به گزارش«شیعه نیوز»به نقل از زنان
ایران ،البته در طول تاریخ همیشه این بحث مطرح بوده است
که آیا می توان پاسخی برای این معما یافت یا خیر هر چند با ظهور اسلام و
نزول آیات متعدد قرآن در این زمینه از جمله (یا ایهاالناس اتقوا ربکم الذی
خلقکم من نفس وحده وخلق منها زوجها و بث منها رجالا کثیرا و
نساء)-نساء1_(ومن ءایته ان خلق لکمم من انفسکم ازواجا لستکنوا الیها و جعل
بینکم موده و رحمه ان فی ذلک الایات لقوم یتفکرون)روم 21- و لا تتمنوا ما
فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما
اکتسبین)نساء22 ،لقمان 12، تحریم11 ،نحل 58و59،بقره 229تا233 و....
که در آن خداوند یکتا به نفس
واحده در زن و مرد،مکمل بودن آن ها برای یکدیگر والا بودن مقام هر یک از آن
ها بر اساس معیار تقوا دلایل تفاوت آفرینش و ... را اشاره فرمودند اما هم
چنان گاه مباحثی و شبهاتی مطرح می شود که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
در روزگاری پیش از نزول
اسلام،زن نه تنها در عربستان بلکه در نگاه دیگر اقوام و حتی پاره ای از
فیلسوفان و ممالک مترقی آن زمان جایگاهی ناشایست و غیر انسانی داشت تا حدی
که ظلم و بیدادگری که در حق زنان روا داشته می شد او را در کنار چهارپایان
قرار می داد و آنها را بخشی از مالکیت مردان به شمار می آورد تا آنجا که
اگر زنی بامردی ازدواج می کرد همسرش نه فقط صاحب او بود و قدرت هر دخل و
تصرفی را در زندگیش داشت بلکه تمام دارایی زن نیز در اختیار مرد قرار می
گرفت و زن حقی در تصاحب آن نداشت.
به گزارش خبرگزاری
زنان ایران ، مردان آن روزگار مختار بودند هر چند
همسر که می خواهند اختیار کنند و هر طور که مایلند با زنان و دخترانشان
رفتار نمایند تا حدی که به خود اجازه می دادند که به راحتی دخترانشان را
زنده به گور کنند و حق حیات را از آنان بگیرند و این برای آن ها حق طبیعی
محسوب می شد و حتی گاه فیلسوفان بنام آن روزگار هم چون ارسطو بر این بارور
بودند «که طبیعت آن جا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را می آفریند و زنان
و بردگانی از روی طبیعت محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در
کارهای عمومی نیستند»
وبل دورانت در کتاب لذات فلسفه خود می گوید:که گفته های
فیلسوفانی چون شوپنهاور و نیچه درباره زنان چنان شرم آور است که قابل ذکر
نیست.
مثلا
نیچه می گوید:«پیش زنان که می روی تازیانه را به یاد داشته باش»
این دیدگاه را در ملل مختلف
دنیا می توان به وضوح مورد بررسی قرار داد.ملل آفریقایی از آن روزگار
تاکنون زن هم چون کالایی مبادله می شود برای مثال آنچه که مرد برای مهریه
به زن می دهد از دیدگاه آنان هزینه خرید اوست که به پدر دختر پرداخت می شود
و در هنگام طلاق تمام هزینه باید از طرف پدر دختر یا همسر جدید او مسترد
شود و حتی در برخی از قبایل روم باستان برای تفریح وسرگرمی مردان مسابقات
«گنگ بنگ» را به راه می انداختند که امروزه نیز در کشورهای اروپایی ادامه
دارد.
در جوامع
غربی قبل از رنسانس نیز زن را منفور خدا،عامل فساد و مجرم اصلی در افتادن
آدم از بهشت معرفی میکردند و تا جائی که وجود زن را سرشار از گناه می
دانستند که اگر مرد نامحرمی وارد خانه ای می شد که در طبقه ی دیگر آن زنی
ساکن بود دچار گناه می گشت.
از نظر آن ها مسیح بی همسر زیست پس هر کس که می خواست
مسیحایی شود نباید هیچ همسری انتخاب می کرد چرا که خداوند از عشق مرد به زن
حتی اگر همسرش هم باشد خشمگین می شد . بنابراین از نظر آنها ازدواج پیوندی
بود که موجب غضب خدا می گشت و چنین جامعه ای زن صاحب هیچ شخصیتی نبود تا
حدی که نام او را نیز بعد از ازدواج تغییر می دادند و این یعنی که زن حتی
ارزش داشتن نام را هم نداشت که البته این مسئله هنوز در غرب رایج است.
با ظهور رنسانس و بعد از جنگ
جهانی دوم مسئله زن حساس تر شد زیرا پس از آن فرهنگ بورژوازی یا آزادی فردی
بر کلیساها پیروز شد با این پیروزی حاکمیت اخلاقی و مذهبی کلیسا هم خود به
خود نابود شد و در نتیجه قیدهای اخلاقی و سنت های انحرافی یا
انسانی درباره زن که با عنوان دین از آن ها حمایت می شد فرو ریخت و آزادی
جنسی مطرح شد.و زن که تا آن روز از تمام لذت ها محروم بود به شدت از این
مسئله استقبال کرد و به این ترتیب مکتب سکسوالیته(اصالت جنسی)مورد تایید
غرب قرار گرفت . که این خود هیچ ثمره ای جز استثمار و استعمار زن نداشت.
زنان امروزه کاملاً از این
سیر تاریخی آگاهند و از هر فرصتی برای از نو ساختن هویت خویش بهره می
جویند. اما گاه بیراهه هایی را می پیمایند که نه تنها جایگاه ایشان را
متعالی نمی سازد که حتی آنها را به ژرفای حقارت می کشاند که برخی از آنها
را به اختصار بیان خواهیم کرد.امروزه غرب که طلایه دار حقوق بشر است هم
چنان از زن به عنوان کالایی اجتماعی بهره میجوید که آن را به ژرفای حقارت
می کشاند که برخی از آنها را به اختصار بیان خواهیم کرد .امروزه غرب طلایه
دار حقوق بشر است هم چنان از زن به عنوان کالایی اجتماعی بهره میجوید که آن
را به راحتی می توان در فعالیتهای انواع فمنیسم ها که به منظور کاهش تبعیض
جنسیتی شکل گرفته اند مشاهده کرد. غرب از قرن ها پیش با ترویج مذهب جنسیت
فروید و امروزه با مطرح کردن تشابه حقوق زن و مرد در واقع نیت سوء و دیدگاه
منفی خود را نسبت به زن در لایه ای از کلمات و سخنان زیبا به عنوان فرهنگی
مطابق حقوق بشریه عالم ارائه میدهد و گروهی از زنان امروز با تمام آگاهی
های خود،در تقلیدی کورکورانه بار دیگر خویش را بازیچه دست انسان های سودجو
قرار داده اند. و حال این سوال مطرح است که آیا پیروی از مکتب سکسوالیته
غرب چیزی به جز خشونت های جنسی،موالید نامشروع ،سقط جنین،کم شدن میزان میل
به ازدواج،هم جنس گرایی روسپی گری و بیماری های مقاربتی و ...در پی داشته
تا حدی که طبق آمارهای ارائه شده در سال 1992 در هر 6 دقیقه یک تجاوز جنسی
در آمریکا صورت می گیرد و در گزارش سالیانه یونیسف در سال 1997 آمده که در
هر 9 ثانیه یک زن از نظر جسمی مورد بدرفتاری طرف مقابل خود قرار می گیرد و
یا جز اینست که اکثر نوجوانان زیر 20 سال باردار میشوند و به بزه رو می
آورند و یا اکثریت قریب به اتفاق زن ها هر روز در اجتماع و مجامع عمومی از
آزار و اذیت جنسی واهمه و استرس دائمی دارند و آیا این نظر فرایندی جز آزار
جنسی کودکان و انحراف جوانان و پایمال شدن حقوق زنان در پی داشت.
شعار دیگر غرب که امروزه در
بسیاری از مجامع بر زبان ها جاری می شود بیان تشابه حقوق زن و مرد است. آن
گاه برای اثبات بیهوده گویی های خود بی رحمانه به اسلام و آیات قرآنی حمله
می کنند.
از نظر
آنها اسلام مساوات را به درستی میان زن و مرد رعایت نکرده است و چون حقوق
زنان با مردان متفاوت است پس اسلام دین عدالت نیست و این در حالیست که
خداوند در آیاتی متفاوت این یکسانی را بیان نموده از جمله میتوان به
آیات(حجرات 13- آل عمران195-نحل 97-توبه71و72-قصص25-کوثر1-تحریم12-نساء7 و
19)اشاره کرد. عدالت را تنها در برابری می دانند البته دیده فوق را نیز
تنها با مثالی کودکانه و در فهم آن ها میتوان کاملاً پاسخ گفت فرض کنید در
خانواده ای پدر قصد خرید لباس برای دختر و پسر دوقلوی خود را دارد که هر دو
در سنین 18تا19 سالگی هستند . حال تصور کنید دختری را در این سن با اندامی
باریک ،قدی بلند و ... آیا عدالت در این است که پدر برای هر دو لباس
دخترانه با مشخصات دختر و یا برای هر دو لباسی پسرانه با مشخصات بیان شده
تهیه کند.
بی شک
جواب خیر است زیرا در هر یک از دو صورت که به یکی از طرفین ظلم شده و شرایط
روحی و جسمی او نادیده گرفته شده است و این تنها مثالی بود در مقایسی کوچک
حال تصور کنید در عالم خلقت زن به گونه ای است که از لحاظ روحی بسیار
عاطفی و از نظر جسمی نحیف و دارای نیروی نسبت به مرد می باشد در حالیکه
مردان به گونه ای خلق شده اند که نیروی تفکر و مدیریتی آنها بر عواطف آنها
قالب است و از نظر توان جسمی قدرت بیشتری در انجام کارهای سخت و سنگین
دارند لاجرم با برابر دانستن حقوق این دو طیف با یکدیگر تنها می توان
بزرگترین ظلم را بر آنها روا داشت چرا که زن در هر صورتی زن است و دارای
عواطف و احساسات مشخص او دوست دارد که الهه ی ناز باشد،معشوقه بودن را می
پرستد ظرافت فیزیکیش او را به سمت انجام کارهای سبک و همراه احساس سوق
میدهد مانند پرستاری ،معلمی،.... مرد مظهر نیاز است ، او دوست دارد که تکیه
گاه باشد،مدیر باشد و خلقتش او را به سوی کارهای سنگین و حتی گاه طاقت
فرسا می کشاند و حال اگر قرار بود زن و مرد تماماً مانند یکدیگر باشند آیا
هیچ جاذبه ای برای هم داشتند برای مثال کشش بین دو قطب همنام آهن ربا چه
وضعیتی دارد؟
از نظر
غربی ها تعیین مهریه ،حق حضانت فرزند ،دیه ،اجازه تعدد زوجات ،ازدواج ،حجاب
و... تنها حصاری است برای زن که آزادی های انسانی را لغو می کند و این در
حالی است که تمامی این قوانین برای سهولت زندگی زن در جامعه است که می توان
برای هر یک ادله ای را ذکر کرد.
تعیین مهریه:
زن نوعا به گونه ای آفریده
شده است که از لحاظ شهوت در مرحله پایین تری از مرد قرار دارد بنابراین
نسبت به برقراری روابط جنسی تمایل کمتری نشان می دهد.
از آن جا که در اسلام یک زن
در واقع تمام زندگی و در اغلب اوقات جوانیش را در اختیار یک مرد قرار می
دهد لذا برای جلوگیری از خشونت جنسی که امروزه در غرب رایج است و برای
اثبات عشق وعاطفه مرد نسبت به زن و اثبات وفاداریش مهریه که نام دیگر آن در
اسلام صداق برگرفته از «صدق»به معنای راستی و دوستی است توسط خود زن تعیین
می شود که این نه به معنای مبلغ خرید وی بلکه حتی بعد از طلاق به عنوان
پشتوانه ای مالی برای او محسوب می شود.
حق حضانت
فرزند:
در
اسلام عواطف و شرایط خلقت به طور کامل مورد توجه است و این
موضوع نیز نشانه ی عمق این نگاه می باشد هر چند طلاق در اسلام مبغوض ترین
حلال است لیکن برای آن که به هیچ یک از طرفین ظلمی نشود اسلام قوانین بعد
از طلاق را با توجه به روحیات آن ها مطرح می کند کودک تا سن 7 سالگی نیاز
به شیر،محبت،عاطفه و ... دارد و این در حالی است که مرد نیاز اقتصادی او را
به عنوان نفقه ی کودک برطرف می سازد اما بعد از این سن نیازهای اقتصادی او
بیشتر می شود اسلام نیز از آن جایی که نمی خواهد بار سنگین امرا معاش را
بر دوش زن قرار دهد بعد از این سن کودک را به پدر می سپارد و این در حالی
است که نیاز عاطفی مادر نیز مورد توجه قرار گرفته و او حق ملاقات فرزند خود
را دارد که این حق برای مرد نیز تا زمانی که فرزند در کنار مادر است منظور
می باشد.البته این شرایط بسته به شایستگی طرفین برای حضانت از فرزند می
باشد.لازم به ذکر است که اسلام برای فرزند داشتن پدر و مادر شرعی و قانونی
را امری لاینفک می داند و این برخلاف شیوه ی غرب است که آمار موالید
نامشروع بالاتر از موالید مشروع می باشد.
ارث در واقع سهم زن است در
اموال همسر،والدین ، بستگان و .. که تا قبل از اسلام وجود نداشته و همان
طور که عنوان شد زن خود نیز مملوک و بخشی از دارایی مرد بود حتی در سرمایه
های خود نیز حق تصرف نداشت و این دیدگاه در واقع در تمام جهان یکسان بود با
ظهور اسلام زن حق مالکیت یافت و جالب این که اسلام اموال زن را تنها منحصر
به خود او می داند یعنی مرد در هیچ شرایطی حتی بعد از ازدواج حق دخل و
تصرف در این اموال را نداشت بنابراین مطلب زمانی که یک سوم از ارث خانمی
واگذار می شود این تنها ظاهر آن است زیرا در باطن مرد که صاحب دو سوم ارث
می شود باید نفقه واجب همسر را بپردازد و هزینه های مورد نیاز زندگی او را
نیز تامین کند و این تنها در حالیست که زن در مدت زندگی زناشویی این هزینه
ها را از همسر خویش دریافت نکرده باشد که در غیر صورت این هزینه ها نیز
باید تامین گردد با توجه به این که در اسلام نفقه و امرار معاش فرزندان نیز
بر عهده مرد می باشد و این در صورتی است که زن می تواند این مال را پس
انداز کند و یا هر طور که مایل است در راه مشروع صرف کند . او حتی مجبور
نیست که از این ثروت در راه برطرف کردن حوائج خود استفاده کند چرا که همان
طور که قبلا بیان شد این مسئله وظیفه مرد است.
البته باید به این امر توجه
داشت که آنان که مسئله ارث را عدم قائل شدن شخصیت برای زن می دانند که اغلب
اوقات شخص تمام ثروت خود را به نام گربه ،سگ و یا هر حیوان خانگی دیگر
خویش می کند که این مسئله اصلا در اسلام پذیرفته شده نیست.
دیه :گفتیم که در اسلام
مدیریت و بحث امرار ومعاش به دلایل مذکور به عهده مرد می باشد حال فرض کنیم
مردی را که بر اثر حادثه ای دچار نقصان و معلولیت شده ،بنابراین تصور
خانواده ای (زن و فرزندان)که دچار مشکل اقتصادی می شوند،که با پرداخت دیه
می توان باری از دوش آن ها برداشت ولی اگر همین اتفاق برای یک زن بیفتد و
او دچار معلولیت شود هر چند که از لحاظ روحی و عاطفی ضربه ی سنگینی به
خانواده وارد می کند ولیکن اقتصاد خانواده و فرزندان فلج نمی شود.حال این
سوال مطرح می شود که اگر زنی سرپرست خانواده بود چه اتفاقی می افتد؟ همان
طور که در گذشته بیان کردیم اسلام هیچ گاه سرپرستی خانواده را بر عهده
مردانی مانند پدر ،جد پدری،پدر همسر و ... میباشد و حتی در صورت نبود آن ها
جامعه اسلامی موظف است که مخارج خانواده را با استفاده از بیت المال تامین
کند. حال در نظر بگیرید در جوامعی که نهایت قصاص را حتی برای قتل عمد،حبس
ابد در نظر می گیرند و هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیستند؛آیا می توان به
دنبال چنین قوانین موشکافانه ای بود؟
تعدد زوجات:
در ابتدای بحث بیان کردیم که
در جامعه عرب مردان حق داشتند به هر تعدادی که می خواهند همسر انتخاب کنند
با ظهور اسلام در واقع نه تنها اجازه تعدد زوجات به مردان داده نشد بلکه
بحث تحدید زوجات مطرح گردید البته هر چند که قرآن به مردان فرموده که بیش
از 4 زن اختیار نکنید اما در ابتدا آن ها را ملزم به اجرای عدالت میان
همسرانشان می کند و بلافاصله می فرماید هرگز نمی توانید عدالت را برقرار
کنید پس به یک تن اکتفا کنید البته با نگاهی زیرکانه می توان دانست که حتی
اسلام تنوع طلبی مردان را نیز محدود کرده است و این در حالی است که در غرب
هنوز اغلب مردان روزانه با بیش از 4 زن آن هم به طور نامشروع در ارتباطند.
ازدواج:
غریزه شهوت هم چون دیگر غرایز
آدمی نیاز به پاسخگویی دارد افراط و تفریط در آن موجب بروز اختلالات
شخصیتی و حتی بروز مشکل در جامعه می شود.بنابراین اسلام همان طور که آب
زلال،پاک ،غذاهای حلال،پاکیزه و ... را برای رفع نیازهای بشری فراهم نموده
برای برخورد مناسب با این غریزه نیز مسیر ازدواج را مشخص نموده است که این
خود باعث امنیت زن در جامعه شده و مانع از نگاه کردن به زن به عنوان کالا
می شود چرا که در ازدواج طرفین برای طول زندگی خود با یکدیگر پیمان های
اخلاقی و عاطفی می بندند و این در واقع تحکیم بنیان خانواده است. حال این
مکتب و نتایجش را باید با آن چه که قبلا در رابطه با مکتب فروید بیان شد در
مرحله قیاس قرار داد.
آنانکه حجاب را مسئله مطرح شده از جانب اسلام می دانند
کافی است کمی مطالعات خود را در این زمینه افزایش دهند آن گاه به خوبی
خواهند توانست که پوشش زنان از قدیم الایام مورد توجه ملل مختلف هم چون
ساکنان سیبری،آسیای صغیر،یونان،روم وایران،ایران باستان (مادها،پارس
ها،اشکانیان،سامانیان و.....) بوده و حتی در ادیانی چون حضرت ابراهیم
(ع)،حضرت عیسی(ع) ، حضرت موسی(ع)و حتی آئین زرتشت و بودایی نیز جایگاه خاصی
داشته است و این تنها جنبه تاریخی حجاب است .از نگاهی دیگر همان طور که
قبلا مطرح شد جذابیت های وجودی زن و آن چه که بر خلقت مرد حاکم است باعث
ایجاد کشش و جلب توجه آنها می شود بنابراین اسلام برای آن که زن بتواند در
جامعه براحتی و بدون دغدغه های خاطر به فعالیت های اجتماعی خویش بپردازد
نیاز به حصاری است که این بتواند مانع از این کشش ها و جاذبه ها شود که از
آن به عنوان ستر یا حجاب نام می برند که البته انتخاب نام ستر برای حائل می
تواند گزینه ی بهتری باشد چرا که ستر در معنای پوشش است و حجاب گاه در
اذهان نشان از پرده نشینی دارد و این امر در واقع خلاف دستور اسلام است
چنان که می بینید در صدر اسلام نیز زنان در جامعه حضور داشتند و حتی بانوی
بزرگ اسلام حضرت زینب (س) بارها در جمع به خطاب می پردازند بنابراین داشتن
ستر تنها ایجاد امنیت است برای زنان و جایگاه آن ها در انظار عمومی صرف جنس
ماده بودن به مرتبه والای انسانیت ارتقاء می دهد.آری این نتیجه حجاب مورد
نظر اسلام است حال آن که با برداشتن آن تنها جسم زن است که مورد توجه قرار
می گیرد نه روح او هم چنان که در غرب نیز مشاهده می شود در جوامعی که جسم
،نوع آرایش ،فرم لباس،سایز اندام زن ها ملاک حضور زن در اجتماع است نه تنها
به روح زن نمی اندیشند که او را ملعبه انسان های سودجو قرار می دهند آیا
هیچ فکر کرده اید آنان که اندام های باریک و به اصطلاح (مانکن) را معیار
زیبایی قرار داده اند چگونه و چرا به این نتیجه رسیده اند؟چرا که این در
حالی است که تا مدتی قبل حتی معیار زیبایی خلاف این مسئله بوده که البته
تنها با بررسی تاریخ گذشته می توان به ژرفای این مطلب پی برد آیا جز این
نیست که با حضور زن در بازار کار،صاحبان سرمایه به دنبال نیروهای فعال
وچابک بوده اند و تنها به این دلیل که بتوانند به مقاصد شوم خویش دست یابند
زن را در قالب یک کارخانه انسان سازی جدید قرار داده اند که از آن تنها
زنانی با سایز و شکل یکسان تولید می شد و در حالی که در اسلام و قرآن داریم
که حتی سرانگشتان یک انسان با هم متفاوتند پس انسان ها نیز ظرفیت های
متفاوتی دارند که غرب این مسئله را کاملا نادیده انگاشته است.از نظر آن ها
تنها مرد ها حق استفاده از جامعه را دارند .چرا که زنان در هر صورت باید
مطابق خواسته های آن ها باشند و این تنها با بررسی آمار مطرح شده قابل
اثبات است که امروزه 075/0 فعالیت های اجتماعی بر دوش زنان است در حالیکه
تنها یک درصد از آن ها از مالکیت مطلق برخوردارند و این یعنی استفاده از
نیروی مادران و پرداخت هزینه ای 3/1 یعنی اگر زن و مرد هم زمانی کاری را
انجام دهند زن تنها 3/1 یا نیمی از حقوق پرداختی به مرد را دریافت می کند.
این جاست که سیر تاریخی ظلم
به زن بار دیگر تکرار می شود و آن ها در نهایت آگاهی به بیراهه می روند و
هر روز در قالب های مختلف و بابیانی متفاوت در جای جای عالم به دنبال حقوق
زنانند و در اکثر اوقات چنان عجولانه می تازند که نه تنها خود که حتی جامعه
و نسل های آینده را نیز گرفتار افکار نادرست خویش می کنند تنها با نگاهی
اجمالی به کنوانسیون مطرح توسط فمنیست ها می توان برخی از این سطحی نگری ها
را به وضوح مشاهده کرد و حتی یک بررسی کوتاه از جامعه امروز غرب می توان
دانست که با شعارهای مطرح شده فقط جایگاه زنان و مردان رو به
تغییر است که ثمره بر جای مانده از آن آثار منفی اخلاقی و روحی موجود در
این دو طیف است. حال این سوال مطرح است که براستی برای بهتر زیستن تشابه
حقوق بهتر است یا تساوی آن؟ آیا می توان برای زنان نیز حقوقی را تنظیم نمود
که در آن نه تنها به جسم، که به روح آن ها نیز توجه شده باشد؟آیا به راستی
این قانون کامل زندگی بشر در تمام عالم هست یا خیر؟
و آیا............
منابع
مسئله حجاب ،شهید مطهری سایت پرسمان
نظام حقوق زن در اسلام،شهید مطهری سایت حوزه
فمنیست علیه زنان،سید ابراهیم حسینی وب سایت باشگاه اندیشه
اخلاق جنسی در غرب،شهید مطهری مقاله زن و فمنیست،فاطمه رجبی
روابط تکامل زن و مرد
،صفایی مقاله نگاه غرب
و دین به زن،نصرت الله جمالی