از آنجا كه فاطمه معصومه علیهاالسلام از خاندانی است كه در زیارت جامعه خطاب به ایشان آمده است: عادتكم الاحسان و سجیتكم الكرم(1) كرامات و عنایات آستان مقدسش بسیار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگانی همچون ملاصدرا و آیت الله بروجردی گرفته تا آن مسلمان عاشقی كه از دور افتادهترین كشور اسلامی به عشق زیارت و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته، همگی را مورد لطف و عنایت كریمانه خود قرار داده است؛ ولی با كمال تاسف این كرامات تاكنون ثبت و ضبط نشده است، ما هم نمونههایی برگزیده از كرامات آن حضرت را در اینجا میآوریم؛ به امید آن كه مجموع كرامات آن حضرت در كتاب مستقل گردآوری شود.
ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد میكرد و پوست آن ترك برمیداشت به طوری كه نمیتوانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم كنم و معالجات هم بی اثر بود تا این كه به حضرت معصومه علیهاالسلام متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش به دست كنم، همین كار را كردم، دستم خوب شد.
ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام كه هر دو از منبریهای قم بودند) از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی (كه مرد با اخلاصی بود) نقل میكرد كه من شبی در خواب دیدم به حرم، مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است برای این كه حضرت فاطمه زهرا و حضرت معصومه علیهماالسلام در سر ضریح خلوت كردهاند و كسی را راه نمیدهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم دیدم كه بله این دو بزرگوار نشستهاند و در بالای ضریح با هم صحبت میكنند از جمله صحبتها این بود كه حضرت معصومه به حضرت زهرا سلام الله علیهما عرض كرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهرا آن مدح را برای حضرت میخواند.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میكرد كه من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است كه هر روز من اول زائـــر حضرتم.
شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دورهای اهل منبر كه حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل میكند؛ حاج احتشام میگوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع كرد به گریه كردن و گفت: بله توی اشعار من این كلمه است.
ای فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام نما قصر اخضری
آقای حاج شیخ حسن علی تهرانی(ره) (جد مادری آقای مروارید) كه از علماء بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی محسوب میشوند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت به نام حاج حسین علی شال فروش كه از تجار بازار بوده در تمام مدتی كه حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه میداد تا این كه برادر تاجر فوت میكند و جنازه او را به قم حمل میكنند و در آنجا دفن مینمایند.
حاج شیخ علی (كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع میشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض میكنند: من خدمت برادرم را یكبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین كه بیایم اینجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه سلام الله علیها سفارش ایشان را بفرمایید: تا به برادرم كمك كاری باشد.
همان شب یكی از تجار كه از قضیه اطلاع نداشت خواب میبیند كه به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و آنجا میگویند: كه حضرت رضا علیه السلام هم به قم تشریف آوردند: یكی جهت زیارت خواهرشان، و یكی جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه علیهاالسلام.
او معنای خواب را نمیفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان میگذارد و ایشان میفرمایند: همان شب كه شما خواب دیدی من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده میشود كه قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است؛ باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی را به حضرت بفرمایند و الّا خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در كار مداخله نمیكند چون این در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمیشود.
آقای شیخ عبدالله موسیانی (ایشان از شاگردان آیة الله مرعشی(ره) بودند)نقل فرمودند به این كه حضرت آیة الله مرعشی نجفی به طلاب میفرمود: علت آمدن من به قم این بود كه پدرم سیدمحمود مرعشی نجفی (كه از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیه السلام بیتوته نمود كه آن حضرت را ببنید، شبی در (حال مكاشفه) حضرت را دیده بود كه به ایشان میفرماید: سید محمود چه میخواهی؟ عرض میكند: میخواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیهاالسلام كجاست؟ تا آن را زیارت كنم.
حضرت فرموده بود: من كه نمیتوانم «بر خلاف وصیت آن حضرت»، قبر او را آشکار كنم. عرض كرد: پس من هنگام زیارت چه كنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به فاطمه علیهاالسلام عنایت فرموده است، هر كس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام را درك كند به زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام برود.
آیة الله مرعشی میفرمودند: پدرم مرا سفارش میكرد كه من قادر به زیارت ایشان نیستم اما تو به زیارت آن حضرت برو، لذا من به خاطر همین سفارش، برای زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیهالسلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم.
آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است كه هر روز من اول زائـــر حضرتم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل كردند از حضرت آیة الله مرعشی نجفی: كه شب زمستانی بود كه من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم، دیدم بی موقع است، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد خواب نمانم، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد «كه قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمیكنم» به من فرمود: سید شهاب! بلند شو و به حرم برو؛ عدهای از زوار من پشت در حرم از سرما هلاك میشوند، آنها را نجات بده.
ایشان میفرماید: من به طرف حرم راه افتادم، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه)عدهای زوار اهل پاكستان یا هندوستان(با آن لباسهای مخصوص خودشان) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود میلرزند، در را زدم، حاج آقا حبیب (كه جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز كرد، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و آنها در كنار ضریح آن حضرت مشغول زیارت و عرض ادب بودند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجد وضو ساختم.
آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل میكند: كه ما عازم مشهد مقدس بودیم در حالی كه در آنجا به جهت جمعیت زیاد زوار، منزل به سختی پیدا میشد. من با اطلاع از این جهت به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شدم و خیلی خودمانی گفتم: بیبی جان ما عازم زیارت برادر شماییم، خودتان عنایتی بفرمایید. ما عازم مشهد شدیم، دیدیم منزل بسیار كمیاب است نزدیك حرم از تاكسی پیاده شدیم، ناگهان دیدم جوانی از داخل كوچه به طرف من آمد و به من گفت: منزل میخواهید؟ گفتم: بله، گفت دنبال من بیا با او رفتم مرا داخل خانهاش برد، اطاف بزرگ و خوبی را به ما داد، ما وقتی در آنجا مشغول جابجایی وسایل بودیم، خانم ایشان ما را برای ناهار دعوت كرد، بعد از تشرف به حرم و زیارت و نماز، ناهار را با آنها خوردیم.
صبح روز بعد، خانم از ما سوال كرد: شما چند روز در اینجا هستید؟ گفتم ده روز. گفت ما به تهران میرویم، این كلید خانه، هر وقت كه خواستید بروید، كلید را بدهید به همسایه ما آقای رضوی (یا رضوانی).
گفتم كرایه منزل چه میشود؟ گفت ما صحبت آن را كردهایم.
ما خیال كردیم مقصود ایشان صحبت درباره كرایه است با آقایی كه بنا شد كلید را به او بدهیم. چند روزی گذشت كسی آمد در خانه و گفت: من رضوی (یا رضوانی) هستم، شما هر وقت كه خواستید به قم بروید، كلید را پشت آینه داخل اطاق بگذارید و در منزل را ببندید و بروید.
گفتیم: كرایه چه میشود؟ گفت درباره كرایه با من صحبتی نكردند. ده روز ما تمام شد، خواستیم برگردیم، دیدیم بلیط ماشین را باید چند روز پیش تهیه میكردیم و الان تهیه بلیط امكان ندارد، خیلی ناراحت بودیم كه من از صاحب ماشینی(كه در نزدیك منزل ما، ماشین خودش را پارك میكرد و در مسیر "تهران- مشهد" مسافر جا به جا میكرد) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. او گفت: من فردا حركت نمیكنم ولی فردا شما را به قم میفرستم؛ فردا ما را تا گاراژ ماشین برد و رفت به مسوول دفتر گفت: اینها از ما هستند و می خواهند به قم بروند، او هم موافقت كرد و در بهترین جای ماشین به ما تعداد صندلی مورد نیازمان را داد و ناباورانه حضرت معصومه وسیله برگشتمان را هم مانند "منزل در مشهد" فراهم كرد. (2)
حضرت آیت الله مكارم شیرازی (دام ظله) میفرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلماننشین (و از آن جمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا كردند، كه عدهای از جوانان خود را به حوزه علیمه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات كار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین (سیصد نفر داوطلب) پنجاه نفری كه معدل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی - كه با داشتن معدل بالا، به سبب اشكالی كه در یكی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ایشان، مسوول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد، ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این كاروان علمی، مسوول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمركز كرده و تصویر برجستهای از آن را به نمایش گذاشت. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شكسته میشود.
وقتی كاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساكن شدند این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت میشود، و در همان حال خوابش میبرد. در خـــــواب عوالمی را مشاهده كرده و بعد از بیداری میبیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا یافتن به مدرسه برمیگردد، دوستان او با مشاهده این كرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل میشوند. وقتی این خبر به نخجوان میرسد آنها مصرانه خواهان این میشوند كه این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد كه باعث بیداری و هدایت دیگران و استحكام عقیده مسلمین گردد.(3)
پینوشتها :
1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 132.
2- كرامات نقل شده از شفای طلبه جوان نخجوانی آقای شیخ عبدالله موسیانی توسط واحد سمعی، بصری حرم ضبط صوتی، تصویری شده است.
3- ضبط صوتی، تصویری این كرامت، به نقل حضرت آیت الله مكارم (دام ظله) در واحد فرهنگی آستانه موجود است.