سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

امام رضا علیه السلام و تشیع ایران

کد خبر: ۱۶۷۰۴۷
۱۰:۴۶ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۷
شیعه نیوز: بی شک ورود امام رضا علیه السلام به ایران یکی از عوامل توسعه مذهب شیعه در این کشور است. توجه ایرانیان به حفظ آثار بر جای مانده از مسیر حرکت امام در شهرها و مناطق مختلفی که محل استقرار امام علیه السلام بوده نشاندهنده علاقه خاص ایشان در میان شیعیان است.

مقاله زیر از حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان درباره ارتباط امام رضا علیه السلام با تشیع ایران و آثار برجای مانده از مسیر حرکت ایشان در شهرهای مختلف ایران می باشد:

پس از آنكه مأمون بر برادرش امین، پیروز شد، در حقیقت، حكومت عباسیان را كه در اصل تكیه بر خراسانیان داشت، بیشتر از پیش، خراسانی كرد. حكومت امین، تكیه بر عناصر عربی و خاندان عباسیان داشت، اما حكومت مأمون از این دو جهت، ضعیف بود. لذا وی سعی كرد تا پایگاه دیگری بدست آورد. برای ایجاد این پایگاه، می‌توانست حمایت مردم را كه علاقه به علویان داشتند، جذب نموده از آن ابزاری برای سركوبی قیامهایی بسازد كه بنام علویان صورت می‌گرفت. ابن خلدون فراوانی شیعیان را سبب چنین دعوتی از سوی مأمون برای ولایتعهدی امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌داند.[1] در نظر عامه مردم آمدن امام و پذیرش دعوت مأمون برای گرفتن خلافت و یا ولایتعهدی، مهر تأییدی برای مأمون بود، این یكی از اهداف مهم این اقدام بود.

امام ابتدا دعوت مأمون را نپذیرفت. بدنبال آن اصرارهای مأمون به تهدید تبدیل شد و بالاخره پس از تهدیدهای فراوان [2]امام مجبور شد تا به مرو بیاید و ولایتعهدی را بپذیرد. امام این ولایتعهدی را تحت شرائطی قبول كرد؛ مهمترین شرط آن بود كه مسئولیتی در قبال كارها نداشته باشد. از جمله امام فرمود: انی داخل فی ولایه العهد علی ان لا آمر و لاانهی ولاافتی و لااقضی و لااولی و لااعزل ولاأغیر شیئا مما هو قائم و تعفین من ذلك كله.[3] من ولایتعهدی را می‌پذیرم به شرط آنكه هیچ امر و نهی نكرده و فتوا و قضاوتی ننمایم. همچنین نقشی در عزل و نصب و تغییر وضعی كه حاكم است، نخواهم داشت و از همه اینها معاف خواهم بود. همین موضع امام سبب شد تا شورشهای علوی، همچنان برپا باشد و لذا به قول برخی این ولایتعهدی نیز در فروكش كردن شورش‌های علوی سودی نبخشید.[4]

مأمون برای اینكه امام در مسیر خود به شهرهای شیعی برخورد نكند، دستور داده بود تا او از بصره به طرف اهواز، از آنجا به فارس و بعد به خراسان آورده شود. رجاءبن ابی الضحاك، چنین دستور یافته بود که امام را جز از این طریق، از راه كوفه نیاورد.[5] در بعضی از مصادر آمده است كه امام از طریق قم، آورده شده است.[6] اما این مطلب صحیح نیست چرا كه در كتاب عیون اخبار الرضا، تصریح شده كه مأمون به رجاء نوشته بود لا تأخذ علی طریق الكوفه و قم[7] راه كوفه و قم را در پیش مگیر.

در مسیری كه امام به مرو آورده شد ارتباط امام با كسانی كه از دوستان اهل بیت ـ علیه السلام ـ بودند برقرار گردید. در نیشابور یكی از پرجمعیت‌ترین اجتماعات برای استقبال از امام برپا شد. در میان استقبال كنندگان گروهی از علمای اهل سنت همچون ابی زرعه رازی از آن حضرت خواستند تا حدیثی برای آنها نقل كند. در ینابیع الموده نقل شده كه امام چند روز در نیشابور ماند. پس از آن، هنگامی كه خواست به مرو شاهجان برود، ابو زرعه رازی، محمدبن اسلم طوسی و شمار كثیری از طلاب آنها، سر راه امام آمدند تا او را زیارت كنند، پس از آن از او خواستند تا حدیثی از آباء گرامش، نقل كند. امام دستور داد پرده را كنار زدند. مردم در حال هجوم بودند و سروصدای زیادی، آن محیط را پر كرده بود. امام شروع به صحبت كردند و از مردم خواستند تا ساكت باشند. آنگاه از طریق آبائشان و به عنوان كلامی از خداوند، برای مردم نقل كردند: كلمه لا اله الا الله حصنی فمن خل حصنی امن من عذابی كلمه لا اله الا الله، حصار محكم من است. هر كس داخل آن شد، از عذاب من ایمن خواهد بود. وقتی همه مردم، حدیث را نوشتند، امام با كمی تأمل بدانها فرمودند: این مطلب شروطی دارد و انا من شروطها[8] پذیرش من از جمله شروط آن است. این جمله به عنوان پذیرش ولایت حضرت معنا شده است، چیزی كه اساس تفكر شیعی است. از نظر شیعه پذیرش امامت و گردن نهادن به ولایت امامان پس از توحید، شرط رهائی و فلاح است.

این تلاش از آن جهت صورت گرفت كه امام ـ علیه السلام ـ، در صدد بود محبت مردم را نسبت به علویان، جهت دار كند و تشیع ناشی از دوستی اهل بیت را تبدیل به یك تشیع اعتقادی اصیل كند. بعد از آن، وجود امام در خراسان، سبب شد تا شخصیت آن حضرت به عنوان امم شیعه برای مردم بیشتر شناخته شود. لذا هواداران شیعه هر روز بیشتر و بیشتر می‌شدند.[9]

حیثیت علمی امام، مهمترین عامل در توسعه مذهب شیعه به حساب می‌آمد. به ویژه كه مبانی فكری شیعه نیز در آن شرایط، مشخص شده بود و طبعا مرجعیت علمی امام، توسعه فكر شیعی را دربر داشت. رجاء بن ابی الضحاك كه مسئولیت آودرن امام را بر عهده داشت، در مورد حوادث طول راه نقل می‌كند كه در هیچ شهری از شهرها فرود نمی‌آمدیم، مگر آنكه مردم به سراغ او می‌آمدند و از او در مورد مسائلشان، استفتاء كرده و معالم دینی‌شان را می‌پرسیدند. او نیز احادیث زیادی از طریق آبائش (تا به علی ـ علیه السلام ـ و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای آنها، نقل می‌كرد).[10]

اگر كسی با نقل روایت از طریق ائمه ـ علیه السلام ـ آشنا باشد، می‌داند كه تكیه آنها بر طریق اباء خود بهترین علامت برای توسعه فكر شیعی بوده است. این طریق، تنها طریقی است كه در آن صرفا با اتكای بر اهل بیت ـ علیه السلام ـ احادث ارائه شده و از دیگر راویان در سلسله سند حدیث استفاده نمی‌شود.[11] این سند به نام سلسله الذهب بین روات حدیث مشهور است.

مأمون كه خود را به مسائل علمی، علاقه‌مند نشان می‌داد، مجالسی را ترتیب داده و سعی می‌كرد تا بحث و مناظره، پیرامون امامت و نبوت با مخالفین و با حضور امام برپا كند.[12] هیچ بعید نیست كه هدف او، محكوم كردن امام بوده است.[13] از آنجایی كه مردم، اهل بیت ـ علیه السلام ـ رابه مثابه عالمانی می‌دانستند كه بر دیگران برتری دارند و حتی در این باره به علم لدنی آنها اعتقاد داشتند،‌ محكومیت امام در این قبیل مجالس عمومی، می‌توانست ارزش آنها را نزد مردم از بین ببرد. اتفاقا این مجالس، توانست بهترین زمینه، برای ترسیم شخصیت واقعی امام رضا ـ علیه السلام ـ باشد. این جلسات مكرر به نفع امام خاتمه می‌یافت.[14]و این خود، دردسری برای مأمون ایجاد كرد. عبدالسلام بن صالح هروی نقل می‌كند كه به مأمون خبر رسید كه علی بن موسی ـ علیه السلام ـ مجالس بحث كلام منقعد كرده و مردم جذب دانش او شده‌اند. مأمون به محمد بن عمرو الطوسی گفت تا مردم را از مجلس او طرد كند. وقتی امام متوجه این نكته شد، او را نفرین كرد و ضمن آن از خداوند چنین تقاضا كرد: ... وانتقم لی ممن ظلمنی و استخف بی و طرد الشیعه من بابی[15] خدایا از كسی كه به من ظلم كرده، مرا خوار نموده و شیعیان را از درب خانه من دور كرده انتقام بگیرد.

این روایت نشان می‌دهد كه مردمی كه به خانه آن امام رفت و شد می‌كرده‌اند در شمار شیعیان آن حضرت بوده‌اند. بنابراین حضور آن حضرت در خراسان در حقیقت، عاملی در جهت توسعه فكر شیعه بوده است. مردم در مورد مسائل مختلف كلامی از آن حضرت پرسش می‌كردند. دانسته است كه از اواخر عهد منصور، كتب یونانی ترجمه شد و به تدریج عقل گرایی محدودی به حوزه اسلامی وارد شده بود. در این شرایط به نظر می‌رسید كه شیعه نیز می‌بایست افكار خود را در ارتباط با شرایط فكری جدید، مشخص كند. ائمه شیعه بویژه كلمات امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام رضا ـ علیه السلام ـ راهگشای این حقائق بود. در مورد رؤیت خداوند در قیامت، پرسش می‌شد كه امام آن را مردود می‌دانست.[16] در مورد حدیث ان الله خلق آم علی صورته، سوال می‌شد كه امام تحریف روایت را در مورد حذف قسمتی از آن ـ كه روشنگر معنای واقعی آن است ـ توضیح می‌داد.[17] از امام درباره امر بین الامرین كه فرموده امام صادق ـ علیه السلام ـ بود، سؤال می‌شد[18] و جز آنها.

او در اجرای عبادات اسلامی نیز سعی كرد تا سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را احیا كند. وقتی مأمون از او خواست تا نماز عید را بخواند، امام مطابق سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و بدون تجملات شاهانه، خواست چنین كند. تأثیر این مسأله در میان مردم به اندازه‌ای بود كه مأمون دستور داد تا او را از نیمه راه برگردانند.[19] گویا بعد از همین واقعه بود كه سختگیریها شروع شد. مأمون كوشید تا روابط امام را با شیعیان قطع كرده و به طرق مختلف كنترل كند. در نهایت مجبور شد تا برای حذف محور شیعه، امام را به شهادت برساند،[20] اما طبیعی قضیه این بود كه در همان دو سال حضور امام در خراسان سبب گسترش تشیع در خراسان و نواحی اطراف آن شده بود.

مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه به راحتی، گستردگی آن را نشان می‌دهد. نامه هایی از قبیل تبیین جایگاه اهل بیت ـ علیه السلام ـ در كتاب و سنت. [21] برخی از مسائل كلامی [22]و نیز مسائل اختلافی میان شیعه و سنی مانند مسأله ایمان ابوطالب، [23]توضیح مصداق شیعه، [24]توضیح مصداق صحابی [25]و معنای اولی الأمر [26]و جز آن. این پاسخها آموزه‌هاییبود كه برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد. گزارشی هم حكایت از آن دارد كه امام اموال خود را در روز عرفه میان مردم قسمت كرد و در برابر اعتراض فضل بن سهل كه آن را زیان خوانده بود. امام آن را غنیمت دانست.[27]

یكی از شیعیان خالص امام كه در زمان حضور امام در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. دانسته است كه طایفه خزاعیان از طوایف شیعی عرب به شمار می‌روند و دعبل در این زمان شاعر برجسته عرب، خزاعی و شیعی شناخته می‌شد. زمانی كه دعبل به خراسان آمد، قصیده تائیه خود را سروده و گفته بود كه نباید كسی پیش از امام رضا ـ علیه السلام ـ آن را بشنود.[28] این قصیده تاریخ شیعه را در این دوره منعكس می‌كند، تاریخی كه همراه با درد و رنج و قتل و آزار است. دعبل امیدوار است كه امامت در اختیار اهل بیت قرار گیرد:

خروج امام لا محالة خارج یقوم علی اسم الله و البركات

یمیز فینا كل حق و باطل و یجزی علی النعماء و النقمات

امام از این شعر به شدت متأثر شد و یك صد دینار از دینارهایی كه به اسم مبارك امام ضرب شده بود، به همراه جبه‌ای به وی داد.[29] عجیب آن كه در راه دزدان قافله‌ای را كه دعبل در آن بود، مورد حمله قرار دادند و تنها پس از آن كه دعبل را شناخته و او قصیده خود را برای آنها خواند، وسائل اهل قافله را پس دادند. مردمان قم، از وی خواستند تا جبه را به قیمت هزار دینار بفروشد اما نپذیرفت. پس از خروج از قم، جوانان عرب آن را از وی گرفتند. وی به شهر برگشت و تنها رضایت داد تا بخشی از جبه را به وی داده و هزار دینار نیز بگیرد.[30] به نظر آقای اشتر وی به احتمال در قم مانده تا زمانی كه خبر درگذشت امام را شنیده است. مأمون از روی خباثتی كه داشت امام را در نزدیكی قبر پدرش رشید در طوس دفن كرد. این امر آشوبی در وجود دعبل و شیعیان برانگیخت. در اشعار بعدی دعبل حملات صریحی به عباسیان است. وی بویژه به همین ماجرا اشاره كرد:

أری أمیة معذورین ان قتلوا و لا أری لبنی العباس من عذر
... قبران فی طوس: خیر الخلق كلهم و قبر شرهم هذا من العبر[31]

زمانی كه مأمون در سال 210 فدك را به طالبیان بازگرداند، دعبل در شعری چنین سرود:

أصبح وجه الزمان قد ضحكا برد مأمون هاشم فدكا[32]

دعبل با همه ارتباطی كه با امیران و درباریان دوره مأمون و معتصم داشت، هیچگاه از تشیع دست نكشید و خود می‌گفت كه پنجاه سال است كه چوبه دار خود را همراه می‌برد اما كسی او را بر دار نیاویخته است. اشعار وی در ستایش اهل بیت بسیار فراوان است:

بأبی و أمی خمسة أحبهم لله، لا لعطیة أعطاها

بأبی النبی محمد و وصیه الطیبان و بنته و ابناها[33]

و در آخرین شعری كه پیش از وفاتش سرود گفت:

أعد لله یوم یلقاه دعبل: أن لا اله الا الله

... الله مولاه و النبی، و من بعد هما فالوصی مولاه[34]

آثار برجای مانده از مسیر حرکت امام رضا علیه السلام به ایران

به هر روی در بحث تاریخ تشیع در ایران یكی از نكات غیر قابل انكار آمدن امام رضا ـ علیه السلام ـ، به ایران است. توجه به حفظ آثار بر جای مانده از مسیر امام در شهرها و مناطقی كه به نحوی محل استقرار امام بوده، نشان از علاقه ویژه شیعی در میان مردم است، هر چند ممكن است درباره برخی از این مكانها و ارتباط آنها با امام رضا ـ علیه السلام ـ خبر درستی در دست نداشته باشیم. به عنوان نمونه، مسجد امام رضا در اهواز[35] یكی از قدیمیترین نقاطی است كه در ایران به نام امام رضا ـ علیه السلام ـ وجود دارد. جدای از ابودلف، یاقوت هم از پل شوشتر در اهواز و مسجدی كه به نام امام رضا ـ علیه السلام ـ روبروی آن بوده یاد كرده است.[36] دو نقطه منسوب به امام رضا ـ علیه السلام ـ در شهر شوشتر است یكی از آنها كمی دورتر از پل شاه علی و لشكر[37] و دیگری در شرق شوشتر نزدیك رودخانه شطیط.[38] بر این بنای دوم تاریخی از سال 1094 دیده می‌شود.

قدمگاه دیگری هم در شرق شهر دزفول موجود است.[39] همه اینها به نام امام رضا ـ علیه السلام ـ دیمی قرار دارد كه این دیمی نامی برگرفته از منطقه است.[40] دو بقعه دیگر، ‌یكی در دزفول و دیگری در شوشتر با نام شاخراسون وجود دارد. دو بقعه دیگر در شوشتر با نامهای امام ضامن در حوالی كنارستان و بقعه امام رضا در حوالی بلوك عقیقی وجود دارد.[41] محلی هم به عنوان قدمگاه امام رضا در جنوب آبادی كهنك[42] در حوالی شوشتر وجود دارد.

در شهر ارجان كه در قدیم شهر آبادی بوده و اكنون در یك فرسخی آن بهبهان با قدمت سیصد ساله وجود دارد، محلی با نام قدمگاه یا مسجد امام رضا وجود دارد كه گفته شده حضرت در حركت خود به خراسان در اینجا نماز خوانده‌اند.[43] مسجد قدمگاه امام رضا در ابرقو، مشهور به مسجد بیرون هم از اماكنی است كه شناخته شده و آثاری از آن برجای مانده است.[44]

در شهر یزد هم چندین قدمگاه وجود دارد. از جمله آنها قدمگاه خرائق (مشهدك) است. خرانق در شصت كیلومتری شهر یزد قرار دارد. تاریخ این قدمگاه بر اساس كتیبه موجود در آن مكان به قرن ششم هجری باز می‌گردد. در این كتیبه آمده است:

لا اله الا الله، محمد رسول الله، امیرالمؤمنین به تاریخ ست و تسعین مائه علی بن موسیت الرضا اینجا رسیده است و در این مشهد فرود آمد و مقام كرد و به تاریخ سنه اثنی و تسعین و خمسمائه خراب بوذ و از جهد بوبكر بن علی ابی نصر فرمودنذ و به دست ضعیف پرگناه یوسف بن علی بن محمد بنا واكرده شد خدایا بر آن كس رحمت كن كی یك بار قل هوالله به اخلاص در كار آنك فرمود و آنك كرد و آنك خواند كنذ كتبه یوسف بن علی بن محمد فی شهر ربیع الاول سنه خمس و تسعین و خسممائه.[45]

به یقین در آن حوالی شیعیانی زندگی می‌كرده‌اند كه این بقعه را سرپا نگاه داشته‌اند. اثر تاریخی دیگر مربوط به آثار سفر امام رضا ـ علیه السلام ـ، قدمگاه ده شیر در فراشاه است. این قدمگاه در كنار جاده تفت به ده شیر و در مركز فراشاه قرار دارد. كتیبه‌ای كه در محراب بنای آن وجود دارد حكایت از آن می‌كند كه گرشاسب بن علی از امرای كاكویه دیلمی در سال 512 آن مكان را ساخته است. بنای مزبور در همان عصر به نام مسجد مشهد علی بن موسی الرضا شهرت داشته است.

كتیبه برجای مانده چنین است:

حاشیه اول: بسم الله الرحمن الرحیم ذلك الذی یبشر الله عباده... (شوری 23)

حاشیه دوم: بسم الله الرحمن الرحیم و نام دوازده امام.

متن: آیه تطهیر

خط دوم: لا اله الا الله محمد رسول الله (در زیر آن علی ولی الله با خط جدیدتر به آن الحاق شده است)

خط سوم: بسم الله الرحمن الرحیم قد افلح المؤمنون...

خط چهارم: بسم الله الرحمن قل هو الله احد...

امر بعماره هذا المسجد المعروف بمشهد علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ، العبد المذنب الفقیر الی رحمه الله تعالی كرشاسب بن علی بن فرامز ابن علاء الدوله تقبل الله منه فی شهور سنه اثنی عشره و خمس مائه.[46]

در محله دارالشفای یزد، مسجدی با نام مسجد فرط یا پتك وجود دارد كه بسیار كهن و قدیم است. داستان بنای این مسجد به زمان خروج ابومسلم خراسانی برمی‌گردد. گفته شده است كه امام رضا ـ علیه السلام ـ چون در سفر خراسان به یزد آمد در این مسجد نماز گزارد. اكنون نیز یكی از حجرات مسجد به نام صوعه امام رضا شناخته می‌شود. این مسجد در سال 1087 بازسازی شده است. سنگی در صومعه وجود دارد با این عبارت: وقف كرد بر صومعه متبركه امام علی موسی الرضا میرك شربت دار فی تاریخ سنه 937.[47]

دو سنگ نبشته یكی با تاریخ 516 در موزه آستان قدس مشهد و دیگری با تاریخ 547 در موزه فریر گالری واشنگتن مربوط به مسجد مشهد امام رضا موجود است كه هر دو نشانی است از قدمگاههای یزد و دیگر حضر تشیع در این دیار. متن هر دو سنگ را آقای افشار چاپ كرده‌اند.

عبارات سنگ مورخ 516 چنین است:

حاشیه اول: بسم الله الرحمن الرحیم و نام دوازده امام.

حاشیه دوم: بسم الله الرحمن الرحیم و آیه انما و لیكم الله

حاشیه سوم: امر بعماره المشهد الرضوی علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ المذنب الفقیر الی رحمه الله ابوالقسم احمدبن علی بن احمد العلوی الحسینی تقبل الله منه.

پیشانی: الله اكبر

متن: هذا مقام الرضا علیه السلم اقبل علی صلوتك و لا تكن من الغافلین شعبان سنه سته عشر و خمس

زیر: مائه. عمل عبدالله بن احمد مره.[48]

سنگ نبشته دوم:

حاشیه اول: آیه 17 و 18 آل عمران

حاشیه دوم و سوم: بسم الله الرحمن الرحیم و نام چهارده معصوم

پیشانی: آیه تطهیر

متن: سوره اخلاص و این جمله: امر بعماره هذا المسجد المعروف بمشهد علی بن موسی الرضا علی السلام العبد المذنب الی رحمه الله تعالی جنید بن عمار برالفاد (نقطه فاء مشخص نیست).

زیر سنگ: فی سنه سبع و اربعین و خمس مائه. عمل احمد بن محمد بن احمد اسك.[49] مسجد دیگری با نام مسجد قدمگاه در شهر یزد در مرحله مالمیر خارج حصار وجود دارد.[50]

در روستای بافران در پنج كیلومتری نائین درختی وجود دارد كه از آن با عنوان مردم آن را موم رضا می‌نامند و چنین شهرت دارد كه امام رضا ـ علیه السلام ـ زیر این درخت غذا تناول فرموده‌اند. مردم هم در روز عاشورا و بیست و یكم رمضان در آنجا جمع می‌شوند. گفته شده كه شاه عباس هم در آنجا بنایی ساخته بوده است.[51] در خود نائین هم قدمگاه مسجد قدیمان وجود دارد گفته شده كه حضرت در این مسجد نماز خوانده است. ایضا در نائین حمام و مسجد امام رضا وجود دارد كه گفته شده حضرت در آنجا استحمام نموده و در مسجد نماز خوانده است. این دو در محله گودالو در نائین قرار دارند. در پشت مسجد كلوان هم قدمگاهی وجود دارد كه منسوب به امام رضاست.[52]

رافعی نوشته است كه قد اشتهر اجتیاز علی بن موسی الرضا به قزوین و یقال انه كان مستخفیا فی دار داوود بن غازی.[53] گویا كسی در این نكته تردید ندارد كه مسیر امام در سفر به خراسان از قزوین نبوده است. نیز گزارش شده است كه امام رضا ـ علیه السلام ـ از نطنز گذشته و محلی كه اكنون به نام قدمگاه علی ـ علیه السلام ـ، شهرت دارد مربوط به توقف امام رضا ـ علیه السلام ـ در این شهر است.[54] همچنین گزارش شده است كه امام رضا ـ علیه السلام ـ از دامغان گذشته و در محلی با نام آهوان، چند آهو خدمت آن حضرت رسیدند.[55]

ورود امام رضا ـ علیه السلام ـ به نیشابور در منابع فراوانی آمده است. شیخ صدوق از ورود آن حضرت به محله فرد در نیشابور یاد كرده و نوشته است كه تا كنون (نیمه دوم قرن چهارم) در آن محل حمامی بنا شده كه به حمام رضا مشهور است.[56] همچنین در بیست و شش كیلومتری نیشابور قدمگاه معروف منسوب به امام رضا ـ علیه السلام ـ موجود است و به این نام شهرت دارد. جائی هم با نام عین‌الرضا در محلی با نام حمراء[57] شناخته شده بوده است. از جائی نیز با نام پسنده، كه محل اقامت امام بوده و ایشان از آن راضی بوده و به همین دلیل از آن با عنوان پسندیده یاد شده نام برده شده است.[58]

در میان اصحاب امام رضا ـ علیه السلام ـ كسانی هستند كه حتی اگر عرب نیز بوده‌اند، در شهرهای ایرانی زندگی می‌كرده و نامی ایرانی یافته‌اند. چند نفری كه به همدانی شهرت دارند ندانستیم كه همدانی هستند یا همدانی. بنابراین یادی از آنها نكردیم از رازیها و قمی‌ها و غیر شهرهای ایران هم یاد نكرده‌ایم.

كسانی كه لقب آنها منسوب به شهرهای ایرانی است عبارتند از: ابراهیم بن ابی محمد خراسانی (مسندالرضا ـ علیه السلام ـ 2/ 511) ابوسعید الخراسانی (مسند 2/ 514) محمدبن عبدالله الخراسانی (مسند 2/ 548) سلیمان بن حفص مروزی (مسند 2/ 533) سلیمان بن صالح مروزی (مسند 2/ 534) سهل بن قاسم نوشجانی (مسند 2/ 534) ابوالقاسم الفارسی (مسند 2/ 515) فتح بن یزید الجرجانی (مسند 2/ 542) فضاله بن ایوب ازدی سكن اهواز (2/ 543) محمدبن اسحاق طالقانی (2/ 545) محمدبن ابی یعقوب بلخی (مسند 2/ 545) محمدبن زید طبری (اصله كوفی) (مسند 2/ 547) نعیم بن صالح طبری (مسند 2/ 553) ابوسعید النیسابوری (مسند 2/ 515) حمزه بن جعفر الارجانی (مسند 2/ 515) ابوحیون مولی الرضا (مسند 2/ 514).

پی نوشت ها:

[1]. ابن خلدون، ج 4، ص 7.
[2]. مقاتل الطالبیین، ص 375 ط نجف. امام فرمود: قد علم الله كراهتی لهذا فلما خیرت بین قبول ذلك و بین القتل اخترت القبول علی القتل. خداوند می‌داند كه اینكار به اجبار بود. هنگامی كه من، مخیر شدم در قبول این امر یا قتل، قبول بر قتل ترجیح دادم. نك: غایه الاختصار، صص 67، 68.
[3]. الكافی، ج 1، ص 486؛ عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 150.
[4]. تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 498. مأمون نیز این حقیقت را درك كرده بود و لذا امام را به شهادت رساند و در ظاهر وانمود كرد كه او به مرگ عادی رحلت كرده و خود را عزادار نشان داد. امام علویان، فریب او را نخوردند، زمانی كه مأمون ضمن نامه‌ای به عبدالله بن موسی نوشت بیا تو را به جای علی بن موسی، ولیعهد كنم، او به مأمون گفت: من فریب تو را نمی‌خورم. آیا خیال كردی من نمی‌دانم با انگور چه بر سر علی بن موسی آوردی؟ نك: مقاتل الطالبیین، ص 415، 416.
[5]. نك: المقالات والفرق، ص 95.
[6]. رساله الدلائل الرهبانیه، منسوب به علامه حلی، چاپ شده در آخر كتاب الغارات، ج 2، ص 858 ط تهران. نسبت این رساله به علامه حلی تكذیب شده است. نك: ریاض العلماء ج 1، ص 379. گفته شده است كه: در قم چشمه‌ای است كه گفته می‌شود علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ از آب آن نوشیده است. به احتمال منسوب به یكی از نوادگان علی بن موسی ـ علیه السلام ـ بوده است. نك: گنجینه آثار قم، ج 1، ص 381.
[7]. عیون اخبار الرضا، ج 2، صص 148، 149، 180. در این مورد، گفتار صاحب عیون مقدم است. نك: بحارالانوار، ج 49، صص 91، 92، 118، 134.
[8]. ینابیع الموده، ص 364. از چند مدرك ـ سند اصل حدیث بقول ابا الصلت، آنقدر محكم بود كه اگر بر دیوانه‌ای می‌خواندند، جنون او برطرف می‌شد!! روایات دیگری نیز در مورد استقبال، ذكر شده است. نك: ینابیع الموده، ص 385. عیون اخبار الرضا، ج 2، صص 132، 133.
[9]. بنا به نوشته كتاب ضیافه الاخوان كه شرح حال علمای قزوین است امام رضا ـ علیه السلام ـ سال 193 نیز یكبار به قزوین آمده و در منزل داود بن سلیمان اقامت كرده است. نك: حیاه الامام الرضا، صص 227، 228.
[10]. عیون اخبار الرضا، ج 2، صص 180، 183. امام بر آن بود كه حدیث را از آبائش نقل كند. عیون اخبار الرضا، ج 1. ص 111.
[11]. ابوالمحاسن در مورد امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌نویسد: لایرو الا عن اهل بیته او جز از اهل بیت ـ علیه السلام ـ چیزی روایت نمی‌كرد. النجوم الزاهره، ج 2، ص 9. بنابراین، آنچه گفته شده كه شاید تنها خصوصیت تازه تشیع در قرن چهارم باشد كه همه اخبار و آثار را به علی و خاندانش باز می‌گرداند (تاریخ تمدن اسلامی در قرن چهارم ج 1، ص 81) صحیح نیست، مؤلف مزبور با شیوه نقل حدیث در تشیع از بدو امر آشنا نبوده است.
[12]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183، 184.
[13]. مجالس المؤمنین، ج 2، ص 274.
[14]. بحار، ج 49، ص 100. در كتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی به تفصیل متن این مباحثات آمده است.
[15]. عیون اخبار الرضا، ج 2، صص 170، 171.
[16]. همان مدرك، صص 93، 94.
[17]. همان، ص 98.
[18]. همان، ص 101، جواب امام در این مورد در حقیقت بیان كلام شیعه بود. امام در یك مورد در جواب مأمون درباره مسائل مختلف، از جمله در مورد جبر و اختیار، فرمودند: ان افعال العباد، مخلوقه خلق تقدیر لا خلق تكوین ولا تقل بالجبر ولا بالتفویض بحار، ج 5، ص 30. مجموعه این سوالات كلامی فراوان بوده و واضح است كه شیوع آنها، شیوع فكر شیعه می ‌باشد. به عنوان نمونه درباره به عدم رؤیت خداوند، الكافی ج 1، ص 96 (عربی). معادن الحكمه، ج 2، ص 161؛ التوحید، ص 109. همچنین سوال در مورد مفهوم توحید كه امام بوسیله نامه‌ای، جواب می‌دادند. التوحید، ص 56؛ بحار. ج 4، ص 284.
[19]. بحار، ج 49 ص 135، برای تحلیل قضیه نك: حیاه الامام الرضا ص 256، مجالس المؤمنین ج 2، صص 271،‌272.
[20]. بندرت می‌توان عالمی شیعه یافت كه در این مسئله تردید كند. هر چند رضی‌الدین علی بن طاووس محقق شیعی در این مسئله تردید كرده و چنین امری را با توجه به برخورداریهای مأمون غیرقابل قبول دانسته است. اما باید دانست این برخوردها همانگونه كه استاد جعفر مرتضی توضیح داده‌اند همگی در جهت مصالح سیاسی ویژه‌ای بوده است. حتی اگر مأمون محمدبن جعفر صادق و زیدالنار كه هر دو علیه او خروج كردند بخشید، در همین رابطه بوده و مؤیدی بر جهت‌گیری مثبت مأمون به صورت یك اعتقاد نیست اضافه بر اینكه در عیون اخبارالرضا روایاتی صریح در مسئله شهادت امام داریم و تقریبا اجماع علمای شیعه بر این است، نك: مجالس المؤمنین ج 2، ص 273، 274. تاریخ بیهقی، ص 48 ـ 49.
[21]. الكافی، ج 1، ص 223؛ نصائر الدرجات، ص 118؛ بحار، ج 23، ص 336.
[22]. نك: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 16.
[23]. معادن الحكمه، ج 2، ص 176.
[24]. قرب الاسناد، صص 203، 206.
[25]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 87.
[26]. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 360؛ بحار، ج 23، ص 296.
[27]. محاضرات الادباء، ج 1، ص 589.
[28]. دعبل بن علی الخزاعی شاعر اهل البیت، ص 83، از الغدیر، ج 2، ص 359، الاتحاف، ص 161.
[29]. دعبل بن علی الخزاعی، ص 89، از عیون اخبار الرضا، ص 368، الفصول المهمه، ص 231.
[30]. دعبل بن علی الخزاعی، ص 91.
[31]. همان، صص 95، 98.
[32]. فتوح البلدان، ص 37، به نقل از: دعبل بن علی الخزاعی، ص 107.
[33]. دعبل بن علی الخزاعی، ص 212؛ دیوان دعبل الخزاعی، ص 247.
[34]. دیوان دعبل الخزاعی، ص 140.
[35]. ابو دلف (سفرنامه، ص 89) در قرن چهارم از آن خبر داده است.
[36]. معجم البلدان، ج 1، ص 285، مرات البلدان، ج 1، ص 132.
[37]. درباره آن نك: جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، صص 58، 59.
[38]. درباره آن نك: همان، صص 59، 60.
[39]. درباره آن نك: همان، ص 61.
[40]. نك: دیار شهر یاران، بخش اول، 1/ 554، 368، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 57.
[41]. دیار شهر یاران، بخش اول، 1/ 320، 869، 771، 775.
[42]. جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 63.
[43]. مرات البلدان، ج 1، ص 368، زندگانی امام رضا، سحاب، ص 243، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، صص 78، 79.
[44]. یادگارهای یزد، ج 1، ص 357، 358. قسمتهایی از كتیبه كاشی معرق مورد نظر كه اشاره به ورود امام رضا ـ علیه السلام ـ، در آن آمده، به طور عمده از بین رفته است.
[45]. یادگارهای یزد، ج 1، ص 173، 177.
[46]. همان، ج 1، ص 383، 384.
[47]. همان، ج 2، ص 211، 217.
[48]. همان، ج 2، ص 917.
[49]. یادگارهای یزد، ج 2، ص 918 گویا نویسنده دانشمند كتاب جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا از این موارد و مورد بعدی غفلت كرده‌اند.
[50]. یادگارهای یزد، ج 2، ص 274.
[51]. تاریخ نائین، ج 2، ص 236، 237، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 109.
[52]. تاریخ نائین، ج 2، ص 230، 237، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ص 113، 115.
[53]. التدوین فی اخبار قزوین، ج 3، ص 428.
[54]. نك: میراث فرهنگی نطنز، صص 158، 161.
[55]. بحرالانساب، ص 101، 103 اشاره به ولایت خراسان كرده به خصوص دامغان، نك: جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 116، 117.
[56]. جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 132، 133.
[57]. الثاقب فی المناقب، ص 146. گفته شده كه شاید حمراء آن روزگار ده سرخ فعلی باشد. نك: جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، ص 136.
[58]. الثاقب فی المناقب، ص 146.
منبع: ابنا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: