سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ناگفته اي از علامه جعفري

ناگهان استاد برخاستند و عباي سفيد و پاکيزه خود را بي هيچ ترتيبي و تعارفي از دوش خود برداشتند و زير پاي دانشجويان انداختند و فرمودند: زمين کثيف است روي اين بنشينيد!
کد خبر: ۱۷۳۸
۰۰:۰۰ - ۲۷ آبان ۱۳۸۶

به گزارش «شیعه نیوز»،فکر مي کنم در آخرين سال حيات مبارک علامه بزرگوار، مرحوم علامه جعفري بود که اين توفيق بزرگ را يافتيم که ميزبان ايشان در سميناري با عنوان «اسلامي شدن دانشگاه» در دانشگاه هاي اهواز باشيم.

اين سمينار به مناسبت فرمايشات مقام معظم رهبري در اين خصوص، برگزار شده بود و حقير به خاطر مسئوليتم در آن زمان در نهاد رهبري در دانشگاه هاي اهواز، در هماهنگي امور اين سمينار نقشي داشتم. ملاحت هاي زيادي از او در جريان اين توفيق همنفسي در خاطرم مانده است که در سالگرد رحلت جانگداز او مانده ام که به کداميک اشاره کنم.

در جريان سخنراني ايشان در محل آمفي تئاتر دانشکده علوم در دانشگاه شهيد چمران، به دليل استقبال کم نظيري که از ناحيه اساتيد و دانشگاهيان از اين سخنراني شده بود، تعداد زيادي از کساني که به شوق ديدار حضرت ايشان به محل سخنراني هجوم آورده بودند، پشت در هاي بسته مانده بودند. به توصيه اکيد ايشان درهاي سالن باز شد.

تعدادي از دانشگاهيان وارد شدند و در بين رديف هاي صندلي هاي سالن نشستند ولي کماکان تعدادي در ورودي سالن به شکل متراکمي سرپا ايستاده بودند.استاد مشغول سخنراني بودند. در گرماگرم صحبت، ايشان ناگهان فرمايششان را قطع کردند و فرمودند: من از ديدن اين عزيزان معذّبم که با اين فشار اينجا ايستاده اند. بعد به آنها اشاره کردند و گفتند بيائيد روي سن بنشينيد.

با اشاره استاد، همه کساني که در آستانه در ايستاده بودند به روي سن هجوم آوردند و دور تا دور استاد نشستند.در آن لحظه من به چهره استاد خيره نگاه مي کردم، لبخندي بر لب استاد نقش بسته بود که تا ملکوت خدا ادامه داشت. سپس ناگهان استاد برخاستند و عباي سفيد و پاکيزه خود را بي هيچ ترتيبي و تعارفي از دوش خود برداشتند و زير پاي دانشجويان انداختند و فرمودند: زمين کثيف است روي اين بنشينيد!

باور کنيد اين حرکت استاد از هزار سخنراني بر ذهن مستمعين موثّرتر بود.

وقتي از زبان فرزند ايشان شنيدم که مي گفت پدرم هر آنچه را که مي گفت خودش به آن عمل مي کرد، ياد اين خاطره افتادم و احساس کردم که شاهد خوبي بر اين ادعاي شگرف است و استاد به عنوان يکي از قله هاي رفيع و دست نيافتني دين و دانائي و اخلاق و فضيلت نماد و نمونه اي از اين دستور آسماني بود که «مردم را به سوي خوبي ها با غير از زبان خود دعوت کنيد».

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: