سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

۶ تحول اساسی خاورمیانه در سال ۲۰۱۹ از نگاه الجزیره

در حالی که ما دهمین سالگرد آغاز بهار عربی را آغاز می کنیم، متاسفانه امید اندکی برای صلح، انتقال قدرت دموکراتیک و ثبات در خاورمیانه وجود دارد.
کد خبر: ۱۷۶۱۵۹
۰۹:۲۷ - ۱۵ دی ۱۳۹۷
به گزارش «شیعه نیوز»، در حالی که ما دهمین سالگرد آغاز بهار عربی را آغاز می کنیم، متاسفانه امید اندکی برای صلح، انتقال قدرت دموکراتیک و ثبات در خاورمیانه وجود دارد.

 مروان کابلان* در الجزیره نوشت: سال ۲۰۱۹ ثمره و تغییرات مثبت زیادی را برای این منطقه نخواهد آورد: نزاع های مداوم به نظر نمی رسند که حل شوند، برخی حتی ممکن است شدیدتر شوند و حتی نزاع های جدیدی احتمالا سربرمی آورند.

در این تحولات مداوم، به طور قطع ایالات متحده آمریکا مهم ترین نقش را بازی خواهد کرد. مشاجرات سیاسی بین پرزیدنت ترامپ و سازمان های واشینگتن خصوصا، به احتمال زیاد مسیر بسیاری از سیاست های خارجی ایالات متحده را نسبت به منطقه مشخص خواهد کرد.

به طور گسترده ای انتظار می رود که در سال ۲۰۱۹، رابرت مولر، بازرس ویژه تحقیقات مداخله روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، موضوعات بیشتری را در این رابطه افشا کند. بنابراین، ترامپ به دنبال موضوعی خواهد گشت تا حواس همه را از مسئله اصلی دور کند و موضوع ترامپ چیزی جز ساست خارجی نخواهد بود؛ و در سیاست خارجی ترامپ، ساده ترین گزینه خاورمیانه است.

در پایان سال ۲۰۱۸ هم میشد به وضوح این روند را مشاهده کرد. ترامپ در اواسط دسمبر تصمیم گرفت که ۲۰۰۰ نیروی آمریکایی را از شمال شرقی سوریه خارج کند و این کار را در تلاش برای پایگاه طرفدارانش، به منظور تثبت قدرتش و کنترل مقامات دولتی که با او مخالف هستند، انجام داد.

جدا از تغییرات سیاسی غیر قابل پیش بینی آمریکا، تحولات اساسی خاورمیانه در سال ۲۰۱۹ به ۶ مسئله اصلی مربوط می شوند: نزاع های سوریه و یمن، بحران کشورهای خلیج فارس، مقابله آمریکا با ایران، نزاع های اسرائیل و فلسطین، و رقابت های منطقه ای.

نزاع های سوریه

گرچه مخالفان دولت در سوریه شکست خورده اند و نیروهای وفادار به دولت، در سال ۲۰۱۸ توانستند بسیاری از سرزمین ها را از مخالفان و شورشیان پاک کنند، اما به نظر نمی آید که این جنگ به زودی پایان یابد. هنوز بیش از ۴۰ درصد از خاک سوریه در کنترل نیروهای دولتی نیست. خروج نیروهای آمریکایی از منطقه شمال شرقی سوریه که منطقه ای سرشار از نفت و گاز و آب است، احتمالا رقابت ها بین نیروهای خارجی را افزایش خواهد داد: ترکیه، روسیه، و ایران. همچنین این اتفاق می تواند منطقه غیر نظامی ادلب که طی توافقی، که مانع حملات گسترده به این آخرین پایگاه شورشیان در ماه سپتامبر گذشته شد را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

جنگ سوریه می تواند به راحتی وارد فاز جدیدی از جنگ نیابتی شود؛ جایی که آمریکا به ترکیه مسئولیت بلاک کردن ایران را در مناطقی که میخواهد از آنجا خارج شود را می دهد. همچنین خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، باعث رویکرد تهاجمی‌تر اسرائیل در سوریه خواهد شد.

پس از خروج آمریکا از سوریه، اسرائیل، تنها باید بر روی خود متکی باشد تا بتواند با نفوذ ایران در سوریه مقابله کند و بنابراین تلاش خواهد کرد تا فعالیت های نظامی خود را در سرزمین سوریه افزایش دهد. البته این موضوع، چالش جدیدی را برای اسرائیل ایجاد خواهد کرد: روسیه؛ که فضای هوایی سوریه را کنترل می کند. در ماه سپتامبر، جنگنده های اسرائیلی که به تاسیساتی در لاذقیه حمله کردند، سیستم دفاع موشکی سوریه فعال شد و به آنها شلیک کرد، اما جنگنده های اسرائیلی از این هواپیما به عنوان پوشش استفاده کردند و باعث شدند که موشک های شلیک شده، به این هواپیمای نظارتی روسیه برخورد کند و ۱۵ خدمه آن کشته شوند. این حادثه، مسکو را خشمگین کرد و باعث شد که روسیه از ادامه انجام هماهنگی نزدیک نظامی با اسرائیل، خودداری کند.

افزایش تنش ها بین بازیگران خارجی در سوریه می تواند باعث به عقب افتادن راه حل سیاسی برای درگیری ها شود. تاکنون که مذاکرات آستانه (میان روسیه، ترکیه و ایران) موفق نشده که بر سر تشکیل کمیته قانون اساسی به توافق برسد. حالا با خروج آمریکا از سوریه، احتمال توافق، به نظر دشوارتر خواهد شد؛ در واقع تمام فرایند آستانه می تواند فرو بریزد. مذاکرات موازی صلح سازمان ملل نیز تاکنون نتیجه ای جز بن‌بست نداشته است.

خروج نیروهای آمریکایی از سوریه همچنین به این معناست که آمریکا در حال نادیده گرفتن کتحدان کرد اش یعنی یگان های مدافع خلق است. این موضوع می تواند باعث ایجاد رابطه خوبی بین آمریکا و ترکیه شود و اتحاد آنها را در سوریه، از نو آغاز کند. البته این مسئله موجب ناراحتی روسیه خواهد شد، و باعث می شود تا اتحاد خود را با شبه نظامیان ایرانی افزایش دهد تا بتواند جای خالی آمریکا را در شمال شرق سوریه پر کند. این اتفاق همچنین می تواند باعث ترس یگان های مدافع خلق شود که مبادا ترکیه به آنها حمله کند و بنابراین احتمالا باعث می شود که آنها بیشتر به سمت روسیه و دولت سوریه گرایش پیدا کنند.

جنگ در یمن

با وجود توافق آتش بس در شهر بندری حدیده و پیشرفت قابل توجه مذاکرات بین احزاب متخاصم در سوئد، حل و فصل نهایی این جنگ چهار ساله هنوز به نظر دور از انتظار است.

در واقع، موقعیت تضعیف شده حوثی ها پس از، از دست دادن قلمروی خود در دو سال گذشته و فشارهای زیادی که بر روی پادشاهی عربستان برای توقف جنگ، پس از ماجرای قتل جمال خاشقجی وارد آمده است، کار را برای مارتین گریفیتس، نماینده سازمان ملل ساده تر کرده است که همه احزاب متخاصم را در سوئد گرد هم بیاورد.

با این حال هردو طرف، گمان می کنند که می توانند به لحاظ نظامی، پیروز شوند. حوثی ها گمان می کنند که سعودی ها در نهایت مجبورند تحت فشارهای بین المللی جنگ را متوقف کنند و تلاش های خود را در یمن نادیده بگیرند. ائتلاف به رهبری عربستان سعودی نیز از سوی دیگر گمان می کند که اتفاقات و پیشروی های اخیر بر روی زمین، خصوصا در بندر حدیده، در نهایت حوثی ها را مجبور به پذیرش شرایط آنها برای پایان جنگ خواهد کرد.

به نظر می رسد که ایران دلش نمی خواهد به حل و فصل نهایی این موضوع کمکی بکند. تهران به دنبال این است که سعودی ها در یمن گرفتار شوند تا دیگر منابع کافی نداشته باشند که فعالیت های خود را در جبهه های دیگر خاورمیانه ادامه دهند. ایران همچنین می خواهد که از بحران یمن به عنوان یک اهرم فشار برای تحریم های آمریکا و نجات دادن برجام پس از خروج ترامپ از این توافقنامه استفاده کند.

بحران کشورهای حوزه خلیج فارس

با وجود تلاش های میانجی‌گرانه کویت و افزایش فشارهای آمریکا بر عربستان، هیچ نشانه ای از پایان بحران خلیف فارس دیده نمی شود. در اوایل دسامبر، عربستان سعودی از بحث در مورد این بحران در نشست ریاض خودداری کرد. در آن نشست، قطر چند نماینده سطح پایین خود را فرستاده بود.

کشورهای محاصره کنند قطر (عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر) اعتقاد دارند که زمان به نفع آنهاست و قطر سرانجام باید خواسته های آنها را بپذیرد. از سوی دیگر، قطر فکر می کند که می تواند این محاصره را تحمل کند و منتظر شود تا این چهار کشور متوجه شوند که آنها در واقع در حال شلیک به پاهای خودشان هستند.

در سال ۲۰۱۹، احتمالا این موضوع به همین شکل ادامه خواهد یافت. به دلایل صرفا جغرافیایی، قطر مجبور خواهد بود که به ایران تکیه کند تا با این محاصره مقابله کند. قطر همچنین اتحاد خود را با ترکیه مستحکم تر خواهد کرد و به این کشور اجازه خواهد داد تا برای اولین بار پس از پایان جنگ جهانی اول، حضور نظامی در خلیج فارس داشته باشد.

نزاع ایران و آمریکا

به دنبال خروج آمریکا از برجام در ماه مه گذشته، واشینگتن به صورت یکطرفه تحریم ها علیه ایران را در دو مرحله دوباره اعمال کرد: در مرحله اول تحریم ها از ماه آگوست آغاز شدند و مرحله دوم که تحریم های سخت تری بود، از ماه نوامبر آغاز شدند و با هدف گرفتن نفت ایران، قصد ضربه زدن به بخش اقتصاد این کشور را دارند.

دولت ترامپ از ترس افزایش قیمت نفت، شش ماه به هشت کشور خریدار نفت ایران فرصت داده تا واردات نفت ایران را متوقف کنند. در ماه مه، زمانی که این فرصت به پایان می رسد، ترامپ باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند قول خود را مبنی بر به صفر رساندن صادرات نفت ایران را محقق ساز یا نه.

اگر این اتفاق بیافتد، ایران که عمدتا به درآمدهای نفتی وابسته است، این اقدام را به مثابه اعلام جنگ می داند و در پاسخ ممکن است به تهدیدی که برای بستن تنگه هرمز کرده، عمل کند. جایی که ۲۰ درصد نفت جهان از آنجا عبور می کند. بستن تنگه هرمز عملا دسترسی کشورهای خلیج فارس را به بازار نفت، می بندد.

اگرچه بسیاری این را یک تهدید توخالی در نظر می گیرند، امکان وقوع چنین اتفاقی با افزایش فشار آمریکا بر ایران، محتمل است.

اگر ایران تصمیم نگیرد که تنگه هرمز را ببندد، این قدرت را دارد که در مکان های دیگری، این اقدام را تلافی کند، خصوصا در عراق. ایران پیشتر هم از متحدان خود در پارلمان عراق خواسته بود تا معاهده ۲۰۰۸ را ملغی کنند که طی این معاهده، حضور نظامی آمریکا در عراق، قانونی شمرده شده است.

همچنین شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران میتوانند تهدیدی برای نیروهای آمریکایی در این کشور باشند. از سرگیری نزاع های ایران و آمریکا در عراق می تواند به نفع گروه داعش باشد که به طور گسترده ای ضعیف شده اما هنوز از بین نرفته است. با این وجود، عراق ممکن است شاهد آشفتگی های امنیتی و سیاسی بیشتری در سال ۲۰۱۹ به واسطه تنش های میان ایران و آمریکا باشد.

نزاع های اسرائیل و فلسطین

در سال ۲۰۱۹، احتمال دارد که اسرائیل به اقدامات یکجانبه خود برای برای ایجاد واقعیت های جدید بر روی زمین در مقابل فلسطین ادامه دهد و با حمایت کاملی که از دولت ترامپ دارد، و آشفتگی های مداوم در جهان عرب و درون رهبران فلسطین، سود ببرد. در واقع، اسرائیل در حال همکاری با دولت ترامپ در دو جبهه است تا صورت مسئله فلسطین را به طور کامل پاک کند.

در ابتدا، اسرائیل به دنبال این است که مسائل وضعیت نهایی را از روی میز مذاکره بردارد، خصوصا مسئله تورشلیم و حق بازگشت مهاجران فلسطینی به سرزمین هایشان را. آمریکا پیشتر هم اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته و سفارت خود را به بخش غربی این شهر برده است. آمریکا همچنین کمک های مالی خود را به آژانس پناهندگان فلسطینی سازمان ملل برای کمک به پناهندگان فلسطینی قطع کرده است و خواهان این شده که این سازمان، تعریف پناهندگی را تغییر دهد تا کمک های مالی را از سر بگیرد.

اگر آژانس پناهندگان فلسطینی سازمان ملل این کار را بکند، تعداد پناهندگان از چند میلیون نفر به چند صد هزار نفر کاهش می یابد.. این امر همچنین می تواند تعداد پناهندگان فلسطینی که در صورت هرگونه مذاکره صلح در آینده حق بازگشت پیدا کنند را تعیین کند.

دوم، آمریکا در کار کار برای استقرار یک اتحاد عرب-اسرائیلی ضد ایران است. انتظار می رود که دولت ترامپ در سال جدید «معامله نهایی» پیش بینی شده برای حل و فصل اختلافات میان فلسطین و اسرائیل را ارائه دهد و راه را برای اتحاد میان اعراب و اسرائیل باز کند. گرچه عادی سازی روابط میان چند کشور عربب و اسرائیل پیشتر آغاز شده است اما در سال پیش رو، بیش از این را شاهد خواهیم بود.

رقابت های منطقه ای

با وجود اینکه نزاع های خاورمیانه عمیق تر می شوند، همبستگی های سیاسی در منطقه، خطوط متناظر و رقابت های تشدید شده ای را ایجاد می کند. از زمان جنگ جهانی اول، تقسیمات سیاسی در خاورمیانه همواره منعکس کننده دیدگاه نظم جهانی بوده است. در زمان جنگ سرد، خاورمیانه بین اردوگاه های شوروی و آمریکا تقسیم شده بود.

امروزه این تقسیمات در حال عمیق تر شدن، چه به لحاظ ماهیت و چه به لحاظ تعداد هستند. آنها همچنین درجه استقلال را از روندهای گسترده سیستم بین المللی نشان می دهند. در حالی که به جای داشتن دو اردوگاه، حالا سه اردوگاه وجود دارد: محور «مقاومت» ایران، عراق، سوریه و حزب الله که به میزان گسترده ای توسط روسیه و چین حمایت می شوند؛ محور ضد انقلاب شامل عربستان سعودی، امارات، بحرین، مصر و اردن که از سوی اسرائیل حمایت می شوند؛ و محور تغییر شامل کشورهای قطر و ترکیه. این سه محور در وسط یک درگیری خشن برای تصمیم گیری در مورد آینده خاورمیانه گرفتار شده اند.

همه این مسائل، احتمالا در سال ۲۰۱۹ در صحنه  سیاسی خاورمیانه روی خواهند داد و ما شاید پایان هیچ کدام از آنها را نبینیم. در سال ۲۰۱۸، خاورمیانه یکی از بخش های ناپایدار جهان بود و احتمالا این وضعیت در سال ۲۰۱۹ هم به همان شکل، باقی بماند.

*مدیر مرکز مطالعات و تحقیقات سیاسی در موسسه تحلیلی عرب سنتر
منبع: شفقنا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: