سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

خاطره‏اي از آيت ‏الله حاج رحيم ارباب

چرا نمي توان نماز را به فارسي خواند؟

روزي ما را به نزد يکي از روحانيون آن زمان بردند و آن فرد روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز مي‏خوانيم به طرز اهانت‏ آميزي، ما را کافر و نجس خواند و اين عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.
کد خبر: ۱۸۴۴
۰۰:۰۰ - ۰۵ آذر ۱۳۸۶

حکيم فرزانه، فقيه بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آيت ‏الله العظمي حاج‏ آقا رحيم ارباب از علماي بزرگ اصفهان و استادي مسلم در تمام علوم اسلامي متداول از جمله حکمت، ادبيات، تفسير، کلام، هيئت، رياضي و فقه و اصول بود. آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردي عارف، پرکار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه‏اي از يک انسان کامل بوده، همواره رفتار و برخوردهاي ايشان با مردم زبانزد خاص و عام است.

سال يکهزار و سيصد و سي و دو شمسي بود. من و عده‏ اي از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل ‏نظر و بحث و مشاجره به اين نتيجه رسيده بوديم که چه دليلي دارد که ما نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ و عاقبت تصميم گرفتيم که نماز را به فارسي بخوانيم و همين‏کار را هم کرديم.

والدين، کم‏کم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل‏ نظر با يکديگر تصميم گرفتند که اول خودشان با نصيحت کردن ما را از اين کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه ديگري برگزينند، چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد روزي ما را به نزد يکي از روحانيون آن زمان بردند و آن فرد روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز مي‏خوانيم به طرز اهانت‏ آميزي، ما را کافر و نجس خواند و اين عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.

عاقبت يکي از پدران، آنها را يعني والدين ديگر افراد را به اين فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آيت‏ الله حاج ‏آقا رحيم ارباب ببرند و اين فکر مورد تأييد قرار گرفت و روزي آنها نزد حضرت ايشان مي‏روند و موضوع را با ايشان درميان مي‏گذارند و ايشان دستور مي‏دهند که در وقت معيني ما را به خدمت آقاي ارباب راهنمائي کنند.

در روز موعود ما را که تقريباً پانزده نفر مي‏شديم به محضر مبارک ايشان بردند. در همان لحظه اول چهره نوراني و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم که اکنون با شخصيتي استثنايي مواجه هستيم.

ايشان در آغاز دستور پذيرايي از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدين ما کردند و فرمودند شما که نماز را به فارسي نمي‏خوانيد فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آنها رفتند حضرت آيت‏ الله ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما يکي‏يکي خودتان را به من معرفي کنيد و هر کدام بگوئيد که در چه سطح تحصيلي هستيد و در چه رشته‏ اي درس مي‏خوانيد.

پس از آن که امر ايشان را اطاعت کرديم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهاي علمي طرح کردند و از درس هايي از قبيل جبر و مثلثات و فيزيک و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درس هاي نيم‏ بندي که ما خوانده بوديم خارج بود، اما هر يک از ما از عهده پاسخ پرسشهاي ايشان برنمي‏آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مي‏شد که با لحن پدرانه‏ اي پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مي‏فرمودند.

اکنون ما مي‏فهميم که ايشان با طرح اين سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جديدي را که شما مي‏خوانيد من بهترش را مي‏دانم ولي به آنها مغرور نشده‏ام. پس از اينکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلي پرداختند و فرمودند: والدين شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسي مي‏خوانيد، آنها نمي‏دانند که من کساني را مي‏شناسم که، نعوذبالله، اصلاً نماز نمي‏خوانند.

شما جوانان پاک اعتقادي هستيد که هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني مي‏خواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم اما مشکلاتي پيش آمد که نتوانستم به اين خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جواني من لباس عمل پوشانيده‏ ايد، آفرين به همت شما. اما من در آن روزگار به اولين مشکلي که برخوردم ترجمه صحيح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کرده‏ايد.

اکنون يک نفر از شما که از ديگران بيشر مسلط است به من جواب دهد که بسم ‏الله الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه کرده است. يکي از ما به عادت محصلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آيت‏ الله ارباب شد. جناب ايشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما يک نفر است، زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند برنمي‏آمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمائيد که بسم‏ الله را چگونه ترجمه کرده‏ايد؟ آن جوان گفت بسم‏ الله الرحمن الرحيم را طبق عادت جاري ترجمه کرده‏ايم: به نام خداوند بخشنده مهربان.

حضرت ارباب با لبخندي فرمودند: گمان نکنم که ترجمه درست بسم‏ الله چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به ‏نام» عيبي ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نيست زيرا اسم عَلَم (=خاص) است براي خدا و اسم عَلَم را نمي‏توان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسي «حسن» باشد نمي‏توان به او گفت «زيبا». درست است که ترجمه «حسن» زيباست اما اگر به آقاي حسن بگوئيم آقاي زيبا حتماً خوشش نمي‏آيد. کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مي‏کنند، همان‏گونه که يهود خداي متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورامزدا» مي‏گويند. بنابراين نمي‏توان «الله» را ترجمه کرد، بلکه بايد همان لفظ جلاله را به کار برد.

خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده‏ ايد؟ رفيق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معني کرده‏ايم. حضرت ارباب فرمودند که اين ترجمه بد نيست ولي کامل هم نيست زيرا رحمن يکي از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگي او را مي‏رساند و اين شمول در کلمه بخشنده نيست، يعني در حقيقت رحمن يعني خدائي که در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مي‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگي خود قرار مي‏دهد از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مي‏فرمايد. در هر حال ترجمه بخشنده براي رحمن در حد کمال ترجمه نيست.

خوب، رحيم را چطور ترجمه کرده‏ ايد؟ رفيق ما جواب داد که رحيم را به «مهربان» ترجمه کرده ‏ايم. حضرت آيت‏ الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحيم من بودم (چون نام مبارک ايشان رحيم بود) بدم نمي‏آمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانيد؛ اما چون رحيم کلمه‏ اي قرآني و نام پروردگار است بايد آن را غلط معني نکنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه کرده بوديد راهي به دهي مي‏برد، زيرا رحيم يعني خدايي که در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مي‏کند و صفت «بخشايندگي» تا حدودي اين معني را مي‏رساند.

بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم ‏الله» آورده‏ايد بد نيست ولي کامل نيست و از جهتي نيز در آن اشتباهاتي هست و من هم در دوران جواني که چنين قصدي را داشتم به همين مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسي منصرف شدم، تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود اگر به بقيه آيات بپردازيم موضوع خيلي غامض‏تر از اين خواهد شد. اما من عقيده دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي بر نداريد، زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به‏ طور کلي است.

در اينجا، همگي شرمنده و منفعل و شکست‏ خورده به حال عجز و التماس از حضرت ايشان عذرخواهي مي‏کرديم و قول مي‏داديم که ديگر نمازمان را به فارسي نخوانيم و نمازهاي گذشته را نيز اعاده کنيم، اما ايشان مي‏فرمودند که من نگفتم نماز به عربي بخوانيد، هرطور دلتان مي‏خواهد نماز بخوانيد، من فقط مشکلات اين کار را براي شما شرح دادم.

ولي ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش مي‏کرديم و از کار خود اظهار پشيماني مي‏نموديم. حضرت آيت‏ الله ارباب با تعارف ميوه و شيريني مجلس را به پايان بردند و ما همگي دست مبارک ايشان را بوسيديم و در حاليکه ايشان تا دم در ما را بدرقه مي‏کردند از ايشان خداحافظي کرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين مي‏گفتيم و خوشحال بوديم که افتخاري چنين نصيب ما شد که با چنين شخصيتي ملاقات کنيم. نمازها را اعاده کرديم و دست از کار جاهلانه خود برداشتيم بنده از آن به بعد گاه گاهي به حضور آن جناب مي‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشه ‏ها برمي‏چيدم.

وقتي در دوره دکتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاهي حامل نامه‏ ها و پيغامهاي استاد فقيد، مرحوم بديع‏ الزمان فروزانفر براي ايشان مي‏شدم و پاسخهاي کتبي و شفاهي حضرت آيت ‏الله را براي آن استاد فقيد مي‏بردم و اين خود افتخاري براي بنده بود.

گاهي نيز ورقه‏ هاي استفتائي که به محضر آن حضرت رسيده بود روي هم انباشته مي‏شد و آن جناب دستور مي‏دادند که آنها را بخوانم و پاسخ آنها را طبق نظر آن حضرت بنويسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهي نداشت آن را مهر مي‏کردند که در اين مرحله با بزرگواريهاي زياد از سوي آن حضرت مواجه شدم که اکنون مجال بيان آنها فراهم نيست. خدايش بيامرزد و او را غريق درياي رحمت خويش کند. «انّه کريمٌ رحيم».

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: