سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چهارم رجب، شهادت شیخ شهاب الدین سهروردی

حکیمی که در زندان از گرسنگی جان داد

کد خبر: ۱۳۵۳۳
۱۸:۴۰ - ۰۷ تير ۱۳۸۸
منبع: ابنا
زندگی  سهروردی

شهاب‌الدين‌ ابوالفتوح‌ يحيي‌ بن‌ حبش‌ بن‌ اميرك‌ سهروردي‌ ، در 549 ق‌ در سهرورد در اطراف شهر زنجان امروزی به‌ دنيا آمد. بعدها در مراغه‌ نزد مجدالدين‌ جيلي‌ رفت‌ وگفته‌اند كه‌ نزد او حكمت‌ و اصول‌ فقه‌ آموخته‌ است‌. نيز در اصفهان‌ نزد ظهيرالدين‌ فارسي‌ كتاب‌ البصاير در منطق‌ را خوانده‌ است‌. سهروردي‌ به‌ سفرهاي‌ فراوان‌ رفته‌ و با بزرگان‌ و مشايخ‌ هر ديار ملاقات‌ كرده‌ است‌. آخرين‌ سفر وي‌ به‌ حلب‌ و دمشق‌ بود و در آنجا مورد احترام‌ ملك‌ ظاهر شاه‌ قرار گرفت‌. اين‌ اكرام‌ شاه‌ جوان‌ از او و نيز دلايل‌ ديگر وي‌ را محسود فقهاء كرد و خواستار حكم‌ قتل‌ او از صلاح‌الدين‌ ايوبي‌ شدند و سرانجام‌ در 587 ق‌ به‌ شكل‌ نامعلومي‌ در جوانی در حلب‌ از دنیا رفت.

سهروردي‌، قامتي‌ معتدل‌ و چهره‌اي‌ سرخگون‌ داشته‌ و به‌ شيوه‌ قلندران‌ رفتار مي‌كرده‌ است‌. برخي‌ او را صاحب‌ كرامات‌ و برخي‌ ملحد دانسته‌اند. منابع‌ كهن‌ سبب‌ شهادت‌ سهروردي‌ را راجع‌ به‌ مناظره‌ وي‌ در باب‌ ختم‌ نبوت‌ گزارش‌ كرده‌اند. مع‌هذا مفسران‌ امروزين‌ سهروردي‌ معتقدند «ولايت‌ از اصول‌ اعتقادي‌ سهروردي‌ است‌ و به‌ نظر او اگر چه‌ نبوت‌ ختم‌ شده‌ اما ولايت‌ بدان‌ معنا كه‌ در شيعه‌ مطرح‌ شده‌، پيوسته‌ و مداوم‌ است‌.»

آثار و اشعار فراواني‌ منسوب‌ به‌ سهروردي‌ است‌. كهن‌ترين‌ فهرست‌ آثار وي‌ را شهرزوري‌ ارائه‌ كرده‌ كه‌ تعداد آن‌ مشتمل‌ بر 46 عنوان‌ است‌.

به‌ نظر سهروردي‌، حكمت‌، «خميره‌‌ ازلي‌» است‌ و بنيان‌ آن‌ توسط‌ هرمس‌ نهاده‌ شده‌ است‌. او مي‌گويد شاخه‌ فيثاغوري‌ و با يزيد بسطامي‌ و سپس‌ منصور حلاج‌ و ابوالحسن‌ خرقاني‌ در سلوك‌ وارثان‌ معنوي‌ اين‌ حكمت‌اند. منابع‌ انديشه‌هاي‌ او گوناگون‌ است‌، مثلاً انديشه‌هاي‌ ديني‌ - فلسفي‌ ايران‌ پيش‌ از اسلام‌ يكي‌ از اين‌ منابع‌ است‌. او اساس‌ حكمت‌ فرزانگان‌ ايراني‌ را در تفسير جهان‌ بر اساس‌ «قاعده‌ نور و ظلمت‌» و تصفيه‌ باطن‌ مي‌داند. نيز سهروردي‌ به‌ حكمت‌ يونان‌ توجه‌ كرده‌ است‌ و بيش‌ از همه‌ از افلاطون‌ و نوافلاطونيان‌ متأثر است‌.

سهروردي‌ به‌ شيخ‌ اشراق‌ معروف‌ بوده‌ و در اصول‌ تبحر داشته‌ و در فروع‌ به‌ مذهب‌ شافعي‌ مي‌رفته‌ و شعر نيكو مي‌سروده‌ و در مناظره‌ بسيار توانا بود و هيچ‌يك‌ از معاصرانش‌ به‌ پاي‌ او نمي‌رسيده‌اند. وي‌ حكمت‌ و اصول‌ فقه‌ را از شيخ‌مجدالدين‌ گيلاني‌ در مراغه‌ فرا گرفته‌ است‌.

در منطق‌، بصائر ابن‌ سهلان‌ ساوي‌ را نزد ظهيرالدين‌ قاري‌ خوانده‌ است‌. بعد از فراغت‌ از تحصيل‌ غالب‌ اوقات‌ در مسافرت‌ بوده‌ و مدتي‌ هم‌ با طايفه‌ صوفيه‌ مصاحب‌ شده‌ واز بيانات‌ اين‌ فرقه‌ استفاده‌ كرده‌ تا روح‌ تسامح‌ و استقلال‌ فكري‌ در او حاصل‌ شده‌، پس‌ از آن‌ مشغول‌ رياضت‌ و مجاهدت‌ گرديده‌ و در خلوت‌ به‌ اوراد و اذكار اشتغال‌ داشته‌ و غالب‌ ايام‌ سال‌ روزه‌ بوده‌ و در هفته‌ يك‌ بار افطار مي‌كرده‌، تا آنكه‌ به‌ مقامات‌ عاليه‌ و نهايت‌ مكاشفه‌ رسيده‌ و صاحب‌ كرامات‌ و خوارق‌ عادات‌ گرديد و به‌ واسطه‌ آن‌ امور عجيبي‌ كه‌ از او ظاهر گرديد او را «خالق‌ البرايا = آفريدگار مردمان‌» ناميدند ولكن‌ يكي‌ از دوستانش‌ او را در خواب‌ ديده‌ و شيخ‌ فرموده‌ كه‌ مرا به‌ اين‌ اسم‌ مخوانيد. بعضي‌ ديگر غلو كرده‌ او را نبي‌ گفتند.

سهروردي‌ همچنان‌ به‌ قدم‌ تجرد در شهرها مي‌گشت‌ تا اينكه‌ به‌ ماردين‌ از بلاد تركيه‌ رسيد و به‌ زيارت‌ فخرالدين‌ مارديني‌ عارف‌ و حكيم‌ رسيد. استاد همواره‌ از او به‌ بزرگي‌ ياد مي‌كرد و هوش‌ و استعداد او را مي‌ستود ولي‌ هميشه‌ مي‌گفت‌ كه‌ از بي‌پروايي‌ او بجانش‌ مي‌ترسم‌.

آثار شیخ اشراق

سهروردي با وجود كمي عمر،حدود 50 كتاب  به فارسي و عربي نوشته است كه بيشتر آنها به دست ما رسيده است. آثار وي از چند نوع است و مي توان آنها را به پنج دسته تقسيم كرد:

1. كتابهاي صرفاَ فلسفي او كه همه به زبان عربي نوشته شده است و عبارتند از تلويحات، مقامات، المشارح و المطارحات، حكمه‌الشراق. در كتاب اول مسائل فلسفي را از ديدگاه مشائيان مطرح نموده و در موارد متعدّد به سبك خود آنها،عليه شان انتقاد كرده است و در كتاب چهارم«حكمه الشراق» كه مهمترين اثر فلسفي او بشمار مي آيد و شاهكار عظيم او حساب مي آيد مختص به بيان فلسفه اشراقي است.

 2. رساله‌هاي كوتاه‏تري به فارسي و عربي كه در آنها مواد چهار كتاب فوق به زبان ساده تر و به صورت خلاصه توضيح داده شده است از اين جمله است: هياكل النور، الواح‌العماديه كه هر دو هم به عربي و هم به فارسي نگاشته شده است. پرتونامه، في اعتقادالحكماء، اللمحات، يزدان شناخت و بستان القلوب از ديگر آثار اوست.

3. حكايتهاي رمزي يا داستانهايي كه در آنها از سفر نفس، مراتب وجود و رسيدن به رستگاري و اشراق سخن رفته است، اين رساله‌ها، همه به فارسي است، ولي بعضي از آنها‌، ترجمه عربي نيز دارد، عقل سرخ، آواز پر جبرئيل، قصه الغربه الغربيه، لغت موران، رساله في حاله الطفوليه، روزي با جماعت صوفيان، رساله في المعراج و صفير سيمرغ از اين دسته است.

4. تحريرها و ترجمه‌ها، شرحها و تفسيرهايي كه بر كتابهاي فلسفي پيشينيان و نيز بر قرآن كريم و حديث نوشته مانند ترجمه فارسي رساله الطير ابن سينا، شرحي بر اشارات او، تاليف رساله في حقيقه العشق كه مبتني بر رساله في العشق ابن سينا است و تفسيرهاي چند سوره از قرآن و بعضي ازاحاديث .

5. رسالاتي كه حاوي ادعيه، اوراد و اذكار است، كه شيخ آنها را «الواردات و التفديسات» مي‌نامد، اين نوشته‌ها بيانگر فرشته‌شناسي سهروردي، ارتباط افلاك با موجودات لطيفه و تطابق آنها با امشاسپندان زرتشتي است. مثلاً در دو نيايش بسيار معروف، خورشيد يا هورخش، مورد خطاب قرار مي گيرد .

مکتب فلسفی شیخ اشراق

نظام فلسفي شيخ اشراق مرحوم سهروردي بيشتر بر اشراق ، مكاشفه، تصفيه نفيس و اصول كشفي ذوقي بنا شده است، سير و سلوك و شهودات دروني از مهمترين عناصر نظام فلسفي وي به شمار مي‌رود.

شيخ اشراق، نظام فلسفي مشاء را (كه خود از آن تعبير به حكمت بحثي مي‌نمايد) در رسيدن به حقائق هستي بسيار ناتوان مي‌داند به اين گونه که  ایشان در مقدماتش بر حكمت الاشراق اين طور مي‌نويسد: «كسي كه طالب روش بحثي در حكمت است بايد طريقه مشائين را بپيمايد كه در اين جهت محكم و نيكو نوشته شده است. در اين صورت ما با او سخني در قواعد اشراقي نداريم».

از اين رو سهروردي در بررسي‌هاي انتقادي خويش مهمترين مباني و اصول حكمت مشاء را در نهايت دقت و ظرافت به نقد كشيده است به طوری که مهمترين محورهاي اختلافي بين ابن سينا را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد: 1ـ تشكيك در ماهيت يا وجود 2ـ اصالت وجود يا ماهيت 3ـ وجود يا عدم صورت نوعيه 4ـ مثل افلاطوني 5ـ وحدت و كثرت 6ـ شروط ادراك 7ـ نوعي يا غير نوعي بودن اختلاف انوار مجرده عقليه و ده‌ها مسائل ديگر .

رد نژادپرستی سهروردی

برخي‌ از كساني‌ كه‌ در تاريخ‌ فلسفه‌ اسلامي‌ خود را صاحب‌ نظر مي‌دانند شيخ‌ مقتول‌ شهاب‌ الدين‌ سهروردي‌ را در زمره‌ي‌ شعوبيه‌ به‌ شمار آورده‌ و آثار وي‌ را نيز بر همين‌ اساس‌ مورد ارزيابي‌ قرار داده‌اند. دكتر محمدعلي‌ ابوريان‌ استاد و رئيس‌ بخش‌ فلسفه‌ در دانشكده‌ افسريه‌ مصر از جمله‌ي‌ اين‌ اشخاص‌ به‌ شمار مي‌آيد. وي‌ كتابي‌ تحت‌ عنوان‌"تاريخ‌ انديشه‌ي‌ فلسفي‌ در اسلام" به‌ رشته‌ي‌ تحرير درآورده‌ و در آن‌ اين‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخته‌ است‌. اين‌ استاد مصري‌ مي‌گويد: نهضت‌ شعوبيه‌ در پايين‌ آوردن‌ اعتبار  قوم‌ عرب‌ و كاستن‌ ارزش‌ آنان‌ تأثير فراوان‌ داشته‌ است‌. وي‌ بر اين‌ عقيده‌ است‌ كه‌ شعوبيّه‌ تنها گروهي‌ از ايرانيان‌ را تشكيل‌ مي‌دهند كه‌ از انديشه‌ عنصري‌ و نژادپرستي‌ جانبداري‌ مي‌نمايد.

دكتر ابوريّان‌ نظريه‌ي‌ چند تن‌ از محققان‌ را نيز درباره‌ي‌ اينكه‌ قوم‌ عرب‌ از درك‌ مسائل‌ فلسفي‌ ناتوان‌ مي‌باشند در كتاب‌ خود نقل‌ كرده‌ و آنها را مورد انتقاد شديد قرار داده‌ است‌.

جاحظ‌ در كتاب‌ «البيان‌ و التبيين‌» و صاعد ابن‌ احمد در كتاب‌ «طبقات‌ الامم‌» اين‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخته‌ و قوم‌ عرب‌ را در مورد درك‌ مسائل‌ فلسفي‌ ضعيف‌ و سست‌ به‌ شمار آورده‌اند صاحب‌ كتاب‌ «عقد الفريد» نيز عين‌ اين‌ عقيده‌ را ابراز داشته‌ است‌.

در اين‌ سخن‌ ترديد نيست‌ كه‌ سهروردي‌ با قوم‌ عرب‌ مخالف‌ نبوده‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ با آنان‌ به‌ دشمني‌ سخن‌ نگفته‌ است‌ دليل‌ اين‌ امر آن‌ است‌ كه‌ اين‌ فيلسوف‌ متألّه‌ يك‌ مسلمان‌ واقعي‌ بوده‌ و شخص‌ مسلمان‌ به‌ برتر بودن‌ نژاد معتقد نمي‌باشد. آنچه‌ در نظر سهروردي‌ اهميت‌ دارد وصول‌ به‌ حقيقت‌ بوده‌ و حقيقت‌ كامل‌ را نيز جز وحي‌ محمدي‌ (ص‌) كه‌ در قرآن‌ مجيد متجلّي‌ است‌ چيز ديگري‌ به‌ شمار نمي‌آورد.

دكتر محمدعلي‌ ابوريّان‌ اين‌ فيلسوف‌ مسلمان‌ را با صراحت‌ تمام‌ از شعوبيه‌ به‌ شمار آورده‌ اما در اين‌ باب‌ سند معتبري‌ ارائه‌ نكرده‌ است‌؛ تنها چيزي‌ كه‌ وي‌ براي‌ مدّعاي‌ خود سند قرار داده‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ سهروردي‌ بسياري‌ از اصطلاحات‌ و كلمات‌ فارسي‌ را در آثار خود به‌ كار برده‌ است‌. ما در اينجا عين‌ عبارت‌ دكتر ابوريان‌ را مي‌آوريم‌ تا خواننده‌ي‌ اين‌ اوراق‌ به‌ نوع‌ استدلال‌ وي‌ در اين‌ باب‌ واقف‌ شده‌ و خود به‌ داوري‌ بنشيند.

قتل شیخ اشراق

كيفيت‌ قتل مرحوم شیخ اشراق‌، بعضي‌ نوشته‌اند: او را حبس‌ كردند و طعام‌ از او باز داشتند تا از گرسنگي‌ جان‌ داد و اين‌ را خود او از الملك‌ الظاهر سلطان وقت، خواسته‌ بود. بعضي‌ گفته‌اند: با زه‌ كمان‌ خفه‌اش‌ كردند. برخی دیگر می گویند :‌ از پشت‌ بام‌ به‌ زيرانداختن‌ و سپس‌ جسدش‌ را سوزاندند.

الملک ظاهر پس‌ از كشتن‌ او سخت‌ پشيمان‌ شد و دستور داد همه‌ كساني‌ را كه‌ به‌ قتل‌ او فتوي‌ نوشته‌ بودند تبعيد كنند و اموال‌ و دارايي‌ آنها را به‌ غرامت‌ بردارند و اندوخته‌هايشان‌ را مصادره‌ كنند.

در سنين‌ عمر شیخ اشراق نیز اختلاف‌ است‌ و از سي‌ و سه‌ تا پنجاه‌ سال نوشته‌اند.بنا بر قول صحیح‌ سهروردي‌ در سال‌ 579 هجري‌ وارد حلب‌ شد و در چهارم رجب سال‌ 587 در سن چهل سالگی به قتل رسید‌.

منابع

حکمة الاشراق، هانری کربن، ترجمه احمد فردید، موسسه پژوهشی حکمت

وفیات الاعیان، ابن خلکان، دارالطباعة، مصر

دائره المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: