به گزارش خبرنگار آئين و انديشه باشگاه خبري فارس "توانا "، چهاردهم ربيعالثاني سال 66 هجري، سردار فداكار اسلام و مرهمگذار دلهاي شكسته اهل بيت رسول خدا (ص)، ابو اسحاق مختار بن ابوعبيده ثقفي، قيام خود را در برابر قاتلان امام حسين (ع) و شهداي كربلا آغاز كرد.
* پيرمرد نابينا، نخستين خونخواه حسين (ع)
نخستين حركت انقلابي، قيام عبدالله بن عفيف، پيرمردي نابينا بود كه با ورود اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به مجلس ابنزياد، او هم به آن مجلس وارد شده و با سخنان داغ و آتشين خود، به لعن و نفرين و افشاي جنايتهاي بنياميه و يزيد پرداخت و سرانجام در منزل خود محاصره شده و توسط عمّال ابنزياد به شهادت رسيد.
پس از آن، قيام "توّابين " به رهبري سليمان بن صرد خزاعي و تني چند از بزرگان كوفه شكل گرفت. آنان كساني بودند كه به حضرت امام حسين (ع) نامه دعوت به كوفه نوشته بودند، اما با حركت و ورود امام به عراق، سكوت كرده و به ياري امام اقدام نكردند.
پس از شهادت امام حسين (ع) و اسارت اهل بيت آن حضرت، وجدانهاي خفته اين افراد بيدار شده و خود را در خسران عجيبي ديدند و براي كفّاره گناه خود، دست به قيام زده در برابر ابنزياد و سپاه او به مبارزه برخاستند.
گرچه قيام توابين به ثمر نرسيد، ولي براي بيداري امت اسلامي، جرقه قابل توجهي بود و زمينه و جرأت و جسارت قيام در برابر حكومت ديكتاتوري اموي را به خوبي فراهم كرد.
* قيام مختار، مهمترين و مؤثرترين قيام در برابر جنايتكاران كوفه
مختار ابو عبيد ثقفي از قبيله ثقيف، كنيهاش ابو اسحاق و لقبش مختار كيسان بود. فرقه كيسانيه به مختار منسوب هستند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد. او جنگجوئي شجاع بود و به همراه پدرش، در سيزده سالگي در يكي از جنگها شركت كرد.
مختار را به مدح و ذم توصيف كردهاند،به علت خونخواهي حسين بن علي و يارانش بسيار او را ستودهاند، آن چنان كه امام باقر (ع) فرموده است: "مختار را دشنام ندهيد، او قاتلان ما را كشت و خونخواهي ما نمود ". از طرفي، بعضي آن را "كذّاب " ناميدهاند و اتهاماتي چون ادعاي "نبوّت " براي خودش و ادعاي "مهدويت " براي محمد بن حنفيه و تأسيس فرقه كيسانيه را براي او برشمردهاند كه اغلب اين نسبتها، بعد از مرگ مختار بوده و همانگونه كه در تاريخ نقل شده است، مهمترين عامل اين اتهامات، ضرباتي است كه او بر پيكر امويان وارد كرده است.
مختار مردي باهوش و آگاه و خردمند بود. او تعبّد زياد داشت و به گفته همسرش از بندگان صالح خدا بود. همسر او بعد از اين توصيف به دستور "مصعب بن زبير " زنداني و بعد به قتل رسيد.
پدرش در واقعه يومالحجر در عراق به قتل رسيد و پس از آن، مختار تحت سرپرستي عمويش سعد قرار گرفت. خانواده او به سرپرستي عمويش به كوفه هجرت كردند.
علي (ع ) كوفه را مركز خلافت قرار داد. آن حضرت عموي مختار را استاندار مدائن كرد و مختار نيز در كنار عمويش در آن جا ساكن شد و مختار بعدها از شيعيان شد.
مختار پس از شهادت علي (ع) به بصره رفت و مدتي در آنجا ماند. پس از مدتي دوباره به كوفه آمد. وقتي مسلم بن عقيل از سوي امام حسين (ع ) به كوفه رفت، در منزل مختار سكونت كرد و به خاطر همكاري با مسلم بن عقيل به زندان انداخته شد.
عبدالله عمر، "صفيه " خواهر مختار را به همسري برگزيد و به اين ترتيب مختار فاميل عبدالله بن عمر شد. مختار در تمام مدتي كه جريان كربلا رخ داد، در زندان بود تا اينكه بعدها با وساطت عبدالله بن عمر از زندان آزاد و مجبور به سفر به طائف شد.
مختار، هنگامى از زندان رهايى يافت كه واقعه كربلا و قيام اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت آن حضرت و يارانش در كربلا به پايان رسيده بود و او افسوس فراوان مىخورد كه چرا توفيق حضور در ركاب آن حضرت را نداشت. مختار از آن پس به سوى حجاز رفت و در مكه با قيام "عبدالله بن زبير " آشنا شد.
وى پس از ديدارهايى با عبدالله بن زبير، وى را هم فكر و هم عقيده خويش نيافت و بدين جهت از وى جدا شد و به طائف رفت و پس از يك سال، بار ديگر به مكه رفت و با وساطت برخى از شخصيتها، دوباره با عبدالله بن زبير ديدار كرد و با او به صورت مشروط بيعت كرد و شرط او اين بود كه وى، پس از عبدالله بن زبير، بالاترين پست حكومتى را داشته باشد، تا از اين طريق به هدفها و خواستههايش برسد.
در جريان محاصره مكه توسط سپاه اموي، مختار نيز در كنار ديگران از حرم الهي دفاع كرد. پس از پايان محاصره، مختار به كوفه بازگشت. در اين زمان كوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبير افتاده بود.
* حمايت غير مستقيم "محمد بن حنيفه " از مختار
ورود مختار به كوفه مصادف با آمادگي توابين براي خروج از شهر بود. طبعاً مختار نميتوانست در مقابل سران توابين قد علم كند؛ به همين دليل صبر كرد تا عاقبت كار توابين مشخص شود.
پس از خروج توابين از شهر، قاتلان امام حسين (ع) كه از مختار هراس زيادي داشتند. حاكم زبيري كوفه را وادار كردند تا مختار را زنداني كند. مختار دوباره زنداني شد، اما پس از مدتي با شفاعت عبدالله بن عمر نزد ابن زبير آزاد گرديد.
وي پنهاني مشغول آماده كردن قيام خود گشت و از بازماندگان توابين خواست تا آماده باشند. او آنان را به كتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون اهل بيت، دفاع از ضعفاء و جهاد با كساني كه حرام اسلام را حلال كردهاند، دعوت ميكرد.
مختار شيعيان را در محلهاي خاصي گرد هم ميآورد و خود را به عنوان نماينده محمد بن حنفيه مطرح ميساخت.
گروهي از شيعيان نزد محمد بن حنيفه در مدينه رفتند و از او در اين باره پرسيدند. محمد بن حنيفه از فرزندان امام علي (ع) و برادر ناتني امام حسين (ع) نيز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمايت كرد، يعني گفت: "من دوست دارم تا خدا به دست هر كسي كه خود از بندگانش ميخواهد، انتقام ما را بگيرد ".
اما اين سخنان به صورت حمايت رسمي محمد بن حنفيه از مختار در ميان شيعيان منتشر و موجب شد تا شيعيان زيادي به وي بپيوندند. مختار در پي افراد نيرومند و پر نفوذي بود كه بتواند پايگاه خود را مستحكم نمايد.
از جمله آنان ابراهيم بن اشتر، فرزند مالكاشتر بود كه توانست او را به سوي خود جلب كند. بالاخره در شب چهاردهم ربيع الاول سال 66 شورشي آغاز شد.
دستههاي سپاهيان او در شهر ميگشتند تا هر كه ميخواهد به آنان ملحق شود. در جريان تسخير شهر كوفه توسط نيروهاي مختار، درگيريهاي متعددي رخ داد.
ممكن است گفته شود اجازه از محمد حنفيه دليل بر رضايت ائمه از قيام او نميشود، ولي با توجه به اينكه از طرفي، مختار ميدانست هر گونه حكومت و سياستي جز به فرمان معصوم صحيح نيست، و از سوي ديگر با توجه به شخصيت و تقواي محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنين كاري را صادر نميكند، و عدم اذن مستقيم از امام (ع) به خاطر رعايت شرايط تقيه بوده است.
مختار براي گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفيه ميرود. در اين ديدار محمد بن حنفيه او را به تقوا سفارش ميكند و با رعايت شرايط تقيه، سخناني ميگويد كه مختار از آن، اجازه براي قيام ميفهمد و با توجه به شخصيت معنوي محمد بن حنفيه، ميتوان گفت اجازه او با اذن امام سجاد (ع) بوده است.
* كشتار 3 هزار نفر به دست مختار در خونخواهي حسين (ع)
سرانجام كوفه بدست مختار افتاد و "عبدالله بن مطيع " حاكم زبيري مخفيانه از شهر خارج شد. مختار با مردم شهر به عنوان امير آنها بيعت كرد.
اما اشراف كوفه كه از مختار هراس داشتند دست به قيام زدند، كه قيامشان سركوب شد. پس از اين جريان، مختار ماموريت اصلي خود يعني كشتن قاتلان امام حسين (ع) را آغاز كرد.
وي اعلام كرد: هر كس در خانه خويش را به روي خود ببندد، امنيت خواهد داشت، مگر كسي كه در ريختن خون فرزندان پيامبر مشاركت داشته باشد. بسياري از اشراف كه در ماجراي كربلا دست داشتند، به سمت بصره فرار كردند.
اما ياران مختار بسياري از آنان را دستگير كرده و نزد مختار ميآوردند؛ او نيز دستور ميدهد كه آنان را به قتل برسانند؛ حتي دست و پاي بعضي را كه جرمشان سنگين بوده قطع كرده و به قتل ميرساندند. تعداد تخميني كساني كه به جرم شركت در حادثه كربلا كشته شدند، حدود سه هزار نفر ذكر شده است.
از جمله اين افراد "شمر بن ذي الجوشن "، "حرمله " و "عمر بن سعد " را ميتوان نام برد.
ياران مختار كه عموماً از مواليان و ايرانيان مقيم عراق و شيعيان و دوستداران اهل بيت (ع) بودند، در اندك مدتى بر بخشهايى از عراق تسلط پيدا كردند.
مختار پس از پيروزى، به تعقيب جنايتكاران واقعه كربلا پرداخت و بسيارى از آنان را دستگير و به سزاى كردارشان رسانيد و برخى از آنان را در ميدان جنگ به قتل آورد و برخى ديگر را در هنگام شكست، اسير و به وضع فجيعى به هلاكت رسانيد.
بعد از اين وقايع، مختار، سپاهي را به سمت مدينه فرستاد تا مدينه را از تسلط عبدالله بن زبير، خارج ساخته و به اين ترتيب زمينه را براي حاكميت شيعي بر حجاز آماده كند.
انقلابيون كوفه، با شعار "يالثارات الحسين " حركت خويش را گسترش داده و با نيروهاى عبدالله بن مطيع، نماينده عبدالله بن زبير به نبرد برخاستند و با شكست دشمن، حكومت كوفه را به دست گرفته و نماينده عبدالله بن زبير را اخراج كردند.
وى با اين اقدامات خويش، قلب شيعيان و اهل بيت داغدار را شاد كرد و دعاى آنان را بدرقه خويش نمود.
مختار با سه جبهه مهم از دشمنانش روبرو بود، اول "عبدالله بن زبير " كه برادرش مصعب بن زبير را به جنگ مختار فرستاده بود. دوم، امويان شام كه عبيدالله بن زياد را براى سركوبى مختار به سوى عراق گسيل كرده بود. سوم، ضد انقلاب داخلى و گردنكشان مخالف اهل بيت (ع) كه در كوفه و اطراف آن ساكن بوده و با قيام مختار به شدت مخالفت مىورزيدند.
* عاقبت افرادي كه در حادثه كربلا دست داشتند
آنان كه در قتل امام حسين (ع) دست داشتند مخفي شدند؛ مختار فرمان داد، قاتلان امام حسين (ع) را تعقيب كنيد؛ در پي اين فرمان عمليات تعقيب و دستگيري قاتلان كربلا شروع شد.
ده نفر از قاتلان حادثه كربلا كه بر بدن امام حسين (ع) اسب تاخته بودند، دستگير و به پشت خوابانده شدند. آنان را به زمين ميخ كوب كردند و اسبها را با نعل آنقدر بر آنان تاختند كه به هلاكت رسيدند.
"شمر "، شتر امام حسين (ع) را كه مخصوص امام (ع) بود، به عنوان غنيمت به كوفه آورده و آن را به شكرانه كشتن امام حسين(ع) ذبح كرده و بين دشمنان اهلبيت تقسيم كرده بود.
به دستور مختار، آن خانهها شناسائي شدند و خراب كردند و كساني را كه با آگاهي، از گوشت آن شتر حضرت خورده بودند، اعدام كردند.
به روايتي شمر بن ذي الجوشن در حال فرار زخمي و اسير شد؛ مختار دستور داد او را گردن زدند و بعد بدن او را در روغن جوشان افكندند.
"بجدل بن سليم كلبي " كه انگشتر امام (ع) را از دست امام در آورده و غارت كرده بود، دستگير شد. مختار دستور داد انگشتانش را قطع كنند، دو پايش را هم قطع كردند و در همان حال مرد.
"خولي " كه سر امام حسين (ع) را به كوفه برده بود، دستگير شد. مختار دستور داد كه او را در مقابل خانهاش كشتند و جسدش را آتش زدند.
"سنان بن انس " كه روز عاشورا بر بدن امام حسين (ع) نيزه ميزد و از قاتلان اصلي امام حسين (ع) بود، دستگير شد. او را دست بسته نزد مختار آوردند.
مختار دستور داد ابتدا انگشتان او را بريدند، سپس دو دستش را، سپس دو پايش را و زندهزنده داخل روغن جوشان انداختند.
"حكيم بن طفيل " كه امام حسين (ع) را با تير ميزد و قاتل حضرت عباس است، دستگير شد و نيروهاي انقلابي ،خودشان او را تيرباران كردند چون ترسيدند كه "عدي " از مختار عفو او را بخواهد.
"حرمله " كه حضرت علي اصغر را به شهادت رسانده بود، دستگير و نزد مختار آورده شد. مختار دستور داد اول دو دست او را قطع كردند، سپس دستور داد دو پايش را هم بريدند و پس از آن او را آتش زدند.
* سرانجام كار مختار
سرانجام دشمنان مختار از درون و بيرون، حكومت وى را تحت فشار قرار داده و سپاهيان وى را در چند جبهه درگير كردند. مصعب بن زبير كه به كوفه هجوم آورده بود، با همكارى ضد انقلاب كوفه، سپاهيان مختار را پس از نبردى سنگين وادار به شكست كرد و در اين ميان، مختار شجاعانه به قتل رسيد.
بدين ترتيب، مختار بن ابى عبيده ثقفى با قيام خونين خود، انتقام خون شهيدان كربلا را از جنايتكاران و قاتلان كربلا گرفت و افرادى چون عبيدالله بن زياد، عمر بن سعد، شمر بن ذى الجوشن، محمد بن اشعث، حصين بن نمير، شُرحبيل بن ذى الكلاع و بسيارى از آنان را به سزاى كردارشان رساند.
مدت حكومت مختار، يكسال و نيم بود و در 14 رمضان سال 67 هجري قمري در سن 67 سالگي از دنيا رفت. قبر او، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم بن عقيل در كوفه است.
* روايات مختلف در مورد مختار
در مورد قيام مختار، دو دسته روايت وارد شده است. دسته اول، رواياتي است كه به مذمت مختار پرداخته و او را شخص كذاب معرفي ميكند.
در مورد اين روايات ميتوان گفت: اولاً؛ اين احاديث از نظر سندي ايراد دارند. ثانياً؛ مختار كسي است كه از قاتلان اهل بيت (ع) و سرور شهيدان انتقام گرفته است. پس چطور ميتوان گفت مورد بغض و نفرت اهل بيت (ع) بوده است. به نظر ميرسد اين روايات ساخته دست دشمنان و مخالفين مختار است تا شخصيت او را نزد شيعيان زير سئوال ببرند.
در مقابل، رواياتي است كه به مدح مختار و قيام او پرداخته است. به عنوان نمونه، پس از ارسال سر بريده عمر سعد و ابن زياد نزد امام سجاد (ع)، ايشان در حق مختار فرمودند: "حمد و ستايش خدايي را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزايي خير عطا فرمايد ".
همچنين نقل است كه نزد امام باقر (ع) سخن از مختار به ميان آمد. عدهاي به وي ناسزا ميگفتند، حضرت فرمودند:
"به مختار ناسزا نگوئيد، زيرا او بود كه قاتلين شهداي ما را كشت و انتقام خون را از دشمنان گرفت ".
امام صادق (ع) هم در مورد او فرمودند: "(پس از حادثه كربلا)، هيچ زني از زنان آرايش نكرد و خضاب نيست، تا زماني كه مختار، سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براي ما فرستاد ".
از مجموع اين احاديث به دست ميآيد كه در شخصيت و حُسن عقيده مختار، شك و شبههاي نيست و قيام او مرضيّ خدا و اهل بيت پيامبر (ص) بوده است و از طلب رحمتي كه حضرت سجاد (ع) در حق او كرد، روشن ميشود كه مسلك او امامي بوده است.
بنابراين ايراد "كيساني " بودن و دعوت مردم به سوي خويش و امامت محمد بن حنفيه وارد نيست، چون طلب رحمت از سوي ائمه (ع) براي شخصي كه اعتقادش بر حق نباشد، جايز نيست.
منبع : فارس