شیعه نیوز: وقتی که امام علی(ع) خبر شد که مسئول بازار اهواز، به اموال خیانت کرده، مجازات سنگینی برایش در نظر گرفت.
دعائم الإسلام:
عَن عَلِی(ع) أنَّهُ استَدرَک عَلَی ابنِ هَرمَةَ خِیانَةً وکانَ عَلی سوقِ الأَهوازِ، فَکتَبَ إلی رِفاعَةَ: إِذا قَرَأتَ کتابی فَنَحِّ ابنَ هَرمَةَ عَنِ السُّوقِ وأَوقِفهُ لِلنّاسِ وَاسجُنهُ ونادِ عَلَیهِ، وَاکتُب إلی أهلِ عَمَلِک تُعلِمهُم رَأیی فیهِ، ولا تَأخُذک فیهِ غَفلَةٌ ولا تَفریطٌ فَتَهلِک عِندَ اللّهِ، وأَعزِلُک أخبَثَ عُزلَةٍ واُعیذُک بِاللّهِ مِن ذلِک.
فَإِذا کانَ یومَ الجُمُعَةِ فَأَخرِجهُ مِنَ السِّجنِ وَاضرِبهُ خَمسَةً وثَلاثینَ سَوطاً، وطُف بِهِ إلَی الأَسواقِ، فَمَن أتی عَلَیهِ بِشاهِدٍ فَحَلِّفهُ مَعَ شاهِدِهِ، وَادفَع إلَیهِ مِن مَکسَبِهِ ما شُهِدَ بِهِ عَلَیهِ، ومُر بِهِ إلَی السِّجنِ مُهانا مَقبوحا مَنبوحا، وَاحزِم رِجلَیهِ بِحِزامٍ وأَخرِجهُ وَقتَ الصَّلاةِ، ولا تَحُل بَینَهُ وبَینَ مَن یأتیهِ بِمَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ أو مَفرَشٍ، ولا تَدَع أحَداً یدخُلُ إلَیهِ مِمَّن یلَقِّنُهُ اللُّدَدَ ویرَجِّیهِ الخُلوصَ، فَإِن صَحَّ عِندَک أنَّ أحَداً لَقَّنَهُ ما یضُرُّ بِهِ مُسلِماً فَاضرِبهُ بِالدِّرَّةِ فَاحبِسهُ حَتّی یتوبَ. ومُر بِإِخراجِ أهلِ السِّجنِ فِی اللَّیلِ إلی صَحنِ السِّجنِ؛ لِیتَفَرَّجوا غَیرَ ابنِ هَرمَةَ، إلاّ أن تَخافَ مَوتَهُ فَتُخرِجُهُ مَعَ أهلِ السِّجنِ إلَی الصَّحنِ، فَإِن رَأَیتَ بِهِ طاقَةً أوِ استَطاعَةً فَاضرِبهُ بَعدَ ثَلاثینَ یوماً خَمسَةً وثَلاثینَ سَوطاً بَعدَ الخَمسَةِ وثَلاثینَ الاُولی، وَاکتُب إلَی بِما فَعَلتَ فِی السُّوقِ ومَنِ اختَرتَ بَعدَ الخائِنِ، وَاقطَع عَنِ الخائِنِ رِزقَهُ.[۱]
دعائم الإسلام:
امام علی(ع) خبردار شد که ابن هَرْمه، مسئول بازار اهواز، خیانتی کرده است. پس به رِفاعه [فرماندار اهواز] نوشت: «چون این نامه مرا خواندی، ابن هَرْمه را از [مسئولیت] بازار، کنار بگذار و در برابر مردم نگاهش دار و او را زندانی کن و موضوع را به اطّلاع مردم برسان. به همکاران خود نیز بنویس و نظر مرا به آگاهی آنها برسان. مبادا در باره او غفلت و کوتاهی کنی که بدین سبب، نزد خداوند عز و جل هلاک خواهی شد و من نیز تو را به بدترین وجه، بر کنار خواهم کرد. و از انجام دادن این کار تو را در پناه می سپارم.
روز جمعه که شد، وی را از زندان بیرون آور و ۳۵ تازیانه به او بزن و در بازارها بچرخانش. اگر کسی علیه او گواهی آورد، در کنار گواهش او را نیز سوگند بده و مقداری را که مدّعی است، از درآمد ابن هَرْمه به وی بپرداز و دستور بده تا او را خوار و دست بسته، مجدّدا به زندان ببرند و پاهایش را با ریسمان ببند، ولی هنگام نماز، آزادش بگذار. چنانچه کسی برای او ظرف غذا یا آب یا لباس و یا فرشی آورد، بگذار به او برساند و مانع مشو.
به کسانی که ممکن است کینه توزی را به وی تلقین کنند و یا به نجات، امیدوارش سازند، اجازه ملاقات با او را نده. اگر بر تو ثابت شد که کسی اندیشه آسیب زدن به مسلمانی را در ذهن او افکنده است، آن کس را تازیانه بزن و زندانی اش کن تا توبه کند.
دستور بده زندانیان را، در شب برای هواخوری به حیاط زندان بیاورند، بجز ابن هَرْمه را، مگر آن که بترسی تلف شود که در این صورت، او را نیز با دیگر زندانیان به حیاط زندان بیاور.
اگر دیدی تحمّل یا توانایی دارد، سی روز بعد نیز او را دوباره ۳۵ تازیانه بزن.
برای من بنویس که با بازار، چه کردی و به جای این خائن، چه کسی را انتخاب نمودی. حقوق این خیانتکار را نیز قطع کن».
[۱]. دعائم الإسلام: ج ۲ ص ۵۳۲ ح ۱۸۹۲، مستدرک الوسائل: ج ۱۷ ص ۳۷۹ ح ۲۱۶۳۳، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۷، ص ۳۲۲.