مبالغه نکردم اگر بگویم: طی سالیان گذشته بارها و بارها احساس کردم که
پایگاه فرهنگی «روایت صدر» عملاً مورد تحریم واقع شده است. تحریم، نه از
سوی مقامات مسئول و منتقدان؛ که اگر چنین بود، هرگز غمی نبود! تحریم، از
سوی دوستداران امام صدر در فضای مجازی! همان کسانی که از صمیم قلب
دوستشان میدارم و خود را کوچکترین عضو جمعشان میدانم! بارها و بارها
احساس کردم که «روایت صدر» در خانوادهی مجازی وبلاگها و وبسایتهای
مربوط به امام صدر، غریب، تنها و میهمانی ناخوانده است که شاید بهتر است،
زودتر بساط خود را جمع کند. بارها و بارها سعی کردم خود را جای این دوستان
بگذارم؛ هرگز اما نتوانستم سبب این همه «فاصله» را دریابم. همواره با خویش
گفتم اگر خود یک دوستدار «چوان» امام صدر و آگاهانه به جمع پیگیران
مسألهی آن بزرگوار پیوسته بودم، قاعدتاً وجود پایگاهی چون «روایت صدر» را
مغتنم میشماردم و از اطلاعات آن استفاده میبردم. «روایت صدر» از معدود
پایگاههای مرتبط با امام صدر در فضای مجازی بود که مطالبش اغلب تولیدی،
اصیل (Orginal)، متکی بر پژوهش و تخقیق و حاوی اطلاعات مستند تاریخی بود.
«روایت صدر» تنها پایگاه مرتبط با امام صدر در فضای مجازی بود که آرشیو
نسبتاً جامعی از تاریخ شفاهی آن بزرگوار داشت و همچنان بر شمار گفتگوهای
تخصصی و چالشی آن افزوده میشد. «روایت صدر» تنها پایگاه مرتبط با امام
صدر در فضای مجازی بود که افزون بر امام صدر، از پدر، اجداد و خاندان شریف
آن بزرگوار مینوشت. «روایت صدر» از معدود پایگاههای مرتبط با امام صدر
در فضای مجازی بود که فراتر از ترجمهی آثار آن بزرگوار، تلاش و صلاحیت
داشت در اندیشه، سیره و تاریخ ایشان احتهاد و میان زمان ایشان و امروز
پیوند برقرار کند
بگذریم
...
اسباب عدم موفقیت پایگاه فرهنگی «روایت صدر» در جلب رضایت مخاطبان
اصلی آن هرچه بود، یک واقعیت تدریجاً محرز به نظر رسید: «عدم موفقیت»
پایگاه در محقق ساختن فلسفهی وجودی آن. در پی هک شدن سرور پایگاه در
مرداد 1389 فرصتی طبیعی پیش آمد تا موضوع «ادامهی فعالیت پایگاه»
مستقیماً با مخاطبان محترم در میان گذاشته شود. عزیزانی که لطف کردند و
پاسخ دادند، همگی نگارنده را با مهر و محبت خود شرمگین ساختند؛ با این
همه، تعداد کل پاسخ دهندگان حداکثر حدود بیست تن بود و آنها نیز عمدتاً
عزیزانی بودند که اتفاقاً کمتر فرصت مییافتند به پایگاه سر بزنند.
همینجا باید از فرزندان محترم امام صدر، جناب آقای سید صدرالدین صدر و
سرکار خانم حورا صدر به نیکی یاد کنم که آنها نیز از طریق تلفن و ایمیل،
در بارهی توقف فعالیت پایگاه ابراز نگرانی کرده بودند ...
تهیهی ویژهنامهی «روایت صدر» به مناسبت نهم شهریور سال 1389 فرصت
مناسبی بود تا بار دیگر میزان اقبال دوستداران محترم امام صدر در فضای
مجازی به مطالب پایگاه ارزیابی شود. بیش از سی تن از چهرههای برجستهی
حوزوی، دانشگاهی و فرهنگی کشور که اغلب آوازه و اعتبار جهانی داشتند، در
پاسخ صمیمانه به دعوت «روایت صدر»، هر یک با ادبیاتی که از قلب، جان و
حالات روحی آنها برخاسته بود، به تجلیل از امام صدر پرداختند. برخی در قم
بودند؛ برخی در اصفهان؛ برخی در تهران؛ برخی در فرانسه؛ برخی در نروژ و
برخی نیز در آمریکا. فراهم آمدن گلچینی از این همه یادداشت سودمند، خصوصاً
به قلم آن فرهیختگان دردمند، هم در فضای مجازی و هم در فضای حقیقی، اقدامی
بیسابقه بود و در همان حال یک سرمایهی معنوی ارزشمند برای برداشتن
قدمهای مؤثر آتی. طبیعتاً انتظار میرفت که این اقدام مورد توجه فضای
مجازی، عالم مطبوعات و لااقل مخاطبان اصلی پایگاه قرار گیرد. اما به رغم
اطلاعرسانیهای مکرر، باز متأسفانه چنین نشد! گویی چنین ویژهنامهای
اصلاً برپا نشده بود یا نباید برپا میشد! تنها اندکی از دوستداران محترم
امام صدر «دفتر یادبود» ویژهنامه را امضا کردند و آنان نیز عمدتاً پس از
دریافت دعوت تلفنی یا ایمیل نگارنده! گروه دوستداران امام صدر در
محموعهی گوگل که معمولاً اخبار مرتبط با امام صدر از جمله انتشار
ویژهنامهها را برای علاقمندان ایمیل میزنند، مهر سکوت بر لب نهادند و
از کنار این ویژهنامه گذشتند! عزیزترین وبسایت مرتبط با امام صدر که مقید
بود تمام اخبار سالروز نهم شهریور را ساعت به ساعت پوشش دهد، بعد از یک
هفته تأخیر، آن هم در پی دریافت پیام اعتراضآمیز مدیر پایگاه، حضور
ویژهنامه را اطلاعرسانی کرد! وبلاگهای تخصصی مربوط به امام صدر حتی تا
لحظهی نگارش این سطور هنوز واکنشی ابراز نکردند! ...
نوشتن این سطور برای نگارنده، مثل خواندن آن برای دوستداران محترم امام
صدر در فضای مجازی، تلخ و سنگین است. اما خوش دارم این سخن نغز شهید بهشتی
را الگو سازم و «تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخورد منافقانه» ترجیح
دهم. پایگاه فرهنگی «روایت صدر» به هر دلیل که بود، نتوانست اهدافی را که
در فضای مجازی در نظر داشت، محقق سازد. یادداشتها، گفتگوها، دیگر آثار
منتج از طرح پژوهشی «روایت صدر» و نیز خاطرات و ویژهنامههایی که تدریجاً
توسط پایگاه منتشر میشد، نتوانست نیازها و نظرات مخاطبان محترم فوقالذکر
را تأمین کند. طبیعتاً وجود پایگاه، وقتی فعالیت آن در خانوادهی مجازی
وبلاگها و وبسایتهای مربوط به امام صدر بازتاب و خواهان ندارد، با عدم
وجود آن علیالسویه است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ صادقانه بگویم: حضور
بیثمر در یک عرصه، مثل تحمیل خود بر دیگران، هیچگاه دأب نگارنده نبوده
است ...
نکتهی صادقانهی دیگر آن است که مدیریت
و به روزسازی پایگاه و همچنین رسیدگی به امور محتوایی، فنی و جنبی آن،
مستلزم صرف ساعتهای متمادی در هفته است. نگارنده اگر بتواند این مقدار
وقت را صرفهجویی کند، امکان خواهد یافت به مطالعات علمی و فعالیتهای
حرفهای خود سر و سامان بهتری دهد؛ نگارش مقالات و کتابهای علمی حوزهی
تخصصی خود را شتاب بیشتری بخشد؛ به دانشجویان مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد
خود رسیدگی مؤثرتر نماید و مهمتر از همه، فعالیتهای پژوهشی جاری خود در
حوزهی امام صدر را غنا و سرعت بیشتر دهد. در بیان اهمیت نکتهی اخیر شاید
این اشاره کفایت کند که آمادهسازی ویژهنامهی نهم شهریور سال 89 باعث
گردید تا پروژهی استخراج و تدوین گاهشمار زندگی امام صدر، یک ماه تمام
تعطیل شود! ... به نظر میرسد که در چنین شرایطی، حکم عقل قطعاً همین
خواهد بود که ظرفیت، توان و انرژی محدود نگارنده در جایی هزینه شود، که
طالب و بازدهی بیشتر دارد ... بنابراین «حاشیه» را رها میکنیم تا با
همهی توان به متن بپردازیم ...
برخی دوستان نادیده
طی روزهای اخیر دلسوزانه نصیحت کردند که از پا ننشینم؛ در سختیها و
مشکلات ثابتقدم باقی بمانم؛ تنها با خدا معامله کنم؛ از تشویق کسی شاد و
از سردی کسی مأیوس نشوم؛ کیفیت را توجه کنم و کمیت را بها ندهم. ضمن تشکر
از همهی این عزیزان اطمینان میدهم، که جز این رفتار نخواهد شد. طرح
پژوهشی «روایت صدر» در روزگاری که هیچکس به امام صدر نمیاندیشید آغاز
گردید؛ دوران تنهایی، غربت و حتی ریشخند دوستان بسیاری را در جناحین چپ و
راست کشور با توکل بر خدا پشت سر گذاشت، و در آینده نیز به شرط حیات و
توفیق، لااقل تا مرحلهی اتمام نگارش زندگینامهی تحلیلی امام صدر،
انشاءالله ادامه خواهد یافت. اگر در فضای کوچک مجازی، مخاطبان اصلی «روایت
صدر» دوستداران محترم و وبگرد امام صدر بودند، در فضای بزرگ حقیقی علاوه
بر این عزیزان، دیگر دوستداران امام صدر، پژوهشگران، جوانان، عامهی
مردم، نسلهای بعد و مهمتر از همه، تاریخ، مخاطبان اصلی را تشکیل خواهند
داد. این فضای بزرگتر همان عرصهای است که حتی اگر تمامی مخاطبان نیز قدر
ندانستند، باید کار را ادامه داد و به قول امام صدر در نوشتهی زیبای خانم
حبیبه جعفریان: «خدا گفته بيا و به همينها خدمت كن. به همينها كه [شاید]
قدر نميدانند و شايد محروميتشان باعث شده اين طوري بشوند» ...
در طول قریب به چهار سالی که پایگاه فرهنگی «روایت صدر» فعالیت کرد، برخی
سروران راهنما، مشوق و بلکه سنگ صبور بودند و به هر حال حقی بزرگ بر
عهدهی پایگاه و شخص نگارنده دارند. پیشاپیش این دوستان، سروران ارجمندم
آقایان دکتر سید صادق طباطبایی، دکتر سید مجتبی موسوی، دکتر مهشا و ایمان
محمودی قرار دارند که ضمن سپاس، دستان آنها را میبوسم و در برابر اخلاق،
بزرگواری و محبتشان سر تعظیم فرو میآورم. توصیهی این سروران آن بود که
اگر در هر صورت بر توقف فعالیت پایگاه اصرار است، که هست، اطلاعات موجود
تحت همان وضعیت و لوگوی کنونی باقی بماند تا علاقمندان در آینده نیز
بتوانند مراجعه کنند. امر این دوستان به دیدهی منت نگریسته میشود و چنان
که فرمودند، عمل خواهد شد. سایت «روایت صدر» با همان شکل کنونی آن در فضای
مجازی باقی خواهد ماند، اگرچه فعالیت آن از اول مهر 1389 متوقف خواهد شد و
دیگر مطلبی بدان افزوده نخواهد شد ...
همچنین در
طول این سالها برخی دوستداران محترم امام صدر با پایگاه فرهنگی روایت
صدر همراهی، لطف و محبت بیشتری داشتند: آقایان جواد عنابستانی، حسین
پیشگام (که آخر نیز توفیق زیارت ایشان یار نشد!)، شریف لکزایی، عباس
گنجی، حسین نورخیز محجوب، مسعود بحرینی، حامد شیخ پور، سید علی بطحایی،
سینا صابر، امیر عطا تقوی، سید احمد کلانتر معتمدی، سید صادق حسینی، امیر
اردلان و ... . از صمیم قلب بر این عزیزان درود میفرستم و به پاس
بزرگواری و بزرگمنشی آنها، صمیمانه در آغوششان میکشم. امیدوارم که
بتوانم محبت این دوستان را در آینده جبران سازم ...
و بالأخره آنکه این یادداشت پایانی پایگاه فرهنگی «روایت صدر» را با یاد
خاطرهای از امام صدر به پایان میبرم. در این چند روزی که به جرح و تعدیل
یادداشت حاضر مشغول بودم، مرتباً ماجرای مجلهی مکتب اسلام در ذهنم مجسم
بود و استعفای امام صدر و چهار یاورش از هیئت تحریریهی آن. در آن روز
پاییزی آبان سال 1338ش که امام صدر و مرحوم علامه علی دوانی در صحن بزرگ
حرم مطهر حضرت معصومه (س) با یکدیگر خداحافظی میکردند، آن بزرگوار به
همکار دلبند خود چنین گفت: «آقای دوانی! اجازه بدهید صورت شما را ببوسم؛
... اگر مثل شما در مکتب اسلام بود، ما نمیرفتیم» ...