به گزارش«شیعه نیوز»، وقتی نخستین تظاهرات در سوریه علیه حکومت بشار اسد در مارس ۲۰۱۱ آغاز شد، دنیا غرق خوشباوری و خوشبینی نسبت به «بهار عربی» بود. شاید کمتر کسی فکر میکرد بازداشت چند بچه مدرسهای در شهر درعا، مرکز تاریخی اخوانالمسلمین سوریه، سرآغازی باشد بر پیچیدهترین بحران سیاسی-ژئوپولیتیک قرن بیست و یکم. ختم به خیر نشدن انقلاب سوریه، پای تمام قدرتهای منطقهای و جهانی را به این کشور باز کرد؛ جنگی که تاکنون بیش از نیم میلیون کشته و میلیونها آواره برجای گذاشته است.
بهار عربی: دومینویی که در سوریه ایستاد
پیروزی انقلاب در تونس و مصر در ژانویه و فوریه ۲۰۱۵، بسیاری از کشورهای عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا را به جنبش درآورد. بر خلاف مصر و تونس، اعتراضها در سوریه و لیبی و یمن به سادگی پیش نرفت و هر سه کشور درگیر جنگ داخلی شدند.
لیبی را شاید بتوان به یک استثنا در نظر گرفت. همزمان با به خشونت کشیده شدن اعتراضها، تمام جامعه جهانی علیه حکومت معمر قذافی متحد شد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، بدون وتوی چین و روسیه و برای اولین بار با استناد به اصل حقوقی نوظهور «مسئولیت به دفاع»، مداخله نظامی در این کشور را برای حفظ جان شهروندان تصویب کرد. اینکه این مداخله بشردوستانه چه سرانجامی یافت البته مسألهای دیگر است.
در سوریه اما خشونتها، بهویژه در ماههای اول به شدت خشونتهای لیبی نبود. اگرچه بحران سیاسی سوریه از آغاز به شدت رسانهای شده و در عصر شبکههای اجتماعی، تصویر شلیکها و جان دادن شهروندان این کشور به سرعت در فضای مجازی سراسر جهان میپیچید اما سران بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، دستکم در ماههای نخست ترجیح میدادند اسد خود به خود سقوط کند. قطر، عربستان سعودی و ترکیه در منطقه و فرانسه و بریتانیا پس از حضور موفقیت آمیز در اروپا، در تمام نشستهای بینالمللی و منطقهای تأکید میکردند که دیکتاتور سوریه به زودی سقوط میکند. اما معادله سوریه مجهولهای دیگری هم داشت.
برخلاف لیبی، نه بشار اسد جوان «دیکتاتوری دیوانه» به نظر میرسید و نه ایران و روسیه تمایلی به از دست دادن یک متحد ارزشمند منطقهای داشتند. هر چقدر واشنگتن، لندن، پاریس، ریاض، قطر و آنکارا از مخالفان و شورشیان حمایت کردند، تهران و مسکو هم به دفاع از حاکمیت دمشق افزودند: در برابر تشکیل ارتش آزاد سوریه، دفاع مدنی شکل گرفت و همزمان با جاری شدن سیل جهادگرایان خارجی، لشکرهای فاطمیون و زینبیون در سوریه مستقر شدند؛ روسیه قطعنامههای شورای امنیت را که دست ارتش اسد را میبست وتو کرد و تهران نیروهای نظامی خود را به نام «مستشار» به سوریه اعزام کرد.
به میدان آمدن اسلامگرایان: از میدان به در شدن شورشیان معتدل
خیر و شر نشان دادن نیروهای درگیر در سوریه، البته بیش از دو سال بیشتر به طول نیانجامید. خوش باورترین رسانههای غربی هم حداکثر از اواسط سال ۲۰۱۳ میلادی، این حقیقت را پذیرفتند که بحران در سوریه شباهتی به جنگ داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۰ ندارد. نه شورشیان خیر مطلقاند و نه نیروهای رژیم شر کامل.
اوجگیری جریانهای اسلامگرا و به حاشیه رفتن نیروهای «دموکراتیک» و اهل گفتوگو، نشان داد که این جنگ داخلی تا چه حد امکان تبدیل شدن به یک بحران فراگیر منطقهای را دارد. نبردهای خونین در کشوری که تنوع قومی-فرهنگی-مذهبی «منحصر به فردی» در خاورمیانه دارد، بحران را به سوی یک جنگ فرقهای کشاند: علویهای حاکم، در کنار اقلیتهای آشوری و مسیحی، در برابر افراطگرایان سنی صفآرایی کردند. ظهور داعش در سال ۲۰۱۲ و قدرت گرفتن آن در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا را به حضور مستقیم در جنگ داخلی سوریه وا داشت. پس از آن روسیه در سال ۲۰۱۵ و با درخواست دمشق به بازیگر اصلی این نبرد بدل شد.
کاربرد سلاحهای شیمیایی: ترامپ از اوباما قابل اعتمادتر است
گزارشهای متعددی از کاربرد سلاحهای شیمایی در سوریه منتشر شده است. متهم شماره یک استفاده از این سلاحها ارتش این کشور است. با این حال و با وجود تمام تهدیدهای بینالمللی و ترسیم مکرر خطوط قرمز، جامعه جهانی به کاربرد این سلاح مرگبار و ممنوع واکنشی درخور نشان نداده است. در سال ۲۰۱۳ و در حالی که ناظران و اصحاب رسانه منتظر پاسخ قاطع ایالات متحده به کشتار شیمیایی غوطه بودند، دولت اوباما با وساطت روسیه، موافقت خود را با تخلیه سلاحهای شیمایی سوریه و پیوستن این کشور به معاهده منع استفاده از اینگونه تسلیحات اعلام کرد.
در سالهای بعد، شورشیان همواره نیروهای اسد را به کاربرد گازهای سمی و بهویژه گاز کلر متهم کردهاند. نیروهای ارتش آمریکا در آوریل سال ۲۰۱۷ پایگاه هوایی عشیرات در استان حمص را در پاسخ به «کاربرد سلاحهای شیمیایی» بمباران کردند. در آن زمان، بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی و رسانههای منتقد دونالد ترامپ، این سیاست رئیس جمهوری را ستودند. این اولین و آخرین حمله خارجی علیه حکومت سوریه به اتهام استفاده از سلاح شیمیایی بود.
جهان حسابهایش را در سوریه تسویه میکند
سوریه به میدان تسویه حساب قدرتهای جهانی و منطقهای تبدیل شده است. اسرائیل و عربستان در این سرزمین با ایران زورآزمایی میکنند. روسیه قدرت خود را به عنوان ابرقدرت در همین کشور به رخ اروپا و آمریکا میکشد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، درست مانند دوران جنگ کره در دهه ۵۰ میلادی، عملا کارکرد خود را از دست داده است. با وجود پیشرفتهای گسترده ارتش عربی سوریه و هوادارانش در بخشهای گستردهای از خاک این کشور، هنوز برای پیروز خواندن اسد و متحدانش زود است.
جرج بوش پدر، در سال ۱۹۹۱ و پس از فروپاشی شوروی، خبر از تولد نظم نوین جهانی داده بود. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه دولت جرج بوش پسر، صدمات و تلفات جنگ سال ۲۰۰۶ اسرائیل و حزبالله لبنان را «درد زایمان خاورمیانه جدید» خواند. پروژه خاورمیانه جدید با شکست برنامه انتقال دموکراسی آمریکا در عراق عملا در نطفه خفه شد. در کنار دیگر بحرانهای خاورمیانه، جنگ داخلی سوریه میتواند درد زایمان یک نظم نوین جهانی دیگر به شمار بیاید؛ جنگی که تا کنون بیش از نیم میلیون کشته و میلیونها آواره برجای گذاشته است.
منبع: یورو نیوز