سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین دكتر احمد كثيري
استاد دانشگاه واتیکان (اتریش)
دانش کسانی كه اين رشته را در ايران تدريس ميكنند [عمدتاً] برگرفته از دايرتالمعارفهای غربیان است که در آنها گفته شده است ما از دهه 60 قرن بيستم بحث و رويكرد الهيات آپولوجتيك را کنار گذاشتيم تا به بحثهاي معنويتگرايي برسيم؛ بحثهایی نظیر: مدیتيشن (meditation)، تحمل و كارهاي اين گونهاي؛ هفتهاي يك روز اگر وقت شد رابطهاي با عالم ماوراء برقرار میكنيم.
چند سال قبل در ايران بعضي روزنامهها مشابه همين مطالب را نوشته بودند كه نماز، نماز جمعه و اين حرفها چیست(!) هفتهاي يك روز بنشينيم، اگر حال داشتيم چند دقيقه به يك جايي وصل بشويم همين كفايت ميكند. این ترفندي است كه كليساي كاتوليك و مسيحيت انديشيده است تا به این صورت، مطالب ديني خودش را با رنگ و لعاب بسيار زيبایی به خورد ديگران بدهد و خود را از سختی گفتوگو و مذاكرة علمی برهاند.
مدرّسان هموطن ما نميدانند كه به جاي الهيات آپولوجتيك يك رشته مهمّ الهياتي به نام الهيات بنيادي تأسيس شده كه بنيادهاي عقيدتي و الهياتي اديان ديگر را در بازخوردي كه از ديگران ميگيرند براي توجيه عقلاني در اختيار ديگران قرار ميدهند. الهيات و الهيدانان، رشتهها و تخصصهاي مختلفي دارند: الهيات دگماتيك (dogmatic theology)، الهيات كتاب مقدس (biblical theology)، الهیات ایتولوژیک (ethologic theology)، الهيات اخلاق(moral theology)، الهيات بنيادي و... . متخصص و متألّه رشته الهيات بنيادي وظيفهاش اين است كه براي ما مفاهيم اساسي و بنيادي مسيحيت را طوري جلوه دهد و تفسير كند كه ما به اين حقيقت برسيم که مسيحيت عقلستيز نيست؛ يعني اينكه گفته ميشود تثليث؛ يعني خدا يكي است؛ يكي يعني سه تاست، سه تا يعني يكي؛ این لطيفه نيست و واقعيت دارد. توحيد در عين تثلیث؛ يعني يكي سه تاست و سه تا يكي. هيچ بشري در طول تاريخ پيدا نشده است كه اين را توجيه كند. قرآن در مقابل این مطلب موضع گرفته تا آن را تصحيح كند. آنها ميخواهند ثابت کنند که این عقیده عقلستيز نيست و حتماً عقلپذير است، لذا میگویند شما ابتدا تعميد بيابيد بعداً درك خواهيد كرد؛ يك ترفند بسيار زيبا. الآن در تهران با همين توجيهات رشد گرايش به مسيحيت، 60 در صد بيشتر از سالهاي قبل شده است.
خيلي از دانشمندان امروز از طريق همين توجيهات دست از دين كشيده و به سمت معنويت منهاي دين و اخلاق، ايمانگرايي منهاي اسلامگرايي روي آوردهاند. طبق آموزههاي قرآن كريم در اينكه دين در آينده وجود خواهد داشت شكي نداريم؛ زیرا انسان فطرتاً طالب ايجاد رابطة خاص با خدایی است كه از طریق وحی ـ همان وحی رسالی ـ به مردم معرفی شده است.
براي ما كه ديندار هستيم این سؤال مطرح است كه دين آينده چه ديني خواهد بود. علاوه بر متخصصان الهيات بنيادي، دانشمندان آيندهشناس یا فتورولوگها (futurologs) نیز به این موضوع میپردازند. گفته ميشود اينها انسانهاي كمحوصلهای هستند که منتظر فرارسيدن حوادث تاريخي نماندهاند و ميخواهند براي سالهاي آينده تصميم بگيرند. فتورولوگها معمولاً بيشتر پيشگوييها و گمانهزنيهايشان را متوجه حقايق بيولوژيك ميكنند. اخيراً آلمان فيلمي ساخته كه در آن تصويري از قارة اروپا را در 240 ميليون سال آينده ارائه كرده است؛ که مثلاً در اروپا از روسيه تا ايتاليا و اسپانيا، چه حوادثي اتفاق خواهد افتاد. چه حيواناتي دوباره به وجود خواهند آمد، طبيعت چگونه ديده خواهد شد و زمين و انسانها چه شكلي پيدا خواهند كرد. جالب است كه در اين فيلم هيچ نقشي براي انسانها قائل نشدهاند؛ چون انسان امروز دچار خودفراموشي است.
در دايرتالمعارفهای دين، شايد بيش از هزار تعريف از دين وجود دارد و اين تعريفها هم تا قيامت ادامه خواهد داشت و هيچ كس را به جايي نخواهد رساند. ما بايد در تعيين مصاديق دين، دينهايي را بررسي کنيم كه امروز دينهاي زندة دنيا هستند. در میان دینهای زندة دنیا، سه دين وحياني هستند: يهوديت، مسيحيت و اسلام. چند دين غير وحياني نیز هستند که عبارتند از: بوديسم و هندويسم. اين دينها قرار است ادامه پيدا كنند، چون براي آينده برنامه دارند و در نظام الهياتي و آموزههاي دينيشان براي آيندة انسان برنامهريزي شده است. يعني انسان مؤمن به اين اديان با ايماني كه به اين آموزهها دارد، میتواند براي آيندة خودش برنامهريزي كند.
در اوّلين سِفر «كتاب مقدس» ـ سِفر پيدايش ـ که به قصة پيدايش جهان و انسان میپردازد، پس از آنکه خلقت آب، خاك، انسان و... را مطرح ميكند به ترتيب ايام به هفتمين روز میرسد و میگوید که در اين روز خدا استراحت كرد. در مقابل این دیدگاه، در قرآن كريم تصریح شده است که: «كلّ يومٍ هو في شأنٍ».1 خدا اصلاً استراحت نمیکند. انديشه فلسفي كه در قرون 18 و 19 پيدا شد و الآن نیز مطرح است، یکی از صفاتي را كه براي خداوند قائل است او را «ساعتساز لاهوتي» میخواند؛ به این معني که خداوند ساعت عالم را ساخت، آن را كوك كرد و به حال خود رها نمود. این سؤال مطرح میشود که او عالم را به كي سپرد؟ پاسخ آن فیلسوفان این است: به دست نخستزادگان و فرزندان خاصّ خودش. امروز و فرداي عالم به دست اينهاست و خدا الآن استراحت میکند. در نظر داشته باشیم که مرور هر روزة این مطالب، از واجبات دینی یهودیان است.
امروز يكي از راحتترين كارها در غرب، خودكشي است. بالاترین آمارها مربوط به سه كشور مجارستان، اتريش و سوئيس است. در اين سه کشور خيلي مواظباند كه حادثة خاصي پيش نيايد. مثلاً اگر در ايام كريسمس هوا خوب نباشد در آن روزها خودكشي خيلي زياد ميشود. شب كريسمس سه سال قبل 24 نفر در اتريش خودشان را كشتند؛ اين يعني بريدگي. این کشورها، كشورهای عقبافتادهاي نيستند. در چنین شرایطی جالب اينجاست كه انسان با خودش هم نميتواند ايجاد رابطه بكند و با خودش قطع رابطه كرده است. چون آموزههاي ديني آنها به شکلی است كه آنها را از همه چيز بريده است، لذا خودكشي راحتترين راه است.
در جهان اديان هم امروز ما با اين پديده مواجه هستيم. دينها در خانههاي خودشان با مشكل دينفراري مواجه شدهاند. در اروپايي كه به عنوان مثال، الآن مسيحي بوده است، مسيحيت به فراموشي سپرده ميشود. امّا در عوض در ژاپن، چين، هند و ايران خودمان گرايش به مسيحيت زياد ميشود. در كشورهايي نیز كه اديان بودايي و هندويي دارند مانند هند، چين، ژاپن، سريلانكا و تايلند گرايش به مسيحيت بيشتر ميشود. در عوض از بوديسم، هندويسم و سنتهاي شرقي فاصله گرفته ميشود.
در چنین شرایطی جالب است توجه داشته باشیم، اسلام ديني است كه در همه جا جاذبه دارد. گرايش به اسلام در همه جا وجود دارد. اين گرايش آنقدر سریع و شديد است كه براي بعضيها اصلاً قابل تحمل و پيشبيني نیست. بعضي از دينداران مهم و عقيدهمندان به آيين مسيحيت تلاش كردند جلوي حركت اسلام را بگيرند، ولی نتوانستند. به هر مسئولي مراجعه كردند كه به درد اينها پاسخ بدهد و جلوي اسلام را بگيرد، موفق نشدند. از همینرو راحتترين كار براي آن كشيش معروف آلماني اين بود كه مُشرّف به خودسوزي شود و با بنزين خودش را آتش بزند!!
بنده در اتریش، در دانشگاه واتیکان برای کشیشها الهیات مسیحی تدريس میكنم. هرسال معمولاً چهار پنج ماه آنجا هستم. دانشگاه بزرگترين كلاس درس را به بنده اختصاص داده است زیرا در کلاسهای عادی به دلیل ازدحام و کثرت داوطلبان، امکان برگزاری این کلاس نیست. این به دلیل آن است که من مباحث الهیات مسیحی را به صورت تطبیقی با الهیات اسلامی ارائه میدهم. ويل دورانت در «تاريخ تمدن» خود جملة معروفی دارد. او ميگويد: «اسلام صد جان دارد. از اين طرف آن را ميكشي از آن طرف ميآيد»، ظاهراً او آگاه نبوده که اسلام دين فطرت است؛ از همین رو دين گذشته، حال و آينده است. آنها نمیتوانند قرآن را از بين ببرند. «إنّا نحن نزّلنا الذكر و إنّا له لحافظون»،2 «إنّ هذا القرآن يهدي للّتي هي أقوم».3 لذا يكي از درسهاي بنده در آنجا اين است: «دوباره به قرآن گوش كنيد» از شما هم ميخواهم دوباره به قرآن گوش كنيد. از روحانيان خودمان ميخواهم، از سروران خودم، از خواهران و برادران میخواهم يك بار ديگر به قرآن گوش كنند ببينند پيام قرآن چه است و آينده دين را چگونه تصوير ميكند.
آنها به این ایمان رسيدند. باور کنید بعضي از آنها ايمانشان به قرآن، بيشتر از ايمان بنده به قرآن است. یک روز یکی از دانشجوهای من که یک خواهر روحانی (مسیحی) بود، به من گفت: قبل از شروع درس با خودم فکر میکردم که شما چه ميخواهيد بگوييد؛ از اسلام که چيزي نمانده است. اسلام ديگر مثل آبكش سوراخ سوراخ شده است، شما چه ميخواهيد بگوييد؟! امّا همین که «بسم الله الرحمن الرحيم» را شنیدم چنان آرامشي در وجود من حاكم شد و به اين حقيقت بسم الله رسيدم. ما ممکن است روزی هزار بار بسم الله بگوییم، امّا چند بار تنمان ميلرزد! ببینید، ما فکرمان محدود مانده است. ما، نه به رسالت جهاني اسلام كار داريم، نه به دنيا كار داريم. اين ديني كه با يك «بسم الله» آتش ميزند به جان يك خواهر روحاني، اين ديني كه يك روايت از پيغمبرش خانم «ماری شيمل» را ميسازد؛ زن نابغهاي كه در بيست و يك سالگی دكترياش را گرفته و استاد دانشگاه شده است. به او گفتند چرا مسلمان شدي؟ میگوید: «پيغمبر شما بود كه من هدايت شدم». از صبح تا غروب قرآن گوش ميكرد. كمتر كسي مثل ايشان به اسلام خدمت كرد.
واقعاً این دين چه ديني است كه زخمة روح انسانها شده است و با نواختن در اين تار وجودشان، نغمة داوودي «لا اله الّا الله» به آسمان ميبرد. حقّش نيست كه دوباره به پيام قرآن گوش كنيم. آيا با توجه به اين عوامل، دين ديگري براي انسانها يا در آينده انسانها ايفاي نقش خواهد كرد. تازه اگر هم دينهاي ديگر نقش داشته باشند كه قطعاً خواهند داشت، آیا به اندازة اسلام خواهد بود. جداي از آيات قرآني جداي از احاديث نبي اكرم(ص) و روايت ائمه معصومین(ع) جداي از پيشگوييها، اخبار غيبی و... به عنوان يك پديدارشناس، شما ويژگيهاي تفكر اسلامي و دين اسلام را در نظر بگيريد و نیازهای انسان را با آن بسنجید. قطعاً جداي از تمام آن حقايق كه آنها درست هم هستند هر پديدارشناسی به این نتیجه ميرسد كه آينده متعلق به اين دين است و زنده بودن آن به همین است که انسانساز است. ما این ادعا را كرديم امّا ديگران زودتر از ما اين سرّ را فهميدند.
غربيها به بعضي از آموزههاي اسلام بيشتر از ما ايمان دارند. شما ميدانيد مسواك، نظافت و طهارت در انديشة غربي نبود. حتي قصرهايي كه از دویست یا سیصد سال قبل مانده توالت و دستشويي و حمام نداشته است. فاضلابشان را جمع ميكردند و شب ميبردند بیرون ميريختند. امّا در اسلام ـ 1400 سال قبل ـ نبي اكرم(ص) فرموده بود، چاه بكنيد و فاصله چاه با اطراف آن بايد چقدر باشد. در همین رابطه مستحبات و مكروهات فراوانی داريم، الي ماشاءالله. دربارة مسواک از نبي اكرم(ص) نقل شده «اگر برای امتم دشوار نبود، مسواک را برایشان واجب میکردم». امروز در غرب دارد به آن عمل ميشود. آنها به بعضي از آموزههاي اسلام خيلي خوب عمل كردند و به بعضي از آموزههاي آن خيلي بيشتر از ما ايمان دارند. آنها گوهر اسلام را خيلي بهتر از ما شناختند. يكي از گوهرهاي اسلام اين است كه اسلام دين آينده است. پس باید آموزههای آن را در زندگي جاري كنيم.
حال اين سؤال پيش ميآيد که ما امروز اسلامهاي مختلفی در عالم داریم. ما الآن اسلام صهيونيستي هم داريم چنانکه مسيحيت صهيونيستي داريم. همة مردم كه مسلمان محمدي و مسلمان ولايي نيستند؛ همه كه مسلمان غديري نيستند، مسلمانهاي ديگری هم هستند. قبلاً عرض كردم كه بعد از انقلاب اينها فهمیدند که دين اسلام دارد قدرتش را بيشتر به ظهور ميرساند. آنها الآن به اين حقيقت رسيدهاند كه آن اسلامي كه در آينده ايفاي نقش خواهد كرد اسلام شیعی است. تدابيري که برای این امر انديشيدند در يك تعامل مثبت با ما قرار بگيرند و حداقل اينكه اسلام ديني الهي و مبتنی بر وحي است را بپذیرند. ما همين را ميخواهيم. دوستان از من ميپرسند، شما كه غرب ميرويد كسي را مسلمان كرديد. جواب من اين است كه من نميروم كسي را مسلمان كنم بلكه ميخواهم به آنها بگويم اسلام يعني چه، كار بنده همين است و همين يعني همه چيز. آنها پیش از این عقيده داشتند که قرآن ـ نعوذ بالله ـ هجويات است، امّا الآن در کتابهای درسی که کاتولیکها میخوانند، قرآن را به عنوان وحي پذیرفتهاند. اين مطلب از اینکه ما دو نفر را مسلمان كنيم و فردا حسابشان را برسند بسیار مهمتر است. به هر صورت ما ميخواهيم اين حقيقت را بنويسيم.
مسیحیت و هدف مسیحی کردن کلّ عالم
حتماً شنيدهايد وقتي پاپ ژانپل دوم انتخاب شده بود برنامهريزي آنها اين بود كه تا سال 2000 كلّ عالم را مسيحي كنند. این يعني میسيونيزه و ایوانجلیزه كردن عالم؛ يعني كل عالم ميبايست نداي انجيل را بشنود. جالب اينجاست اولين كشوري كه در مورد تشيع سمينار برگزار كرد اسرائيل بود و در تلاويو برگزار كرد. پاپ جدید به هند رفت و سخنرانی کرد كه قرن 19 و قرن 20 قرن مسيحي كردن آمريكا و آفريقا بوده است اميدواريم قرن 21 قرن مسيحي كردن آسيا باشد. آنها براي فتح و تسخير سرزمينها بايد درها را باز كنند ما نه خوشبينيم، نه بدبين. واقعبين باشيم. واقعبين كه بايد باشيم. وگرنه پيش خداوند، پيش پيغمبر(ص) و پيش امام زمان(ع) مسئول هستيم.
جنگهای صلیبی جدید و رویارویی جدّی با اسلام
زرسالاران عالم در برابر این شرایط، راهبرد ديگري را اتخاذ کردند؛ یعنی راهبرد «جنگهاي صليبي جديد». امروز واتيكان از چهار زاویة جغرافياي سياسي اديان، ژئوپولتيك اديان و ژئواستاتيك اديان پراهميّتترين نقطه دنياست. واتيكان به عنوان مركز رهبري مسيحيت اگر چه براي كاتوليكهاست، ولی اکنون تلاش ميكنند كه زمام رهبري كل مسيحيت را به دست بگيرند.
الآن واتيكان مركز تصميمگيري در باب ژئوپولتيك و ژئواستاتيك اديان است. يعني صهيونيسم لامايي و رهبرش خود «دالاییلاما» رهبر بوداييهای تبت مدت زيادي برای مذاکرات آنجا بوده است. شما ميدانيد كه ريگان دوازده بار با پاپ قبلي در واتيكان ملاقات کرد. در اين بين آنچه كه فدا ميشود مسلماناناند. یک صهيونيسم معروف و از جمله كساني كه شمشير را از رو عليه اسلام بسته، مشاور پاپ است. آنها كار را خیلی جدی شروع كردهاند. از جمله برنامههایی که دارند این است که مسيحيت، يهوديت، بوديسم و هندوييسم در يك حركت حلقهاي كلّ بلاد اسلامي را دور بزنند و به سمت مركزش كه كعبه است. براي كعبه هم برنامهريزي كردهاند. بنده شواهد و عكسهايي دارم كه نشان خواهم داد.
يكي از دوستان ما كه میسيونر مسيحي است كتابي نوشته و آن را براي من فرستاده است. اسم كتاب این است: «مسلمانها ميپرسند مسيحيها جواب ميدهند». روي جلد كتاب دو تا عكس كنار هم قرار گرفته است: یکی گنبد مسجدي است كه بالايش هلال است، ماه نو است. دوم صليب، اما صليب را دقیقاً روي كعبه نشانده است. یک روز، یک آفریقایی مسیحی شده به صلیبی که از گردنش آویزان بود اشاره کرد و گفت: ميداني اگر من قدرت پيدا كنم اين صليب را كجا خواهم نشاند؟ گفتم نه، تو بگو. گفت: بر روي كعبه. دارند به اينها آموزش میدهند. و زمینهها را آماده ميكنند. الآن كتاب چاپ كردند و صليب را به روي كعبه نشاندند.
راهبرد دیگرشان این بود که آمدند در آموزههاي ديني بوديسمي تغيير ايجاد كردند. لازم بود براي اينكه خودشان را در عالم جا بيندازند آموزههاي ديني را به يك معني نسبي كنند تا به ما ـ مسلمانان ـ فشار بياورند که شما هم آموزههايتان را نسبي بكنيد در حالی که آموزههاي ما مطلق است. ما ميدانيم خدا چيست، ميدانيم نبي كيست، ميدانيم وحي چيست و هيچ شكي هم در آن نداريم. بر سر آن بحث هم ميكنيم. براي اينكه در قرآن، چندین بار عالميان و آدميان را به تحدّي ميطلبد. فكر ميكنيد وحي نيستند، بفرماييد بياوريد هيچ كتاب در عالم اين طوري نيست. هيچ فرهنگ و دين و كتابي در عالم نيست كه همه عالميان و آدميان را به میدان بطلبد كه ما را باطل كنيد. لذا ما هم كه به اروپا رفتيم همین حرف را به آنها گفتیم. اينها دو سه سال فكر كردند بعداً پيش ما زانو زدند که نميتوانیم. قرآن مطلق است، قرآن سخن خداست. معني ندارد ما از اين آموزه دست برداريم. ما براي خوشآيند ديگران نبايد دينمان را دستكاري كنيم.
امروز انسانهاي غربي به دينهاي دستكاري و تابع انسانشده نیاز دارند، زیرا خدامحوري ديگر حذف شده و زمان خودمحوري است. هرچه كه تو انجام دهی معيار است، نه خدا. عرض كردم طیّ این برنامه، با كمكهاي مالي، سياسي و رسانهای آمريكا بودیسم ـ آیین نسبیگرای غربی شده ـ را جا بیندازد. هفتهاي نيست که از دالاییلاما برنامه پخش نكنند؛ از شبكة الجزيره قطر گرفته كه مروج ـ به اصطلاح ـ صهيونيسم اسلامي است و شبكههاي سی.ان.ان و ... .
نكتهاي كه روي آن بسیار تأكيد ميشود، ضدّيت او با اسلام است. معلوم است، به كجا ميخواهند برسند. به دنبال سرزمينهاي از دست رفتة خودشان هستند. براي مسيحيها هم مطلوب است. لذا دالايیلاما، پاپ و اين آقاي يهودي صهيونيسم ـ كسينجر ـ در يك راستا دارند حركت ميكنند.
بعد از تبلیغ بودیسم، طراحی کردند که اگر انسانهاي عالم بودايي شدند رهبري را چگونه ميخواهند دست بگيرند، كي بايد رهبر اينها باشد و تصمیم گرفتند که خود بوداييها باشند، آنها مراسمي دارند به نام مراسم «كاراچاكرا»، كاراچاكرا متن دعا است؛ خيلي مهم است، متن رسمي است كه بايد با حضور دالاییلاما خوانده شود. چند سال قبل در «گرادس» اتريش اين مراسم برگزار شده بود؛ چون گرادس پايتخت فرهنگي اروپا بود. راهبهاي بودايي يك سال كار ميكند يا مدت زمان زيادي وقت صرف ميكنند و طرحي از عالم بر روي ماسههاي رنگي، بر روي يك بشقاب یا ديس بزرگ ترسيم ميكنند؛ مثلاً چند متر و آن شكل به اين صورت است كه از چند جهت عالم راههايي را ترسيم ميكند كه به يك مركز ميرسد و در مركز آن يك مكعب قرار دارد. دعا خوانده ميشود و با حضور دالاییلاما اين ظرف را ميتكانند و نقش عالم را بر آب ميزنند و تخريبش ميكنند. اين مکعب سمبل چه است؛ کعبه.
ايمانآفريني بودايي با خواندن دعا و مراسم دعا و تخريب اين نقش عالم است. حال چرا این طرح را برای ما ریختهاند؟ براي اينكه ما قوي هستيم. آنها دارند براي آينده برنامهریزی ميكنند و ميدانند كه در آينده، آينده به دين متعلق خواهد شد، لذا دارند جلويش را ميگيرند. حالا چرا دين ما قوي است؟ براي اينكه موافق فطرت و ذات انسان است. براي اينكه به همان حقيقتي شهادت ميدهيم، و با همان حقیقتی زندگي ميكنيم و ميميريم كه انبيا به آن شهادت دادهاند؛ «لا اله الا الله». براي اينكه ما عقيده به توحيد، عقلانيت، معنويت و روحانيت كه ويژگيهاي اسلام است، داریم. يعني معنويت ما خلاف عقل نيست و عقلانيت ما خلاف معنويت نيست. دلیل دیگر اينكه ما پاكيم. مگر نگفتند این پيغمبرها را از اين قريه اخراجشان كنيد؛ چرا؟ «لأنّهم اُناسٌ يتطهّرون»،4 چون پاكند و اين افتخار ماست. زیرا ما پيرو وحي رسالي و پيرو انبيای الهي و قرآن كريم هستيم.
بالاتر از همه اینکه ما وليّ و رهبر زنده داريم. نمایش اقتدارمان ـ حج ـ را نگاه كنيد. چرا مردم بايد دور خانة خالي بگردند(!) یعنی خانه صاحبخانه و صاحبخانه دارد. اینها به دنبال آن صاحبخانه هستند و ميدانند که او زنده است. ما دارای ديني هستیم كه صاحب زنده دارد. در حقيقت با انديشة اجتهاد و فقاهت و با عنصر ولايت فقيه در تحقق خودش و در نفوذ در جانهاي انسانها تلاش میکند و ريشه میدواند.
يقيناً بدانيد همانطور كه تزار روس آرزوی دستيافتن به آبهاي گرم خليجفارس را با خود به گور برد، آنهايي هم كه اميد پيدا كردهاند كه اين قرن، قرن سلطة آنها بر كشورهاي اسلامي باشد آرزویشان را به گور خواهند برد؛ مشروط به آنکه ما و مسئولان ما قدر خودمان را بدانيم و امکاناتمان را وقف خدمت به دين، شريعت و مذهب حقّة تشيع و تفكر والای اسلامي کنیم.
انشاء الله.