سلاحهاي كشتار جمعي عراق بالاخره كجا بود؟ رابطه صدام حسين با القاعده چگونه بوده است؟
اينها در كنار صدها پرسش ديگر، ابهاماتي بود كه وقتي صدام حسين را از پناهگاه سوراخگونهاش در دل زمين بيرون كشيدند، كسي هنوز پاسخ آن را نميدانست.
در آن زمان يعني در دسامبر سال 2003 عمليات نظامي آمريكا هنوز در مرحله نامعلوم و خطرناكي قرار داشت و تكليف خيلي موضوعات روشن نبود. تنها يك نفر ميتوانست پاسخ اين همه پرسش را بدهد و آن مردي بود كه نظاميان آمريكايي حالا او را در اختيار داشتند.
براي حرف كشيدن از صدام هم يك راه وجود داشت و آن شكستن او بود. سايت خبري ديلي نيوز آمريكا اخيرا جزئيات پروندههاي بازجويي صدام حسين را كه به تازگي از محرمانهبودن خارجشده منتشركردهاست. جزئيات اين بازجوييها يك نكته جالب دارد و آن اينكه بازجويي از صدام بر خلاف رويه معمول بازجويي از مظنونين در سالهاي اخير در آمريكا بودهاست. مبناي اصلي اين بازجوييها در سالهاي اخير از مظنونان تروريستي، استفاده از تكنيكهاي پرفشار و سخت براي بيرون كشيدن اطلاعات از مظنونان و متهمان باارزش است.
اف بيآي به خاطر موفقيت در اعتراف گرفتن از چهرههاي مهمي چون رمزي يوسف، عامل بمبگذاري مركز تجارت جهاني در سال 1993 و همچنين ميرعيمل الكسي متهم بمبگذاري در مقر سيا بهخود افتخار ميكرد. بر خلاف متهمان ديگر، در بازجويي از صدام فشار و استرس و محدوديت زماني براي اعتراف گرفتن و يافتن مثلا يك بمب زماندار وجود نداشت. به همين دليل قرار براين شدهبود كه بازجويي با دقت و صرف وقت زياد و سر فرصت انجام شود.
استراتژي اين بود كه حملات احساسي در بازجوييها به صدام وارد شود و نقاط ضعف او پيدا شده و مورد استفاده قرار گيرد. سيا و افبيآي بعد از دستگيري صدام تلاش ميكردند تا در كوتاه ترين زمان ممكن بفهمند كه آيا سلاحهاي كشتار جمعي در عراق وجود داشته و ارتباطات او با القاعده چگونه بودهاست. آنها ميخواستند صدام را وادار كنند تا اتهام جنايت عليه بشريت را در جريان بمباران شيميايي مردم كشورش بپذيرد. در اواخر ژانويه سال 2004 ديويدكي، مسئول رديابي سلاحهاي كشتار جمعي در سيا نااميد شده و استعفا كرده بود و ديگر مقامات باقيمانده بهشدت تلاش ميكردند تا به نتيجه برسند. فشار بسيار زياد بود.
يك مامور جوان لبناني آمريكايي اف بيآي به نام جورج پيرو كه به زبان عربي صحبت ميكرد مسئول اعتراف گرفتن از صدام شد. برنامههاي دقيق و مفصلي براي بازجويي و اعتراف گرفتن از صدام تهيه شد و پيرو در مقابل يكي از بيرحمترين رهبران جهان در اواخر قرن 20 قرار گرفت. او آماده بود تا با كسي وارد بازي شطرنج شود كه بهره هوشياش نامشخص بوده اما ادعا ميشود كه يكي از باهوشترين سياستمداران دنياست.
نخستين جلسه ديدار اين بازجو با صدام شنيدني است. اين جلسه بازجويي كه اف بياي نام آن را «عنكبوت صحرا »گذاشته، در تاريخ 7 فوريه سال 2004 در يك سلول تاريك در فرودگاه بينالمللي بغداد برگزار شد. يادداشتهاي مربوط به اين جلسه كه براساس قانون آزادي اطلاعات اكنون بعد از 5 سال بايد منتشر ميشد، نشان ميدهد كه اف بياي ابتدا تصميم ميگيرد بازجو را بهعنوان نماينده دولت آمريكا معرفي كند؛به همين دليل صدام فكر ميكرد كه پيرو يكي از دستياران بوش است نه يك مامور نه چندان رده بالاي بازجويي اف بيآي.
صدام در جلسه نخست بعد از برانداز كردن مامور بازجويي به او گفته كه ميداند طرفش مرد باهوشياست. سخن بعدي صدام اين بوده كه قضاوت مردم و آنچه در 500 تا 1000 سال آينده دربارهاش ميگويند و فكر ميكنند، براي او خيلي مهم است.
سپس صدام درباره كارهايي كه براي عراق كرده و اينكه 40سال پيش عراق چه بوده و حالا چه هست، سخنراني كرده است. پيرو از او ميپرسد كه آيا در سالهاي اخير در مقام رهبر عراق ناكامي داشتهاست يا نه؟ صدام پاسخ ميدهد: فكر ميكني اگر هم ناكامي داشتهباشم به دشمنم ميگويم؟ صدام كه به گفته بازجويش اصلا مبهوت جلسه بازجويي نشدهبود به پيرو ميگويد كه از حالا تا سالهاي آينده تنها احزاب سياسي فعال درعراق گروههاي مسلح خواهند بود. او بهطور غيرمستقيم به حملات و ناآراميها و كشتارهاي بعد از سقوط دولتش در عراق اشاره كرده و در ادامه هم گفتهاست كه مردم بعد از مرگش او را بسيار بيشتر از حالا دوست خواهند داشت.
پيرو جلسه بازجويي را با پرسيدن سؤالاتي از صدام درباره اتهام اصلياش يعني جنايت عليه بشريت ادامه ميدهد تا غرور و احساسات زنداني را آزموده باشد. در روز دوم بازجويي او موضوع بمباران شيميايي ايران در جنگ 8ساله با عراق را مطرح ميكند. صدام محكم ميگويد: من جواب نميدهم. دوباره اين سؤال از او پرسيده ميشود و اين بار او شروع ميكند براي بازجويش توضيح دادن كه وقتش را تلف نكند زيرا او با هيچ تكنيكي گرفتار نميشود و ادامه بازجويي فايده ندارد اما پيرو اصرار ميكند و ميگويد كه سازمان ملل درباره حملات شيميايي سند و مدرك دارد. صدام ميگويد: تاريخ نوشتهشده و تغيير نخواهد كرد. هر چند بار هم كه اين سؤال را بپرسيد من جواب نميدهم.
در اين روز مامور پيرو يادداشتي به واشنگتن ميفرستد مبني بر اينكه تبديلكردن صدام به شاهدي عليه خودش در دادگاه، كار سادهاي نيست. پيرو در سومين جلسه بازجويي صدام درباره كمك عراق به گروههاي فلسطيني ميپرسد و او پاسخ ميدهد كه آنها مهمان بغداد بودهاند. او بهطور غيرمستقيم هر گونه كمك به سازمان آزاديبخش فلسطين را كه در بغداد دفتر داشته ردكرد اما گفت كه بغداد حق داشته هر وقت كه بخواهد به مبارزه فلسطين عليه اسرائيل كمك كند.
وقتي بازجو ساعتي بعد درباره كمك به ساف در بعضي حملات خود سخن ميگويد، صدام با صداي بلند فرياد ميزند: من نگفتم به اين سازمان در حملاتش كمك كردهام؛ در دهان من حرف نگذاريد. در ادامه اين جلسه صدام كه خود را در موضع برتر حفظ كرده به پيرو توصيه ميكند كه پرسشهايش را در غالب گفتوگو مطرح كند نه بازجويي. از آن به بعد پيرو و تيمش تصميم ميگيرند كه نوعي مكالمه با صدام برقرار كنند.
صدام در روزهاي نخست بهشدت سرسختي نشان ميداد اما در هفتههاي بعد اوضاع فرق كرد.
موضوع مكالمه بعد از تلاش براي واداركردن او به پذيرفتن اتهاماتش، به روزهاي پاياني حكومتش در بغداد رسيد. صدام در بازجويي گفت كه در جلسه آخرش با نيروهاي اطرافش در بغداد در آوريل سال 2003 دستورات لازم و نهايي را به آنها دادهاست. پيام اين بوده كه نبرد در خفا ادامه مييابد. محافظان صدام در روزهاي بعدي يكييكي متفرق شدهاند تا توجه گروه ويژه جستوجوي صدام جلب نشود و او راحتتر بتواند مخفي شود. صدام 9 ماه به اين صورت زندگي كرد و اولويت نخست او در اين مدت فرار از چنگ نيروهاي آمريكايي بود. مامور بازجويي از صدام پرسيد كه آيا هيچ وقت از بدلهايش استفاده كردهاست؟ صدام نيشخندي زد و گفت: اينها داستان فيلمهاست و واقعيت ندارد.
در جلسه چهارم بازجويي اين صدام بود كه از پيرو سؤال كرد. او گفت: بگذار رك و صريح سؤالي از تو بپرسم. اين اطلاعاتي كه از من ميگيري به كجا ميرود؟ اگر ميخواهي رابطه ما روشن و شفاف باشد بايد به اين سؤال من جواب بدهي. پيرو جواب داد كه نماينده دولت آمريكاست و بسياري از مقامات آمريكايي گزارشهاي اين جلسات بازجويي را ميبينند و از جمله خوانندگان اين گزارشها رئيسجمهوري ايالات متحده است. صدام از اين جواب راضي شد و گفت كه برايش مهم نيست اگر اين مكالمات انتشار عمومي هم پيدا كند.
پيرو درباره انبارهاي سلاح كشتار جمعي عراق از صدام پرسيد و او جواب داد كه آنها نابود شدهاند و اين را قبلا هم گفتهاست. صدام به خدا قسم ميخورد كه ديگر از اين سلاحها خبري نيست كه اگر بود در جنگ عليه آمريكا از آنها استفاده ميشد.
جلسات بازجويي در ماه فوريه ادامه يافت و با ادامه آن صدام بيشتر تاكيد ميكرد كه از اخبار بيرون مطلع شود اما پيرو با اين درخواست مخالفت ميكرد و فقط به گفتن اين جمله خبري بسنده ميكرد كه بازسازي عراق در جريان است. او به زندانياش ميگفت: در طول زمان بعضي چيزها تغيير كرده و بعضي ديگر هم نه.
در جلسات بعدي آنها درباره به قدرت رسيدن صدام در اواخر دهه 1960 صحبت كردند و پيرو شنونده صحبتهاي صدام درباره نفوذ صهيونيستها بر سياستهاي غرب بود. صدام درباره لحظات مهم در جريان به قدرت رسيدنش و طي مسير و تبديل شدن از يك انقلابي به يك ديكتاتور سخن ميگفت. او اين ماجراها را مانند يك فيلم تعريف ميكرد و بعد در لابهلاي حرفهايش ميگفت: اميدوارم در نوشتن تاريخ، منصفانه عمل كنيد. پيرو هم در جواب ميگفت: متأسفانه يا خوشبختانه من نقش زيادي در تاريخ زندگي تو دارم.
در دهمين جلسه بازجويي صدام در 27 فوريه، پيرو صدام را درباره حمله سال 1990 به كويت و جنايات نظاميان عراقي در اين كشور تحت فشار گذاشت. صدام با گوش دادن به اين حرفها گفت كه اين نخستين بار است كه اين مطالب را ميشنوم. پيرو در خلال اين بازجويي، صدام را رئيسجمهوري سابق عراق خطاب كرد كه اين باعث خشم صدام شد و گفت: من رئيسجمهوري سابق نيستم؛ من هنوز رئيسجمهوري عراق هستم.
صدام عاشق صحبت كردن بود و در طول بازجوييها اين يكي از بارزترين نشانههاي او بود. هر هفته كه ميگذشت او ساعات بيشتري را با بازجو ميگذراند و بيشتر حرف ميزد. بازجو دريافته بود كه شيوه شكستن او نشان دادن اسناد و مدارك جناياتش است. او با ديدن اين اسناد و فيلمها و عكسها درمييافت كه تاريخ چگونه دربارهاش قضاوت ميكند. بعد از پايان بعضي از اين جلسات بازجويي صدام به نشانه اعتراض، اعتصاب غذا ميكرد اما چنان به بازجو وابسته شدهبود كه همه خواستههايش را به او ميگفت و حتي يك بار به درخواست پيرو اعتصاب غذايش را پايان داد.
بعد از اين نزديكي، بازجو وارد مسائل و اتهامات پيچيدهتري چون بمباران شيميايي كردها و سركوب شيعيان شد. در جلسه نخست، صدام حتي از صحبت كردن درباره اين موارد خودداري ميكرد اما وقتي وارد بحث در اين باره ميشد. او ابتدا اين موارد را تكذيب ميكرد اما بعد از روبهرو شدن با عكسها و اسناد ميپذيرفت.
پيرو در يك مورد گزارش سازمان ديدبان حقوق بشر را جلوي صدام گذاشت كه در آن آمده بود تانكهاي ارتش عراق در جريان سركوب شيعيان در سال 1991 به بصره هجوم بردهاند و كودكان را بهعنوان سپر انساني به جلوي تانك بستهاند. صدام در پاسخ گفته كه اين دروغ است و كاملا هم معلوم است. سپس پيرو يك فيلم مستند در اين زمينه پخش ميكند. صدام بعد از ديدن چند دقيقه از اين فيلم از ديدن ادامه آن امتناع ميكند و ميخواهد كه جلسه تمام شود. او اين درخواست را مطرح ميكند و بعد ميگويد: ارتش شما كشور من را اشغال كرده و شما آزاد هستيد و من زنداني. من از هيچچيز و هيچ كس نميترسم.
منبع: همشهری