سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

اول فقيه شد، بعد منبر رفت

کد خبر: ۱۳۹۶۹
۱۳:۳۰ - ۱۷ مرداد ۱۳۸۸

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از روزنامه اعتماد ملی ، اولين شب جمعه ماه شعبان امسال، آيت‌الله عبدالحسين واعظ ‌زاده‌ خراساني، يکي از برجسته ترين وعاظ و مبلغان، در سن 85 سالگي درگذشت و پس از تشييع در شهر مقدس مشهد و اقامه نماز توسط مرجع شيعيان، آيت‌الله حسين وحيدخراساني، در صحن جمهوري حرم مطهر حضرت امام رضا(علیه السلام) روي در نقاب خاک کشيد.

پدر ايشان، مرحوم آيت‌الله محمدعلي‌واعظ‌خراساني بود که تحصيلات خود را از شهر سبزوار آغاز کرد و پس از گذراندن مراحل مقدماتي در اين شهر، براي زيارت، عازم نجف اشرف شد. در آن تاريخ زعيم شيعه آيت‌الله ميرزاي شيرازي، در سامرا اقامت و حوزه‌اي تشکيل داده بود. مرحوم واعظ نزد ايشان رفت و آنجا به تکميل تحصيلات خود پرداخت و به تدريج از نزديکان ميرزاي شيرازي شد.

 يکي از داستان‌هاي معروف آن دوره، مجلس روضه‌اي است که در حضور ميرزاي شيرازي برگزار مي‌شد. در آن مجلس، وقتي گوينده به خواندن روضه مي‌پردازد، به اين جمله از مقتل مي‌رسد که «زينب دختر اميرمومنان (علیه السلام) وارد مجلس ابن زياد شد. » مي‌گويند ميرزاي شيرازي، با شنيدن اين جمله به منبري خطاب کرده و گفته بود: « ادامه نده، بايد اول حق اين جمله را ادا کنيم. » نقل شده که دليل اين گفته ميرزا، علاوه بر حالات معنوي خود ايشان، تاثر فراوان مرحوم محمدعلي واعظ بوده که حزن ميرزاي شيرازي را دوچندان کرده بود.
 
 اين قضيه و ساير مطالب، نشان از بعد روحي پدر آيت‌الله خراساني دارد. مرحوم محمدعلي واعظ، بعدها به يکي از اصلي‌ترين وعاظ و اهل منبر حوزه نجف و بيوت مراجع و علماي آن پايگاه علمي تشيع، بدل شد.
 
آيت‌الله عبدالحسين واعظ‌زاده‌خراساني، در نجف متولد شد و پس از طي دوره مقدمات و سطوح نزد آيات عظام سيدعبدالهادي شيرازي، سيدمحسن حکيم، سيدمحمود شاهرودي، سيدابوالقاسم خويي، سيدمحمدهادي ميلاني، ميرزا‌باقر زنجاني و ميرزاهاشم آملي به تحصيل خارج فقه و اصول پرداخت. حاصل اين دوره نوشتن تقريرات دروس بود؛ از جمله يک دوره فقه آيت‌الله خويي، يک دوره اصول آيت‌الله آملي، صلاي مسافر و صلاي جماعت آيت‌الله شاهرودي و...‌ او در حوزه نجف، از تدريس مقدمات و سطوح تا بحث خارج پيش رفت تا اينکه به اجبار رژيم صدام، در اواسط دهه 50، به ايران بازگشت و شهر مشهد را براي سکونت برگزيد و به اين حوزه علميه پيوست. با ورودش به مشهد، برخي از علما از جمله مرحوم آيت‌الله مرواريد، اصرار به شروع تدريس فقه توسط او کردند که به دلايلي مورد موافقتش قرار نگرفت. با اين وجود، آيت‌الله واعظ‌زاده‌خراساني به تدريس تفسير و کلام در حوزه مشهد پرداخت و به صورت مقطعي، فن خطابه و مقتل را مي‌آموخت.

هرچند برخي از اساتيد نامي بر بنيه علمي وي تاکيد مي‌کردند‌ اما براي ايشان پرداختن به اخلاقيات و عقايد مردم و ايجاد رابطه ميان مردم و اهل بيت(علیهم السلام) در اولويت بود. مرحوم آيت‌الله شاهرودي بارها به ايشان گفته بود: شما به فقاهت رسيديد.
مرحوم آيت‌الله خويي هم در پاسخ به سوالي بيان داشته بود که هرچه آقاشيخ عبدالحسين بگويد، درست است. با وجود چنين تاييداتي، مرحوم خراساني به اجازه روايتي که از علامه آيت‌الله آقابزرگ تهراني داشت، دلخوش بود؛ اجازه‌اي که ايشان را مجاز مي‌کرد تا خود نقل‌کننده احاديث ائمه(علیهم السلام) باشد. مرحوم خراساني به خاطر انس پدرش با مرحوم آيت‌الله شيخ جعفر شوشتري که از برجسته‌ترين فقهاي سخنور بود، از آن فقيه خطيب اصولي را به ميراث برده بود. او توانست با عمل به آن اندوخته‌ها، به عنوان چهره‌اي موفق در عرصه منبر شناخته شود و شاگردان موفقي را پرورش دهد. حافظه‌اي قوي داشت که آن را رها نکرده بود؛ آيات و روايات، خطبه‌هاي اميرمومنان(ع)، امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زينب(سلام الله علیها) را از حفظ با صوتي دلنشين مي‌خواند. وقتي قلم به دست گرفت تا فقط اشعاري را که در حافظه دارد بنويسد، سه جلد کتاب شد؛ اشعار فارسي، عربي و حتي ترکي. شاگردانش را به حفظ اشعار عربي و فارسي مرحوم آيت‌الله محمدحسين اصفهاني توصيه مي‌کرد اما به خاطر روش فلسفي ايشان در مباحث اصولي، از ايشان گله‌مند بود.

آيت‌الله عبدالحسين واعظ‌زاده‌خراساني به شاگردانش توصيه مي‌کرد: «اول فقيه شويد، بعد منبر برويد. اگر فقيه شويد، موعظه و مقتل‌خواني‌تان فرق مي‌کند. فقاهت روي فهم شما از روايات اثر بسيار مي‌گذارد.» اين توصيه‌ها فقط در حد گفتاري براي شاگردان نبود، بلکه اگر به آنان سفارش اکيد مي‌کرد که به هيچ وجه تحصيل را براي منبر رفتن ترک نکنند، خود نيز تا پايان عمر با فقه انس داشت و «وسايل الشيعه» که کتاب روايي فقه شيعه است، را همواره مطالعه مي‌کرد. کساني که به منزل ايشان مي‌رفتند؛ کتاب «جواهر الکلام» را در مقابل ايشان مي‌يافتند که خبر از استمرار مطالعات فقهي ايشان مي‌داد. وقتي بر فراز منبر مي‌نشست، مردم را صرفا شنوندگاني بدون تامل نمي‌خواست، بلکه مرتب آنان را به تفکر و تامل پيرامون مطالب گفته شده، دعوت مي‌کرد.

هرچند بارها مرحوم آيت‌الله شاهرودي و مرحوم آيت‌الله خويي، به ايشان گفته بودند که به منبر برو و ما را موعظه کن اما چنين برخوردهايي از بزرگترين استوانه‌هاي علمي شيعه در دوره معاصر، سبب اعجاب وي نشد و خود را در جايگاه بالايي نديد. هميشه در منابر مختلف از اين اساتيد نام مي‌برد و روضه‌هايي را که در حضور آنان خوانده بود، يادآوري مي‌کرد. او خود گفته بود اين کار را به اين دليل انجام مي‌دهد که مردم بدانند روضه‌هايي که مي‌خواند، مورد تاييد کارشناس و فقيه است و مردم به اين مساله که هر امري از امور دين نيازمند تاييد مراجع است، خو بگيرند و دين دچار عوام‌زدگي نشود. وقتي مي‌گفت اين روضه را خواندم و آيت‌الله خويي برخاست و عمامه بر زمين زد، مي‌خواست مردم بدانند که مراجع تقليدشان، هنگام شنيدن مصيبت اهل بيت(علیهم السلام) چگونه رفتار مي‌کردند. آيت‌الله واعظ‌زاده‌خراساني معتقد بود که حضرات معصومين(علیهم السلام) محدوديتي را که در بيان دين داشته‌اند، در انشاي ادعيه و زيارت نامه‌ها نداشته‌اند، پس بايد در اين مطالب بسيار دقت و تامل شود. دعوت به تامل به خصوص در زيارت غديريه اميرمومنان(علیه السلام) و زيارت جامعه کبيره، مطلبي است که شاگردان، فراوان از او شنيده بودند. همچنين ايشان هيچ‌گاه راضي نمي‌شد که مجلسي هرچند خصوصي، بدون ذکر و يادي از اهل بيت به خصوص سيدالشهدا(علیه السلام) سپري شود. يادش گرامي و راهش پررهرو باد...

از زمان شکل‌گيري حوزه‌هاي علميه شيعي، منبر اصلي‌ترين رسانه براي تبليغ دين بوده است. عالمان که نخست معارف دين را فراگرفته بودند، پا به عرصه اجتماع مي‌نهادند و با درک نيازهاي فرهنگي هر منطقه، از مهم‌ترين و اساسي‌ترين تا جزئي‌ترين مسائل اعتقادي و اخلاقي را به مردم مي‌آموختند. مردم نيز با مبلغان ارتباط عاطفي برقرار مي‌کردند.
 
 اين رابطه، تنها به شنيدن سخنان در قالب منبر محدود نمي‌شد، بلکه تمام شئون فرهنگي را دربر مي‌گرفت. اين نوع ارتباط سبب مي‌شد که مبلغان، تصور درستي از نيازهاي اخلاقي و اعتقادي مردم به دست آورند و با تکيه بر پشتوانه علمي خود، پاسخگو باشند.
 
مبلغان راه انتقال معارف دين را فقط در استدلال‌هاي علمي منحصر نمي‌ديدند، بلکه به‌دنبال افروختن شور و عشق به اولياي خدا(علیهم السلام) هم بودند. اقدامات آنان در طول قرون گذشته باعث ايجاد عميق‌ترين پيوندهاي برهاني- عاطفي مردم با دين و اولياي آن(علیهم السلام ) شد و بدون آلوده شدن به اغراض و تمايلات سياسي، پسنديده‌ترين شکل زندگي را به اجتماع آموخت.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: