به گزارش «شیعه نیوز»، اسلامهراسی بهخصوص در سالهای اخیر جایگاه مهمی در جامعه و رسانههای غربی داشته. تفکری که خیلیها آن را منبعث از دیدگاههای مذهبی دولتهای غربی میدانند و بر این نکته تناقضآمیز انگشت میگذارند که این کشورها بهرغم ظاهر سکولارشان در رفتارهای سیاسی تا حد زیادی از این تفکرات تاثیر میگیرند. موضوعی که توجه بسیاری از پژوهشگران و محققین را به خود جلب کرده و باعث خلق آثار فراوانی شده است.
کریستوفر استروپ یکی از پژوهشگران و نویسندگانی است که توجه خاصی به این موضوع دارد. پژوهشهای این سخنران و نویسنده که آثار فراوانی درباره سیاست و مذهب ارائه داده؛ بهخصوص در زمینه سیاست خارجی آمریکا از منابع قابل استناد بهشمار میآید. در مطلبی که در پی میآید، این نویسنده در فارین پالیسی به تاثیر باورهای اوانجلیستی دولت ترامپ در رفتارهای اسلامهراسانه این دولت پرداخته است. او با اشاره به اینکه «فانتزیهای آخرالزمانی اوانجلیستهای سفید موتور محرکه سیاستهای آمریکا در سالهای تصدی دونالد ترامپ بر مسند ریاستجمهوری بوده»؛ مینویسد:
یادم میآید اولین باری که شنیدم اسلام را تقریبا مترادف با تروریسم بهکار میبرند، هفده سالم بود و در در ایندیاناپولیس در مدرسهای که مادرم معلم آن بود- و هنوز هم هست- درس میخواندم. سال ۱۹۹۸ بود و اسلامهراسی هنوز غرب را تسخیر نکرده و تبدیل به یک جریان اجتماعی نشده بود. آن روزها خانواده من عضو یک کلیسای کوچک غیرمذهبی اوانجلیست در حاشیه شهری بودند که پدرم در آن شهر بهعنوان کشیش کار میکرد.
سرپرست کشیشهای آنجا، مارکوس وارنر، صبح یکی از یکشنبههای سال ۹۸ مرا برای اولین بار با اسلامهراسی آشنا کرد. او با ادعای اینکه بارها قرآن را خوانده و دانستههایش را مدیون قرائت با دقت قرآن است، مدعی شد: «یک مسلمان خوب با تمام وجودش میخواهد مسیحیان و یهودیان را بکشد». بهعنوان اوانجلیست جوانی که شک در تمام وجودم بود، از این ادعای افراطی، حتی بهرغم سنوسال جوانم، احساس خوبی بهم دست نداد. امروز حتی احساس بدتری هم دارم و بهخصوص این روزها که هنوز ماجرای تروریستی نیوزلند از یادها نرفته، حس میکنم چنین نگاه توهینآمیزی به پیروان یکی از ادیان الهی تفاوتی با نگاههای ضدیهودی ندارد- که در جوامع غربی و بهخصوص آمریکا چنان با شدت با آن برخورد میشود، اما چشم بر این یکی میبندند.
اینجاست که تناقض و دوگانگی رفتار آمریکا در قبال این دو نوع نگاه خود را نشان میدهد؛ و این چیزی است که نماینده مسلمان، ایلهان عمر نیز آن را فریاد میزند. آمریکا نگرش ضدیهودی را بهمثابه یک سم کشنده ارزیابی کرده و حتی رفتارهای سهوی ضدیهود را نیز در سیاستهایش مورد کوچکترین بخشودگی قرار نمیدهد. اما همزمان، نهتنها علیه اسلامهراسی که آن نیز همچون یهودستیزی ریشه مذهبی دارد واکنشی نشان نمیدهد، بلکه از این نیز بدتر خود بر طبل اسلامهراسی کوبیده و سیاستهایش را بهخصوص در زمینه سیاست خارجی مطابق با آن پیش میبرد. این نگرش در زمینههای دیگر نیز تاثیر گذاشته و به این دلیل است که اغلب بیانیههای اسلامهراسانه که در آمریکا بهوفور با آن برخورد میکنیم، در فضای رسانهای و حتی اجتماعی آمریکا با انتقاد و اعتراض مواجه نمیشوند.
بهعنوان مثال میتوان به گفتههای ایلهان عمر، یکی از دو زن مسلمانی که به نمایندگی کنگره انتخاب شدهاند، علیه اسرائیل اشاره کرد که بهعنوان استعارهای یهودستیزانه مورد انتقاد قرار گرفتند. ایلهان اخیرا در گفتگو با واشینگتن پست با اینکه کوشیده بود با انتخاب دقیق کلمات از هرگونه لفاظی اتهامزننده به اسرائیل خودداری کند، اما باز هم با انتقادات فراوانی روبرو شد. انتقاداتی که اغلب مایهای از اسلامهراسی آنها را شکل داده بود- که سوی دیگر سکه یهودستیزی است.
میگویند دلیل اصلی ریاستجمهوری دونالد ترامپ ترس و نگرانی پروتستانهای محافظهکار سفیدپوست از کاهش قدرت و نفوذشان بوده؛ که آنان را به تقلا واداشته. واکنشی آشنا؛ و تقریبا مشابه با اتفاقی که در دهه ۱۹۶۰ کاتولیکهای آمریکایی در اتحاد با یهودیان وطنپرست آمریکایی انجام دادند و باعث انتخاب جان.اف.کندی بهعنوان اولین رئیسجمهور کاتولیک آمریکا شدند. امروزه روز دوباره آن بازی تکراری را شاهدیم. اینبار محافظهکاران- بیشتر مسیحیان اوانجلیست، در کنار شمار کمی از یهودیان آمریکایی- با کوبیدن بر طبل تئوریهای توطئه مبنی بر نفوذ گروههایی چون اخوانالمسلمین در دولت آمریکا که انتخاب چند نماینده مسلمان در کنگره هم آن را افزایش داده- به دنبال اهدافشان هستند.
اما خطرناکترین و آسیبرسانترین تاثیرات اسلامهراسی مذهبی را در سیاست خارجی آمریکا میبینیم. اسلامهراسانی چون مایک پمپئو، رئیس سابق سازمان سیا و وزیر امور خارجه آمریکا در دولت ترامپ نقش بسیار مهمی بر عهده دارند. در دولت ترامپ، بسیار بسیار بیشتر از دولتهای روسای جمهور سابق آمریکا، سیاست خارجی این کشور بر محور افکار و دیدگاههای مبنی بر نوعی بنیادگرایی مسیحی ضد تعدد و تنوع و چندصدایی، که خصومتی بدخیم و کینهجو علیه مسلمانان را به نمایش میگذارد، حرکت کرده است. اوانجلیستهای سفید، امروزه نه تنها رفتارهای ترامپ را جهت میبخشند، بلکه حتی حالوهوای بومیگرای امروز آمریکا را نیز میتوان منبعث از آنها دانست.
در طول جنگ سرد، بیشتر پروتستانهای اوانجلیست به یک سری باورهای معادگرایانه باور داشتند که این باورها ریشه در ترجمههای قرن نوزدهمی کتاب آفرینش و دیگر متون انجیلی داشت. این دیدگاه در طول جنگ سرد به این باور قایل بود که دشمنان مسیح امروزه روز در قالب اتحاد جماهیر شوروی تجلی کردهاند. حتی تشکیل کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ نیز بر پایه یافتههایی از منابع انجیلی توجیه میشد. در آن روزها، یعنی در حوالی دهه ۱۹۷۰ بود که کتاب محبوب هال لینزی بهنام زمین، سیاره بزرگ دیرین بهعنوان روایت استاندارد اوانجلیستی از پایان دنیا که کنایه از آخرت بود، به شمار آمد؛ که در واقع روایتی بود بر مبنای نوعی نگرش معادگرایانه که بهعنوان مشیت پیشاهزاره ارائه میشد. هال لینزی در کتابش نوشته بود که انسان باید هفت مشیت الهی یا هفت مرحله را پشت سر بگذارد تا به نبرد نهایی یا همان آرماگدون برسد- که در آن نبرد که مقدمه آخرالزمان خواهد بود، انواع سلاحهای هستهای مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لینزی در کتابش شوروی را در نقش ماگوگ، که در نبرد نهایی آرماگدون فرماندهی نیروهای شیطان را بر عهده خواهد داشت، تصویر کرده بود. از پایان جنگ سرد به اینسو، بهخصوص در سالهای اخیر که برخی از اوانجلیستها به ولادیمیر پوتین بهدلیل حمایتش از ارزشهای سنتی علاقمند شدهاند، نیاز به جایگزین کردن دشمنی دیگر، که جایگزین شوروی یا همان سوریه در نقش ماگوگ شود، نگاه آنها را متوجه مسلمانان کرده. بنابراین در مقاطعی چون جنگ عراق، یا برهه زمانی پیرامون حملات تروریستی یازدهم سپتامبر اونجلیستها شروع کردند به پرورش دیدگاههایی ضداسلام.
تاثیرات معادگرایی اوانجلیستی در سیاست خارجی آمریکا درباره اسرائیل از نظر کارشناسان و رسانهها موضوعی مهم قلمداد میشود. هر دو جنبه تفکرات پاپیولار اوانجلیستی، یعنی مشیتگرای و اسلامهراسی را در مایک پومپئو میتوان دید. اوانجلیستی وابسته به کلیسای مشایخی پروتستان که از ددگاههای اسلامهراسانه حمایت کرده و در عین حال قول داده که «تا زمان پیروزی» با شیطان مبارزه کند. پمپئو همین چند وقت پیش بود که گفته بود «ما فرزندان حضرت ابراهیم هستیم»؛ و اگر این را بدانیم که به باور اوانجلیستها یهودیان از پشت حضرت اسحاق و اعراب از نسل حضرت اسماعیل هستند و هیچگاه بین ایندو صلح برقرار نخواهد شد، آنوقت است که گفتههای او میتواند از رفتارهای سیاسی آمریکا، دیروز و امروز و فردا، رمزگشایی کند.
اعمال سیاسی و ژئوپولتیکی اوانجلیستهای آمریکایی در سالهای اخیر اگرچه در راستای تسهیل و تسریع رستاخیز نبودهاند، ولی درعینحال کمترین تلاشی برای جلوگیری از این روند نیز انجام ندادهاند. اوانجلیستها باور دارند که مشیت الهی اینگونه بوده که هولوکاست رخ دهد، تا یهودیان در اسرائیل یا همان سرزمین موعود گرد هم آیند. اینان همچنین مشیت الهی را در این میبینند که اسرائیل مرزهای خود را گسترش خواهد داد، تا آن حدی که خداوند به نوادگان ابراهیم، اسحاق و یعقوب وعده داده است. باور دیگر آنها بازسازی معبد توسط اسرائیل پیش از وقوع آخرالزمان است- که در حال حاضر مسجدالاقصی، سومین مکان مقدس مسلمانان بر روی آن بنا شده است. این باور به بهترین شکلی دلیل اصرار دولت اوانجلیست ترامپ بر شناسایی اورشلیم بهعنوان پایتخت اسراییل و انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم را توضیح میدهد.