به گزارش «شیعه نیوز»، دکتر محمد مهدی مظاهری در یادداشتی نوشت: اخیرا فهرستی از تاثیرگذارترین رسانه ها و شبکه های خبری جهان منتشر شده که در آن رسانه هایی حتی از کشورهایی مانند هند و پاکستان دیده می شد و جای ایران همچنان خالی بود. این البته درست است که تمامی این رسانه های تاثیر گذار فارغ از وابستگی جغرافیاییشان در ذیل تمدن و فرهنگ غرب و انگاره ها و ایستارهای آن سامان طبقه بندی می شوند. اما تصور اینکه ایران در حوزه رسانه ای وارد یک بازی از پیش باخته شده است نیز چندان قرین صحت نیست.
شنیدن این جمله از زبان گردشگران خارجی که ایران کاملا متفاوت با آن چیزی است که قبل از سفر به این کشور گمان می کردیم، به یک کلیشه معمول در صحبت با این مسافران تبدیل شده است. این جمله اگرچه توسط گزارشگران رسانه های مختلف ایرانی با اشتیاق و در خوانش های گوناگون، ثبت و ضبط می شود، اما در واقع نه سبب افتخار بلکه سند انفعال و بی توجهی به بازنمایی رسانه ای ایران در سطح جهانی است.
از بین همه انواع هژمونی که غرب و به ویژه آمریکا طی قرن های گذشته بر جهان تحمیل کرده اند، زیرکانه، مفید، ناپیدا، قدرتمند و همچنان پایدارترین نوع آن هژمونی رسانه ای و انحصار مدیریت بازنمایی جهانی است. ملت ایران طی سالیان گذشته در مسیر جنبش های تاریخی خود قدم های مهمی برای شکستن انواع انحصار غربیان برداشته است. از شکستن انحصار مدیریت نفت گرفته تا شکل دادن به نوعی از دموکراسی بومی علی رغم همه تلاش های غرب برای نابودی آن تا دستیابی به دانش و فناوری هسته ای. در این میان یا انحصار رسانه ای غرب آن قدر مستحکم است که امیدی برای رسوخ در آن نیست و یا ما نسبت به این انحصار هژمونیک بی تفاوت و در شکستنش کاهل بوده ایم.
اخیرا فهرستی از تاثیرگذارترین رسانه ها و شبکه های خبری جهان منتشر شده که در آن رسانه هایی حتی از کشورهایی مانند هند و پاکستان دیده می شد و جای ایران همچنان خالی بود. این البته درست است که تمامی این رسانه های تاثیر گذار فارغ از وابستگی جغرافیاییشان در ذیل تمدن و فرهنگ غرب و انگاره ها و ایستارهای آن سامان طبقه بندی می شوند. اما تصور اینکه ایران در حوزه رسانه ای وارد یک بازی از پیش باخته شده است نیز چندان قرین صحت نیست.
نزدیک به دو سال است که غوغای دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده برخاسته و کار تا به آنجا بالا گرفته است که حتی ترامپ سابقا منکر هم از امکان دخالت روسیه در انتخابات میان دوره ای کنگره به نفع دموکرات ها سخن می گوید. این سر و صداها البته چیزی جز یک اشک تمساح مزورانه نیست. سالیان سال است که غرب و ایالات متحده با استفاده از هژمونی خبری و رسانه ای خود با شدت و حدت و وقاحت در حال دخالت کردن در همه چیز همه کشورهای جهان به ویژه فرایندهای سیاسی و انتخابات آنها هستند. اساسا فلسفه وجودی بعضی از ابررسانه های بین المللی همین دخالت در فرایندهای داخلی سایر کشورها از طریق اثرگذاری و جهت دهی به افکار عمومی و گفتمان سازی است. حال که نسل جدید رسانه های شبکه ای امکان قرینه سازی و مقابله را برای دیگر بازیگران هم مهیا کرده این طور داد و فریادها بر آسمان است. لابد این همه سر صدا تنها به این خاطر نیست که چند اکانت وابسته به دولت روسیه در فیسبوک با انتشار اخبار و اطلاعات هدف گیری شده به سوی رای دهندگان آمریکایی توانسته اند نظر تعدادی از آنها را به سوی ترامپ جلب کنند، مسئله پیدا شدن یک امکان جدید است که با استفاده از آن برای نخستین بار طی قرن های اخیر توان تاثیرگذاری کشورهای دیگر بر افکار عمومی مردم آمریکا تهدید کننده هژمونی کنترل افکار در این کشور شده است. این حقیقت که فناوری نسل سوم رسانه می تواند بالاخره رخنه ای در توان افکارسازی آمریکا ایجاد کند چیزی است که سیاستگذاران آمریکایی را تا این حد ترسانده است.
در این میان و با پیدا شدن این ظرفیت امروز بیش از همیشه این پرسش ها پیش چشم می آید که مرکز سیاستگذاری رسانه های نوین ایران و سامان و نظام جهت دهی به انبوه توییت ها و لایک ها و شیرهای ایرانیان کجاست؟ کدام نهادی به جای تمرکز بر تهدیدات شبکه های اجتماعی به دنبال برنامه ریزی و بهره بردن از فرصت های این شبکه هاست و تلاش می کند تا صدای یک ملت اصیل و آزاده را در این انحصار رسانه ای سهمگین به گوش دنیا برساند؟ ۶۷ درصد ایرانیان به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند و نزدیک به ۵۰ میلیون گوش هوشمند در دست ایرانیان است، این لشکر پنهان در شبکه وب و وب ۲ مشغول چه کاری هستند؟ چرا نظم و قاعده و سازمان این فوج فقط در زمان فحاشی به یک مدافع فوتبال خشن و یک مجری بد لباس ظاهر می شود؟ این جماعت هیچ سایق و انگیزه دیگری ندارند که به خاطرش بسیج شوند و سیل لایک و توییت و شیر و کامنت راه بیندازند؟ علایق مذهبی، شور میهنی و عشق به آزادی و استقلال کجاست و کی قرار است ظاهر شود و چگونه مدیریت خواهد شد؟
قرن هاست که فناوری های ابداعی جهانی با یک تاخیر نسبی وارد کشور ما می شوند و نسل پس از نسل سیاستگذاران و مدیران به این امواج وارداتی با ترس و ابهام و شگفتی و دستپاچگی نگاه می کنند. تا مدیران از مرحله انکار یک فناوری جدید (پخش ویدیوی خانگی باشد یا ماهواره یا اینترنت یا تلفن هوشمند و …) بیرون بیاییند و برای «ضابطه مند» کردنش تلاش کنند، بازی سه به هیچ به نفع سازندگان و وارد کنندگان آن فناوری تمام شده است. امروز اما هنوز بازی رسانه های اجتماعی را نباخته ایم. اگر شانس زیادی برای رقابت با غرب و رساندن پیام ملت مان به گوش دنیا و تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی از طریق رسانه های نسل های پیشتر (رسانه های مکتوب و رسانه های صوتی و تصویری) نداریم اما مزیت نسبی چشمگیری در رسانه های نوین و شبکه های اجتماعی داریم. بین دانشوران علوم اجتماعی مشهور است که شکست گفتمانی مقدمه شکست در سایر زمینه هاست. امروز فناوری رسانه های نوین با ویژگی های افزایش دسترسی، افزایش پوشش، افزایش تنوع، افزایش حساسیت، افزایش تعامل و غیره زمینه مناسبی برای یک چالش گفتمانی پیروزمندانه بین سبک زندگی ایرانی با همه سنت ها و آیین هایش در برابر گفتمان غربی ایجاد کرده است. به نظر می رسد که این نبرد گفتمانی تاثیر قاطعی بر تعیین نتیجه در عرصه منافع ملی، امنیت ملی و استقلال و آزادی کشور خواهد گذاشت. از این رو باید این بازی تازه را جدی گرفته و تمام توش و توان کشور را برای پیروزی در آن به کار ببریم.