سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

واکنش میرزای قمی به جهالت اهالی یک روستا!

کد خبر: ۱۲۰۰۹۳
۱۱:۱۵ - ۲۰ خرداد ۱۳۹۵
شیعه نیوز: بهترین سرمایه برای انسان داشتن علم است که اگر همراه با عمل باشد موجب سعادت در دو جهان می‌گردد و در مقابل آن جهل است که البته جاهل بیش از اینکه به خودش آسیبی برساند، اطرافیان خود را اذیت می کند و گاهی در مقابل جاهل کاری جز سکوت نمی توان کرد.

آیه؛

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا فرقان/63

آینه؛

چون جاهلان خطابشان كنند، به ملايمت سخن گويند

حکایت؛ مرحوم میرزای قمی پس از گذارندن دوران تحصیل، از کربلا به شهری مراجعت نمود و در قریه ای سکونت کرده و مشغول ترویج و بیان احکام و مسائل دینی شد در آن ده، دو نفر مکتب دار بودند و به میرزا حسادت می ورزیدند، در صدد بودند کاری کنند که او را از ده، فراری دهند.

برای آنکه به اهل ده ثابت شود میرزا سواد ندارد و فقط آنها سواد دارند، در مجلسی که اهالی روستا همه جمع شده بودند، میرزای قمی هم حضور داشت، یکی از این ملا مکتبی ها به میرزا گفت: آقا یک مار برای ما بنویسد. میرزا که از غرض آنها بی خبر بود، قلم و کاغذ را برداشت و کلمه مار را روی کاغذ نوشت، دیگری گفت؛ آیا این مار است؟ آنگاه خودش دست به قلم برده روی صفحه کاغذی شکل و صورت مار را کشید، سپس گفت: مردم خوب نگاه کنید و با انصاف قضاوت نمایید آنکه میرزا نوشته مار است، یا اینکه من نوشته ام؟!

چون مردم همه بی سواد بودند، تصدیق کردند آنچه این شخص نوشته مار است و آنچه میرزا نوشته هیچ شباهتی به مار ندارد، آن وقت از بی سوادی مردم سوء استفاده کرده و گفتند، ما سواد داریم و میرزا بی سواد است، مردم هم باورشان شد، میرزا از بی سوادی، نادانی و جهالت و قدرنشناسی مردم دلتنگ شد، با نرمی با آنان برخورد کرد و چیزی نگقت و از آن ده حرکت کرد و به قم آمد و شروع به تدریس کرد.1

عاقـــلان را در غضـب بینی قرار                   جـاهـلان چـون مار زخمی بی قرار2

1.       با اقتباس و ویراست از کتاب  داستانهایی از علماء

2.       نصرت الله جمالی


انتهای پیام/654
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
۲۳:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۰
یکی از روستاهای قم بود خواستی نامش را هم بنویس چرا مبهم حرف می زنی داستان را همه می داند .