به گزارش«شیعه نیوز»، هری هارون بهر(Harry Harun Behr) استاد آموزش و پرورش با گرایش شاخه اسلام در دانشگاه فرانکفورت و سخنگوی انجمن آلمانی مطالعات الهیات اسلامی با بیان اینکه آموزش الهیات به ائمه جماعات مساجد آینده در دانشگاهها الزامی است، افزود: این کار که برای تقابل با تشکیلات افراطگرایانه در مساجد انجام میگیرد، با نتیجه مطلوب و مثبتی رو به رو خواهد شد، در این خصوص آن فرانسوا وبر متخصص حوزه امور اجتماعی و روزنامه نگار آلمانی – فرانسوی با اشاره به اینکه تعداد پروتستانها و کاتولیکها طی سالهای اخیر در کشور آلمان رو به کاهش بوده است، از رشد بیرویه جمعیت مسلمانان سخن گفته و عامل آن را رونق مساجد میداند در این رابطه با بهر گفتوگو کرده است که در ادامه میآید:
*آقای بهر، قبل از باز کردن هرگونه موضوعی در اینجا، به نظر میرسد که روحانیون نیز به نوعی برای ما مانند نوعی کشیش هستند، لطفاً توصیف کنید که محدوده کاری یک روحانی و وظایف او در یک مسجد در آلمان چیست؟
-میخواهم از امامان زن و مرد سخن بگویم، زیرا این حوزه کار هم شامل زنان است و هم مردان. نقش چنین امامانی همیشه با عادتهای فرهنگی و سنتی شرکتکنندگان مسجد ارتباط خاص و مستقیمی دارد، چرا که مساجد در آلمان از نظر مناطق قومی و فرهنگی به شاخههای بسیاری تقسیم شدهاند: مساجد مراکشیها، مساجد ترکیه و غیره.
مساجدی که بیشتر اجتماعی هستند در گذر زمان یکپارچه شدهاند
*آیا آنها متفاوتند؟
-بله، تفاوت در حوزه نوع فعالیت بسیار است. مساجد که از یک سو به شدت بر روی آیینهای پرستش متمرکز هستند به طور مثال نماز جمعه همیشه برگزار میشود، اجتماعی که با تأثیر زیاد روحانیت هدایت و اداره میشود. از سوی دیگر، مساجدی که بیشتر اجتماعی هستند در گذر زمان یکپارچه شدهاند. آنها دارای عناصر کار اجتماعی، حوزه کار فعال جوانان و مراکز مشاوره هستند. بنابراین زمینه روند کار یک روحانی میتواند به طور گستردهای افزایش یابد، زیرا تفاوتها در حوزه کار بسیارند. تفاوت دوم در زبان وجود دارد. روحانیونی که البته مسلط به زبان آلمانی هستند در واقعیت در ارتباط با جوانان مسلمان از اعتماد بیشتری برخوردار هستند. هدف دورههای آموزشی الهیات به روحانیت در دانشگاهها صرفاً برای آموزش روحانیون برای پاسخگویی به نیاز مساجد نیست بلکه زیرساختی است برای ارائه علم و پاسخ به پرسشهای تمامی افراد جامعه در آلمان البته به زبان آلمانی.
اکثر مساجد در آلمان به نوعی زیر نظر اشخاص اداره میشود
*آیا تعلیمات مذهبی مساجد همانند تعلیماتی است که در کلیساها برای جوانان داریم و به یک صورت هستند؟ آیا تعلیماتی که ما در آلمان برای جوانان در مساجد شاهد آن هستیم با تعلیمات در مساجد کشورهای مبدأ یکی میباشد یا دارای تناقض است؟
-بله! متأسفانه اکثر مساجد در آلمان به نوعی زیر نظر اشخاص اداره میشود و به گونهای خصوصی است و متعلق به اشخاص خاص است. افراد اصلی روحانیون نیستند که مساجد را اداره میکنند بلکه افرادی هستندکه نماینده یک گروه میباشند و میان این گروهها و کشورهای مبدأ ارتباط بسیار ضعیف است. جوامع و مساجد را در آلمان و روابط آنها را به ترکیه ریشه دیرینه دارد. در حال حاضر مشکل دیگری نیز وجود دارد تاریخ فرهنگی مساجد در آلمان به شدت با مهاجرت نیروی کار در اوایل دهه 1960 مرتبط است. در ابتدا، این انجمنهای فرهنگی اسلامی به شدت متعهد به حفظ بخشی از فرهنگ میهن خود بودند. حتی برای ارتقا علمی مساجد در تلاش بودند. وقتی ما با نسل سوم جوانان این مساجد روبه رو میشویم یک نوع بحران هویت را در آنان میبینیم. زیرا امروزه از سوی مساجد بیشتر بر روی نشر مذهبت تمرکز میشود. اما ما واقعاً دیگر جوامع مذهبی را چون گذشته پربار نمیبینیم. آنان از نمای مذهبی خود به درستی استفاده نمیکنند. این پدیده چیزی حدود 10 تا 15 سال است که به وجود آمده چیزی که ما در گذشته شاهد آن نبودیم. در واقع میتوان چنین توصیف کرد که گویا درون مایه تهی است.
در مناطق اسلامی جهان، ما نوعی انحطاط مذهبی داریم
*شما قبلاً در مورد صلاحیت مذهبی صحبت کردید. اگر من این را به درستی متوجه شده باشم، در سنت اسلام، مطلقاً لازم نیست که یک امام (روحانی) به طور کامل آموزش دیده باشد، اما اولین چیزی که او باید بداند این است که چگونه نماز را هدایت کند. این بدان معنا نیست که او باید بتواند قرآن را کامل بلد و از حفظ بخواند.
-بله! درست است. اما این نکته کمی به مفهوم الهیات بستگی دارد. در مناطق اسلامی جهان، ما نوعی انحطاط مذهبی داریم که بسیار مبتنی بر سؤالات مربوط به زندگی است، در حالی که افراد با سؤالات به یک امام (روحانی) نزدیک میشوند، جایی که آنها انتظار پاسخ واضحی را دارند. به عنوان مثال: آیا خریدن مرغ از سوپرمارکت آلمانی حلال است، یا نیست؟ از سوی دیگر، الهیات بازتابی فلسفی دارد، که پاسخ به سؤالات وجودی زندگی، عدم اطمینان از آینده، درد و رنج، سؤال در مورد مسکن و غیره و میدهد. ما شاهد این هستیم که روحانیت در آلمان به صورت واضح و تخصصی در مورد تمامی مسائل نوجوانان مسلمان پاسخگو است و از سویی جوانان نیز با سؤالاتی به سمت روحانیت کشیده میشوند.
زیرا که آنان هیچ پیش زمینه دینی ندارند منظور این است که چون با مبداً اصلی اسلام ارتباط ندارند و با احکام و از ریشههای سنتی خود دور هستند با روحانیت مرتبط میشوند. اجازه بدهید با مثال برایتان روشن کنم، سؤالاتی مانند دوستی با جنس مخالف و احکام مرتبط با آن. این نوع فعالیتها با برگزاری گردهمایی روحانیون و مبلّغین و نشر آن شکل پر رنگتری به خود میگیرد. بعضی از این نوع گردهماییها همزمان با ایام تقویم مذهبی این مساجد نیز همراه میشوند که در نتیجه آن شاهد تأثیر بیشتر آن بر روی جوانان ساکن در آلمان هستیم. در این زمینه از میزان رشد و انتقال مطالب و محتوای آنان اطلاعات درست و دقیقی در دست ما نیست. در این نوع فعالیتها کوشش میشود که نه تنها در حوزه انتقال مطالب پر رنگ جلوه کنند بلکه وسیلهای میان وحدت با سایر مساجد در کشور و یا حتی سایر کشورهای اروپایی نیز باشند. آنها سعی دارند که ارائه دهنده الگوی مناسب و ترویج سبک زندگی اسلامی باشند و با انتقال آن به نسلهای جدید بتوانند جوانان را همچون نسلهای قدیم بر پایه سنت رشد دهند و اما همچنان از کیفیت و ساختار مطالبه ارائه شده اطلاعات جامعی در دست نداریم.
*پنج مرکز مختلف برای الهیات اسلامی در دانشگاههای آلمان وجود دارد، یکی از آنها در فرانکفورت است جایی که شما شخصاً در آن تدریس میکنید. در حال حاضر در این مراکز چه چیزی میتوان یاد گرفت که برای تخصص روحانیت مهم باشد؟ قبلاً شایستگی انتقال مفهوم الهیات را ذکر کردهاید، اما آنجا فقط چیزهایی مانند دروس روحانیت تدریس میشود؟
-بله! در این مکان با تفاوتهایی جزئی در درجه کارشناسی تخصصی و کارشناسی ارشد در حوزه الهیات اسلامی که در اینجا با نام مطالعات اسلامی شناخته میشود، با کمی تغییر مشابه همان رشته تخصص علم اسلامی است و نیز در این مکان این رشته به شاخههای تخصصیتری هدایت میشود. به طور مثال فقط در فرانکفورت ٣٠ امتیاز مثبت ویژه دانشپژوهان برای شرکت در این شاخهها فراهم کردهایم که مربوط به حوزههای کار اجتماعی میباشد. دانشگاه با توجه به نیاز جامعه و فضای کاری که میتوان در جامعه برای رشته روحانیت ایجاد کرد، زیر شاخههای خود را به وجود میآورد مانند تربیت معلم، روحانیت در حوزه مدارس، تربیت آموزگاران زن و مرد (روحانیت زن و مرد) و نیز شاخه کار اجتماعی.
مساجد محلی و حتی مساجد سطوح بالاتر هنوز ساختار مشخص مالی ندارند
*در حال حاضر ما شاهد این هستیم که در حوزه کلیسای پروتستان ارتباط تحصیلات دینی - دانشگاهی، با توجه به اینکه دروس آنها کاملاً تئوری هستند کشیشان کارآموز بسیار فعال هستند و پس از پایان دوره تحصیل شاهد فاصله گرفتن آنها از محیط دانشگاه و ورود به فضای کاری مناسبی که برای آنها وجود دارد هستیم. آنها جذب مشاغلی مانند دفاتر حقوقی میشوند. آیا این فضای کاری یا فضاهای مشابه نیز میتواند در مورد روحانیون مسلمانان اتفاق بیافتد و شاهد فعال بودن آنها در حوزه کار باشیم.
-بله! این نکتهای مهم است. دورههای آموزشی در نظر گرفته پس از مدتی وارد فاز دوم آموزشی میشوند. در فاز دوم دورههای کارآموزی به شاخههای با گرایشات پزشکی، قانون و یا حرفهها تقسیم میشوند که روحانیون میتوانند آموزشهای لازم را کسب کنند. روحانیت حتماً به یک سازمان مشخص یا گروه مشخصی برای کار نیاز ندارد. برخی سازمانهای بزرگ مسجدی هم وجود دارند که فضای کاری مناسبی را ایجاب میکنند. آنها در حال حاضر برای جذب روحانیون تحصیل کرده از دانشگاهها انتظار میکشند و آماده هستند که بتوانند با وجود این افراد علاوه بر ارائه معلومات دینی خود در مورد جریانهای حال حاضر جامعه، سبک زندگی و .. به زبان آلمانی در سطوح بالا با مردم ارتباط برقرار کند و پاسخگوی نیاز های روز جامعه علیالخصوص جوانان باشد.
همچنین برخی دانشجویان علاوه بر علاقهمندی با آرزوی داشتن کاری مناسب در آینده پس از تحصیل خود این رشته را انتخاب میکنند. اما مشکل اینجا است که دانشجویان روحانی مسلمان زمانی که خود را با همتایان خود یعنی کسانی که بعد از تحصیل در کلیساها در آلمان به کار گرفته میشوند مقایسه میکنند تفاوت فاحشی را احساس میکنند. زیرا فارغالتحصیلان رشته الهیات در شاخه مسیحیت پس از اتمام دوره تحصیلی از طریق سازمانهای مشخص و معتبر که قادر به مدیریت هزینههای جاری و تأمین مالی هستند پوشش داده میشوند و طبیعتاً شرایط بهتری نیز دارند، اما ما متأسفانه مساجد محلی و حتی مساجد سطوح بالاتر هنوز ساختار مشخص مالی ندارد و هزینههای آن اکثرا توسط خود مردم یا اشخاص مرتبط با آن تأمین میشود که باید فکری برای آن کرد، زیرا باید آینده نیز بعد از تحصیل وجود داشته باشد.
در خانوادههای مسلمان فعلی ساکن آلمان تعداد فرزندان از یک خانواده آلمانی به مراتب بیشتر است
*اما شما چرا به مساجد اصلی و بزرگ هیچ اشارهای نمیکنید و تمرکز خود را روی مساجد کوچک گذاشتهاید. ما شاهد این هستیم که در آلمان مساجد بزرگ ارتباطی مستقیم با مساجد کوچک دارند و مساجد کوچک به نوعی زیر شاخه آنها به حساب می آیند و میدانید واقعاً از طرف مسلمین آلمان مورد حمایت خود قرار میگیرند و همچنین از همین راه شاهد نفوذ آنان در مراکز مختلفی در آلمان هستیم حتی افرادی در سطح استادی در این مراکز کار میکنند مطمئناً تأمین مالی نیز میشوند.
-بله! درست است، اما اینها موضوعات مختلفی هستند که مفصلاً باید به آن پرداخته شود. ترجیح من این است که بیشتر در مورد مشکلات مسیر در پیش گرفته بپردازم. میخواهم دوباره نگاهی به آموزش روحانیون بیندازم که پیشنهاد اولیه آن به طور مثال توسط دیتیب در کلن داده شد. دیتیب بدون شک نقش بزرگی در این رابطه بازی میکند.(که آموزش روحانیون توسط آنان عاقبت خوشی نمیتواند داشته باشد در نتیجه بهتر است ابتکار عمل در دست دانشگاهها باشد). یکی از مشکلات قانون عدم انتصاب اساتید توسط مساجد میباشد و البته این تا حدی ممکن است برای ما ایجاد مشکل کند. لازم به ذکر است من با تجربهای مشابه در دانشگاه ارلانگن نورنبرگ روبرو شدم. در آنجا با نوعی قوانین رفع موانع شریعت در حوزه اسلام برخورد کردم که برخی مشکلات این چنینی را قابل حل میکند.
ما نمیتوانیم اساتید را جمع کنیم و به تنظیم الهیاتی بپردازیم که با جامعه خود در تضاد باشد زیرا منطقی نیست که نگاه ما فقط معطوف به کار آموزان و دانشجویانی باشد که میخواهند دوره ببینند و یا الهیات را بسیار گسترده و فراتر از عامه تدریس کنیم که مغایر با جامعه مسلمانان ساکن باشد. همچنین مسلمانان نیز فقط کسانی نیستند که به مساجد میروند ما باید نگاه جامع و دقیق منطبق بر جامعه داشته باشیم و نیاز تمام اقشار را فراهم کنیم. نکات سخت کار ما در جایی است که با شاخههای دین اسلام رو به رو میشویم در این خصوص نیاز به تأمل و نگرش درست داریم. هر کدام احتیاج به ارزیابی جداگانه و پژوهش دارند و باید به درستی محتوای آنها شناخته شود.
مورد بعدی تنوع زبان در مساجد است. مشکل بزرگ ما با امامانی است که از نظر ما سطح تحصیلات بالایی ندارند و به زبان آلمانی مسلط نیستند. ما نمیتوانیم بفهمیم مطالبی توسط آنها میان مسلمانان در حال انتقال است چیست. وقتی میخواهیم شناخت درستی به زیر شاخهها داشته باشیم و به تفکیک آنها بپردازیم مشکل زبان این کار را دشوار میکند. چون هدف ما ارتقا سطح انتقال مفاهیم برای تمام افراد مسلمان حاضر در جامعه میباشد. در کنار این موارد اما جمعیت کثیری از مسلمانان ساکن آلمان که با اسلام مذهبی آشنا هستند و از آن اگاهی کامل دارند هیچ ارتباطی با مساجد برقرار نمیکنند و در تشکلات آنها نیز فعال نیستند و حتی راغب به صحبت کردن در مورد موارد مختلف با افراد حاضر در مساجد نمیباشند، روبرو هستیم. در نتیجه هدف ما که انتقال الهیات دانشگاهی به جامعه مسلمین از طریق مساجد و انجمنهای اسلامی است را دچار مشکل میکند که نمیتوان این را نادیده گرفت. مسائل مربوط به جوانان و خانواده نیز از دیدگاه اجتمایی باید جدی گرفته شود.
چرا که ما شاهد این هستیم در خانوادههای مسلمان فعلی ساکن آلمان تعداد فرزندان از یک خانواده آلمانی به مراتب بیشتر است و در نتیجه باید به فکر پاسخگویی به نیازهایی که در آیندهای نه چندان دور با آن روبرو خواهیم شد بود. در نتیجه نیاز امروز جامعه ما به علمی شدن اسلام (دانشگاهی شدن) نیازی کاملاً طبیعی است. با ایجاد ارتباط درست میان دانشگاه و جامعه مسلمان و در نظر گرفتن خواسته ها و نیاز های روز آنها میتوان تعاملی درست بوجود آورد که حاصل این تعامل نتیجه ای مطلوب هم از جهت بالا بردن سطح کیفیت مطالب علمی ارایه شده و هم از جهت رشد و پیشرفت جامعه مسلمان در آلمان خواهد بود. این موضوع اما نیاز به زمان دارد وبه میزان رغبت افراد و نیز آماده بودن افکار وابسته است چون در نهایت این کار را میتوان به نوعی یک پروژه گروهی میان دانشگاه و مسلمانان ساکن آلمان تفسیر کرد. به همین دلیل است که آنچه در برلین درمورد دانشگاهها مطرح شده میتواند مفید و مثبت واقع شود و من میخواهم به شما بگویم این رویه دیگر مثل سالهای گذشته نخواهد بود و در این مکان جدید شاهد تحول خواهیم بود و با مفهوم نوآورانهای در مورد سازماندهی الهیات اسلامی روبه رو خواهیم شد.