اول
«14 خرداد» سالروز رفتن و آمدن دو امام بزرگوار است؛ امام خمینی در 14
خرداد سال 1368 چشم از جهان فرو بست و امام موسی صدر در 14 خرداد سال 1307
چشم به جهان گشود.
در طول سالهای طولانی پس از پیروزی انقلاب در باره «رابطه این دو امام
بزرگوار» سخنان آمیخته به افراط و تفریط زیادی گفته شده است. برخی
اطرافیان امام خمینی، امام صدر را با بیمهری مخالف آن حضرت و از دایره
انقلاب خارج نامیدند و در این راه چنان مبالغه کردند که متأسفانه هیچگاه
از ربوده شدن آن بزرگوار و نیز عدم پیگیری مؤثر سرنوشت ایشان توسط جمهوری
اسلامی ایران به درد نیامدند. بعضی اطرافیان امام صدر نیز از آن سو راه
غلو پیمودند و آن بزرگوار را عقل منفصل امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی
در خارج از کشور نامیدند.
به راستی حقیقت ماجرا چیست؟ رابطه امام صدر و امام خمینی چگونه بود؟ از چه
زمانی آغاز شد؟ چگونه گسترش یافت؟ ابعاد علمی، اجتماعی و سیاسی آن به چه
شکلی بود؟ امام خمینی در حمایت از حرکت امام صدر در لبنان چه نقشی داشت؟
امام صدر در حمایت از حرکت امام خمینی در ایران چه اقداماتی انجام داد؟
وجوه اشتراک و افتراق این دو امام بزرگوار چه بود؟ و بالأخره آنکه امام
خمینی برای پیگیری سرنوشت امام صدر چه کرد؟
بدیهی است که یافتن پاسخ دقیق این سؤالها، مستلزم تکمیل و تدوین تاریخ
شفاهی این دو بزرگوار و نیز جمعآوری و بررسی عمیق اسناد و مدارک تاریخ
معاصر شیعه، ایران و لبنان است. با این حال یادداشت حاضر بر آن است تا به
حکم «ما لا یدرک کله، لا یترک کله»، در چارچوب اطلاعات کنونی نگارنده و به
شکلی گذرا، پاسخهای «اولیهای» به سوالات فوق ارائه دهد.
دوم
آشنایی امام صدر و امام خمینی، از حدود سالهای 1316 - 1317 و از منزل
پدری امام صدر آغاز شد. زمانی که امام صدر یک نوجوان مدرسهای ده ساله بود
و امام خمینی یک مدرس فاضل حدود 35 ساله در حوزه علمیه قم. امام صدر آن
زمان «آقا موسی» خوانده میشد و امام خمینی «حاج آقا روحالله». مرحوم
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری مجدد حوزه علمیه قم تازه دار
فانی را وداع کرده بود [10 بهمن 1315] و مرحوم آیتالله العظمی سید
صدرالدین صدر، به عنوان وصی و جانشین ایشان ریاست حوزه را بر عهده گرفته
بود.
منزل آیتالله صدر، خصوصا در آن دوران فشار رضاخانی، محل مراجعه و پناه
عموم علماء و طلاب بود و طبیعتا امام خمینی نیز بدانجا آمد و شد فراوان
داشت. اندکی بعد جریانی دیگر رخ داد که آمد و شد امام راحل را به آن منزل
پر برکت مضاعف ساخت. پدر امام صدر یک جلسه خصوصی مذاکره علمی تشکیل داده
بود که در آن بر برخی کتب مهم فقهی حاشیه مینگاشتند. دو تن از اعضاء
برجسته آن جلسه عبارت بودند از مرحوم آیتالله العظمی سید احمد شبیری
زنجانی [پدر آیتالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی از مراجع بزرگوار
کنونی] و مرحوم آیتالله سید زینالعابدین کاشانی و یکی از اعضاء جوانتر
آن، امام خمینی.
سوم
امام صدر از سال 1322 رسما وارد حوزه علمیه قم شد؛ تا اواخر سال 1325
مقدمات و سطوح حوزوی را تمام کرد و از ابتدای سال 1326 تا پاییز سال 1338،
قریب 13 سال تمام در دروس خارج حوزههای قم و نجف شرکت کرد. اساتید ایشان
دو گروه بودند: استادان اصلی و بزرگواری که امام صدر سالها در دروس آنان
حاضر شد و باصطلاح «ملازم» درس آنان بود؛ و برخی اساتید بزرگوار دیگر که
امام صدر، خصوصا در ایام تعطیل، تنها چند صباحی در درس آنان حاضر گردید.
امام خمینی از اساتید اصلی امام صدر نبود و آن بزرگوار به جز بخش اندکی از
کتاب رسائل در دوران سطح و نیز بخش اندکی از مبحث زکات در دوران خارج، نزد
امام راحل تلمذ نکرد. امام صدر هم در فقه و هم در اصول، شاگرد مرحوم
آیتالله العظمی سید محمد محقق داماد بود. اساسا جمعی از نخبهترین طلاب
دهههای 20 و 30 حوزه علمیه قم از شاگردان و ملازمین درس مرحوم آیتالله
داماد محسوب میشدند که امام صدر، شهید بهشتی و آیات عظام سید موسی شبیری
زنجانی، سید مهدی روحانی، موسوی اردبیلی، مکارم شیرازی و سید جلالالدین
طاهری، از آن جملهاند. این بزرگان معروف بود که شاگردان خاص و ملازمین
درس مرحوم آقای داماد هستند، درست همانطور که آیات عظام حسینعلی منتظری،
محمد فاضل لنکرانی، جعفر سبحانی و بسیاری بزرگان دیگر شهرت داشتند که
شاگردان خاص و ملازمین درس حضرت امام هستند. امام صدر اگرچه در فقه و اصول
برای امام راحل جایگاه بلندی قائل بود، اما آیات عظام محقق داماد، سید
ابوالقاسم خویی و سید محمد باقر صدر را بر آن بزرگوار ترجیح میداد و
آیتالله العظمی سید محمد کاظم شریعتمداری را نیز همردیف ایشان میدانست.
چهارم
اگرچه امام صدر با امام خمینی ارتباط علمی اندکی داشت، اما محبت امام راحل
مانند بسیاری بزرگان دیگر در قلب او بود و همچنین لطف حضرت امام همواره
شامل حال او. مکررا پیش آمد که امام خمینی به مشهد مقدس مشرف شدند و امام
صدرِ جوان نیز به واسطه مرحوم آیتالله شیخ محمد صدوقی [شهید بزرگوار
محراب] همراه ایشان بود. همچنین معروف است که یکی از سالها مرحوم
آیتالله العظمی صدر آیات بزرگوار حسینعلی منتظری و شهید مطهری را مأموریت
داد تا به ترتیب طلاب اصفهانی و مشهدی را برای صرف شام در شب عید «فرحة
الزهراء» به منزل ایشان دعوت کنند. مرحوم آیتالله العظمی سید رضا صدر
[برادر بزرگ امام صدر] یک هفته قبل از مراسم برای 300 تن شام [پلو و خورش
قیمه] سفارش داد که میبایست در موعد مقرر در منزل پدر تحویل داده شود.
امام صدر جوان و شوخ طبع که از قضیه مطلع شده بود، به اتفاق مرحوم
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی [داماد امام خمینی] نقشهای کشیدند تا
غذاها را «تک» بزنند. آنها روز عید دو ساعت زودتر نزد آشپز حاضر شدند و
گفتند برنامه عوض شده است و ما خود آمدهایم غذاها را تحویل بگیریم.
دیگهای غذا تحویل گرفته شد و بلافاصله بر روی یک گاری به باغی در منطقه
سالاریه [خارج از محدوده آن روز قم] منتقل گردید. آن شب 300 تن دیگر از
طلاب در باغ سالاریه حاضر شدند و شام سفارشی مرحوم آیتالله سید رضا صدر
را با اشتها تناول کردند. یکی از بزرگانی که آن شب در باغ سالاریه حضور
داشت، امام راحل بود که البته از همان روز اول در جریان نقشه قرار داده
شده بود. مرحوم آیتالله سید رضا صدر که در ساعات آخر شب اطلاع حاصل کرده
بود رو دست خورده است، بیدرنگ دست به کار شد و با بسیج دوستان و تحمل
مشقت و زحمت فراوان، شام میهمانان منتظر اصفهانی و مشهدی را از
میهمانخانهها و رستورانهای قم تأمین نمود. آن شب میهمانان دو فرزند
برومند آیتالله العظمی صدر از صمیم قلب خنده و شادی کردند، هرچند آقا رضا
از برادر کوچک خود بینهایت عصبانی بود و نتیجتا آقا موسی چند روز فراری!
این واقعه مثل بمب در قم صدا کرد و تا مدتها نقل محافل و مجالس بود.
معروف است که حضرت امام صبح روز بعد جلسه درس خارج خود را با این جمله
آغاز و صد البته همان موقع منفجر کرده بود: «خوب؛ بحث جلسه قبل ما در باره
موضوع پلو و خورش قیمه به کجا رسیده بود»؟!
پنجم
اگرچه امام صدر محبت امام خمینی را در دل داشت و امام راحل نیز به آن
بزرگوار عنایت، اما شخصیت اخلاقی، اجتماعی و حتی سیاسی امام صدر هم مانند
شخصیت علمی ایشان، از حضرت امام کمتر متأثر بود. امام صدر هم در اخلاق و
هم در عرصه اجتماع و سیاست، بیش از هر کس از مرحوم پدرش تأثیر پذیرفته
بود. سبب این امر نیز روشن است. امام صدر از یک خاندان اصیل، عریق و شریفی
برخاسته بود که لااقل تا 900 سال پیش از این، اجداد آن تماما از مراجع،
مجتهدین و زعماء مهم شیعه بودند. بدیهی است فرزندانی که وارث چنین تاریخ
درخشان و از خصوصیات موروثی آباء و اجداد خود اشباع هستند، در قیاس با
دیگران کمتر از اطراف خود تاثیر میپذیرند. یکی از مهمترین خصوصیاتی که
امام صدر از پدر به ارث برده بود، داشتن سعه صدر، برخورد پیامبرانه با
مخالفان و تحمل کارشکنیها و گذشت در برابر آزار و اذیت آنان بود. در
دوران زعامت امام صدر بر شیعیان و بلکه کل جامعه لبنان، هیچیک از مخالفان
روحانی و غیر روحانی آن بزرگوار که بسیار بودند، نه تحت کمترین فشار قرار
گرفت و نه حتی با یک مورد هتک حرمت، محدودیت یا محرومیت از برخی حقوق
اجتماعی روبرو شد. این در حالی بود که بر حسب قانون لبنان، امام صدر به
عنوان رئیس طایفه شیعه آن کشور از همان حرمت و منزلتی برخوردار بود که
جایگاه بلند ولی فقیه در ایران. امام صدر پس از پدر، به بزرگانی چون
آیاتالله سید عبدالحسین شرفالدین، علامه طباطبایی و نیز مرحوم عبادی
[همسر خواهر خود]، بیش از دیگر بزرگان دلبستگی عاطفی داشت. نگارنده بارها
از نزدیکان امام صدر شنیده است که آن بزرگوار در زندگی روزانه و حتی
خانوادگی خود از این بزرگان زیاد میکرد؛ اما هرگز نشنیده است که آن
بزرگوار از امام خمینی چنین یاد کرده باشد. لازم به یادآوری است که امام
صدر در پاییز سال 1338 و در شرایطی به لبنان هجرت کرد، که نهضت عظیم
اجتماعی و سیاسی امام راحل در داخل کشور هنوز آغاز نشده بود.
ششم
آموزهها و شعارهای راهبردی امام صدر، همان آموزهها و شعارهای راهبردی
امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران بود؛ با این تفاوت که حداقل یک دهه قبل
از پیروزی انقلاب، بر دل و زبان شیعیان لبنان جاری بوده است. اصول،
ارزشها و مبانی مهمی چون «عدم جدایی دین از سیاست»، «ساختن جامعه مدنی
صالح»، «بازگشت به اصول و فرهنگ اهل بیت (ع)»، «تقریب مذاهب»، «نه شرقی و
نه غربی»، «آزادیخواهی»، «ظلم ستیزی»، «مبارزه با استبداد»، «مقاومت در
برابر اسرائیل»، «آزاد سازی قدس»، «فرهنگ شهادت»، «مبارزه با حرمان»،
«سازندگی و توسعه»، «گفتگوی ادیان» و …، سالها قبل از پیروزی انقلاب در
ادبیات سیاسی شیعیان لبنان ثبت گردید و صدها نفر در راه تحقق این آرمانها
به شهادت رسیدند. بر گفتن این جملات اصرار دارم تا پوچی این نوع غرورهای
کاذب، تعصبات تحقیر کننده و خودبزرگبینیهای کودکانه هرچه بیشتر نمایان
شود، که «هر کس عمل صالح و کار نیکی در این دنیا انجام داد، حتما با الهام
از امام راحل عزیز ما و انقلاب اسلامی ایران بوده است»! اگرچه بسیارند
انسانهایی که راه و رسم درست زندگی کردن را از امام خمینی و انقلاب
اسلامی آموختند، اما انسانهای بسیار دیگری نیز بوده و هستند که مانند
امام راحل و دیگر پیشینیان ما، اینگونه آموزهها را مستقیما از خود مکتب
اهل بیت (ع) آموختند. و بالأخره آنکه امام صدر و امام خمینی نه تنها در
راهبردها و اصول کلان مشترکات فراوانی داشتند، که در بسیاری راهکارها و
تاکتیکها نیز چنین بودند. یکی از مهمترین راهکارهای مشترک این دو امام
بزرگوار، تکیه آنها بر مردم بود. امام صدر نیز مانند امام خمینی مردم را
باور کرده و با جوشش احساسات خود احساسات آنان را به جوشش و با جاذبه و
قدرت معنوی کمنظير خود آنان را به حرکت در آورده بود. بیعت شیعیان لبنان
در مرداد سال 1345، اعتصاب سراسری لبنان در سال 1349، تظاهرات تاریخی
بعلبک و صور در سال 1353، همه و همه صحنههايي بودند که با مراسم پرشکوه
عید فطر و عاشورا سال 1357 تهران برابری میکنند.
هفتم
امام صدر از همان 15 خرداد سال 1342 و همگام با جامعه روحانیت مبارز
ایران، حمایت جدی و عملی خود از انقلاب اسلامی ایران و شخص امام خمینی را
آغاز کرد. این حمایتها تا آخرین لحظه حضور، یعنی تا روز 9 شهریور سال
1357 بیوقفه ادامه داشت. برخی اقدامات آن بزرگوار به شرح ذیل است:
• سفر به اروپا و شمال آفریقا در تابستان 1342 و دیدار با رهبران واتیکان
و الازهر برای آزادسازی امام راحل [آیتالله العظمی خویی پس از آزاد شدن
امام راحل در پایان سفر امام صدر تصریح کرده بود، که این آزادی بیش از هر
چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است]؛
• تلاشهای بینالمللی برای تأمین امنیت امام راحل در ترکیه و انتقال ایشان به عتبات عالیات؛
• حمایت مستقیم مادی و معنوی از مبارزین ایرانی مستقر در لبنان از سال
1343 به بعد [از امثال آقایان حسن عطایی و سید محمد عربشاهی در نیمه اول
دهه 40 گرفته تا امثال آقایان محمد منتظری و علی جنتی در دهه 50 شمسی]؛
• دیدار با شاه در زمستان 1350 به درخواست برخی اعاظم انقلاب به منظور
جلوگیری از اعدام برخی جوانان مبارز و نیز آزادسازی آقای هاشمی رفسنجانی؛
• تأمین فضای عملیاتی مناسب در سوریه برای مبارزین ایرانی در دوران حافظ اسد؛
• تأمین اطلاعاتی امام راحل و بزرگان انقلاب در نجف و ایران؛
• فراهمسازی زمینههای آموزش نظامی گروه کثیری از جوانان ایرانی در لبنان و سوریه؛
• دعوت از امام راحل برای هجرت به لبنان در دی 1352 پس از ازدیاد فشار بعث عراق بر ایشان؛
• ابتکار اطلاق لقب «امام» بر امام خمینی در بهمن 1352 (گفتگو با روزنامه المحرر لبنان)؛
• برپایی مراسم باشکوه تشییع، تدفین و ترحیم مرحوم دکتر علی شریعتی در دمشق و بیروت؛
• برنامهریزی انجام اولین مصاحبه امام خمینی با مطبوعات مهم جهان، با
ارسال لوسین ژرژ نماینده روزنامه فرانسوی لوموند در بیروت به نجف؛
• تشویق برخی اعاظم نجف اشرف جهت اتخاذ مواضع قویتر در حمایت از امام خمینی؛
• تشویق سران جهان عرب جهت ابراز همدلی و همگامی با انقلاب اسلامی ایران
[شهید بزرگوار آیتالله سید محمد باقر حکیم یکی از اسباب ربوده شدن امام
صدر را نگرانی دشمن از نقش کلیدی ایشان در تنظیم روابط انقلاب با جهان عرب
میدانستند]؛
• معرفی امام راحل به عنوان رهبر انقلاب ایران در روزنامه لوموند فرانسه یک هفته قبل از اختفاء؛
بدون شک بزرگترین خدمت امام صدر به انقلاب، آمادهسازی شیعیان لبنان برای
همگامی و پشتیبانی از آن بود. هیچکدام از دیگر مناطق شیعهنشین جهان، اعم
از عراق [که خود حضرت امام 15 سال از عمر خود را کنار مردم آن گذرانیدند]
و نیز بحرین، پاکستان، افغانستان و …، مانند لبنان به حمایت از انقلاب بر
نخاستند. در لبنان نیز اگر شرائط نابسامان دهه 30 شمسی استمرار مییافت،
قطعاً چنین استقبالی واقع نمیشد. این نهایت خوشوقتی انقلاب بود که شیعیان
لبنان طی دو دهه 40 و 50 شمسی توسط امام صدر متحول و برای حمایت از انقلاب
آماده شدند.
هشتم
امام صدر اگرچه به امام خمینی علاقمند و در اصول، ارزشها، مبانی و بسیاری
راهکارها با ایشان همعقیده و همسلیقه بود و اگرچه در حد توان خویش از
مبارزات آن بزرگوار علیه رژیم شاه پشتیبانی کرد، اما هیچگاه در ایشان
ذوب نبود، به همان سبب که در دیگر بزرگان نیز ذوب نبود، و هم در اندیشه و
هم در عمل، ضمن مشورت با دیگران، همواره استقلال خود را حفظ نمود. وقتی
امام خمینی در فروردین سال 1343 اولین پیام حج خود را خطاب به مسلمانان
جهان توسط مرحوم آیتالله العظمی سلطانی طباطبایی برای امام صدر به مکه
فرستاد تا تعریب و سپس میان زائران خانه خدا پخش شود، امام صدر انتشار آن
را در میان مردم مصلحت ندانست و از انجام این امر ممانعت کرد. امام صدر در
مهر سال 1344 و در حالی در مراسم افتتاح مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم شرکت
و سخنرانی کرد، که امام راحل با اصل برپایی آن مؤسسه مخالف بود. امام صدر
در زمستان سال 1350 در حالی بنابر توصیه برخی مراجع وقت، درخواست شهیدان
بهشتی، مطهری و خانوادههای بعضی زندانیان مبارز با شاه دیدار کرد، که
امام راحل به کلی با انجام چنین کاری مخالف بود. امام صدر طی تمامی
سالهای دهه 50 شمسی در حالی با سران عرب از نزدیک تعامل داشت و امثال ملک
حسن، ملک حسین و حتی انور سادات و حسنی مبارک را به گرمی در آغوش میکشید،
که سلیقه امام راحل به کلی با این روش مغایر بود. امام صدر در حالی با
سرکوبی مسیحیان در جنگ داخلی لبنان و تداوم آن تا تسلط مسلمانان بر حکومت
آن کشور قاطعانه مخالفت کرد، که مبارزان ایرانی منسوب به امام راحل در
لبنان [و نه لزوما خود آن بزرگوار] به سختی بر آن پای فشردند. امام صدر در
حالی با راهبرد پرتاب کاتیوشا توسط فلسطینیها از سرزمین جنوب لبنان به
داخل اراضی اشغالی فلسطین قاطعانه مخالفت کرد، که مبارزان ایرانی منسوب به
امام راحل در لبنان با استناد به بعضی فرمایشات آن بزرگوار متعصّبانه از
آن دفاع کردند.
نهم
امام صدر اگرچه در رأی و عمل خود استقلال و حتی در برخی جزئیات با امام
راحل اختلاف سلیقه و نظر داشت، اما حریت و آزادگی ایشان هرگز باعث نشد تا
ذرهای از عاطفه، لطف و عنایت آن مرجع بزرگوار نسبت به ایشان کاسته شود.
امام خمینی به اصالت، اخلاص، علمیت و خبرویت امام صدر در عرصههای اجتماعی
و سیاسی اعتقاد داشت و به همین سبب نیز همواره در حد توان خود از حرکت آن
بزرگوار در لبنان حمایت کرد. امام راحل از اولین مراجع بزرگ شیعه بود که
مقلدینش اجازه یافتند بخش قابل توجهی از وجوهات شرعیه خود را در مسیر
اهداف امام صدر صرف کنند. اعتماد امام خمینی به سلامت نفس و توانمندی امام
صدر چنان بود که نه تنها حجم وسیع گزارشات کذب و تبلیغات دروغین امثال
جلالالدین فارسی علیه امام صدر ایشان را بر آشفته نکرد، بلکه وقتی مرحوم
آیتالله العظمی سید محمد علی موحد ابطحی از آن بزرگوار سوال کرده بود که
«بر فرض پيروزي، آيا کسي را داريد که در رأس حکومت آینده ایران قرار
دهید؟»، به سادگی پاسخ داده بود: «آري! رفيق خودت آقا موسي»! امام راحل در
تابستان سال 1355 که فشارهای آیتالله سید حسن شیرازی و پیروان او در
سوریه علیه امام صدر به اوج خود رسیده بود، قاطعانه دستور داد تا پرداخت
شهریه به حوزه علمیه زینبیه و شاگردان مرحوم شیرازی قطع شود. آن بزرگوار
همچنین وقتی در اولین روز اقامت خود در پاریس با آقای دکتر صادق طباطبایی
خواهرزاده محترم امام صدر روبرو شدند، در پاسخ این سوال که «آقا، شما كجا
و اینجا كجا» با حالت عاطفی خاصی اظهار داشته بودند: «اگر دائیت بود، كه
ما به اینجا نمیآمدیم»!
دهم
اگر این سخن جبران خلیل جبران را بپذیریم که «ژرفای محبت تنها در لحظه
فراق شناخته میشود»، اقدامات امام خمینی در پیگیری سرنوشت امام صدر را
نشانهای گویا از عمق لطف و محبت ایشان نسبت به آن بزرگوار خواهیم یافت.
امام راحل پس از ربوده شدن امام صدر نه تنها از نجف و پاریس با ارسال
تلگراف و نماینده نزد حافظ اسد، یاسر عرفات و نیز معمر قذافی رأسا در صدد
پیگیری و حل مسأله بر آمد، بلکه در روزهایی که خطر عدم تمدید اقامت ایشان
در فرانسه به اوج خود رسیده بود، دعوت قذافی جهت عزیمت به لیبی را با
قاطعیت رد کرد. انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 در حالی به
پیروزی رسید، که رژیم معمر قذافی از سالها پیش از آن، روابط سیاسی خود با
ایران را قطع کرده بود. امام خمينی در ديدار 17 اسفند 1357 خود با
فرستادگان ليبي، ضمن ابراز نگرانی از «سرنوشت امام صدر»، تقاضای آنان مبنی
بر آمدن قذافی به ايران را با اين بهانه که «من فعلا به قم میروم» رد
نمود. امام راحل نه تنها هرگز از مسئولین کشور نخواست تا رابطه ایران –
لیبی را مجددا برقرار سازند، بلکه در ديدار 29 تير 1358 خود با وزیر خارجه
دولت موقت دستور دادند تا «موضوع روابط ايران و ليبی فعلا مسکوت گذارده
شود». اینکه روابط ایران و لیبی اندکی پس از استعفای دولت موقت در 13 آبان
سال 1358 مجددا برقرار شد، تنها و تنها به سبب اصرار و بلکه اجماع مسئولین
وقت کشور، خصوصا آیاتالله منتظری، هاشمی رفسنجانی و خامنهای بر این امر
بود. امام راحل که حتی در مهمترین تصمیمسازیهای کشور [به طور مثال ورود
ایران به خاک عراق پس از آزادسازی خرمشهر یا پذیرش قطعنامه 598] همواره
برآیند نظر مشاوران ارشد خود را بر نظر خویش رجحان میداد، طبیعی بود که
در مورد رابطه ایران و لیبی نیز چنین کند. با این همه، امام راحل در جريان
اشغال سفارت آمريکا در تهران بيدرنگ پيشنهاد غسان توئيني شخصيت برجسته
مسيحي لبنان مبني بر معاوضه گروگانها با امام صدر را پذيرفت همچنین به
هنگام عزيمت حجتالاسلام سيد کاظم خوانساري اولين سفير جمهوري اسلامي در
ليبي به وي تأکيد کرد:
«هر وقت در مورد آقا موسي خبري بدست آورديد، مرا بلافاصله و بدون واسطه در
جريان قرار دهيد! در اين مورد با هيچکس ديگر صحبت نکنيد! حتي با احمد»!
حضرت امام تا واپسین لحظات زندگي، به رغم اصرار و اهميتي که مسؤلان ارشد
کشور براي روابط با ليبي قائل بودند، از پذيرفتن معمر قذافي خودداري و سبب
اين تصميم را براي آيتالله العظمی موسوي اردبيلي چنين بیان کرد: «او هنوز
مسأله آقا موسي را حل نکرده است. چگونه او را بپذيرم»!
والسلام.