زن امروز كه مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي، پاكدامني او آلوده نشود، ميتواند و بايد از حضرت زينب(سلام الله علیها) پيروي كند.
کد خبر: ۱۷۰۲۵
۲۲:۴۸ - ۳۰ فروردين ۱۳۸۹
مقدمه:
حضرت زينب(سلام الله علیها) در محيط خانه نمونه والاي يك دختر و زن
خانهدار و همسر
است. در اداره خانواده و تربيت فرزندان از مسائل تربيتي غافل نيست. عشق،
خلوص و پارسايي از در و ديوار خانه بيآرايش و آلايش او ميبارد. او در
جامعه مظهر يك فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنين فرياد او همواره
بر ضد منحرفان بلند است و اوج اين پژواك را در كاخ يزيد شاهد هستيم.
بررسي ابعاد گوناگون زندگي سرتاسر افتخار و حماسي زينب كبرا(سلام الله
علیها) مُهر
باطلي است بر ناآگاهاني كه زن مسلمان را بسته در چادر و اسير در كنج خانه
ميدانند. حضور آن بزرگبانوي اسلام در بزرگترين حادثه خونين تاريخ، جايي
براي ترديد و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقي تيره و تار و در دورهاي ظلماني و در محيط خون و هراس (كه هر
نوع عاطفه و دغدغههاي انساني در سپاهيان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت
از وجودشان نميباريد)، تازيانه حق از آستين شجاع زني بيرون آمد و بر پيكره
سفاكترين رژيم اصابت كرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامي را به دوش كشيد و
بدون هيچ ترس و تزلزل و هراسي بر دشمن تاخت و «پيروزي» پنداري را بر كام
آنان به زهري كشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسيري ناتوان در بند بود اما
فريادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر انديشه اسلامي و انقلاب برادرش حسين
بن علي(سلام الله علیهما) از دامن او در هر كجا كه گام نهاد پراكنده شد.
زينب كبرا(سلام الله علیها) آن
چنان در تاريخ قد برافراشت كه حتي كساني كه عقيدهاي به دين اسلام ندارند،
در برابر آزادگي و ايستادگي بيمانند او سر فرود ميآورند. اين همه
شگفتيها و تحيرها از آثار زني آگاه و مسئول است كه در دامن اسلام ناب
محمدي(صلی الله علیه و اله و سلم) و با انديشه و فرهنگ اسلامي پرورش يافته
است.
زن امروز كه مشتاقانه به دنبال الگويي است تا در عين حضور در عرصههاي
مختلف اجتماعي و سياسي، پاكدامني او آلوده نشود، ميتواند و بايد از حضرت
زينب(سلام الله علیها) پيروي كند. آشنايي با زندگي آن بانوي بزرگوار و
ملاكهاي ارزشي
ايشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و انديشه اسلامي ميكشاند و او
را بر چشمانداز بلندي مينشاند و قلههاي سربلند اخلاق و انسانيت را در او
قرار ميدهد. چنان كه امنيت دروني او را به بركت پارسايي و زهد و نجابت
تأمين ميكند. نيز حريم عفاف و پاكدامني او را با سلاح غيرت و شجاعت حفظ
ميكند، و سرانجام در سايه تعاليم آن بزرگبانو، خويشتن را در آب زلال
عاطفه پيدا ميكند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، اميد و شور زندگي به
او بازميگردد. نيازمنديها و تسكين دردها و رنجهاي زن امروز در آموزههاي
زندگي پربار زينب كبرا(سلام الله علیها) نهفته است، زيرا به طور كامل،
بيانگر شخصيت زن
مسلمان است. او تفسير حرمت و آيه احترام و بزرگداشت است.
در برههاي كوتاه از تاريخ اسلام درخشيد و كارهاي سترگ را به يادگار
گذاشت كه پس از گذشت قرنها هنوز به ديده اعجاز و شگفتي به آنها نگريسته
ميشود. رهبري نهضت خونين برادر در سرزمين بيگانه، جنگ تبليغي با
تحريفگران پيامهاي عاشورا، دلجويي از كودكان و زنان داغديده، حفظ تعادل و
ثبات روحي، فرياد ويرانگر عليه بيرحمترين دژخيم زمان، تحمل سختي اسارت
عزيزان و خود، گرسنگي و خستگي طاقتفرسا و ... همه از افتخارات بيمانند
دختر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. همه اين رادمرديها مايه سربلندي و
مباهات زني است
كه از سينه عصمت شير نوشيده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش يافته است.
در اين نوشتار سعي شده چهره سياسي ـ اجتماعي حضرت در حد امكان شناسانده
شود تا آزادگان در پي انتخاب اسوهاي كامل، به بيراهه نروند و دل و جان به
كسي بسپارند كه عظمتش بلندتر از تاريخ و فراتر از عصاره قلم و بيان است.
پرورشي بيمانند
زينب كبرا(سلام الله علیها) در دامان عصمت و شجاعت و شهامت به گونهاي
تربيت شد كه در
برابر حوادث سهمگين روزگار نه تنها خم به ابرو نياورد بلكه چون كوهي
استوار و محكم، ناگواريها و سختيها را در آسياب ارادهاش به خاك مبدل
ساخت. درخشش صلابت بينظير حضرت زينب(سلام الله علیها)در صفحات تاريخ، عقول
همه
انديشوران را شگفتزده ميسازد.
خودسازي در پرتو تجاربي سخت
زينب كبرا(سلام الله علیها) از كودكي در ميدان زهد و پارسايي با انواع
رنجها و دردها
خو گرفت تا جايي كه مصيبت را نعمت و بلا را رحمتي از پروردگار ميدانست و
آن گونه خود را در برابر حوادث دنيا با زهد و پارسايي بيمه كرد كه اگر
كوهها متلاشي و زمينها از هم ميشكافت، در اراده محكم او خللي وارد
نميشد.
زينب كبرا(سلام الله علیها) در شش سالگي شاهد شكستن درخت پر ثمر
انسانيت و رهبر جامعه
اسلامي و آخرين پيامبر خدا بود. در حالي كه خود گريان و پريشان بود، از
حال والدين و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن كم، غم سنگيني
جاي گرفت. او با اين مصيبت بزرگ و تحمل آن درد جانكاه، قدم بر اولين پله
تسليم و رضا نهاد كه آخرين منزل سالكان الي اللّه است. آنچنان در اين مكتب
كوشا و هوشيار بود كه به آخرين درجات
گويي مانايي نام حضرت زينب(سلام الله علیها) در تاريخ، به قيام امام
حسين(سلام الله علیه) و ناميرايي قيام امام به پيام حضرت زينب(سلام الله
علیها) است، زيرا يكي از روشنترين
ابعاد
و زواياي قابل تحليل و بررسي قيام حسيني را ميتوان از پيام زينبي
برگرفت.
حضرت زينب(سلام الله علیها) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا(سلام الله علیه)
است.
تسليم و رضاي بر حق رسيد تا توانست وظيفه سنگين خود را در انجام رسالت
پيام خون و شهادت شهيدان عاشورا به فرجام رسانده، نداي آنان را به جهانيان
در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندي از اين اندوه جانكاه نگذشته بود كه شاهد طرح انحرافي سقيفه
بنيساعده شد. او انحراف انقلاب جهاني اسلام را از مسيرش به چشم ديد و
كوششهاي بيامان مادرش را براي جلوگيري از انحراف مشاهده كرد. در مسجد جدش
رسول اكرم(صلی الله علیه و اله و سلم) همراه مادرش و جمعي از زنان
بنيهاشم شركت كرد و شنيد كه
مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه
گفتگو و محاجه شنيد كه در پايان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فرياد
زد: «هان! اين شتر و اين بار! ببريد و بخوريد!!»
پس از گذشت چند روز از اين رخداد، دختر علي بن ابيطالب(سلام الله
علیه) شاهد ورود
به زور به خانه امامت و عصمت و در پي آن وداع مادر با علي بن
ابيطالب(سلام الله علیه)
بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مكتب پدر، آن بزرگمرد
راستين اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز كه مولاي متقيان علي(سلام الله
علیه) به اصرار و
خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زينب كبرا همراه برادرانش از تمامي
شئون ممالك اسلامي زير فرمان پدر و مسائل حاكم بر جوّ و محيط سياسي آن روز
به خوبي آگاهي داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوي را به خوبي ميشناخت و از
اهداف و نظريات و تفكرات آنان به خوبي آگاه بود.
آموزش و پرورش اسلامي
آنگاه كه امام نخستين شيعيان پس از درگيري با فتنه ناكثين، مصلحت را در
آن ديد كه به كوفه مهاجرت كند، حضرت زينب همراه پدر، برادران، شوهر و
فرزندان خود راهيِ كوفه شد. شخصيت والاي زينب كبرا(سلام الله علیها) در پشت
پرده براي
كوفيان پنهان نماند، بلكه به مرور زمان متوجه مقام علمي و سياسي او شدند و
از امام درخواست كردند جهت ارشاد بانوان از وجود آن حضرت بهرهمند شوند.
مولاي شيعيان با اين پيشنهاد موافقت كرد. از آن پس خانه زينب(سلام الله
علیها) نه تنها
پناهگاه بيچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلكه مكتب تعليم و تربيت نيز
به حساب ميآمد. فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي ايشان به مقتضاي زمان در كوفه
بيانگر مسئوليت سنگين زن مسلمان در جامعه اسلامي است.
زينب كبرا در كوفه ميديد كه سنگ اوّل انحراف در دين بنا گذاشته
ميشود. ميديد چگونه حاكم شام و «عمروعاص» قرآن را وسيله دستيابي بر
آرزوهاي خود قرار دادهاند. نيز شاهد بود فرصتطلبان و خودخواهاني چون
ابوموسي اشعري، پنهاني براي معاويه كار ميكنند، و پيگيرانه عليه حضرت
علي(سلام الله علیه) اقدام مينمايند. عالمهاي كه استاد نديده بود، به
خوبي از گمراهان
گمراه كننده جامعه آگاه بود و حربه ريا و تظاهر آنان را در زير پوشش اسلام
ميديد و چون پدر و برادرانش در نشان دادن راه و ارشاد و راهنمايي
علاقهمندان و دلهاي مؤمن كوشا بود.
مادر مصيبت!
اين چنين زندگي زينب كبرا(سلام الله علیها) در كوفه ادامه داشت تا آنكه
شمشير زهرآلود
ابن ملجم فرق مولاي متقيان علي بن ابيطالب(سلام الله علیه) را شكافت.
شهادت پدر و
جدايي از او براي دخترش بسيار سخت و گران بود، چرا كه پس از وفات جدش و
شهادت مادرش، دل به پدر بسته بود و سايه مهر پدر آرامشبخش روح و جان
داغدار او بود اما حال بايد داغ دوري از پدر را بر ديگر دردهاي خود بيفزايد
و شاهد بيوفاييهاي مردم و توطئههاي حساب شده دشمناني چون معاويه عليه
برادرش حسن بنعلي(سلام الله علیه) باشد. پس از آنكه شاهد قرارداد مظلومانه
صلح امام حسن
مجتبي(سلام الله علیه) با معاويه شد، به همراه برادران و خانوادهاش به
مدينه بازگشت.
بانوي خردمند بنيهاشم به خوبي آگاه بود مردم چگونه امام معصومي چون امام
مجتبي(سلام الله علیه) را فداي آمال و آرزوهاي شيطاني خود كردند. او در
رنجهاي برادر
سهيم بود و شاهد خون جگر خوردن برادر و شهادت مظلومانه او، حتي اهانت به
جنازه آن عزيز و از اين همه درد چه داغ عظيمي بر سينه سوختهاش نهاده شد.
پيامرسان كربلا
روشنترين و باشكوهترين دوران زندگاني حضرت زينب(سلام الله علیها) را
ميتوان دوراني
دانست كه در كنار سرور شهيدان، عشق و شهادت را همراهي ميكرد. اگر چه
تاريخ زندگي ايشان را از تولد تا آغاز حركت امام حسين(سلام الله علیه) به
سوي كربلا
ميتوان به صورت پراكنده در تاريخ يافت، اما نقاط مبهم و ناگفتهاي باقي
است، گرچه سالهاي آخر زندگي آن بزرگبانو، يعني از زماني كه حركت خود را
با امام حسين(سلام الله علیه) آغاز كرد، روشن و با عظمت در تاريخ ماندگار
شده است. زينب(سلام الله علیها)سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي
مصيبتزده
در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد در
رفتار او بجوييم.
حضرت زينب(س) تاريخگوي نهضت سيدالشهدا است.
عقيله بنيهاشم با تاريخ كربلا در حركت است و تمام حوادث و رخدادها با
زينب كبرا ارتباط دارد. بر اين اساس ميتوان گفت تاريخ كربلا همان گونه كه
بخش عظيمي از تاريخ زندگي امام حسين(سلام الله علیه) را در بر دارد، بخش
باشكوهي از
تاريخ زندگاني اين اسوه صبر را نيز تشكيل ميدهد. از اينرو نميتوان زندگي
حضرت زينب(سلام الله علیها) را بدون واقعه سترگ كربلا و جداي از آن بررسي
كرد؛ گرچه فقط
به گوشههايي از واقعه سال 61ه••• .ق كه در ارتباط با فعاليتهاي سياسي و
اجتماعي حضرت زينب(سلام الله علیها) است اشاره ميشود.
الگوي شكيبايي
تاريخ، زني صبورتر از حضرت زينب نديده است. در واقعه كربلا پسرانش در
برابر ديدگان او سر بريده شدند اما شيون نكرد. پس از آن ناظر بود در چند
ساعت پيشوايش امام حسين(سلام الله علیه) و برادران و پسران برادرانش به
شهادت رسيدند و
باز بردباري پيشه كرد. زينب(س) سمبل زني شجاع، مدبر و لايق رهبري گروهي
مصيبتزده در اوضاع و شرايطي بسيار سخت و بحراني بود. مديريت بحران را بايد
در رفتار او بجوييم. گرچه او نيز به ظاهر اسير و بسته به زنجير بود و
مصيبتها و ناملايمات، بدن او را فرسوده كرده بود اما در همان حالت چنان
اسرا را رهبري ميكرد و چنان صبري سترگ و عظيم داشت كه براي هيچ كدام از
افراد بشر رسيدن به اين حد صبر ممكن نيست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.
وقتي بانگ رحيل و كوچ در يازدهم محرم سال 61 از وادي كربلا سر داده شد و
براي آزردن دل اسرا آنان را بر اجساد كسانشان گذر دادند، امام
زين العابدين(ع)
نگاهي حزين بر پيكر قطعه قطعه پدر بزرگوارشان انداخت. اين نگاه از ديد
ريزبين حضرت زينب پنهان نماند و خطاب به امام زمان خود فرمود:
«آنچه ميبيني تو را غمين نكند. به خدا سوگند كه اين حادثه از زمان
رسول خدا تا جد و پدر و عمويت نيز اتفاق افتاده بود. حال آنكه خداوند عهدي
از گروهي از امت ستانده كه فراعنه خاك آنها را نميشناسند، ولي نزد اهل
آسمان آشنايند؛ كه اين اعضاي پاره پاره و تكه تكه و اين اجساد به خون تپيده
را جمع و دفن كنند. در اين بيابان پرچمي براي مزار پدرت (سرور شهيدان) نصب
ميكنند كه هيچ گاه نشان قبرش ناپديد نشده و در اثر گذشت زمان مَنِش او گم
نشود. سران كفر و گمراهان بر نابودي مزار او بكوشند اما هيچ اثر نكند جز
اينكه اثر او ظاهرتر و كار او نمايانتر شود.»
خطبه توفنده
كاروان اسراي اهل بيت پس از تحمل رنجهاي بسيار در حالي وارد كوفه شدند
كه شهر براي پيروزي يزيد آذين بسته شده بود. كاروانيان و به ويژه حضرت
زينب وقتي كوفه را با آن منظره ديدند، دردشان افزون شد، چرا كه كوفه شهري
آشنا نزد آنان بود. روزگاري سفير كربلا به عنوان بانوي مجلله به همراه پدر و
خانواده خود در كمال عزت وارد آن شهر شده بود و زنان كوفه ريزهخوار سفره
علم و معرفت او بودند. با وجود كوهي از غم، حضرت زينب پرده سكوت و اشك را
در هم ندريد زيرا سياستمداري با درايت بود و اوضاع را تحت نظر داشت و
ميخواست با همه ناراحتي و دشواري اوضاع، اداي رسالت كند و پيام خون شهيدان
را به گوش مردم برساند، و ماهيت رژيم خيانتكار يزيد را آشكار سازد.
علاوه بر آن با بيان فجايع دلخراشي كه كارگزاران يزيد بر خاندان نبي
اكرم(ص) روا داشتند، مردم را به شورش و قيام عليه آنان فرا خواند.
حضرت زينب به مردم اشاره كرد ساكت باشند. نفسها در سينه حبس شد و
زنگها از صدا افتاد. سپس زينب(سلام الله علیها) به نيكويي به حمد و ثناي
پروردگار
پرداخت. چون به نام مبارك پيامبر اكرم(ص) رسيد، بر او به نيكويي درود
فرستاد و اين شروع شكوهمند خطبه ايشان بود كه با صداي گيرا و سخن راستين
خود توجه همگان را به خويش جلب كرد، سپس با شجاعت و شهامت تازيانه شماتت و
ملامت را به دست گرفت و به ياد مردم كوفه آورد كه عهد خود را شكستند چرا كه
آنان مردماني با صفات زشتِ خدعه و تزوير، بيايماني و چاپلوسي هستند.
حضرت در ادامه پس از رسوا كردن كوفيان اشاره به زيانهايي كردند كه
آنها از
عبيداللّه:
حمد خداي را كه شما را رسوا كرد و مردانتان را كشت و دروغتان را
آشكار ساخت.
زينب(سلام الله علیها):
حمد خداي را كه ما را به پيامبرش كرامت بخشيد و از آلودگيها پاك
گردانيد،
پسر زياد رسوا نميشود مگر فاسق و دروغ نميگويد مگر فاجر و آن چيزي
است كه
ما از آن به دوريم.
ابنزياد:
كار خدا را با برادرت چگونه ديدي؟
زينب(سلام الله علیها):
از خداوند در باره برادرم جز نيكويي و احسان نديدم.
او و يارانش افرادي بودند كه خداوند براي آنها شهادت را مقرر فرمود و
آنها با اختيار خود
به سوي جايگاه تعيينشده خود رفتند اي زاده مرجانه، مادرت به عزايت
بنشيند.
كشتن سبط پيامبر(ص) نصيبشان شده است و آنان را از عذاب خدا بيم دادند و
فرمودند:
«آوخ! كه بد توشهاي براي خويش گرد آورديد و چه بد باري را براي روز
رستاخيزتان بر دوش خويش نهاديد. حسرت و سرنگوني بر شما باد! تلاشتان به
نوميدي گراييد و دستهاتان بريده شد. سوداگريتان به زيان انجاميد و به خشم
خدا گرفتار آمديد و مُهر خواري و بيچارگي بر پيشانيتان زده شد.»
در ادامه سفير كربلا تمام مسئوليت حوادثي را كه رخ داده بود، بر دوش
آنها افكند تا بر گردن سران و فرماندهان و امثال آنان نيفكنند و از
سهلانگاريشان در دنيا و آخرت ترساندشان؛ زيرا در دنيا ننگي بود كه هيچ
گاه از دامانشان زدوده نميشد و در آخرت، غضب الهي بود.
حضرت زينب(س) چنين صريح با مردم كوفه در بازار سخن گفتند كه اشك از
ديدگان آنان جاري شد چرا كه بانوي فرزانه بنيهاشم سخني جز حق نگفتند،
كوفيان با حق ناآشنا نبودند، ولي از ياري كردنش دست باز داشته بودند،
همانند انصار و مهاجراني كه فاطمه صديقه(س) با صداي پرطنين و صاعقهوار
خويش خطابشان كرد؛ همين گونه بود آهنگ صداي امام علي بنابيطالب(ع) در
آخرين سخنرانيهايش براي مردم كوفه.
اين يكي از مهمترين درسهايي است كه مبلّغان قيام حسيني بايد از حضرت
زينب(س) بياموزند كه به طمع دنيا يا ترس از حاكمان، با باطل سازش نكنند.
خطابه ايشان در بر دارنده عوامل رواني و برخوردار از عاطفهاي جوشنده و
توفنده بود تا آگاهيبخشي معنوي و ابراز دوستي صادقانه با رهبران راستين و
دعوت صريح آنها و دادن مسئوليت مستقيم به شنونده و مخاطب باشند.
زن امروز بايد به پيروي از سفير كربلا آنگاه كه ميخواهد مقاصد سياسي
اجتماعي خود را ميان گروهها و احزاب مختلف مطرح سازد، صداقت را پيشه خود
سازد و چون زينب كبرا شجاعانه به همه جنبههاي مختلف مقاصد خود بپردازد و
تنها به يك يا چند جنبه از خط مشي خود بسنده نكند و از ساير جنبهها غافل
نشود. در تمام اين خطبه غرّا روي سخن آن بزرگبانو با مردم است و خود را
مستقيم با ابنزياد و يزيد طاغي روبهرو نساخت. تمام گفتار آن حضرت پيرامون
مسئوليت مردم در برابر اعمالشان است. اين گونه سخن گفتن، بيانگر
جامعهشناسي و مردمشناسي بزرگبانوي كربلاست. زن امروز بايد جامعهشناسي
را از بانوي سياستمدار صحراي كربلا بياموزد و بداند چگونه با هر گروه و
حزبي سخن بگويد و آنها را مخاطب قرار دهد.
ياري جستن از پروردگار
بدين گونه زينب كبرا دختر رشيد علي(سلام الله علیهما) بدون اينكه هراسي به
دل راه
دهد با سخنان كوبنده و شكنندهاش ابنزياد را در برابر ديدگان مردمي كه به
قصد قدرتنمايي خود در آن مجلس جمع كرده بود، مفتضح و رسوا ساخت.
ابنزياد تصور ميكرد دختر علی بنابيطالب(سلام الله علیهما) با ترس
وارد مجلس ميشود
و عذر تقصير ميخواهد، به جرم خطبهاي كه در بازار كوفه ايراد كرده
بود،
اما مجلس شاهد ورود بانويي شد كه كمترين اعتنايي به شكوه ظاهري آن
نكرد.
حضرت در برخورد خود با ابنزياد نشان داد مؤمن ـ هر چند در اسارت باشد ـ
هيچ گاه در برابر دشمن ـ هر چند قوي و قدرتمند ـ سر ذلت فرو نخواهد آورد.
چه چيز سبب شد زينب كبرا در عين روبهرو شدن با آن همه مصايب در پاسخ
ابنزياد كه سؤال كرد «كار خدا را با اهل بيت خود چگونه يافتي؟» فرمود:
«مشكلات، مصيبتها و سختيهايي كه در راه خدا ديدم، همه برايم زيبا بود.»؟
آيا به راستي كشته شدن عزيزاني چون برادر، فرزند، برادرزاده و ... براي يك
زن زيباست؟! آيا آتشسوزي خيمهها، غارت آنها، سرگرداني كودكان و پريشاني
زنان و اسيري آنان و گردانيدن اهل بيت در كوي و برزن زيباست؟ چگونه ممكن
است اين همه سختي و مصيبت زيبا باشد؟ فقط يكي از اين مصايب و سختيها
ميتواند انسان پر مدعاي مدرن قرن بيست و يكم را از پا در آورد تا به زمين و
زمان ناسزا گويد و همه عرشيان و فرشيان را مقصر بداند و همه عالم را
بازخواست كند كه چرا دچار چنين مصيبتي شده است! چه چيز سبب شد زينب
كبرا(سلام الله علیها)همه مصايب و سختيها را زيبا ببيند؟! زيبا ديدن چگونه
قابل توجيه است؟
خداشناس حقيقي بنيهاشم خود را بنده حق ميديد و سربلندي خود را در گرو
انجام وظيفه الهي خود ميدانست. در مسير عمل به وظيفه، شهادت انسان كاملي
چون حسين بن علي(سلام الله علیهما) و ياران فداكارش و اسارت اهل بيتش و
همه ناگواريها،
گوارا و شيرين و زيباست. اين جهانبيني مؤمن است كه هر آنچه از سوي خدا به
او ميرسد، همه را خير و زيبا ميبيند زيرا كه خداوند براي بندگانش جز خير
نميخواهد و اين نگرشي توحيدي و زيبا به تمام پديدههاي جهان هستي است و به
قول خواجه حافظ شيرازي:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن
وفا كنيم و ملالت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري است رنجيدن
همه شكوه و عظمت و سربلندي بزرگبانوي خردمند بنيهاشم در برابر قدرت
ابنزياد، از توان ايمان به خدا و آرامش سرچشمه گرفت. اين همه اطمينان و
بيهراسي را حضرت زينب از زنده نگاه داشتن ياد خدا در قلبش به دست آورد.
آدمي بايد بداند با ياد و ذكر خدا هيچ گاه به بنبست نميرسد و شكست
نميپذيرد. چنان كه امام حسين(سلام الله علیه) به بنبست نرسيد و ذلت بيعت
با يزيد را
نپذيرفت و با تسخير دلهاي مؤمنان پيروز شد و عاشورا بزرگترين جاذبه
دلهاي باايمان شد. حضرت زينب(سلام الله علیها)ادامهدهنده راه حسين بن
علي(سلام الله علیهما) و شاگرد
مكتب ايشان بود و با سخنان خود به شوكت و عظمت نهضت خونين كربلا افزود.
عبيداللّه گمان ميكرد دختر علي بن ابي طالب(سلام الله علیهما) در
جواب او خواهد ماند
و به خدا شِكْوه ميبرد اما ديد هر بار نهيب او كوبندهتر و حملاتش شديدتر
شد و چنان بناي خروشيدن را گرفت كه هول و هراس بر دل او و تمامي
كارگزارانش افكند و در همه حال سعي داشت بُعد سياسي و حماسي اسارتش را بر
هر چيز چيره گرداند تا روح حماسي حركتش هر چيزي را تحت تأثير قرار دهد و به
عنوان چشمه جوشاني در بستر تاريخ بخروشد و زلال شجاعت و مبارزه و شور و
حماسه را به كام خشكيده مردگان تاريخ بريزد و آرايش و زينت هر قيام و جنبشي
باشد.
جنبشي بر ضد يزيديان
عبيداللّه در زير ضربات و حملات كوبنده كلام آتشين عقيله بنيهاشم
چنان درمانده شد كه اقامت آنان را حتي براي يك روز در كوفه، خطري بزرگ براي
حكومت خود دانست، بنابراين نامهاي به يزيد نوشت و چگونگي ماجراي شهادت
امام حسين(سلام الله علیه) و يارانش و نيز اسارت زنان را گزارش داد و از او
خواست كه در
مورد اسرا تصميم بگيرد. يزيد در پاسخ فرمان داد كاروان اسرا با سرهاي شهدا
به شام روانه شوند.
روز اوّل ماه صفر سال 61 دمشق غرق در شادماني، خود را پذيراي ورود
خارجيان و كافران (بنا به تبليغ رسانههاي حكومتي بنياميه) كرد! كاروان
اسراي اهل بيت عصمت و طهارت پس از گرداندن در شهرِ آذين بسته شده دمشق ـ به
مناسبت پيروزي يزيد ـ به زنداني برده شد. پس از چندي يزيد به شكرانه
پيروزي بر حسين بن علي(سلام الله علیه) مجلسي باشكوه آراست و از بزرگان
شام و ديگر مناطق
دعوت كرد و زينتبخش محفل خود را سرهاي بريده شهداي كربلا قرار داد! در
چنين حالي پذيراي اسراي خاندان نبي گرامي اسلام شد. به محض ورود حضرت
زينب(سلام الله علیها) به مجلس و ديدن سر برادر بزرگوارشان(سلام الله علیه)
با صداي حزين دادِ سخن داد:
«اي حسين! اي حبيب خدا، اي فرزند مكه و منا، اي پسر فاطمه زهرا، اي
دخترزاده مصطفي ...» ناله سفير كربلا چنان دلها را دگرگون كرد كه مجلس طرب
و شادي را مبدل به مجلس غم و سوگواري نمود!
يزيد شروع به سخن كرد و با سخنان كفرآلود و خوفانگيز خود مقدسات اسلام
را بيشرمانه انكار كرد و كشتن حسين(سلام الله علیه) و
اين همه اطمينان و بيهراسي را حضرت زينب(سلام الله علیها) از زنده نگاه
داشتن ياد خدا
در قلبش به دست آورد.
آدمي بايد بداند با ياد و ذكر خدا هيچ گاه به بنبست نميرسد و شكست
نميپذيرد.
يارانش را به انتقام كشتههاي كفار قريش در جنگ بدر قلمداد كرد. در آن
جوّ رعبآور، يزيد به ياوهسراييهاي خود ادامه داد و قصد آن را داشت كه به
كلي پرونده خاندان پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اسلام ناب و خالص را
پايان يافته اعلام كند
و ارزشهاي دوران جاهلي را گستاخانه زنده نمايد!
در آن فضاي مرگبار و بهتانگيز حاكم بر مجلس، شيرزني اسير در بند از
گوشه مجلس دادِ سخن داد و اجازه نداد يزيد مقصود خود را عملي سازد و
ارزشهاي دوران جاهلي را بار ديگر زنده سازد. او بيان كرد:
«ستايش پروردگار جهانيان و درود بر جدم سرور پيامبران، قول خدا راست در
آمد كه فرمود: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤوا السُّوءَ أَن
كَذَّبوُا بِآياتِ اللّهِ وَ كانوُا بِها يَسْتَهْزِئونَ ...».
سپس با تمسخر سلطنت و قدرت دروغين طاغوت، سرش را به سنگ كوفت و با بيان
قدرت پايانناپذير الهي، قدرت مادي يزيد را كوچك شمرد و فرمود:
«يزيد! راستي تو بر اين باوري اكنون كه عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ
كردهاي و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو ميگرداني و بر ما چيره
شدهاي، ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بيمقدار هستيم؟ خيال ميكني چون
پيروز شدي، نظر كرده خدايي و ما كه مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد
در دماغ انداختهاي و با غرور به اطراف خود مينگري و شادمان مشت بر سينه
ميكوبي و خرسندي كه چرخ دنيا بر مراد تو ميگردد و كارها مطابق خواست تو
نظام ميگيرد و حكومتي كه سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي
آهستهتر! چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان. آيا فراموش كردهاي كه
خداوند ميفرمايد: «و لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَروا أنَّما نُمْلي
لَهُمْ خَيْرٌ لاِءَنفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادوا إِثْما
...»
آغاز خطبه، هجومهايي پي در پي است و هيچ ملاحظه اي در آن با طاغوت
ديده نميشود. هر چه هست زبوني سلطنت و ريشخند كردن شكوه ظاهري آن و
يادآوري عظمت خداي بلندمرتبه است و اينكه ملاك نزديكي به خدا، رسيدن به
حطام دنيا و چيزي از متاع فرسوده آن نيست.
آنگاه بزرگبانوي اسلام، يكي از گناهان بزرگ يزيد را به خاطرش آورد و
آن گناه عظيم، گرداندن دختركان نبي گرامي اسلام(صلی الله علیه واله و سلم)
در كوچه و خيابانها بود
و به او سركوفت زد: تو فرزند «طلقاء» ـ آزادشدگان ـ هستي و پيامبر پدران
تو را پس از فتح مكه، زماني كه بر آنان چيرگي آورده بود، مورد بخشش قرار
داد، آيا اين عدالت است كه دختران پيامبر از دهها كوي و برزن عبور داده
شوند، در حالي كه هيچ حامي و پشتيبان نداشتند؟!
مفسر آگاه قرآن
به اين ترتيب حضرت زينب(سلام الله علیها) پس از آنكه پرده قدرتِ گذرايي
را كه جلو چشم
يزيد را گرفته بود و بدان مينازيد از مقابل چشمش كنار زد، او را سخت كوفت
و در برابر ديدگان فرماندهان و عُمّالش رسوا كرد؛ همچنين نشان داد يزيد با
اسلامي كه به نامش بر تخت حكومت تكيه زده، هيچ همگوني ندارد، چرا كه هنوز
كينه پيروزي اسلام بر كفر در روز بدر را در دل دارد.
در ادامه با آنچه در كلام آتشين دختر حيدر كرار در دربار يزدي شاهد
هستيم آن است كه: سفير كربلا براي اينكه به يزيد پاسخ عقلاني كوبنده دهد،
با تمسك به آيات شريف قرآن جوابي مناسب داد. انتخاب آيات، نشانگر حضور ذهن و
آرامش خاطر و تسلط كامل ايشان بر قرآن كريم است.
رويكردها و آموزههاي مبارزه زينبي
قيام امام حسين(سلام الله علیه) آغاز مبارزه و شكلگيري آن است اما
ادامه مبارزه و
هدايت آن در مسير واقعياش حاصل اسارت حضرت زينب(س) است. بديهي است ادامه
مبارزه با حفظ ماهيت آن، كاري بس دشوار بود از اينرو سفير كربلا سعي داشت
مبارزهاش را بر اصولي تغييرناپذير (كه از مباني قرآن و سنت نبوي مايه
ميگرفت) پايهريزي كند. مهمترين اصولي كه از كلام آتشين زاده حيدر كرار
در كاخ يزيد برداشت ميشود، عبارت است از:
1ـ شكست دشمن: زينب كبرا(سلام الله علیها) بر اساس منطق قرآن
ددمنشيهاي يزيد را در
باب به شهادت رساندن امام حسين(سلام الله علیه) و اسارت اهل بيتش را پيروزي
يزيد ندانست
بلكه آن را مهلتي دانست تا يزيد بر گناهانش بيفزايد.
2ـ افشاي ماهيت دشمن: عقيله بنيهاشم پيشينه خانوادگي يزيد را در جمع
سران و بزرگان محفلش آشكار ساخت و يادآور شد خاندان يزيد يا آلسفيان هيچ
گاه با اسلام و پيامبر رابطه خوبي نداشتهاند، در ادامه ثابت كرد جنگ يزيد
با برادرش، جنگ قومي و يا ملي و يا حتي رقابت براي رسيدن به قدرت نبود بلكه
جنگ كفر و ايمان و جنگ غرور جاهليت با تمامي ارزشهاي اسلامي است.
3ـ مرگ در راه مبارزه، نابودي نيست: بزرگبانوي خردمند بنيهاشم ضمن
زبون كردن يزيد، با بيان شجره ناپاك خانوادگياش، به ارزيابي قيام خونين
كربلا پرداخت و روح شهادتطلبي را خاستگاه حركت و قيام اسلامي قرار داد و
آن را به عنوان رمز پيروزي و بقا و ثبات حكومت اسلامي در طول تاريخ قلمداد
كرد.
4ـ قدرت دشمن را پوشالي دانستن: زينب(سلام الله علیها) در ادامه نطق
آتشين خود، يكي
يزيد! راستي تو بر اين باوري اكنون كه عرصه آسمان و زمين را بر ما تنگ
كردهاي
و ما را به عنوان اسير اين سو و آن سو ميگرداني و بر ما چيره شدهاي،
ما نزد خدا هم اين گونه خوار و بيمقدار هستيم؟ خيال ميكني چون پيروز
شدي،
نظر كرده خدايي و ما كه مغلوب، خوار درگاه او؟ به همين خاطر باد در
دماغ انداختهاي
و با غرور به اطراف خود مينگري و شادمان مشت بر سينه ميكوبي
و خرسندي كه چرخ دنيا بر مراد تو ميگردد و كارها مطابق خواست تو نظام
ميگيرد
و حكومتي كه سزاوار ما بوده، بر تو هموار گشته است؟ اما لختي آهستهتر!
چنين از روي ناداني سرود پيروزي مخوان.
ديگر از اصول مبارزه را ترسيم كرد و آن توخالي و پوچ دانستن قدرت بود.
زور و قدرت، آب حيات هر ستمگري است و هر ستمكاري، زماني كه احساس قدرتمندي
ميكند، شادمان است و دوست دارد همه او را ستايش كنند. يزيد نيز خود را در
اوج پيروزي ميديد و مست باده قدرت بود اما زينب كبرا(سلام الله علیها) با
مطرح كردن
پوشالي بودن قدرت او تمامي شيريني پيروزي را در كامش مبدل به تلخي زهر كرد.
5ـ ترس و اضطراب به خود راه ندادن: دختر حيدر كرار(سلام الله علیهما)
در حالي كه
ريسمان بر گردن داشت و در كاخ مجلل و باشكوه يزيد، حكمران شام قرار گرفته
بود، بدون هيچ ترس و اضطرابي دادِ سخن داد، چون با ايمان قلبي كه داشت،
دشمن به همان اندازه در نظرش كوچك و بيارزش بود كه خداوند در ديده و جانش
بزرگ و عظيم. بنابراين بدون هيچ ترس و واهمهاي نطق آتشين خود را در برابر
تمامي انسانهاي به ظاهر بزرگ و قدرتمند شام بر زبان جاري كرد.
6ـ جاودانگي آثار مبارزه: با اطمينان كامل به آينده درخشان قيام برادرش
و آگاهي به آثار جاويدان و فراگير آن در تاريخ، خطاب به يزيد فرمود:
«اي يزيد! هر چه ميتواني در راه دشمني ما مكر و حيله و نقشه طرح كن و
كوشش به خرج بده! به خدا سوگند! نميتواني نام ما را از خاطرهها و صفحه
تاريخ محو نمايي!...»
زينب كبرا(سلام الله علیها) براساس اعتقاد عميق خود به قرآن به خوبي
ميدانست تمامي
نقشهها و توطئههاي يزيد بر باد است و آنچه در آينده تاريخ ميدرخشد، آثار
قيام خونين برادرش است.
7ـ هدفداري: در پايان خطبه آتشين، زينب كبرا فرمود:
«اكنون حمد ميكنم خداي را كه آغاز كار ما را به سعادت و مغفرت قرار
داد و پايان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال ميخواهيم كه
ثواب و رحمت خويش را بر شهيدان ما تكميل فرمايد و اجر و مزد آنان را افزون
سازد و جانشيني ما را از آنها نيكو مقرر فرمايد، زيرا او خداوند بخشنده و
مهربان است و او پناهگاه ما است و ما را كافي است و او نيكو وكيلي است.»
حضرت هدف از آفرينش بشر را به معرفت حق رسيدن و در جوار رحمت او آرميدن
ميداند و معتقد است وقتي بندهاي به خدا پيوست و در هيچ وضعي خود را از
او جدا نديد، آنگاه تلخي و شيريني، مرگ و حيات همه و همه در نظرش يكسان
است.
رسوايي طاغوت
خطبه كوبنده سفير كربلا چنان اوضاع مجلس آراسته يزيد و او را آشفته كرد
كه يزيد دچار سردرگمي شد و ترسيد با افشاگريهاي دختر علي
بنابيطالب(سلام الله علیه)
پايه هاي حكومتش دچار تزلزل شود. ترس زماني بيشتر شد كه حضرت زينب(سلام
الله علیها) در
مسجد شام هنگامي كه امام سجاد(سلام الله علیه) مشغول ايراد خطبه افشاگرانه
خود بود، با
فريادهاي رسا آن امام را ياري كرد. يزيد كه بيم داشت مبادا قشر عمومي جامعه
كه از حقايق كارهاي او و خاندانش بياطلاع بودند، متوجه شوند و سر به شورش
و قيام بردارند، براي اينكه خود را از چنين خطر بزرگي وا رهاند، راهي جز
دلجويي و عذرخواهي از اسيران نديد تا بدين وسيله جوّ شام را آرام كند و
پرده بر اعمال نادرست خود بكشد.
از روي تملق و چاپلوسي به عذرخواهي و پوزش متوسل شد تا شايد بدين وسيله
راه نجاتي يابد و خود را از وضع خطرناكي كه در آن قرار گرفته بود رها
سازد. بنابراين پس از آنكه گناه قتل امام حسين(سلام الله علیه) را به گردن
پسر مرجانه
انداخت، اهل بيت را مورد نوازش قرار داد و از آنها خواست اگر تمايل دارند
در شام نزد او بمانند و اگر نميخواهند به مدينه بازگردند.
از آنجا كه بانوي شجاع اسلام قصد داشت بيشتر با مردم سخن بگويد و آنها
را در جريان فاجعه دردناك صحراي كربلا قرار دهد و از اين ره نهضت خونين
برادر را به بهترين شيوه معرفي كند، فرمود: «پيش از هر چيز بايد براي
كشتگان خود سوگواري كنيم»
يزيد به خوبي از منظور سفير كربلا آگاه بود، ولي در وضعي قرار داشت كه
نميتوانست پاسخ منفي دهد. از اينرو دستور داد سه روز براي كشتگان كربلا
عزاداري كنند. زينب كبرا(سلام الله علیها) به رغم خستگي زياد مصمم بود در
هر فرصتي
جنايتهاي يزيد را بدون ملاحظه شماره كند و بر رسوايي او بيفزايد.
روانه كردن كاروان به مدينه
پس از برپايي مراسم سوگواري شهداي كربلا در شام، چنان از اعتبار و نفوذ
يزيد ميان مردم كاسته شد كه مصلحت نديد كاروان اسراي كربلا در شام بماند،
بنابراين اسباب سفرشان را فراهم كرد و آنان را راهي مدينه كرد.
مردم مدينه بر خلاف مردم شام و كوفه، در كسوت عزا به استقبال كاروان
اهل بيت(سلام الله علیهم)آمدند. با ديدن آنها صداي گريه و شيون فضاي شهر را
پر كرد. سفير
كربلا در آغاز ورود به مدينه و با ديدن مرقد جدش رسول اكرم(صلی الله علیه و
اله و سلم) بار ديگر
دادِ سخن داد و فرمود:
«اي مدينه پيامبر! چه شد آن روزي كه ما به صورت دستهجمعي با شادي و
خوشحالي خارج ميشديم اما امروز در اثر حوادث روزگار، مردان و فرزندان و
جوانان خود را از دست دادهايم و با غم و اندوه وارد ميشويم ...»
هدف از عزاداري
پس از ورود به مدينه، حضرت زينب آرام ننشست و براي مردم (كه به قصد
ديدارشان ميآمدند) در لواي عزاداري، تبليغات
زن معاصر براي رهايي از اسارت فرهنگ غرب، راهي ندارد
جز آنكه زينب(سلام الله علیها) را به عنوان الگو و سرمشق زندگي خود
برگزيند.
گستردهاي عليه دستگاه ستمگري يزيد را آغاز كرد. حضرت دو هدف عمده را
از برگزاري مراسم سوگواري براي امام حسين دنبال ميكرد:
1ـ ماهيت اهريمني يزيد را افشا ميكرد؛
2ـ مردم را به خاطر عدم ياري امامشان سرزنش مينمود!
سرانجام اهداف سفير كربلا به بار نشست و نفرت و انزجار عمومي چنان بالا
گرفت كه عموما به طور علني و آشكار يزيد و كارگزارانش را لعنت ميكردند.
جوانان كه آتش انتقام، درونشان شعلهور شده بود، همگان و خود را به دليل
عدم ياري امام سرزنش ميكردند و تنها راه جبران را انتقامجويي ميدانستند.
تبعيد
فرماندار مدينه (عمرو بن سعيد) شهر را در آستانه شورش ديد و عامل اصلي
جنبش را دختر علي بنابيطالب(سلام الله علیه)دانست، از اينرو هيئتي نزد
او فرستاد تا
از تحريك مردم دست بكشد. اما حضرت زينب(سلام الله علیها) كجا و سكوت و
بياعتنايي كجا؟!
با خاموشي و سكوت وداع كرده بود و يك دنيا فرياد شده بود؛ فريادي به بلندي
تاريخ در همه اعصار؛ نه فريادي كه از گلوي يك زن زنداني در خانه بيرون آيد.
عمرو بنسعيد زماني كه ديد هشدارهايش در مورد سكوت كارگر نيست، به يزيد
نامهاي نوشت و از او كسب تكليف كرد. يزيد فرمان داد كه زينب از مدينه خارج
شود.
حضرت زينب(سلام الله علیها) عزم خود را بر خروج از مدينه جزم كرده و با
آن ديار وداع
گفت. براي اداي رسالت و معرفي نهضت خونين برادر از شهري به شهري ميرفت. هر
جا كه پا ميگذاشت، آتش انقلاب و شورش را عليه دستگاه بنياميه شعله ور
ميكرد، بدين سبب هيچ كجا براي او جاي ماندن نبود، چرا كه به دستور خليفه
بايد شهرها را يكي پس از ديگري ترك ميكرد. تا اينكه سرانجام در ديار غربت
جان به جان آفرين تسليم كرد.
راز اسارت اهل بيت(سلام الله علیهم)
اينجاست كه رازي نهفته آشكار ميشود كه چرا سيدالشهدا بانوي بانوان و
زنان و كودكان را همراه خويش به صحراي كربلا برد، با آنكه خود به سرانجام
سفر آگاه بود و اهل كوفه را خوب ميشناخت.
اسارت بانوان، فاجعه كربلا و جنايات بنياميه و فداكاري امام حسين(سلام
الله علیه)
را از پس پرده بيرون آورد. اگر اسارت آنها نبود، دشمنان آل محمد(صلی الله
علیه و اله و سلم) پردهاي
بر جنايات كربلا ميكشيدند و نميگذاشتند كسي از آن آگاه شود، يا كساني را
كه اطلاع داشتند، زبانشان را به وسيله پول يا زور ميبستند و جنايات
هولناك خود و فداكاري و شجاعت عظيم اهل بيت را از صفحات تاريخ پاك ميكردند
اما حضرت زينب(سلام الله علیها) بايد در كربلا باشد، فداكاري برادر و
جنايتكاري بني اميه
را ببيند، سپس اسير شود تا اين حقيقت بزرگ محو نشود.