بسياري از كشورها، مخصوصاً كشورهايي كه به علل گوناگون امكان خريد دانش، خدمات و يا تجهيزات نظامي را به طور مستقيم از كشورهاي بزرگ ندارند، بالقوه ميتوانند مشتري اسرائيل محسوب شوند. اسرائيل بالاخص در ميان كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقا، عرضهكننده مطمئن و خوبي براي خدمات و تجهيزات نظامي و امنيتي است.
سركوب مخالفان، شيوههاي اداره كشور در مواقع بحران، مقابله امنيتي و انتظامي با گروههاي غيرقانوني و مسلح، تسلط اطلاعاتي و امنيتي بر مناطق تحت اشغال گروههاي شورشي و مسلح غيرقانوني، فروش تجهيزات نظامي، انتظامي و آموزش نيروهاي اطلاعاتي- امنيتي و... براي به حرف درآوردن بازداشتشدگان و فعاليتهاي خرابكاري و جاسوسي عليه گروههاي يادشده و... همه، همه از صادرات اسرائيل به كشورهاي آفريقايي و آمريكاي لاتين محسوب ميشود. اتفاقاً در برخي موارد چنين به نظر ميآيد كه اسرائيل همزمان هم به دولت محلي و هم به مخالفانش ياري رسانده و خدمات، تجهيزات و... فروخته است. البته اين موضوع چندان عجيب نيست، چراكه براساس نظام كاپيتاليستي و سرمايهداري، اساس فعاليت، سودآوري است. بر اين پايه نميتوان به سرمايهگذاري و عرضه خدمات و كالا، جنبه ايدئولوژيك داد، چراكه اقتصاد و فعاليت اقتصادي نه فقط ايدئولوژيك نيست، كه بدون وابستگي و به عبارت بهتر بدون توجه به اعتقادات و باورها است و فقط از ساز و كارهاي اقتصادي و تجاري تبعيت ميكند. از اين منظر چندان اهميتي ندارد كه اسرائيل به چه گروهي و يا چه دولتي ياري دهد و چه كسي را در مقابل چه كسي تقويت كند، چراكه رژيم صهيونيستي درقبال گروههاي شورشي مثلاً در آفريقا يا آمريكاي لاتين و حتي دولتهاي محلي ايشان، تعلق خاطر ندارد. به همين علت تا هنگامي كه دوگانگي رفتار تلآويو در مقابل دولت و شورشيان آشكار نشود، خطري متوجه دولت صهيونيستها نيست. از اين لحاظ صهيونيستها فقط به سودآوري اين تبادلات فكر ميكنند.
كتابهايي كه جاسوسان بازنشسته و يا معترض اسرائيلي در اين باره نوشتهاند، به خوبي راهكارهاي اسرائيل را در اين باره توضيح ميدهد و تاكيد ميكند كه جاسوسان بازنشسته، افسراني كه دورههاي خدمت خود را سپري كردهاند، مربياني كه به هر علت از همكاري با شبكههاي امنيتي و يا نظامي رژيم صهيونيستي دست كشيدهاند، نه فقط به عنوان بازارياب كه به عنوان عرضهكننده خدمات و تجهيزات امنيتي، نظامي و... براي دولتهاي مستبد و خودكامه در آفريقا و آمريكاي لاتين فعاليت ميكنند. ويكتور استروفسكي در كتاب «شناسايي و شكار جاسوس» عملياتهايي را كه اين افسران نظامي يا اطلاعاتي بازنشسته اجرا كردهاند بيان كرده است. اين عملياتها البته منافع مالي زيادي دارد كه بخشي از آن لاجرم عايد اقتصاد اسرائيل ميشود. چراكه به هر حال در حين آموزش و يا توصيه به اتخاذ راهكار، ابزاري مورد استفاده مربي، طراح عمليات و يا هادي عمليات قرار ميگيرد كه اسرائيلي است و دولت محلي يا شورشيان ناگزير از تهيه آن هستند.
از همين روست كه اسرائيل همواره در بازار فروش سلاح جايگاه بالايي داشته، چنانكه در سال جاري ميلادي برابر گزارشهايي كه در نشريات معتبر دفاعي و ازجمله ماهنامه جينز ديفس به چاپ رسيده، اسرائيل مقام پنجم را در تجارت سلاح كسب كرده است، در حالي كه به سبب حجم و تركيب اقتصادي رژيم صهيونيستي، پذيرش چنين جايگاهي براي اسرائيل كمي دشوار است.
ناگفته روشن است كه به لحاظ ارزش افزوده و قابليت سودآوري ويژه اين كالا و خدمات، عملاً كمك بزرگ و عدهاي به اقتصاد اسرائيل ميشود. ضمن آنكه به هر حال صهيونيستها در تمامي نقاط اقتصادي و تجاري دنيا حضور ملموس و گستردهاي دارند و منافع كلاني از اين حضور نصيب اسرائيل ميشود. منافعي كه به هر حال به تقويت اقتصادي صهيونيستها در سرزمينهاي اشغالي منجر ميشود.
اگر چنين باشد، آن گاه سوال مهم و اساسي آن است كه از چه رو، صهيونيستها براي افزايش و تعميق حضور اقتصادي در خاورميانه و كشورهاي عربي تلاش ميكنند. برخي ناظران علاقه دارند اين افزايش حضور را به وابسته كردن كشورهاي عربي و اسلامي به محصولات اسرائيلي نسبت دهند. آنها ميگويند درحقيقت اسرائيل با گسترده كردن عرضه محصولات در كشورهاي عربي و اسلامي، در اين بازارها سهم معيني را از آن خود و بالقوه قابليت تاثيرگذاري بر بازار را پيدا ميكند. از اين بابت در بلندمدت، نوعي وابستگي بازار مسلمانان به كالاهاي صهيونيستها پديد ميآيد كه از اين وابستگي ميتوان براي تحت فشار گذاشتن جوامع و اقتصاد كشورها سود جست. با اين حال به نظر نميرسد كه اين فرضيه صحيح باشد چه آن كه حجم صادرات اسرائيل به كشورهاي اسلامي و عربي و نوع اين صادرات آنقدر نيست كه بتواند – حتي به طور بالقوه- وابستگي ايجاد كند. چه، اسرائيل به لحاظ دشمني با مسلمانان همواره از صدور كالاها و خدمات و راهبردي به جوامع مسلمان پرهيز ميكند و قدرت توليد صهيونيستها درباره كالاهاي صادراتي نيز چنان نيست كه بخش كلاني از بازار اين كشورها را تسخير كند. به همين علت وابستگي ميان بازار مسلمانان و كالاهاي صهيونيستي عملاً رخ نميدهد كه بتوان از آن براي تحت فشار گذاشتن كشورهاي خاورميانه عربي و يا اسلامي بهره جست. از سوي ديگر درباره كالاهايي كه اسرائيل ميتواند به كشورهاي همسايه خود، اعراب و جوامع اسلامي صادر كند نكته مهم، غيرانحصاري بودن توليد اين كالاهاست. به اين معنا كه امتياز توليد اين كالاها فقط در اختيار و يا تسلط صهيونيستها نيست كه بر صادرات يا صادر نشدن آن تاثير بگذارد. به عبارت ديگر چنانچه اسرائيل تصميم بگيرد كه صادرات خود به كشورهاي اسلامي را متوقف كند، جانشين كردن كالاهاي اسرائيلي به سرعت از ساير كشورها و يا شركتهاي سازنده غيراسرائيلي قابل تهيه است و بنابراين حتي در صورتي كه به كالاهاي وارد شده نزد كشورهاي اسلامي، وابستگي رخ دهد، حاكمان كشورهاي يادشده ميتوانند در كمترين فرصت ممكن كالاهاي مورد تجزيه قرارگرفته را از ساير كشورها تهيه و وارد كنند. به همين علت چندان عقلاني به نظر نميرسد كه صهيونيستها از حضور در بازار كشورهاي خاورميانه و كشورهاي عربي، قصد ايجاد وابستگي و تحت فشار گذاشتن دولتهاي خاورميانه و اعراب را دنبال كنند. چه به علل پيش گفته تحقق اين سناريو امكانپذير نيست.
دليل ديگري كه در اين باره آورده ميشود، سودآوري اقتصادي و حضور در اين بازارها براي صهيونيستهاست. بازار چندصد ميليوني خاورميانه و نزديك به دو ميليارد نفري مسلمان در سراسر جهان بدون شك آن قدر جذاب هست كه براي آن صهيونيست قصد نفوذ به بازار كشورهاي اسلامي را داشته باشند. درواقع اگر به بازار و فروش اصالت داده شود، آن گاه بازارهاي بكر، جذابيت بيشتري براي حضور و نفوذ دارند و صهيونيزم جهاني باتوجه به كوتاهي دستش از اين بازارها، همواره درصدد بازكردن راه ورود به اين بازارها بوده است. ناظران مدافع اين ديدگاه ميگويند «اصالت كاپيتاليزم و سرمايه» فتح بازار مسلمان را مانند همه بازارهاي ديگر موردتوجه قرار ميدهد و آن را عملي ميسازد.
بدون ترديد اظهارات اين نظريهپردازان علل كاملا قابل دفاعي دارد، تعداد جمعيت مسلمانان، توليدات نسبتا صنعتي صهيونيستها، نياز جوامع خاورميانهاي و عرب به محصولات خارجي و ازجمله رژيم صهيونيستي، عقبماندگي صنعتي جوامع مسلمان خاورميانه و... همه و همه عللي است كه توجه اقتصادي تلآويو به خاورميانه را عادي ميسازد. اما در حالي كه در كشورهاي مسلمان، مقاومت زيادي درمقابل ورود كالاهاي اسرائيلي و توليدات رژيم صهيونيستي انجام ميگيرد، هزينههاي زيادي بر توزيع و حذف كالاهاي رژيم صهيونيستي در بازار كشورهاي اسلامي تحميل ميشود كه هزينهها را به طور عمومي افزايش ميدهد. در حالي كه كالاهاي رژيم صهيونيستي، بازارهاي ساده و سهلتري نيز در اختيار دارند كه جذب اين كالاها در بازارهاي مذكور هزينههاي مادي و معنوي كمتري دارد و به همين سبب سودآورتر خواهد بود. اروپاي غرب و ايالات متحده آمريكا ازجمله اين بازارهاست كه اكنون شرق اروپا نيز به مجموعه بازارهاي يادشده اضافه شده است.
از اين رو خلاصه كردن علل تلاش رژيم صهيونيستي براي حضور در بازارهاي عربي و خاورميانهاي در يك هدف پيش پا افتاده و تكراري مانند سود اقتصادي، نازلترين علتي است كه براي رفتار تلآويو و اصرار تصميمگيران صهيونيست براي حضور در بازارهاي مسلمان ميتوان بيان كرد. از اين بابت ميتوان علت يا علل مهمتري براي اين حضور در نظر گرفت كه در قسمت آينده بيان خواهد شد.
نويسنده:نادر كريمي جوني
منبع: نسيم قدس