در آغاز بيان دو نکته ضروري است.
نکته اول:
1 - عربهاي جاهلي نسبت به دختر، بلکه جنس زن بي علاقه بودند، چون در محيطي که دائم مردم با هم به جنگ و خونريزي مشغول بودند و هر کس هر چه قدر که ميتوانست، به ديگران ظلم روا ميداشت، خوف داشتند که در جنگ، دختران اسير شوند و باعث ننگ آن طايفه گردند، نيز به جهت وضع بد اقتصادي و اين که دختران به فحشا رو آورند و... به دختر علاقهاي نداشتند، بلکه دخترداري را ضد ارزش ميشمردند و به زنده به گور کردن دختران رو آوردند.
2 - چون جنگ و خونريزي در آن محيط امري متداول بود و عرب جاهلي با اندک بهانهاي يک ديگر را ميکشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعيتي بود و نسبت زنان به مردان افزايش چشمگيري پيدا ميکرد (چون مردان به جنگ اقدام ميکردند، نه زنان و کشتهها از مردان بود) که گزينه «چند زن داشتن» را براي رهايي از مشکل عدم تعادل جمعيتي پذيرفتند. اين مشکل در اکثر نقاط از جمله در ايران هم وجود داشت، ليکن در عربستان بيشتر بود.
3 - در آن وضع ناگوار اقتصادي، زن گرفتن از يک خانواده و قبيله نوعي کمک به آنان محسوب ميشد، به همين جهت مشرکان قريش به دامادهاي پيامبر(ص) فشار وارد ميکردند که دختران پيامبر(ص) را طلاق دهند و بر مشکلات پيامبر افزوده بشود.
4 - در محيطي که نا امني و جنگ و خونريزي آسايش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهمترين عامل بازدارنده از جنگ به شمار ميآمد.
5 - در آن وضع زن بيوه اگر شوهر نميکرد، خوشايند نبود، بلکه زشت شمرده ميشد. به مجرد آن که شوهر ميمرد، يا از وي طلاق ميگرفت و عده وفات يا طلاق سپري ميشد، شوهري ديگر گزينش ميشد، مانند "اسماء بنت عميس" که اول همسر جعفر بن ابي طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر درآمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علي(ع) شد. اين شيوه در آن فرهنگ متداول بود.
نکته دوم:
1 - پيامبر(ص) در 25 سالگي با حضرت خديجه که چهل سالش بود و قبلاً يک يا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بيوه شده بود، ازدواج نمود و به مدت بيست و پنج يا بيست و هشت سال با وي زندگي کرد و همسر ديگري نگرفت.
2 - همه همسران پيامبر (جز عايشه) بيوه بودند. آنان پيش از آن که به همسري پيامبر(ص) درآيند، يک يا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و يا شهادت شوهر و انقضاي عده به عقد پيامبر(ص) درآمدند.
3 - عمده ازدواجهاي پيامبر(ص) در شرايط سخت و دشوار جنگي صورت گرفته بود، مانند شکست مسلمانان در جنگ احد که وضع مسلمانان بسيار ناراحت کننده بود.
4 - پيامبر(ص) از قبايل مهم عرب مانند تيم، عدي، بني اميه، نيز يهوديان مدينه همسر انتخاب کرد، ولي از قبايل انصار زن نگرفت.
دقت در اين امور به ما ميفماند که ازدواجهاي پيامبر نه در پي ارضاي خواهشهاي نفساني، بلکه در جهت اهداف عالي بود که ذيلاً بيان ميشود.
بي شک پيامبر در ازدواجهاي متعدد دنبال خوشگذرانيها نبود، چون:
اولاً: اگر چنين بود، ميبايست در سنين جواني به اين امر مبادرت ميکرد، نه در سنين پيري و آن هم در شرايط سخت و دشوار.
ثانيا: اگر شهوتانگيز بود، ميبايست جهتگيريهايش در گزينش همسر، اين ادعا را اثبات کند. حضرت دنبال زنان زيبا و جذاب از جهت امور جنسي و جواني نبود، حتي به خواستگاري برخي از زنان مانند «ام سلمه» رفت و او تعجب نمود در اين سن و سال که کسي حاضر نميشود با او ازدواج کند، چرا پيامبر دنبال زنان جوان نميرود و به خواستگاري او کسي را فرستاده است.
ثالثاً: آناني که با انگيزه کاميابي جنسي به ازدواجهاي متعدد رو ميآورند، ماهيت زندگي آنان به گونهاي ديگر است. آنان به زرق و برق ظاهري زندگي، لباس و زينت زنان و رفاه و خوشگذراني رو ميآورند؛ در حالي که سيره و زندگي پيامبر اسلام(ص) خلاف اين را نشان ميدهد. پيامبر(ص) در برابر خواست همسران خويش در مورد زرق و برق زندگي، آنان را مخيّر کرد که يا همين ساده زيستي را برگزينند و به عنوان همسر پيامبر باقي بمانند و يا از حضرت طلاق بگيرند و بروند دنبال زرق و برق زندگي.
علامه طباطبايي در اين باره مينويسد: داستان تعدد زوجات پيامبر(ص) را نميتوان بر زن دوستي و شيفتگي آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن که برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگي که تنها به خديجه اکتفا نمود و هم چنين در پايان زندگي که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستي آن حضرت دارد.
رابعا: دو تن از زنان پيامبر(ص) کنيز بودند. اگر هدف ازدواج لذت بردن از آنان بود، اين دو چون که کنيز بودند، بدون ازدواج، پيامبر(ص) ميتوانست از آنان بهرهمند شود. با اين تحليل ازدواج بي فايده بود.
بنابراين اهداف و حکمتهاي ازدواج پيامبر(ص) را ميبايست در اهداف بلند و ارزشي جستجو نمود که مهمترين آن بدين شرح است:
يکي از اهداف ازدواجهاي پيامبر(ص) هدف سياسي - تبليغي بود؛ يعني با ازدواج موقعيتش در بين قبايل مستحکم گردد و بر نفوذ سياسي و اجتماعيش افزوده شود و از اين راه براي رشد و گسترش اسلام استفاده نمايد.
حضرت به خاطر دست يابي بر موقعيتهاي بهتر اجتماعي و سياسي، در تبليغ دين خدا و استحکام آن و پيوند با قبايل بزرگ عرب و جلوگيري از کارشکنيهاي آنان و حفظ سياست داخلي و ايجاد زمينه مساعد براي مسلمان شدن قبايل عرب، به برخي ازدواجها رو آورد.
در راستاي اين اهداف پيامبر(ص) با عايشه دختر ابوبکر از قبيله بزرگ تيم، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ عدي، با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار نمود. ازدواج مهمترين پيوند و ميثاق اجتماعي است، به ويژه در آن فرهنگ تأثير بسياري از خود به جا ميگذارد.
در آن محيطي که جنگ و خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلکه به تعبير ابن خلدون جنگ و خونريزي و غارتگري جزو خصلت ثانوي آنان شده بود، بهترين عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت، پيوند زناشويي بود. به همين جهت پيامبر(ص) با قبايل بزرگ قريش، به ويژه با قبايلي که بيش از ديگران با پيامبر(ص) دشمن بودند، مانند بني اميه و بني اسرائيل، ازدواج نمود. اما با قبايل انصار که از سوي آنان هيچ خطري احساس نميشد و آنان نسبت به پيامبر(ص) دشمني نداشتند، ازدواج نکرد.
گيورگيو نويسنده مسيحي مينويسد: محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بکاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بنياميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانوادههاي مکه شد.
پيامبر(ص) حمايت از محرومان و واماندگان را جزء آيين نجات بخش خويش قرار داد. قرآن مردم را به حمايت از واماندگان و محرومان و ايتام فرا ميخواند. پيامبر(ص) در مناسبتهاي مختلف مردم را به اين کار خداپسندانه تشويق نمود و در عمل براي مردان بيچاره و وامانده در کنار مسجد، «صفه» را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سکني داد.
اين حمايت عملي و صفه نشيني مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعيت آنان، اين گونه راه حل براي رهايي آنان از مشکلات پسنديده نبود، بلکه رسول خدا(ص) براي زنان راه حل ديگري را در نظر گرفت.
حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داري که بازتاب شرايط اجتماعي بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشويق نمود که زنان بي سرپرست و يتيم دار را به تناسب حالشان، با پيوند زناشويي به خانههاي خويش راه بدهند، تا آنان و يتيمانشان از رنج بي سرپرستي و تنهايي و فقر مالي و عقدههاي رواني رهايي يابند؛ و خود نيز در عمل به اين کار تن داد تا مسلمانان در عمل تشويق شوند و در مسير رفع محروميت واماندگان قدم بردارند.
پيامبر(ص) با زنان بيوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان يتيمشان به خانه خويش راه داد، تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشکلات گام برداشته باشد و هم الگوي خوبي براي مردم در اين امر باشد.
اسلام با برنامه ريزي دقيق و مرحله به مرحله در جهت آزادي اسيران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شيوههاي خوب و متعدد براي آزادي اسيران بهره جست که ازدواج از جمله آنها است. جويريه و صفيه کنيز بودند. پيامبر(ص) اين دو را آزاد کرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدين وسيله به مسلمانان بياموزد که ميشود با کنيز ازدواج نمود. اول او را آزاد نمود و سپس شريک زندگي قرار داد.
در ازدواج پيامبر با جويريه بسياري از کنيزان آزاد شدند. توضيح اين که: جويريه در غزوه بني مصطلق اسير شده بود و در سهم غنيمتي رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وي را آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود. کارحضرت براي يارانش الگوي خوبي شد و تمامي اسيران غزوه مصطلق که حدود دويست تن بودند، آزاد شدند.
گيورگيو دانشمند مسيحي مينويسد: محمد با جويريه ازداج کرد. يارانش اين عمل را نپسنديدند و آن را با تعجب مينگريستند. فرداي آن روز کم کم اسيران خود را آزاد کردند، چون که نميتوانستند بپذيرند که بستگان همسر پيامبر(ص) برده آنان باشند.
برخي از زناني که مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و يا ارتداد شوهر، بي سرپرست ميشدند و زندگي بر آنان بسيار مشکل بود و در وضع بسيار آشفتهاي به سر ميبردند، همانند ام حبيبه، دختر ابوسفيان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آن جا بيسرپرست شد. نه ميتوانست در آن جا بماند و نه به مکه نزد پدر برگردد.
پيامبر(ص) وقتي که از مشکل وي با خبر شد، پيکي براي نجاشي پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبيبه را به عقد پيامبر درآورد. اين ازدواج باعث شد که وي از بيپرستي نجات پيدا کند و به دامن بستگان مشرک خويش نغلتد.
در اسلام «پسرخوانده» حکم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد محرم نيست. در حالي که در جاهليت احکام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت ميدادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام اين حکم را باطل نمود.
پيامبر(ص) به دستور خدا با زينب بنت حجش همسر مطلقه زيد بن حارثه که پسرخوانده پيامبر بود، ازدواج نمود، تا حکم جاهي را در عمل باطل کند و مردم پذيراي نقض حکم جاهلي باشند.
اگراين ازدواج صورت نميگرفت، ممکن بود زيد بن حارثه، يا پسرش اسامه بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبرمطرح ميشد و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر(ص) دگرگون ميشد.
افزون بر اين امور ازدواجهاي پيامبر از اهداف و حکمتهاي ديگري برخوردار بود که به جهت رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري ميشود.
در پايان به بيان نکتهاي ديگر ميپردازيم: در اسلام چند همسر گزيني براي مردان محدود است. مرد نميتواند بيش از چهار همسر دائمي در يک زمان داشته باشد.
قرآن ميگويد: با رعايت عدالت ميتواند چهار همسر داشته باشد. تا قبل از نزول اين حکم مردان بيش از چهار همسر دائمي داشتند.
همه زنان پيامبر(ص) قبل از نزول اين حکم به عقد پيامبر(ص) درآمده بودند. خداوند به پيامبرش دستور داد که از اين پس حق نداري با کسي ازدواج نمايي و حتي اگر همه زنانت را طلاق بدهي، به جاي آنان نميتواني با زنان ديگري ازدواج نمايي.
اين حکم را احکام اختصاصي پيامبر(ص) است، همان گونه که وجوب خواندن نماز شب و... از مختصات پيامبر بود.
1. سيد محمد حسين طباطبايي، فرازهايي از اسلام، ص 174.
2 . مقدمه ابن خلدون (ترجمه)، ج 1، ص 286.
3 . محمد پيامبري که از نو بايد شناخت، ص 207.
4 . همان، ص 181.
5 . احزاب (33) آيه 4.
6 . همان، آيه 37.
7 . نساء (4) آيه 3.
8 . احزاب (33) آيه 52.