سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

تصوف و عرفان

تصوف صرفا طريقه وصول به حق است. نوعي روش است که اين روش وصول به حق با ديگر روش هاي وصول به حق تفاوت مي کند. اما عرفان يک مکتب فطري است.
کد خبر: ۱۶۶۹
۰۰:۰۰ - ۲۱ آبان ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:يکي از پرسشهاي نظري که در حوزه عرفان و تصوف مطرح است اين است که تصوف و عرفان چه تفاوتها و اشتراکهايي با يکديگر دارند. آيا اينها دو مکتب متفاوت را شامل مي‌شوند و يا اينکه يکي روش رسيدن به ديگري است. اين مقال به اين پرسش جواب مي‌دهد.

عارفان در مسائل مربوط به عرفان همانند توحيد، فنا، عشق و محبت، فقر، اخلاص و رضا، در مواردي موقعيت خاص مخاطب را در نظر گرفته اند – مثلا در برابر جاه طلبان بر ذم جاه تاکيد کرده اند و در برابر مال دوستان بر ذم مال – لذا ممکن است در پاسخ يک سوال بيانات گوناگوني داشته باشند. در مواردي بر اساس موقعيت معرفتي و سلوکي خود سخن گفته اند که طبعا سخنان مقام توکل با سخنان مقام رضا فرق خواهد داشت.

نکته مهم اين است که عرفاي دوره هاي اوليه با اصطلاحات رسمي و عنوان هاي اساسي موفق و روش تعريف که بعدها در مراحل مختلف سير تصوف و عرفان پديد آمد، آشنايي چنداني نداشتند.

بعد از قرن ششم، تعاليم عرفاني انتظام مي يابد و به عنوان نمونه مي توان به تعريفي که داود بن محمود بيصري از عرفاي بنام و شاگرد ملاعبدالرزاق کاشاني اشاره کرد، وي در رساله توحيد و نبوت و ولايت مي گويد: عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حيث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدا و معاد و به حقايق عالم و چگونگي بازگشت آن حقايق به حقيقت واحدي که همان ذات احدي حق تعالي است و معرفت طريق سلوک و مجاهده براي رها ساختن نفس از تنگناهاي قيد و بند جزئيات و پيوستن به مبدا خويش و اتصاف وي به لغت اطلاق کليت.

چنان که از تعريف فوق بر مي آيد، محور اساسي در علم عرفان و معروف اين علم خداي سبحان از حيث اسماء و صفات است. اما نکته اي که براي فهم بهتر عرفان حائز اهميت است، توجه به اين مسئله است که آيا عرفان و تصوف يک چيزند و يا معاني اصطلاحي آنها با هم فرق مي کند.

چه در لغت عرفان به معناي شناخت است و تصوف به معناي پشمينه پوشي و آشکار است که اين دو معنا با هم فرق دارند. اما ديده مي شود که از نظر اصطلاحي اين دو واژه را به جاي هم به کار مي برند، چنان که به نظر مي رسد که مترادف باشند.

در خصوص تصوف گفته اند: تصوف نوعي روش است، نوعي طريقه است، پس علم نيست، روش و طريقه است، منتها طريقه اي زاهدانه، بر اساس مباني شرع و تزکيه نفس و اعراض از دنيا براي وصول بر حق و ير به طرف کمال. پس تصوف طريقه اي است که سالک به آن طريقه به وصول حق نائل مي شود. منتها اين طريقه ويژگي هايي دارد که آن را از ساير طرق متمايز مي سازد.

اولا زاهدانه است، يعني همراه اعراض از دنيا است، منتها اعراض از دنيا براي وصول به حق، نه اعراض از دنيا و زهدي که زاهدان غير عارف به قول ابن سينا مي ورزند و هدفشان به دست آوردن اجر اخروي است، تصوف در زاهدانه بودن با زاهدان شريک است اما طريقه اي است، غير از روش زهاد، و در عين حال اين طريقه مبتني بر مباني شرع است.

ويژگي ديگر تصوف و طريقه صوفيانه، اين است که مبتني بر تزکيه نفس و اعراض از دنياست، تزکيه و اعراضي که هدف آن وصول به حق است نه رسيدن به ثواب و پاداشي.

در اين معنا که گذشت ظاهرا تصوف، علم عمل است و خيلي به نظر با عرفان عملي مصداقا يکي به نظر مي رسد، ولي شايد بتوان تفاوتي ميان آنها گذارد و آن اين که عرفان عملي عهده دار بيان طريقه تصوف است و نه خود طريقه تصوف، مثل اين که بگوييم، پياده روي طريقه اي براي وصول به مقصود است و اين فرق مي کند با عملي که قواعد و مراحل و شرايط پياده روي را ذکر مي کند که از کجا آغاز بشود، چگونه طي شود و به کجا ختم شود.

پس به نظر بيان درستي مي آيد که تصوف صرفا طريقه وصول به حق است. نوعي روش است که اين روش وصول به حق با ديگر روش هاي وصول به حق تفاوت مي کند. اما عرفان يک مکتب فطري است، يک مکتب فلسفي متعالي ژرف است که هدف آن شناختن حق و نيز حقايق امور است و البته روش آن روش فلاسفه نيست، بلکه از راه شهود و اشراق سعي در شناخت حق و حقايق امور دارد.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: