رجاء واثق آن كه از بركات معنوي اين سفر و حضور در مشاعر و مشاهد و مواقف اسلامي و تاريخي بهره مند شده، موجبات آمرزش گناهان، تقرّب به خداوند متعال و قبول طاعات فراهم گردد، موانع قبول به هيچ وجه پيش نيايد و «ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه اُنيب».
جمعيّت جده را، در سفر قبل (1385 قمري) سيصد تا چهارصد و پنجاه هزار نفر تخمين ميزدند، با اين حساب، ميتوان گفت: فعلاً تا نزديك به یک میليون قابل تخمين است.
همه سفارتخانهها در اين شهر (و شايد هم رياض) قرار دارند؛ چون ورود ملل غير مسلمان در مكه معظمه و حرم و مدينه طيبه ممنوع است، لذا مقرّ سفراء در شهر جده است و فقط سفراي مسلمان حق دارند، به مكه معظمه و مدينه منوره مشرف شوند.
باري! قريب ساعت 14 به وقت تهران و 13:30 به وقت جده وارد اين شهر شديم و پس از انجام مراسم گمركي كه در حد متعارف بود، در انتظار هواپيما براي عزيمت به مدينه منوره مانديم.
برادران ستاد حج ايراني آمدند و اظهار محبت كردند. بر حسب خواهش آنها به ستاد حج رفتيم، برخورد آنان با مراجعه كنندگان، اسلامي و دلسوزانه بود، با روي گشاده و مهرباني به مردم جواب مي دادند و از كمكهایي كه لازم بود و میتوانستند دريغ نميكردند.
شعبه هلال احمر ايران نيز همين جا بود، اين واحد نيز با امكانات کمش انجام وظيفه مي نمود و بيماران مراجعه كننده را درمان مي كرد. [در حقیقت] وجود اين واحد در آنجا نعمتي براي بيماران بود. به عكس، هنگام بازگشت، چند تن جوان بي ادب و خشن در اين ستاد بودند كه برخوردشان با اشخاص موجب نارضايتي [بود] و خلاصه اسلامي نبود. شايد بيشترش هم نه از سوء كه از ناداني و عدم صلاحيّت بود.
از اين جريانها در جاهاي ديگر هم ديده ميشد. البته [باید یادآوری کنم] در بعضي موارد نيز نارضايتي اشخاص به علت انتظارات بيش از حدّ و غير قابل انجام آنها پيش مي آيد.
نماز ظهر و عصر را در جده بجا آورديم و ضمناً به مسائل شرعي كه بعضي داشتند، جواب دادیم.
مسأله ديگر اين است كه: آيا كسي كه حجة الاسلام به حج تمتع بر ذمه دارد، در اشهر حج مي تواند عمره مفرده بجا آورد؟ كه بنابراين اگر بتواند و فاصله بين عمرتين هم معتبر نباشد، هر چند تمتع بر ذمه اش باشد، محرم به احرام عمره مفرده شود، به مكه معظمه برود و پس از انجام عمره مفرده تا يك ماه نگذشته برود و برگردد و سپس محرم به احرام عمره تمتع شود، در اين صورت اين مسأله مطرح ميشود كه اگر اجير براي حج تمتع- در حالي كه اجير است -عمره مفرده بجا آورد و پس از آن به احرام عمره تمتع محرم گردد، آيا عمل به اجاره شده است و مستحق اجرت است يا اينكه -هر چند حج صحيح واقع شده و ذمه منوب عنه بري شده است- مستحق نيست؟ يا اينكه در عمل به اجاره و استحقاق اجرت تفصيل داده شود بين آنكه براي حج بلدي اجير شده باشد يا براي حج ميقاتي كه در صورت اولي استحقاق اجرت ندارد و در صورت دوم استحقاق دارد.
در اين مطار بناها و مراكزي در فاصله هاي مناسبي ساخته شده كه در اختيار هيأتهاي حج هر كشور و مؤوسسات درماني و راهنمایي آنها قرار دارد.
و در ايام حج، هر ساعتي هواپيماهاي متعدد، گروه هائي از حاجيان را در اين مطار (فرودگاه) پياده میكنند. [این]علاوه بر حاجياني[است]كه از طريق زميني و دريا مي آيند.
حال شوق و شور و اشتياقي كه در بين راه جده تا مدينه منوره، براي عاشقان روضه مقدس نبوي علي من حل فيها صلوات الله و تحيته حاصل مي شود، غير قابل توصيف است.آنها دقايق و ثانيه ها را با بي صبري عجيب و انتظاری شديد مي گذرانند و دقيقه شماري مي نمايند و هر چه به رأس موعدي- كه قبلاً از سوي كاركنان هواپيما اعلام شده[است]- نزديكتر میشوند، شور و شوقشان افزونتر ميگردد.
وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيزتر گردد
حالات اين بار يافتگان به روضه مقدسه مختلف است، بعضي از فرط خوشحالي گريه ميكنند، بعضي با شعر و نظم و نثر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را مخاطب ساخته، به حسب حال و معرفت خود با آن حضرت گفت و گو ميكنند و خود را در حضور [ایشان] میيابند، برخي به ياد خويشاوندان و نزديكان و دوستانشان كه آرزومند درك اين سعادت بزرگند، گريه مينمايند، بعضي هم چيزي نميگويند و خاموشي اختيار مي كنند، گویي حرف و سخني را كه در خور اين فوز عظيم و عظمت مقام حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه وآله وسلم باشد پيدا نميكنند و خود را حقيرتر از آن میبينند كه در چنين مقامي ارفع و اقدس، پا بر بساط حضور گذارند و خود را عرضه بدارند.
بعضي مبهوت و متحيرند و گویي باور نميكنند [بتوانند] به چنين سعادتي نايل شوند كه چند دقيقه ديگر، به مدينه شهر وحي، شهر قرآن، شهر اسلام، شهر رحمة للعالمين و شهر علي و زهرا و حسن و حسين عليهم السلام وارد گردند.
حكومتهایي كه در طول تاريخ اسلام بر اين سرزمين (مدینه) مسلط شدند، نه فقط كاري، جز يك سلسله عمليات ظاهرسازي و عوام فريبانه در مسير سياستهاي خاص خود، انجام ندادند، بلكه كوشش كرده اند مدينه را از محوريت بيندازند -چنانكه انداختند.
مثلاًعبدالملك مروان، يكي از حاكمان و طاغوتيان بني اميه، كوشش ميكرد، حيثيت علمي و معنوي مدينه را از ميان ببرد؛ زيرا این شهر به واسطة استقرار خاندان رسالت -كه در رأس آنها امام زين العابدين علیه السلام قرار داشت- و همچنين گروهي از تابعان و رجال علم مثل قاسم بن محمدبن ابي بكر موقعيت مركزي خاصي داشت و مردم به مركز حكومت كه شام بود، اعتنایي نمیکردند. به همین خاطر، عبدالملك، گروهي از اراذل و اوباش را در مدينه ساكن کرد تاحضور آنها كساني را كه به مدينه مي آيند، از اين شهر مقدس و مردم آن متنفر کند. در پی این سیاست، کار تظاهر به فساد در «مدينة الرسول» بسیار بالا گرفت -شعبي، دراین مورد چیزهایی مینویسد كه من كلام او را بازگو نكنم بهتر است- سپس همين بني اميه مسجد جامع اموي را در دمشق بنا كردند تا مردم را از مدينه و مكه منصرف و به آنجا متوجه نمايند و حتی به جاي «كعبه»، به طواف آن وادار سازند.
به هر حال، در اين دوران محوریت مدينه را نه تقویت که تضعیف کردند و کم کم از میان بردند، طوری که نخست بني اميه، «دمشق»، سپس بني عباس، «بغداد» و پس از آن عثمانيها «اسلامبول» و در برابر آنها، خلفاي فاطمي «مصر» و «قاهره» و حكام اموي «اسپانيا» و «اندلس» را مركز قرار دادند.به این ترتیب، «مدينه» دیگر در جهان اسلام نقش و تأثيری بیش از یک شهر متعارف نداشت.
حتی در برخی مواقع (مثل عصر متوكل) به ظاهر از آن هم پايينتر و چنان مورد خشم حكومت بود که سخت دل ترين و ستمكارترين افراد را به حكومتش منتصب میکردند.زمانی که در بغداد و اسلامبول، اندلس و شهرهاي مشابه آنها كتابخانهها و مدارس بزرگ، تأسيس و كاخهاي مجلل و پرخرج ترين ميهمانيها و عروسیها و عياشيها برپا مي شد، براي مردم مدينه امكانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود.
خلاصه شهر مدينه كه بايد در طول این چهارده قرن و بعد از آن، مركز، مظهر و منبع فكر و نظام و معارف اسلامی قرار گیرد، به وضعي درآمد كه دیگر شهرهاي عالم اسلام در بينش و علم از آن پيشي گرفتند و مدينه راتحت الشعاع قرار دادند.
از اين شهرها مي توان بغداد، دمشق، اسلامبول، قاهره، نيشابور، خوارزم، بلخ، مرو، قرطبه و غرناطه را نام برد كه هم علم و فكرشان و هم اسرافگرایی، تجملگرایی، خوشگذراني، قصرها و كنيزان آوازهخوانها و رقاصههایشان شهره بود. اینها همه در حالي بود كه مردم مدينه در فقر به سر مي بردند و انتظار میکشیدند، پس از سالها خليفه يا اطرافيان او به آنجا بروند و از روی احسان و با هزار منّت چيزي از بيت المال مسلمانان به آنها تصدّق نمايند.
حتی وقتی از مثل «مالك بن انس» در حديث و فقه نام برده و به او «امام اهل مدينه» لقب داده ميشد، به منظورهاي سياسي بود و در حقیقت، منصور دوانيقي براي معارضه با امام جعفر صادق و اهل بيت علیه السلام مالك را تبلیغ ميكرد.
البته در عصر امام محمد باقر و به ویژه امام جعفر صادق علیهم السلام موقعيت علمي مدينه تجديد شد و رجالی بزرگ از مدرسة اين دو امام بيرون آمدند كه عدهاي از آنها شهرت جهاني يافتند، اما اين رونق بازار علوم و معارف هم ديري نپایيد و باشهادت حضرت صادق علیه السلام و بازداشت حضرت موسي بن جعفر علیه السلام -كه سالها ادامه يافت- دوباره اوضاع به صورت سابق بازگشت.
شرایط كنوني مدينه، و حتی دیگر مناطق اصلی و انسانی حکومت سعودی از اين جهات بهتر نشده، بلکه از جهاتي بدتر و خطرناكتر شدهاست. اگرچه ظواهر خانهها و كاخها و راهها مانند دیگر نقاط دنیا در اثر بهبود اوضاع صنعتي و وارد شدن دنيا به دورة برق و ماشين تغيير كرده است، اما هركسی میفهمد كه اين تغييرات اصولي و جوهري نيست و این عمران و آباداني ظاهری که در «جده»، «مدينه»، «مكه»، «طائف»، «رياض» و غيره ديده مي شود، ترقي و پيشرفت به شمار نمیرود. بديهي است تا اندازهای هم وسايل آسايش حجاج و توسعه و عمران حرمين فراهم شده، اما آسايش حجاج، هدف اصلي حکومت سعودی نبوده است؛ زيرا حكومتي كه همة اعتبارش درمیان مسلمانان و حتی جهانیان، وامدار این دو حرم مقدس است كه يك ميليارد انسان به آن احترام مي گزارند و همه ساله، حدود یک میليون نفر براي اداي مراسم حج از اطراف و اكناف دور و نزديك به آن عازم مي شوند، بايد این مرکز اصلی اسلام (مدینه) را تا اندازهای كه مورد اعتراض خیل عظیم زائران قرار نگيرد و دنياي اسلام به او معترض نشود، تجليل نمايد، خود را براي پذيرایي اين جموع بشري آماده نمايد و اين مراسم (حج)را كه خواه و ناخواه انجام مي شود، در اختيار خود نگاه دارد تا براي مقاصد خود از آن سوء استفاده نمايد.
طول اضلاع محوطة میان منبر و قبر شريف 22 در 15 متر است، در آنجا نيز نشانههایی ارزنده از هنر دیده میشود. در قسمت شرقي منبر، محراب نبوی قرار دارد، بر سمت غربي آن نیز نوشته شده است: هذا مصلّي رسول الله صلی الله علیم و آله و سلم.
و اما مساحت کنونی (مسجد پس از آخرين تعمير و توسعه) شانزده هزار و سيصد و بيست و هفت متر مربع است.
ناگفته نماند، پنج مأذنة ديگر بر گلدستهها و مأذنههاي مسجد و پنج در بر درهاي سابق افزوده گرديده كه در نامگذاري آنها سياست و تعصب مذهبي بی تأثیرنبوده است.
بر هیچ کس پوشیده نیست، با اينكه به زغم اين متوليان «حرمين شريفين»، علي بن ابيطالب علیه السلام آخرين خلیفه از خلفاي راشدين است، اما در اينجا، حذف نام آن حضرت خالی از اندیشة اهانت به آن بزرگوار و دشمني با اهل بيت علیه السلام نمي باشد. این، نشان می دهد كه اگر مي توانستند، نام علي را از تاريخ اسلام حذف می نمودند و انصافاً بسياري از گذشتگانشان از اينها منصفتر بوده اند.
در این حجره چهار باب به نامهاي «باب التوبه» و «باب التهجّد» و «باب فاطمه» سلام الله علیها و بابي در سمت غرب قرار دارد كه متأسفانه –به واسطة اينكه داخل مقصوره بر اساس تعصّب وهابيها كه استعمار بر آنها تحميل كرده و آنها را به ابقاي آن تشويق مي نمايند، تاريك است- داخل آن از بيرون قابل رؤيت نيست. گفتنی است حجره يا قبر حضرت فاطمه علیها السلام هم در همين زاويه و در داخل بخشي كه حجرة شريفه را احاطه كرده است، قرار دارد. پشت آن نیز محرابي است كه به محراب فاطمه علیها السلام موسوم میباشد. صورت قبر حضرت زهرا علیها السلام دراين حجره باقي است و ضريح و صندوق آن نمايان میباشد.
در مكان مزبور اين جمله نوشته است: «هذا قبر فاطمة». هر چند در سفر دوم اين جمله را نيافتم؛ زیرا در اثر ازدحام و هجوم جمعيت براي زيارت، موفق نشدم داخل شباك را به دقت ببينم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. در اين سفرنامه از اضافه يا وصف عربستان به (سعودي) خودداري مي شود؛ چون اين نام تفرقه انگيز و تجزيه ساز و طاغوتي و مشركانه است، چنان كه نامها و عنوانهاي بسياري از كشورهاي ديگر كه اهالي آن مسلمان هستند، نيز همين عيب را دارند- چه كشورهاي وابسته به غرب و چه كشورهاي وابسته به شرق.
[2]. بي اعتنايي رژيم به اصطلاح سعودي حاكم بر عربستان به مذاهب و آراي فقهي ساير مسلمانان، در اينجا نيز اثر كرده و با اينكه از لحاظ مكان و موقعيّت كشوري كه قبله مسلمانان در آن قرار دارد و مسلمانان از اطراف جهان به قصد آن وارد میشوند، مناسب بود -تعظيماً لكعبة المعظمة- مستراح هاي مطار را به سمت قبله نسازند و كاري را كه اگر به نظر سعودي ها و حنابله فعل آن توهين و حرام نباشد (يعني استقبال قبله در حال قضاي حاجت) ترك آن موافق با ادب و تعظيم كعبه است، موجب نگردند. مع ذلك، بر خلاف فتواي مستقر و متبع در بين تمام شيعيان جهان -که استقبال و استدبار قبله را در اين حال حتي در زير سقف حرام مي دانند- و برخلاف مذهب احناف كه آنان نيز به پيروي از ابوحنيفه استقبال و استدبار قبله را حرام تنزيهي مي دانند، مستراحهاي اينجا و شايد ساير اماكن را رو به قبله بنا كردهاند و با اين تنگ نظري، حداقل اين دو گروه بزرگ از مسلمانان را به حساب نياورده و آنها را به ارتكاب اين عمل -هر چند از راه غفلت و عدم توجه باشد- سوق داده اند. بديهي است بنابر مذهب تصويب كه حكم الله را اهل سنت به عدد آراي مجتهدان متعدد مي دانند، اگر وهابيها و حنابله هم در اين مسأله قائل به عدم حرمت باشند، ديگران كه قائل به حرمت مي باشند، فتوايشان كه بر اساس اجتهاد میباشد، براي خودشان حكم الله واقعي است و تعجب است كه با اين نظر تصويف، به اين حكم الله واقعي بیاعتنايي كرده و مكلّفان را در معرض مخالفت آن قرار دهند. به هر صورت اين مسامحه يا تعمدها در ترك رعايت مذاهب سایر مسلمانان و خلاصه كردن همه مسائل از اصول و فروع در عقايد يك مشت مجسمه و جامد و تنگ نظر، آن هم در مسألهاي كه رعايت اجتهاد ديگران منافي با اجتهاد طرف مقابل نيست و عمل به اجتهاد ديگران به طور قدر متيقن بي اشكال است، حاكي از خود محوري و استبداد رأي و عدم توجه به حفظ مصالح مسلمانان است.
[5] وفاء الوفاء، ج4، ص356