در این دیدگاهها، مفهوم واحدی از تشیع مبنا قرار نگرفته است؛ گاه سخن از تشیع به میان است و گاه سخن از شیعیان، گاه مراد از تشیع تنها دوستداری امیرالمؤمنین است و گاه اعتقاد به حقانیت او برای خلافت و گاه مسائل دیگر و اینگونه نیست که در تمام آنها مراد تشیع اثناعشری باشد. روشن است که این اشکال شاید متوجه یکایک دیدگاهها مستقل از دیگری نباشد، ولی وقتی مجموع آنها را با هم مدنظر قرار دهیم، با این اشکال مواجه خواهیم شد.
ـ خلط بین عامل پیدایش و عامل مؤثر بر روند فعالیت: این عوامل شاید هرکدام در یکی از مراحل حرکت اجتماعی تشیع اثناعشری نقش داشته باشد، ولی نمیتوان عامل مؤثر بر روند رشد و گسترش را با عامل مؤثر در پیدایش یکی انگاشت.
با توجه به آنچه گذشت، نمیتوان هیچیک از این مقاطع تاریخی را بهعنوان نقطه آغاز تشیع نامید؛ هرچند تأثیر این مقاطع بر تاریخ حیات اندیشهای و سیاسی تشیع را نیز نمیتوان انکار کرد. دراینباره نیز در جمعبندی مقاله نکاتی مطرح خواهد شد.
۲٫ دیدگاههایی که معتقدند تشیع منشأ بروندینی دارد (ریشههای پیدایش شیعه را به بیرون از محیط اسلامی پیوند میزنند)
۱ ـ ۲٫ پیدایش تشیع بهدست عبدالله بن سبأ
یکی از دیدگاههای شگفت درباره پیدایش تشیع که بهویژه در سالهای اخیر به گستردگی تمام در پایگاههای اطلاعرسانی و منابع مکتوب ضد شیعه بر طبل آن نواخته میشود، معتقد است تشیع را یک یهودی یمنی تازهمسلمان بهنام عبدالله بن سبأ بنیان نهاده است. لازمه پذیرش این دیدگاه این است که پیدایش تشیع را در زمان خلافت عثمان و خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدانیم.
این دیدگاه بهخوبی از سوی صاحبنظران شیعی و غیر شیعی نقد شده است که اگر مفاد مجموعه متون و منابع مربوط به این موضوع را در یک طیف درنظر بگیریم، یک سر طیف را انکار وجود تاریخی شخصی بهنام عبدالله بن سبأ تشکیل میدهد و طرف دیگر را پیدایش تشیع و پایهگذاری اعتقادات شیعی بهدست او. (۴۰) مهمترین ادله نادرست بودن این توهم که منجر به تردید در وجود تاریخی چنین شخصی میشود، چنین است: عدم وثاقت قدیمترین راوی این ماجرا، (۴۱) عدم ذکر اخبار عبدالله بن سبأ از سوی همه مورخان برجسته بهویژه در سدههای نخستین اسلامی، (۴۲) چنددستگی گزارشهای مربوط به نسب او و نیز شرح ماجرا در متون اولیه، قابل قبول نبودن تحتتأثیر قرار گرفتن صحابه کبار مانند ابوذر و عمار، مفقود بودن حلقههایی مهم از حضور ابنسبأ در حوادث صدر اسلام، طرد و لعن ابنسبأ از سوی شیعیان در طول تاریخ و تبری جستن از او. (۴۳)
پیدایش تشیع بهدست ایرانیان
دیدگاه دیگر در این زمینه، دخالت و نقش ایرانیان در پیدایش شیعه است. (۴۴) خلاصه این دیدگاه چنین است که ایرانی بودن مادر امام سجاد(علیه السلام) سبب شد ایرانیان که از دیرباز به فرهنگ سلطنت و پادشاهی خو گرفته بودند، آن را به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) منسوب کنند و از در هم آمیختن اسلام و فرهنگ شاهنشاهی، نوعی اسلام ایرانی پدید آورند. علاوه بر این، هر امام فرزند امام پیشین است و این امر نوعی شباهت با سلطنت موروثی ایرانیان دارد. آموزههای آشکار شیعی پیش از رواج اسلام در ایران، رواج تشیع در جنوب لبنان پیش از عمومیت یافتن آن در ایران و غیر عرب بودن مادر برخی دیگر از ائمه و شیعه نشدن مردمان منسوب به قوم و قبیله ایشان، از مهمترین نشانههای نادرستی این توهم است. (۴۵)
بنابر آنچه گذشت، هیچیک از دیدگاههایی که یکی از مقاطع پس از حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بهعنوان مقطع پیدایش تشیع درنظر گرفتهاند، چه دیدگاههای دوازدهگانهای که برای پیدایش تشیع منشأ درونی قائل بودند و چه دو دیدگاهی که برای پیدایش تشیع منشأ بیرونی قائل بودند، قابل پذیرش بهنظر نمیرسد.
پی نوشت ها:
[۱]. آتام در مقاله «نظریه پیدایش تشیع در زمان پیامبر اسلام|»، سخن تاریخ، ش ۳، تابستان ۱۳۸۷، ص ۲۲ ـ ۴ باورمندان به این دیدگاه را معرفی کرده است: کاشفالغطاء، اصل الشیعه و اصولها، ص ۲۰؛ مظفر، السقیفه، ص ۶۰ ـ ۲۸؛ زین عاملی، الشیعه فی التاریخ، ص ۳۴؛ مغنیه، الشیعه فی المیزان، ص ۲۴؛ نعمه، روح التشیع، ص ۳۰؛ گلپینارلی، مذاهب اسلامی و تشیع در مسیر تاریخ، ص ۳۱ ـ ۲۶٫ این نویسندگان مستندات این دیدگاه را در آثار خود آوردهاند. دیدگاه پیدایش تشیع در عصر پیامبر| به اشعری قمی، نوبختی و ابوحاتم رازی (۳۲۲ ق) هم نسبت داده شده است. (ر.ک به: آتام، «نظریه پیدایش تشیع در زمان پیامبر اسلام|»، سخن تاریخ، ش ۳، تابستان ۱۳۸۷، ص ۶ ـ ۵) به این فهرست میتوان شواهد دیگری هم افزود؛ ازجمله سعید، الرسول و الشیعه (این کتاب یکبار هم در کویت به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز با نام شناخت شیعه ترجمه شده است)؛ سبحانی، تشیع از چه زمانی پدید آمده است؟ در تاریخ ۱۳/۴/۹۱:
http://www.shafaqna.com/persian/component/k2/item/15840.html
۲٫ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۳۷۹، ذیل آیه ۷ سوره مبارکه بینه.
۳٫ الحبری الکوفی، تفسیر الحبری، ص ۳۷۲٫ برای آگاهی از کاربردهای واژه شیعه علی(علیه السلام) در حدیث ر.ک به: آتام، «نظریه پیدایش تشیع در زمان پیامبر اسلام|»، سخن تاریخ، ش ۳، تابستان ۱۳۸۷، ص ۱۰ ـ ۹ و در روایات ذیل آیات ر.ک به: الحبری الکوفی، تفسیر الحبری، ص ۱۳ ـ ۱۰٫
۴٫ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالفکر، ۴ جلد، ۱۴۰۳ق؛ الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، ج دوم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۶ ج، ۱۳۷۶ق؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج ۷، ص ۲۵۸٫
۵٫ عبدالباقی، المعجم المفهرس، ص ۳۹۸٫
۶٫ دو بار در آیه ۱۵ سوره مبارکه قصص درباره شیعه حضرت موسی(علیه السلام): «وَ دَخَلَ الْمَدینَه عَلى حینِ غَفْلَه مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَینِ یقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِه وَ هذا مِنْ عَدُوِّه فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِه عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّه فَوَکزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیه قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبین» و یک بار درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) در آیه ۸۳ سوره صافات: «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِه لَإِبْراهیمَ.»
۷٫ بهعنوان نمونه: «قُلْ هوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکمْ أَوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً وَ یذیقَ بَعْضَکمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کیفَ نُصَرفُ الْآیاتِ لَعَلَّهمْ یفْقَهونَ» (انعام (۶): ۶۵)؛ «إِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینهمْ وَ کانُوا شِیعاً لَسْتَ مِنهمْ فی شَیءٍ إِنَّما أَمْرُهمْ إِلَى اللَّه ثُمَّ ینَبِّئُهمْ بِما کانُوا یفْعَلُونَ» (انعام (۶): ۱۵۹)، «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَه مِنهمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهمْ إِنه کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ» (قصص (۲۸): ۴)؛ «مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینهمْ وَ کانُوا شِیعاً کلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیهمْ فَرحُونَ.» (روم (۳۰): ۳۲)
۸٫ ازجمله: «قال أبوالخطاب: بلغ مروان أن أبا مسلم و قحطبه و أصحاب الرایات السود و أشیاعهم شیعه لإبراهیم» ناشناس، اخبار الدوله العبادیه، ص ۳۹۳؛ «… و ذلک أن شیعه ولد العباس افترقت بعد إبراهیم» (همان، ص ۴۰۳)؛ «و ان المختار بن ابىعبید الثقفى جعل یختلف بالکوفه الى شیعه بنى هاشم» (الدینوری، الاخبار الطوال، ص ۲۸۸)؛ «و کان من شیعه عثمان رضى الله عنه» (ابناثیر، اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۳۷)؛ «و هو معاویه بن حدیج الّذی کان من شیعه معاویه بن أبیسفیان» (ابنحجر العسقلانی، الاصابه، ج ۴، ص ۳۰۳)؛ «إلى أن صار فی کل بلد من شیعه بنىالعباس من یحمل السلاح» (ابنالعمرانی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، ص ۵۹)؛ «و شیعه محمد بن الحنفیه یزعمون انه لم یمت» (بلاذری، انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۰۲)؛ «فکان یحرّضنا و یحضّنا و یقول إنّ شیعه الله یقتلونهم بنصیبین» (همان، ج ۶، ص ۴۲۶)؛ «و أنصار الضعیف، و شیعه الرسول و آل الرسول» (همان، ص ۴۳۰)؛ «اسمه الحصین و سمّاه رسول الله صله عبدالله و هو من شیعه عثمان بن عفّان روى عنه»(المقدسی، البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۱۱۸)؛ «کان جماعه من بنیهاشم و شیعه المهدی خاضوا فی خلع عیسى بن موسى من ولایه» (ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج ۳، ص ۲۶۱)؛ «ینادی من أعلى القصر بأعلى صوته: ألا یا شیعه مسلم بن عقیل! ألا یا شیعه الحسین بن علی!» (ابناعثم الکوفی، کتاب الفتوح، ج ۵، ص ۵۰)؛ «فصاح بهم الحسین رضی الله عنه: و یحکم یا شیعه آل سفیان»! (همان، ص ۱۱۷)؛ «فرفع مصعب رأسه إلیهم فقال: الحمد للّه الذی أمکن منکم یا شیعه الدجال! قال: فتکلم رجل منهم یقال له بحیر بن عبدالله السلمی، فقال: لا و الله ما نحن بشیعه الدجال، و لکنا شیعه آل محمد|» (همان، ج ۶، ص ۲۹۲).
۹٫ الموسوی، التشیع، نشأته، معالمه، ص ۴۱٫
۱۰٫ بنابراین در گزارههایی مثل: «و أهل قمّ شیعه غالیه قد ترکوا الجماعات و عطّلوا الجامع الى ان الزمهم رکن الدوله عمارته و لزومه» (مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ص ۳۹۵) و «و نصف الأهواز شیعه» (همان، ص ۴۱۵) بدون تردید امامیه موردنظر است.
۱۱٫ الصدر، نشأه التشیع و الشیعه، ص ۶۳ ـ ۵۸٫
۱۲٫ فیاض، پیدایش و گسترش تشیع، ص ۸ .
۱۳٫ بهعنوان نمونه: حسینی روحانی، بحوث مع اهل السنه و السلفیه، ص ۱۹ به بعد (البته استدلالهای مؤلف محترم تنها منحصر به این رویدادها نیست)؛ غریفی، التشیع، نشوئه، مراحله، مقوماته، ص ۲۵ به بعد.
۱۴٫ الزین عاملی، الشیعه فی التاریخ، ص ۴۰ ـ ۳۸٫
۱۵٫ نوری، «ویژگیهای جریان تشیع در عصر نبوی|»، شیعهشناسی، سال پنجم، ش ۱۷، بهار ۱۳۸۶، ص ۷۸ ـ ۷۷، به نقل از شیرازی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص ۴۵۲ ـ ۴۱٫
۱۶٫ نوری، «ویژگیهای جریان تشیع در عصر نبوی|»، شیعهشناسی، سال پنجم، ش ۱۷، بهار ۱۳۸۶، ص ۹۸ ـ ۸۳٫
۱۷٫ غفاریفر، تحلیلی بر چگونگی شکلگیری شیعه در صدر اسلام با رویکردی جامعهشناختی، ص ۲۳۰ ـ ۲۲۹٫
۱۸٫ همان، فصل اول بهویژه ص ۴۷ ـ ۳۱٫
۱۹٫ همان، ص ۴۷٫
۲۰٫ … این نتیجه، همان مستدل کردن فرضیه و مدل تحقیق است. (همان، ص ۲۳۰)
۲۱٫ حسینی روحانی، بحوث مع اهل السنه و السلفیه، ص ۱۹ به بعد.
۲۲٫ الصدر، نشأه التشیع والشیعه، ص ۶۳ ـ ۵۸٫
۲۳٫ آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۵۵ ـ ۱۳۸٫
۲۴٫ کتاب شیعه (طباطبایی، شیعه؛ مذاکرات و مکاتبات پروفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی) ترکیب دو کتاب است: کتاب مکتب تشیع که در سال ۱۳۳۹ منتشر شد و در سال ۱۳۵۵ با عنوان شیعه، تجدیدنظر کلی و تجدید چاپ شد، و نیز رسالت تشیع در دنیای امروز که تکمیل گفتگوهایی در سال ۱۳۴۰ است و نخستینبار در سال ۱۳۷۰ چاپ شد. (همان، مقدمه دکتر غلامرضا اعوانی، ص ۳؛ چاپ مستقل و جدید کتاب رسالت تشیع در دنیای امروز با این نام است: رسالت تشیع در دنیای امروز (گفتوگویی با هانری کربن) کتاب شیعه بار دیگر به کوشش آقای سید هادی خسروشاهی بدون قسمت «رسالت تشیع در دنیای معاصر»، ولی با دو ضمیمه سودمند منتشر شده است؛ (ر.ک به: طباطبایی، شیعه؛ مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن) ضمیمه نخست با عنوان «اعتراض یک ناشناس بر کتاب شیعه»، (همان، ص ۲۰۴ ـ ۱۸۱) پاسخ مرحوم علامه به یک نویسنده ناشناس در نقد کتاب شیعه است که قبلاً در نشریه مکتب تشیع، سال سوم، مورخ ذیحجه ۱۳۸۰ هجری، ص ۷۹ ـ ۴۹ درج شده بود. در این نقد، معترض ناشناس اولین اشکال خود را به ملاقات علامه با هانری کربن گرفته است: «نباید با مردم امروز و خصوصاً با امروزیها که سراپا فاسدند و غرضی جز هدم اساس دین ندارند، تماس گرفت؛ نباید گول وعدههای بی سر و ته آنها را خورده و به کمک و مساعدت دینی آنها امیدوار بود و از اینگونه نظریه که در نشریه شیعه است، سخن بهمیان آورد. امید را به خدایی باید بست که وعده حفظ و حراست دین خود را داده و در کلام خود میفرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.» ما چرا چشم کمک و همراهی از امام زمان# نداشته باشیم، ما چرا شِکوه به او نبریم و دست به دامن او نشویم؟» (همان، ص ۱۸۳) ضمیمه دیگر با عنوان «توضیحات» (همان، ص ۴۱۰ ـ ۲۰۵) حاوی ۱۲۰ پاورقی از آقایان خسروشاهی و احمدی میانجی است. پاورقی ۳ تا ۸ (همان، ص ۲۵۶ ـ ۲۰۸) ذکر مستندات دیدگاههای منقول از سوی علامه و نقد آنها و ذکر مستندات پیدایش شیعه پس از جریان سقیفه است.
۲۵٫ طباطبایی، شیعه؛ مذاکرات و مکاتبات پروفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی، ص ۱۹ ـ ۱۸؛ همو، شیعه، ص ۳۸ ـ ۳۷٫
۲۶٫ همو، شیعه، ص ۹؛ همو، شیعه، ص ۳۹٫
۲۷٫ همو، شیعه، ص ۲۰؛ همو، شیعه، ص ۴۰٫
۲۸٫ بهعنوان نمونه ر.ک به: امین، فجر الاسلام، ص ۲۶۶؛ گولتسیهر، العقیده و الشریعه فی الاسلام، ص ۱۷۴؛ غریفی، التشیع، نشوئه، مراحله، مقوماته، ص ۲۵ به بعد؛ ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۳۶۴؛ حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۳۷۱؛ و برای آگاهی از اهم منابع و نقد اجمالی آنها ر.ک به: الخرسان، نشأه التشیع، ص ۳۱ ـ ۳۵؛ آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۲۹ ـ ۱۲۶٫
۲۹٫ بهعنوان نمونه ر.ک به: همان، ص ۱۲۹؛ ابنحزم ظاهری، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج ۲، ص ۷۸؛ الوائلی، هویه التشیع، ص ۱۵؛ فرغل، عوامل و اهداف نشأه علم الکلام، ج ۱، ص ۱۰۵؛ غریفی، التشیع، نشوئه، مراحله، مقوماته، ص ۲۵ به بعد.
۳۰٫ ولهاوزن، الخوارج و الشیعه؛ المعارضه السیاسیه الدینیه، ص ۱۶۴؛ و برای آگاهی از دیگر منابع ر.ک به: الخرسان، نشأه التشیع، ص ۳۶ ـ ۳۵؛ محرمی، تاریخ تشیع، ص ۴۳٫
۳۱٫ ابنالندیم، الفهرست، ص ۲۲۳؛ نعمه، روح التشیع، ص ۲۲؛ آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۳۰٫
۳۲٫ الخرسان، نشأه التشیع، ص ۳۷ ـ ۳۶ و نقد آن.
۳۳٫ همان، ص ۴۲ ـ ۳۷؛ بغدادی، الفَرق بین الفِرق، (۱۳۵۸ق) ص ۱۳۴٫
۳۴٫ شیبی، الصله بین التصوف و التشیع، ص ۲۲؛ بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۱۲۸؛ برای آگاهی از منابع بیشتر و نقد اجمالی این دیدگاه ر.ک به: الخرسان، نشأه التشیع، ص ۴۵ ـ ۴۲؛ آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۱٫
۳۵٫ نشار، نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام، ص ۲۱٫
۳۶٫ عبدالرزاق، الاسلام و اصول الحکم، ص ۱۵۹ ـ ۱۵۸؛ آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۲٫ «پس از آنکه امام باقر(علیه السلام) رحلت کرد و امامت به حضرت صادق(علیه السلام) منتقل شد، نیاکان شیعه امامیه به امامت آن حضرت اعتراف کردند و از آن زمان قائلین به امامت آن حضرت بهعنوان یک فرقه متمایز و مشخص دینی نمودار شدند.» (فیاض، پیدایش و گسترش تشیع، ص ۹۶) البته از بخشهایی از مطالب فصل دوم کتاب آقای فیاض میتوان چنین برداشت کرد که شاید او را نیز بتوان در زمره قائلین به پیدایش تشیع در عصر پیامبر| نامید؛ هرچند چهبسا مخالفت شهید صدر با برخی مطالب کتاب به همین موضوع عدم صراحت مؤلف در این زمینه برگردد. (ر.ک به: همان، ص ۴۱).
۳۷٫ مختار اللیثی، جهاد الشیعه فی العصر العباسی الاول، ص ۳۷٫
۳۸٫ طباطبایی، شیعه؛ مذاکرات و مکاتبات پروفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی، ص ۱۹٫
۳۹٫ برای ملاحظه نقدی دیگر درباره اینگونه دیدگاهها ر.ک به: آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۵٫
۴۰٫ برای آگاهی از تقسیمبندی دیدگاهها درباره ابنسبأ به سه دسته باورمندان به عبدالله بن سبأ و تردیدکنندگان درباره او و سرانجام منکران وجود ابنسبأ ر.ک به: بیضون، «عبدالله بن سبأ»، المنهاج، العددان ۱ و ۲، ربیع و صیف ۱۹۹۶٫
۴۱٫ عسکری، عبدالله بن سبأ و اساطیر اخری، ص ۲۶٫
۴۲٫ حسین، الفتنه الکبری، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۹۸٫
۴۳٫ خسروشاهی، عبدالله بن سبأ بین الواقع و الخیال، ص ۴۳ ـ ۳۴٫
۴۴٫ برای آشنایی با منابع برگزیده این دیدگاه ر.ک به: آقانوری، خاستگاه تشیع، ص ۱۴۵ ـ ۱۴۰٫
۴۵٫ بهعنوان نمونه ر.ک به: جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج ۱، ص ۹۸ ـ ۸۵٫
محسن الویری: استادیار دانشگاه باقرالعلوم(علیه السلام).
منبع : تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال سوم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۸