شیعه نیوز: این سفارشها ممکن است مجموعهای از آمال و آرزوها و رسالتها و آموزههایی باشد که خود به دنبال آن بوده و به دست آورده یا دوست دارد عزیزترین کسانش به آن برسند و از مواهب آن بهرهمند شوند. وصایای مولی الموحدین علیبن ابیطالب(علیه السلام) در هنگام شهادت بیگمان مهمترینهایی است که باید به آن از منظر یک انسان کامل و خلیفه الله توجه شود و همت مردمان گردد. نویسنده در این مطلب به چرایی ارزشمندی این اصول و وصایا بر اساس آموزههای قرآن پرداخته است.
ابعاد فراگیر وصیت مولی الموحدین
امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) باب مدینه العم، سرچشمه فضایل و مناقب، نفس پیامبر(صلی الله علیه وآله) و همانند پبامبر(صلی الله علیه وآله) اسوه مردمان و یک انسان نمونه کامل و تجلی مظهر صفات الهی و منش پیغمبر گرامی است. آن مرد اولینها، در آن لحظات آخر عمر شریفش، سفارشهای عام و خاصی دارد که توجه به هر یک میتواند دریچهای به سوی خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت باشد.
آن حضرت(علیه السلام) با آنکه در شرایط بسیار سخت جسمی به سر میبرد و به سبب زهر و ضربت شمشیر اشقی الاولین و الاخرین ابن مجلم مرادی بر سر مبارک هر از گاهی بیهوش میشد و به هوش میآمد، در آخرین لحظات حیات مبارک، مجموعهای از وصایا را مطرح میکند که شامل رابطه با خدا، خود و خلق خدا است. این مجموعه در برگیرنده ابعاد عبادی، اجتماعی و سیاسی است و به انسان میآموزد که چگونه با خالق در مقام بندگی برآئیم و با دوستان و خویشان در مقام اجتماعی تعامل داشته و با دشمنان چگونه برخورد نمائیم. در تدبیر منزل و تدبیر جان و جهان و جامعه چگونه راهبردهایی را به کار گیریم که سعادت دنیا و آخرت تضمین و تامین گردد و در مقام نفس مطمئن با رضایت الهی و رضایت نفسانی راضیه مرضیه به سوی آفریدگار و پروردگار خویش باز گردیم.
وصایای عبادی مولی الموحدین
با نگاهی به فقرات نزدیک به بیست و اندی سفارش آن حضرت(علیه السلام) این معنا به روشنی به دست میآید که محور توجهات آن حضرت(علیه السلام) سفارش به عبادت و بندگی است که خداوند آن را هدف و فلسفه آفرینش انسان و جن دانسته است. (ذاریات، آیه 56)
آن حضرت(علیه السلام) با محور قرار دادن کلمه بلند و ارزشی «تقوای الهی» بر آن است تا ضمن جهتبخشی در حوزه شناختی و بینشی، در حوزه نگرشی و رفتاری مخاطب و گیرنده پیام وصیت چنان تاثیری را به جا بگذارد که همواره توحید عبادی محور زندگی باشد و سبک زندگی شخص را سامان بخشد.
کلمه تقوای الهی در قالب انذاز و فعل امر بارها در آغاز هر وصیت و سفارش تکرار میشود، زیرا آنچه انسان در حرکت زندگی خویش برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی و تحقق سبک زندگی سالم و صالح نیاز دارد، پرهیز از هر چیزی است که اجازه نمیدهد تا ظرفیتهای خدادادی بروز و ظهور کند.
کسی که بر اساس انذار عمل میکند تلاش میکند تا از موانع دوری ورزد تا از دوزخ خشم الهی که دوزخ نواقص است دور بماند. بر همین اساس در آیات قرآن انذاز و نذیر بودن به عنوان هدف همه پیامبران مطرح است و خداوند میفرماید هرچند که ممکن است برای هر قومی بشیر فرستاده نشده باشد؛ ولی برای هر قومی نذیر فرستاده شده است (فاطر، آیه 24؛ زخرف، آیه 23) تا نسبت به موانع هشدار دهد، زیرا اگر این موانع برداشته نشود و ظرفیت سازی برای ظهور انجام نشود، انسان گرفتار دوزخ خشم الهی میشود؛ چرا که به نفس خویش و استعدادهایش اجازه نداده به کمال برسد.
امیر مومنان(علیه السلام) با واژه «اتقوا الله» به وظیفه خود به عنوان نذیر عمل میکند این تقوا برآیند و نتیجه عبادت و بندگی است؛ زیرا هر چند خداوند انسان را به هدف عبادت خویش آفریده، ولی در آیات قرآن از جمله آیه 21 سوره بقره روشن ساخته که هدف از عبادت خدا، دست یابی انسان به تقوایی است که همه آثار و برکات بر آن متوقف شده است. انسان با اعمال عبادی که شامل عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است، میتواند به تقوای الهی برسد.
این تقوای الهی که کلید همه خوشبختیهای دنیا و آخرت است؛ خود دارای مراتبی است که بسته به نوع علت آن یعنی نوع عبادت انسان متفاوت بوده و دارای سطوح گوناگونی است. در قرآن سه مرتبه برای تقوا مطرح شده است. خداوند میفرماید: اذا ما اتقوا و ءامنوا و عملوا الصلحت ثم اتقوا و ءامنوا ثم اتقوا؛ در صورتی که تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته کنند؛ سپس تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند؛ آنگاه تقوا پیشه کنند. (مائده، آیه 93)
مرتبه اول تقوای الهی با عبادتی تحقق مییابد که شامل انجام واجبات و ترک محرمات است؛ مرتبه دوم تقوای الهی با عبادتی تحقق مییابد که شامل انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است؛ مرتبه سوم تقوای الهی با عبادتی تحقق مییابد که شامل انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات و برخی از مباحات مانند ترک خوردن، گفتن، خواب و مانند آنهاست جز به اندازه ضرورت. کسی که از مرتبه تقوای عام، به تقوای خاص و سپس تقوای اخص میرسد که بتواند در عبادت خویش به جایی برسد که کمخوری، کمخوابی، کمگویی و مانند این مباحات را برای خود ملکه سازد و به جایی پرگویی به ذکر و تفکر در آفاق و انفس بپردازد و تدبر در آیات تکوین و تدوین کند و خود را به نماز و قرآن و بندگی خدا و ذکرش مشغول دارد و گرفتار غفلتی نشود که دنیا و زینتهایش آدمی را دچار آن میکند. بنابراین، راه رسیدن به تمامیت انسانی و کمالات جز این راه نیست که خداوند بیان کرده است.
شاعر بر اساس این آموزههای وحیانی قرآن میفرماید:
صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام / ناتمامان جهان را کند این پنج تمام صمت، به معنای خاموشی است و مراد آن است که شخص کمگویی در ضرورت را پیشه کند، جوع به معنای گرسنگی است و آن که رویه کمخوری در پیشگیرد، سحر نیز به منزله شب زندهداری و تهجد شبانه است که انسان را به مقام محمود میرساند (اسراء، آیه79)، عزلت به معنای گوشهگیری و عدم اختلاط زیاد با افراد مختلف است و اینکه رفت و آمد خود را در حد یک اعتدال نگه داریم و زیادهروی نکنیم، و در نهایت انسان همواره باید به یاد خدا باشد تا ذکر الله موجب اطمینان قلب (رعد، آیه28) و رسیدن به مقام راضیه مرضیه شود و انسان را در همین دنیا به جنت صفات و ذات رساند. (فجر، آیات 27 تا 30)
البته در آیات قرآن مسیری که بیان شده زمانی ارزشمند میشود که انسان از مقام تقوای فعلی به تقوای صفتی و سپس تقوای مقومی برسد؛ به این معنا که آنقدر با عبادت، تقوایی را برای خود فراهم آورد که اندکاندک از یک کار به صفت تبدیل شده و ملکه او گردد و سپس از آن مقام به جایی برسد که تقوای الهی مقوم ذات و هویت او شود. از اینرو در آیات قرآن آمده که مثلاً روزه موجب میشود تا شاید تقوای الهی [لعلکم تتقون] (بقره، آیه183) در ما ظهور کند و سپس با تکرار، به صفت انسان تبدیل شود و انسان عنوان «متقی» را به دست آورد و آنقدر تکرار شود تا در همه ابعاد وجودی شخص رسوخ کند و به عنوان «حق تقاته» ظهور کند. (آلعمران، آیه102)
از نظر قرآن، ملاک صحت اعمال، وجود تقوای فعلی در هنگام انجام هر کار عبادی در قالب فعل و ترک است؛ اما ملاک و شاخص قبولی اعمال وجود تقوای صفتی است. خداوند میفرماید: «انما یتقبلالله من المتقین؛ خدا فقط از تقواپیشگان میپذیرد.» (مائده، آیه27)
پس هر مرتبه سه گانه عبادت خدا، مرتبهای از تقوای الهی را ایجاد میکند. همچنین هر مرتبه تقوای الهی، مرتبهای از علم شهودی و حضوری را ایجاد میکند که انسان را قادر به رویت ملکوت هستی و اعمال میکند و انسان نهتنها باطن و ملکوت همه هستی از جمله عالم برزخ و عالم غیب را مشاهده میکند، بلکه ملکوت اعمال خوب و بد افراد را نیز رویت میکند و میفهمد چه کسی عمل زشت و متعفنی را انجام داده و چه کسی عمل پاک و خوشبوئی را انجام داده است. اینگونه است که هم بهشت و دوزخ را میبیند و هم دوزخکار و بهشتکار را مشاهده میکند و چهرههای انسانی فرشتهوش افراد صالح و مصلح، یا شتر گاو پلنگ افراد شرور و بدکار را میبیند و از آن خبر دارد و خبر میدهد چنانکه حارثهبن نعمان انصاری بهشت و دوزخ و اصحاب بهشتی و دوزخی از یاران پیامبر(ص) را میدید. (اصول کافی، ج3، ص91، روایت3).
براساس آنچه بیان شد، برآیند عبادت عام، تقوای عام و برآیند تقوای عام، علمالیقین است (تکاثر، آیه5)، همچنین برآیند عبادت خاص، تقوای خاص و برآیند تقوای خاص، عینالیقین است (تکاثر، آیه7) و نیز برآیند عبادت اخص، تقوای اخص، و برآیند تقوای اخص، حقالیقین است. (واقعه، آیه95)
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) سفارشهای خود را چنین آغاز میکند: بسماللهالرحمنالرحیم؛ این آن چیزی است که علیبنابیطالب وصیت میکند. علی به وحدانیت و یگانگی خدا شهادت میدهد و اقرار میکند که محمد بنده و پیغمبر خداست، خدا او را فرستاده تا مردم را هدایت کند و دین خود را بر ادیان دیگر غالب گرداند ولو کافر کراهت داشته باشند. همانا نماز، عبادت، حیات و ممات من از خدا و برای خداست، شریکی برای او نیست، من به این دستور امر شدهام و تسلیم خداوند هستم. سپس رو به فرزند بزرگش میکند و میفرماید: ای پسرم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نامه به او برسد به امور زیر توصیه میکنم: هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید. (کافی، ج7، ص51؛ نهجالبلاغه، نامه 47؛ شرح ابنابیالحدید، ج6، ص120؛ اسد الغابه، ج4؛ مسعودی مروجالذهب، ج2، ص425؛ تحفالعقول، ص197؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص142؛ تاریخ طبری، ج6، ص85 و بحارالانوار، ج42، ص248)
آن حضرت(ع) اساس رسیدن به این مقامات را همان شریعت میداند و بر این باور است که رسیدن به حقیقت جز از راه شریعت اسلام نیست که همان ریسمان الهی آویخته میان خدا و خلق است. ایشان میفرماید: همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و براساس ایمان به خدا متحد باشید و از هم جدا نشوید، همانا از پیغمبر خدا شنیدم که میفرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را نابود میکند فساد و اختلاف است.
ایشان در فقراتی از همین وصیتنامه بارها به اصل عبادی و جزئیات آن باز میگردد و به عنوان نمونه در برخی از فقرات وصیت خویش اینگونه میفرماید: از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «قرآن»، نکند دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشی گیرند! از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «نماز» چرا که نماز ستون دین شماست. از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «کعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطیل شود که اگر کعبه خالی بماند و حج متروک شود مهلت داده نخواهید شد و مغلوب دشمنان خواهید شد. از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره ماه «رمضان» که روزه آن ماه، سپری است برای آتش جهنم.
وصایای اجتماعی امیرالمؤمنین
امیرمؤمنان(علیه السلام) پس از تأکید بر رابطه خلق با خدا، به رابطه خلق با خلق در عمل اجتماعی اشاره میکند و با تأکید بر تقوای الهی سفارشهایی را در این حوزه بیان میکند. این سفارشهای اجتماعی با محور قرار گرفتن خانواده که هسته اصلی هر جامعه است شروع و به جامعه بزرگ یعنی اجتماع ختم میشود. در اینجا امام(ع) بر اصولی تاکید دارد که خداوند در قرآن بارها تاکید کرده است. از جمله مهمترین اصول توجه و احسان به والدین و خویشاوندان نزدیک است.
خداوند در قرآن پس از فرمان به عبادت و بندگی خود، بیدرنگ مسئله احسان به والدین را مطرح میکند که بیانگر ارزش این عمل اجتماعی در تعالی روح بشر و رسیدن به مقام خلافت الهی است. (بقره، آیه 83؛ نساء، آیه 36؛ انعام، آیه 151؛ اسراء، آیه 23؛ احقاف، آیه 15)
این احسان باید در قالب صلهرحم نسبت به همه کسانی که رحم و نسب او را تشکیل میدهد، انجام گیرد. (رعد، آیه 21) بنابراین توجه به خویشان به عنوان دومین سفارش مطرح می شود چنانکه قرآن نیز آن را این گونه سفارش کرده است. آن حضرت میفرماید: «ارحام و خویشاوندان» را از یاد نبرید، صلهرحم کنید که صلهرحم حساب انسان را نزد خدا آسان میکند.
آن حضرت(علیه السلام) پس از سفارش نسبت به خویشان، به سراغ مهمترین مسئله اجتماعی میرود که وضعیت یتیمان است. خداوند در آیات قرآن بسیار بر مراعات حال یتیمان تاکید دارد و حتی یکی از مهمترین علل رهایی از دوزخ و عبور از عقبات و گردنههای روز قیامت را اطعام یتیمان و سرپرستی از آنان دانسته است. (بلد، آیات 11 تا 15) براساس آیات سوره انسان و بویژه آیه 8 آن، خود آن حضرت(علیه السلام) با اهل بیت خویش به اطعام یتیم در کنار اسیر و فقیر توجه داشته و همین امر موجب شده تا خداوند در سوره انسان از وضعیت و ایثارگری ایشان و پاداش اخروی بهشت برایشان سخن به میان آورد. بنابراین، همانطوری که رفتار ایشان نسبت به یتیمان در قول و عمل در سبک زندگی نمود داشته، خواهان توجه به این امر اجتماعی میشود. بر همین اساس ایشان در سفارش خویش میفرماید: خدا را، خدا را! درباره «یتیمان»، مبادا گرسنه و بیسرپرست بمانند.
حضرت پس از خویشان و یتیمان به امر اجتماعی دیگر و طائفهای که از نظر قرآن و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) در درجه مهم و باارزشی قرار دارند اشاره میکند. این طائفه همان همسایگان است که سفارش بسیار پیامبر(صلی الله علیه وآله) این گمان را در حضرت علی ایجاد کرده بود که همسایه ارث میبرد. در رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام) نیز حقوقی برای همسایه نقل شده که از اهمیت آن خبر میدهد. علی(علیه السلام) در این باره میفرماید: خدا را، خدا را! درباره «همسایگان» خوشرفتاری کنید، پیغمبر آنقدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم میخواهد آنها را در ارث شریک کند.
سپس مسایل دیگری که در حوزه اجتماعی مطرح میکند شامل سفارش به زکات مال، مراعات امت، یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله)، فقیران، بردگان، خوشرفتاری با مردم، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آنها است. ایشان میفرماید: از خدا بترسید، از خدا بترسید!درباره «زکات مال» که زکات، آتش خشم الهی را خاموش میکند. از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «امت پیامبرتان» مبادا مورد ستم قرار گیرند.
از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «صحابه و یاران پیغمبرتان» زیرا رسول خدا درباره آنان سفارش کرده است. از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «فقرا و تهیدستان» آنها را در زندگی خود شریک کنید. از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «بردگان و کنیزان» که آخرین سفارش پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره اینها بود. با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید همانطوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتیب اثر ندهید. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، که نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان برشما مسلط خواهند شدو به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند دعای آنها مستجاب نخواهد شد. بر شما باد که بر روابط دوستانه میان خود بیفزائید، به یکدیگر نیکی کنید، از کنارهگیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید. کارهای خیر را به مدد یکدیگر و اجتماعا انجام دهید و از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی میشود بپرهیزید.
وصایای سیاسی امیرالمؤمنین
در بعد سیاسی ایشان، هم به سیاست درونی و هم بیرونی اشاره میکند. البته در سیاست خارجی بیشترین تاکید بر مسئله جهاد است که عامل امنیت، استقلال سیاسی و نظامی و فرهنگی و علمی کشور نیز میشود؛ زیرا در جامعهای اگر حضور قدرتمند حاکمیت در حوزه تعاملات خارجی نباشد، آن جامعه در ابعاد دیگر نمیتواند به استقلال برسد و باید تابع سبک زندگی دیگران باشد و این گونه از اهداف جامعه و دولت مستقل دور خواهد شد. از این رو حضرت به جهاد به عنوان مهمترین ابزار برای حفظ و کسب استقلال توجه خاص داشته و میفرماید: از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «جهاد در راه خدا» از مال و جان خود در این راه کوتاهی نکنید.
آن حضرت با تاکید بسیار بر نماز به عنوان نماد بندگی و کسب تقوا دوباره به همه اموری توجه میدهد که در یک کلمه همان عبادت و تقوای الهی است. ایشان میفرماید: کاری که رضای خدا در آن است در انجام آن بکوشید و سپس دوباره میفرماید: از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است: «واتقوا الله انالله شدیدالعقاب.»
آن حضرت(علیه السلام) در حوزه عمل سیاسی و برخورد با دشمنان بویژه دشمنی که جانش را گرفته است، بر اصل مروت و جوانمردی و عدالت تاکید دارد چنانکه قرآن تاکید میکند خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا به داد برخیزید ]و[ به عدالت شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی، شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است. (مائده، آیه 8)
در نهجالبلاغه آمده است که امام(علیه السلام) در پایان وصیت، فرزندان خود را مخاطب ساخت و به آنها فرمود: «همه شما را به خدا میسپارم، خداوند همه را به راه راست، هدایت و از شر دشمنان محافظت نماید، خدا بر شما خلیفه من است و او شما را برای خلافت و نصرت کافی است» سپس به فرشتگان خدا سلام داد و گفت: «لمثل هذا فلیعمل العاملون ان الله مع الذین اتقوا و الذینهم محسنون؛ از برای مثل این مقام باید عمل کنند عملکنندگان، زیرا که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است.»
انتهای پیام/654