به گزارش «شیعه نیوز»، وبگاه خبری شبکه «المیادین» در یادداشتی با عنوان «اسرائیل و گروه های مسلح در سوریه... از آغاز تا پایان» نوشت: از زمان آغاز جنگ در سوریه، اسرائیل به سرعت از وضعیت کنترل از راه نزدیک اوضاع این کشور به وضعیت مداخله مستقیم در جنگ منتقل شد.
در حال حاضر مشارکت اسرائیل در جنگ سوریه دیگر نیازی به اسناد نوشته شده یا نشان داده شده ندارد، آن هم پس از اینکه اظهار افتخار به انجام عملیات در داخل قلمرو سوریه، موضوع مورد بحث در سطح نهادهای سیاسی و نظامی اسرائیل است.
المیادین تاکید کرد: واقعیت این است که مجبور شدن تل آویو به مداخله مستقیم در سوریه بدین معنی است که محاسباتش درباره گروههای مسلح از لحاظ استراتژیک شکست خورده است.
این در حالی است که برخی فرماندهان میدانی گروههای تروریستی در غوطه غربی دمشق به افطاری اسرائیل در ماه رمضان دعوت شده و آن را پذیرفتند.
تا ژوئن 2017 چنین دیدارهایی امری رایج بین تروریستها و صهیونیستها بود چون امدادرسانی اسرائیل به این گروه ها به شکل دوره ای از طریق راههای کوهستانی و پرپیچ و خمی که در آن از چهارپا برای انتقال کمکها استفاده میشد صورت می گرفت.
با توجه به اینکه برخی گروههای تروریستی در جبهه جنوب سوریه دستمزدهای خود و انواع مختلف کمکها را از اتاق عملیات آمریکا در اردن دریافت میکردند ( تا قبل از اینکه دولت ترامپ از توقف این کمک ها خبر بدهد) دستکم هفت گروه تروریستی مرتبط با ارتش آزاد از پایان سال 2017 در حال دریافت کمکهای مالی و غیر مالی مستقیم از اسرائیل هستند.
گرایش کنونی اسرائیل به سمت اجرای عملیات ویژه در عمق خاک سوریه است، نه اینکه تنها به بمباران هوایی اکتفا کند که این کار مستلزم دستیابی به اطلاعات میدانی و فعال کردن منابع انسانی است و با توجه به اشتراک منافع اسرائیل با تروریستها این امر مشکل نخواهد بود.
اینجاست که منظور، سخنان «طلال ناجی»، معاون دبیر کل جبهه ملی آزادی فلسطین را میفهمیم که در گفت وگو با شبکه المیادین از نبش قبر شهدا در اردوگاه یرموک توسط گروه های مسلحی خبر داد و گفت آنها در جستجوی بقایای سربازان اسرائیلی بودند.
منافع مشترک اسرائیل و تروریستها در سوریه
گزارشهای آمریکا حاکی از سابقه دیرینه مداخله اسرائیل در سوریه بین سالهای 76 تا 82 ساله، یعنی در جریان تحرکات اخوان المسلمین علیه رژیم سوریه، از طریق پشتیبانی لجستیکی از خاک لبنان و اردن است.
اسناد آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سی آی ای) نیز نشان میدهد که از چند دهه پیش چنین مداخلههایی از سوی اسرائیل در سوریه صورت گرفته است.
بعد از درگذشت حافظ اسد، اسرائیل از نزدیک ناظر بر اوضاع دمشق بوده است.
تل آویو سالها منتظر نتایج تلاشهای جامعه بین المللی در ارعاب یا ترغیب بشار اسد برای برهم زدن ائتلافش با ایران و حزب الله بود تا حالا که سرنگونی این رئیس جمهور جوان مقصود اعراب خلیج فارس، اسرائیل، ترکیه و غربیها شده است.
کتاب «بشار اسد، سالهای نخست حکمرانی» به قلم «ایال زیسر» کارشناس اسرائیلی مسائل سوریه که در سال 2005 به چاپ رسیده به شرح مختصات مرحلهای را که در آن بشار اسد پس از رحلت پدرش به قدرت رسید پرداخته است.
در این کتاب آمده است: چیزی که لازم بود تغییر رفتار نظام سوریه بود نه اینکه بخواهد سرنگون شود اما فرآیند جنگ عراق و منافع لولههای گاز و سپس چاههای نفت تا جایی پیش رفت که مهلت مذاکرات بی فایده با اسد که دست از همپیمانی با ایران و حزب الله برنداشت به پایان رسید.
پس از پایان جنگ تابستان 2006 لبنان و اسرائیل، شکستن حلقه سوریه هدف آشکار تل آویو شد بخصوص که معلوم شد حمایت سوریه از حزب الله در این جنگ نقش اساسی در مقاومت لبنانیها داشت.
با آغاز جنگ در سوریه در سال 2011 فعالیتهای گروههای تروریستی روی اجرای ترورهای منحصر به فرد افسران و سربازان نیروهای هوایی سوریه و همچنین یگان موشکی این کشور متمرکز بود.
این گروههای تروریستی دیری نپایید که پایگاه های نیروی هوایی سوریه و مراکز راداری را هدف گرفتند.
با قاطعیت میتوان گفت که چنین عملیاتهایی نیاز به پیش آمادگیها و اطلاعاتی دقیق دارد که اگر حمایت خارجی نبود فراهم نمی شد بنابراین با وجود اینکه شواهد مستقیم درباره ارتباط بین اسرائیل با این عملیاتها در آینده برملا خواهد شد اما اظهارات رهبران اسرائیل تقریبا معادل اعتراف آشکار به آن است:
در سی ام آذر ماه 2011 شیمون پرز از ژنو ابراز خوشبینی کرد که آنچه انقلاب سوریه خواند همسایه بهتری برای اسرائیل بسازد.
در ژوئن 2011 عوفر شیلح، سردبیر سیاسی روزنامه معاریو از موج اسرائیلی -بین المللی برای تحریک علیه نظام اسد سخن گفت.
همان روز ایهود باراک، وزیر جنگ وقت اسرائیل در اظهاراتی به رادیو اسرائیل گفت: رژیم اسد بیشتر از 9 ماه دوام نمی آورد و دمشق به ناآرامیها در جولان تشویق میکند؛ باراک گفت که اسد دیگر شریک مذاکرات صلح با اسرائیل نیست.
در همان هفته آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه وقت اسرائیل از سفرای اسرائیل در خارج و نمایندگان اسرائیل در سازمان ملل خواست وضعیت سوریه را در راس اهتمامات خود قرار دهند لیبرمن در دیدار با همتای آلمانی خود در قدس از اسد خواست استعفا بدهد او از کشورهای اتحادیه اروپا خواست سفرایشان را از دمشق بیرون ببرند و از جامعه بین المللی خواست رئیس جمهور سوریه را برای کناره گیری از قدرت تحت فشار قرار دهند.
به موازات آن تندروها در واشنگتن هم این تئوری را ترویج دادند که تضعیف سوریه به نفع اسرائیل است چون هر کسی جایگزین وی شود بدتر از او نخواهد بود برخی طرفها در تل آویو این ایده را گرفتند و از نمونههای اسلام ترکیهای و اسلام مصری و اسلام اندونزیایی سخن گفتند.
این دعوتها با روند پرونده هستهای ایران تداخل پیدا کرد البته تا قبل از اینکه توافقی غیرمنتظره درباره برنامه هستهای حاصل شد و همین امر روند همگرایی منافع اسرائیل با اعراب خلیج فارس را سرعت بخشید.
در سال 2013 کنفرانس سالانه هرتزلیا خواهان حمایت از گروههای مسلح در سوریه بسان حمایت همسایگان سوریه از این گروهها شد از آن زمان تل آویو توصیههای کنفرانس سالانه هرتزلیا را جامه عمل پوشاند، این هدف تاکتیکی و مقطعی نیست ارائه کمکهای بشردوستانه هزاران دلاری علاوه بر ارائه تجهیزات و حمایت مالی مستقیم بخشی از هدف دراز مدت اسرائیل برای ایجاد همسایههای مسالمت جوست.
ناظران روند چرخش منافع اسرائیل در سوریه شاهد تطابق تقریبی اهداف مهم اسرائیل در مقاطع متعدد با شعارها و رفتارهای گروه های تروریستی در سوریه هستند و بهتر است بگوییم اسرائیل در مقطعی و بخصوص با بازپس گیری حلب توسط ارتش سوریه و متحدانش از اتکا به برگه تروریستها ناامید شد.
با وجود اینکه اعتراف به بقای بشار اسد عموما در دو سال گذشته موضوعی واقعی در سیاست اروپاییها، غربیها و عربهای متحد آنها شده است اما تل آویو به شخص رئیس جمهور سوریه به مثابه چیزی نگاه میکند که رفتنش موجب تضعیف ایران و حزب الله میشود.
این هدف کاملا با اهداف گروههای مسلح که در اندک مناطق باقی مانده در دست آنها نفسهای آخرشان را می کشند منطبق است و برخی از آنها راهی جز تلافی در برابر خود نمیبینند یا باید منتظر بمانند تا ببینند مذاکرات روسیه و آمریکا وتوافقات روسیه، ترکیه و ایران به کجا میرسد، در دو حالت اسرائیل بیش از هر زمان دیگری خود را مجبور به دخالت بیشتر در سوریه میبیند.
با وجود اینکه رهبران تل آویو بارها تاکید میکنند نمیخواهند به سمت جنگ کشیده شوند اما تردید این رژیم درباره ابقای اختیارات اعلام جنگ در دست کابینه کوچک شده اسرائیل و نخست وزیر آن به طور جدی نشان میدهد که محاسبات مداخله در سوریه با نتایجی نامعلوم همراه است.
در میان مجموعهای از حوادث جاری که به شدت به سمت یک رویارویی نظامی بزرگ پیش میرود فاکتورهای واقع بیانه ای برای افزایش فشارهای اسرائیل وجود دارد.
نخست اینکه سرمایه گذاری روی ثروت نفتی در ساحل مدیترانه مستلزم ثبات امنیتی در منطقه است و ترسیم نقشه نفت در سوریه به هیچ شکلی بقای گروه های تروریستی کنترل نشده را نمیپذیرد.
ترکیه به دنبال نقش کارآمدی است که از طریق آن اقتصاد فروپاشیده خود را نجات داده و بتواند از طریق آن با آزادی بیشتری مانور بدهد جدا از آنچه در ائتلافهای خود با آمریکا و پیمان ناتو داشته است.
شناخت میزان تاثیر ترکیه بر واقعیت ژئو سیاسی در خاورمیانه و روابط آن با اسرائیل مستلزم بررسی عمیق گزینههای آنکارا و میزان آمادگی آن برای امتیازدهی در پرونده سوریه است به گونه ای که گروههای تروریستی تحت حامیت آن در فهرست بهای پرداخت شده خواهد بود.
حضور ایران و حزب الله در مرزهای سوریه با اراضی اشغالی موضوعی غیر قابل تحمل برای اسرائیل است اما ادامه حل نظامی این قضیه به معنای تبدیل واکنش سوریه و متحد آن به امری عادی و رایج است که در عمل کاربرد نظریه اسرائیل درباره «جنگ بین جنگها» را خاتمه میدهد.
وادار شدن تل آویو به مداخله مستقیم در سوریه به معنای شکست راهبردی محاسبات آن روی گروه های تروریستی است اما همچنان گزینه تکتیکی در خدمت عملیاتهای آتی آن است.
با وجود اینکه تبادل عواطف بین طرفین بارها آشکار بوده تجربه اسرائیل در استفاده از مزدورانش نشان نمیدهد که این رژیم با عقب نشینی از سوریه، سران آنها را مصون می دارد و همچنین او خود را مجبور به حمایت از آنها نمیبیند اگر از بیم وقوع رویارویی فراگیر تصمیم به عقب نشینی نظامی بگیرد.