به گزارش «شيعه نيوز»، متن گفتار مطرح شده این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
پیامبر اعظم(ص) در روایتی میفرمایند: «نیرومند کسی است که به هنگام خشم، مالک خویش گردد».[۱]
امامحسین(علیهالسلام) هرگز تحتتأثیر خشم و غضب، کاری را انجام نداد؛ او به هنگام غضب، بر خود مسلّط بود و اگر تمام عوامل خشم فراهم میشد، آن حضرت از طریق اعتدال و میانهروی و راه صواب بهقدر چشم برهمزدنی بیرون نمیشد.
علایلی مینویسد: غلامی از غلامان حضرت، آب بر دست مبارکش میریخت؛ ظرف آب از دست غلام در طشت افتاد، آب طشت بر روی مقدّس ایشان پاشید. غلام عرض کرد: ای آقای من! «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ».
فرمود: «خشمم را فرو خوردم». غلام گفت: «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ». فرمود: «تو را عفو نمودم». عرضکرد: «وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».
فرمود:
«اِذْهَبْ فَاَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْکَرِیمِ»؛[۲]
«برو که تو در راه خدا آزادی».!
یکی از نمایشهای حُسن خلق و کَرَم آن حضرت که نشان میدهد آن امامشهید در برابر عوامل غضب، خشم و کینه، کمال قدرت و ایستادگی را داشت، سیرابکردن لشکر حرّ است.
وقتی لشکر حرّ در گرمگاه روز رسیدند و حضرت، تشنگی را مشاهده کرد فرمان داد تا به آنها و اسبهایشان آب بیاشامند. برحسب امر امام×، تمام سپاه دشمن را از مرد و مرکَب، سیراب کردند و بر پاها و شکم چهارپایانشان آب پاشیدند.
علی بن طعان محاربی گفت: من پس از همه رسیدم؛ آن بحر کَرَم و نورِ دیده ساقی کوثر مرا به آن حال دید؛ به زبان مبارک و در نهایت لطف و مرحمت به لغت حجاز فرمود:
«اَنْخِ الرَّاوِیَهَ»؛
«شتر را بخوابان».
من معنای کلام امام را ندانستم، امام دانست که نفهمیدم پس فرمود:
«یَا بْنَ اَخِی اَنْخِ الْجَمَلَ»؛
«برادرزاده، شتر را بخوابان».
من شتر را خوابانیدم. سپس فرمود:
«إِخْنِثِ السِّقَاءَ»؛
«دهانه مشک را برگردان و آب بنوش!».
من نتوانستم. امام پیش آمد و دهانه مشک را به دست مبارک پیچید تا آب نوشیدم.[۳]
از نمونههای دیگر صبر آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. بااینکه میدانست آن لشکر کفرپیشه بههیچوجه بر او و عزیزانش رحم نمیکنند و بااینکه از آنها رفتارها و حرکاتی سر میزد که صبر بر آن اعمال نکوهیده، دشوار بود، آن حضرت، حجّت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.
چون نامه ابنزیاد به حرّ رسید و در آن دستور داده بود که حرّ بر امامحسین(علیهالسلام) کار را تنگ بگیرد و ایشان را در بیابانی بیآب و سبزه فرود آورد، زهیر بن قین به امام(علیهالسلام) عرض کرد: «به خدا قسم! آن سپاهی که پس از اینها بیایند بسی بیشتر باشند، اجازه بده تا هماکنون با این گروه نبرد کنیم». آن حضرت(علیهالسلام) فرمود: «من ابتدا جنگ را شروع نمیکنم».[۴]
همچنین وقتی آب را بر روی امام و اصحابش بسته بودند و همه لشکریان آن حضرت از زن و مرد، کوچک و بزرگ، جوان و پیر، بیمار و
سالم، حتّی اسبها و مراکب، تشنه بودند و صیحه تشنهکامان همواره به گوش امام میرسید، ایشان از شروع جنگ، خودداری فرمود.
حتّی زمانی که جرثومه شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خیام طاهره نزدیک شد و در پیرامون خیمههای جلالت و عظمت میگردید تا نقطهای را که از آنجا میتوان به خیام و لشکرگاه امام، حمله کرد معیّن سازد، خندقی را دید که آتش در آن افروختهاند؛ بانگ برداشت و به امام جسارت کرد. مسلم بن عوسجه که در تیراندازی مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تیر بزند و زمین را از لوث وجود خبیث آن دشمن خدا پاک سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زیرا از شروعکردن جنگ کراهت داشت؛[۵] مثل اینکه میخواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.
[۱]. احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۲۳۶؛ ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص۴۷؛ فتال نشابوری، روضهالواعظین، ص۳۸۰.
[۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۹۵.
[۳]. مفید، الارشاد، ج۲، ص۷۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۶؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ص۳۵۰.
[۴]. ابنداوود، دینوری، الاخبارالطوال، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۳ ـ ۸۴؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص۱۸۸.
[۵]. مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ج۱، ص۴۵۸؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۵، ص۳۳۹؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ج۱، ص۳۹۰؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص۲۳۷.