سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

چالشهاي تشيع و وهابيت در عربستان

شيعيان حدود %10 از مردم عربستان را تشكيل مي دهند. آنان غالبا در مناطق شرقي (احساء ، قطيف) سكونت دارند. هنگامي كه ملك عبدالعزيز منطقه شرقي را به قلمرو خود ضميمه كرد شيعيان با او توافق كردند كه بتوانند شعاير مذهبي خود را آزادانه به جا آورند.
کد خبر: ۱۱۹۶۳
۱۵:۱۹ - ۲۲ دی ۱۳۸۷
 اسلام ملكي معاف
 
 
مسئله سلفيه و شيعه :
مسئله شيعه و سلفيه(وهابيها) در عربستان، همواره در هنگام حوادث بزرگ در منطقه، مجددا مطرح مي شود. هنگام پيروزي انقلاب اسلامي در ايران در سال 1979م(1357ش) و در اوايل دهه نود هنگام جنگ خليج فارس و پس از حوادث يازده ستامبر 2001م و سرانجام پس از اشغال عراق توسط آمريكا مسئله شيعه و سلفيه در كانون توجهات قرار گرفت. اين حوادث تنها زمينه اي براي بروز مسئله اي است كه ريشه آن را بايد در پيامدهاي تاسيس كشور سعودي و تحولات اقتصادي و اجتماعي آن جستجو كرد.
موجوديت تاريخي و جغرافيايي دولت سعودي :
هنگامي كه دولت كنوني سعودي در اوايل دهه سي قرن بيستم اعلام موجوديت كرد پادشاه وقت سعودي(ملك عبدالعزيز بن سعود) مناطق مختلفي از كشور را كه از نظر جمعيت و فرهنگ و تاريخ با يكديگر تفاوت بسيار داشتند يكپارچه كرد. مهمترين اين مناطق عبارت بودند از :
1. منطقه نجد كه آل سعود پس از كشمكشهاي طولاني با آل رشيد بر آن حاكم شده بودند.
2. منطقه احساء و قطيف در شرق عربستان كه شيعيان در آن حضوري بارز دارند و داراي ارتباط جغرافيايي و تاريخي و تجاري با خليج فارس و عراق و ايران و هند مي باشند.
3. منطقه حجاز كه قرنها تحت حكمراني اشراف بود و از نظر فرهنگي و فكري و تجاري همواره از تنوع و چندصدايي برخوردار بوده است.
4. منطقه عسير (ابها، نجران و جيزان در جنوب) كه داراي ارتباط جغرافيايي و تاريخي و تجاري با يمن بوده و شيعيان زيدي و اسماعيلي در آن حضور دارند.
از دهه سي قرن بيستم خانواده سلطنتي آل سعود كه از “نجد” برخاسته بودند با سلفيها(وهابيها) متحد شدند و حكومت خود را بر كل عربستان گستردند. با اكتشاف نفت، ثروت بسياري به منطقه سرازير شد و اهميت عربستان در تحولات منطقه و جهان اسلام دوچندان شد و اين كشور علاوه بر ايفاي نقش سياسي و اقتصادي بين المللي و منطقه اي به ايفاي نقش ديني نيز دست زد و موسسات ديني و فرقه اي وهابي و مساجد و مدارس وابسته به دولت سعودي در سطح جهان اسلام مشغول فعاليت شدند.
جريانهاي اسلامي در عربستان :
در اوايل دهه هفتاد، جريانهاي اسلامي در همه كشورهاي اسلامي از جمله عربستان به طور روزافزون مشغول فعاليت شدند. اين جريانها داراي گرايشهاي مختلف از قبيل گرايش اخواني و سلفي ، ميانه رو و تندرو ، سنتي و اصلاحي بودند. در اين ميان جريانهاي سلفي در عربستان به خاطر برخي از عوامل سياسي و تاريخي از نقش بارز و اثرگذار برخوردار شدند.
اسلامگرايي در عربستان با افراطي‌گري و تعصب همراه بود. اين گرايش افراطي از جمله در ماجراي تصرف مسجدالحرام توسط يك گروهي به رهبري “جهيمان العتيبي” در اواخر سال 1979م جلوه گر شد. نمونه هاي ديگري از افراطي‌گري نيز بروز كرد كه جنبه مسلحانه نداشت. از جمله اينكه گروهي از سلفي ها “عكس گرفتن” را حتي براي كارت شناسايي و پاسپورت حرام دانستند و مغازه هاي فروش ويدئو را به آتش كشيدند.
در دهه هشتاد اتفاق مهمي رخ داد كه وضعيت كنوني گروههاي “سلفي جهادي” مرهون آنست. اين رويداد شركت سلفي ها در جهاد با نيروهاي شوروي بود كه در سال 1979م براي حمايت از دولت كمونيست افغانستان وارد اين كشور شده بودند. در نتيجه سلفي ها گروههاي اسلامي مسلح را در پاكستان و افغانستان براي جهاد با كمونيستها تشكيل دادند.
همچنين برخي از اسلامگراهاي مرتبط با اخوان المسلمين، محافل مخالف دولت سعودي را تشكيل دادند و برخي مانند “فقيه” و “مسعري” براي ايفاي نقش رسانه اي و سياسي به انگلستان رفتند. گروههاي سلفي جهادي نيز شكل گرفت كه به عمليات مسلحانه عليه هدفهاي آمريكايي و غربي دست زدند. بدين ترتيب سلفي گري كه در آغاز بيشتر به يك مكتب شبيه بود، به مرور زمان شكل گروه ها و سازمان هاي متعدد در آمد.
جريان سلفيه به مرور زمان از نظر انديشه و رفتار سياسي و سازماني به گروههاي متعدد و متنوع بدل شدند. برخي از آنها مخلوطي از اخوان و سلفيه بودند و برخي همان سلفي‌گري سنتي را به نمايش مي گذاشتند.
سلفي هاي اصلاح طلب :
دامنه سلفي گري به برخي از گروههاي اسلامي كه در اصل از اخوان ناشي شده يا به موازات آن شكل گرفته بودند نيز كشيده شد. اين گروهها را كه عمدتا بر اساس تعامل با دولتهاي عربي و اسلامي پايه ريزي شده اند مي توان “ نو سلفي‌ها “ ناميد. اين گروهها گرچه از ميراث فكري و رفتاري اخوان و سلفيه برخوردارند اما به كلي داراي تركيب جديدي هستند كه عملا نه سلفي است نه اخواني. از اين رو هيچ‌يك از سلفيه و اخوان المسلمين مسئوليت عملكرد آنها را نمي پذيرند.
اين جريان جديد (نو سلفي ها) شامل شخصيتها و گروههاي مختلفي است و نقطه مشترك همه آنها دعوت به “اصلاحات” و “اعتدال” است. اين گروهها در سالهاي اخير از رويكرد دولت سعودي براي گفتگو برخوردار شده، زمينه مناسبي براي فعاليت يافته اند و پايگاههاي اينترنتي راه اندازي كرده اند همچون پايگاه “الاسلام اليوم” با نظارت “سلمان العوده”. از ديگر سران اين جريان مي توان از “سفر الحوالي” و “عائض القرني” ياد كرد. بسياري از جوانان تحصيلكرده و فارغ التحصيلان دانشگاههاي آمريكا و اروپا نيز در همين جريان “نو سلفي” مي‌گنجند. همچنين برخي از فعالان سياسي كه با اخوان المسلمين ارتباط دارند همچون دكتر عبدالله نصيف (نايب رئيس سابق مجلس شوراي عربستان كه رئيس دانشگاه ملك عبدالعزيز جده نيز بوده است.)
تشيع در عربستان :
اساسا نقطه آغاز تشيع در جهان اسلام حجاز و به‌طور مشخص مدينه منوره بوده است كه گروهي از صحابه پيامبر(ص) همچون ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و ... - به پيروي از نص و اشاره پيامبر اعظم(ص- ) هسته اوليه تشيع را در مدينه تشكيل دادند. بعدا در همان قرن اول تشيع به عراق و ايران نيز راه يافت ولي همواره در مدينه نيز گروهي از شيعيان حضور داشتند. امروزه نيز گروهي از شيعيان كه به “نخاوله” شهرت دارند، در اين شهر مقدس سكونت دارند.
شيعيان حدود %10 از مردم عربستان را تشكيل مي دهند يعني جمعيت آنها حدود 2700000نفر است. آنان غالبا در مناطق شرقي (احساء ، قطيف) سكونت دارند. اين مناطق در سال 1913م به دولت جديد عربستان ملحق شده است. هنگامي كه ملك عبدالعزيز منطقه شرقي را به قلمرو خود ضميمه كرد شيعيان با او توافق كردند كه بتوانند شعاير مذهبي خود را آزادانه به جا آورند. برخي از شيعيان نيز در حجاز و بويژه مدينه منوره سكونت دارند. شيعيان اسماعيلي و زيدي نيز در “نجران” و جنوب سكونت دارند. تنها در رياض 30 هزار شيعه هستند كه براي كار و تجارت به آنجا آمده اند.
شدت تنش ميان شيعه و سلفيه :
تنش بين شيعه و سلفيه(وهابيها) از سال 1926م كه قبايل اخوان سلفي فعاليت خود عليه ملك عبدالعزيز سعودي را آغاز كردند شدت يافت. آنان در يك گردهمايي انتقادات متعددي به ملك عبدالعزيز وارد كردند: نخست اينكه او خود را پادشاه ناميده بود حال آنكه نظام پادشاهي حرام است. دوم اينكه او از اتومبيل و تلفن و تلگراف استفاده مي كرد حال آنكه اين وسايل در نظرشان، جادو و حرام بود. سوم اينكه عبدالعزيز شيعيان احساء و قطيف را وادار به اجراي اسلام صحيح(!!وهابيت) ننموده بود.
فتوا عليه شيعه :
ملك عبدالعزيز در سال 1927م تصميم گيري درباره مطالبات قبايل وهابي را به علما واگذاشت. علماي وهابي فتوا دادند كه پادشاه بايد شيعيان را به بيعت بر پايه “اسلام صحيح” كه در كتاب التوحيد محمد بن عبدالوهاب آمده!! وادار كند و آنان را از انجام شعاير شيعي بازداشته، مكانهاي ديني آنها را كه جايگاه بدعت است منهدم كند.
اما عبدالعزيز به فتواي علما به طور كامل عمل نكرد جز اينكه مزار امامان بقيع(ع) را تخريب نمود و از عزاداري علني براي امام حسين(ع) جلوگيري كرد. وي نتوانست شيعيان را به سني گري و وهابيگري وادار كند زيرا شرايط داخلي و خارجي دولت نوپاي سعودي مانع از آن بود. از سوي ديگر عبدالعزيز در پي فرصتي براي كاستن دخالت وهابيها در اداره كشور بود بنابراين طي جنگ “سبله” قبايل وهابي را سركوب كرد.
يكي از عوامل كه مانع از فشار بيشتر پادشاه سعودي بر شيعيان شد اين بود كه شيعيان در منطقه اي حاصلخيز از نظر كشاورزي و اقتصادي زندگي مي كردند و در پرداخت خراج به دولت نيز پايبندي داشتند بنابراين درگيري با آنان به زيان دولت بود.
جريانهاي سلفي پس از عبدالعزيز نيز همواره، فرزندان او را به سختگيري بر شيعيان واداشته اند. آنان همواره نمايندگاني در نهادهاي امنيتي داشتند كه براي اثبات وفاداري دولت به وهابيت، شيعيان را تحت فشار قرار مي دادند.
اما به مرور زمان با تعدد و تنوع جريانهاي سلفي، در زمان ما گرايشهاي سلفي جديدي بروز كرده اند كه تشيع را به عنوان يك واقعيت اسلامي مي پذيرند.
مسئله شيعه بهانه اي براي وهابيها :
وهابيها همواره از ارتباط تاكتيكي خود با دولت سعودي در رنج بوده اند. آنان بر پايه توافق تاريخي كه بين محمد بن سعود ( نياي آل سعود) و شيخ محمد بن عبدالوهاب (بنيانگذار وهابيت) انجام گرفت مجبور به همكاري با دولت سعودي بودند. اما به تدريج فهميدند كه آل سعود در اثر اقتضائات زمان به دنبال كاستن نفوذ آنان هستند بنابراين سعي كردند بهانه هايي را براي امتياز گرفتن از آنان مطرح كنند. يكي از بهانه ها كه وهابيها براي امتياز گرفتن از آل سعود مطرح مي كنند مسئله شيعه است. قبايل وهابي در سال 1925م در راستاي چالشهاي خود با دولت سعودي از ملك عبدالعزيز خواستند كه از انجام شعاير شيعيان احساء جلوگيري كند و آنان را از توسل به اهل بيت(ع) و برگزاري مراسم ميلاد و وفات پيامبر(ص) و علي(ع) و سفر براي زيارت نجف و كربلا بازداشته، تدريس آثار محمد بن عبدالوهاب به شيعيان را اجباري كند! اما عبدالعزيز بسياري از خواسته هاي قبايل را نپذيرفت بلكه براي زهر چشم گرفتن از آنان “جنگ سبله” را به راه انداخت.
سركوب قبايل وهابي توسط عبدالعزيز واكنش او به سهم‌خواهي و دخالتهاي روزافزون وهابيها در امور كشور بود. اين نبرد به انهدام نيروي نظامي قبايل وهابي انجاميد تا ديگر نتوانند نقش رقيب را براي آل سعود بازي كنند. قبايل وهابي پس از آن به بيابانهاي نجد برگشتند و تلاش كردند سازماندهي خود را بازيابند. آنان بعدا با چشم پوشي از برخي از خواسته هاي خود اقتدار خود را مجددا بازيافتند. آنان اين بار خواستار ريشه‌كن كردن تشيع و كشتار شيعه نشدند بلكه به تحريم و اعمال خشونت و تكفير آنان رضايت دادند و پذيرفتند كه اجراي احكام درباره شيعه از اختيارات ولي امر(پادشاه) است. و پادشاه مي تواند به طور موقت و تنها به خاطر مصالح امت اسلامي، سياست مماشات با شيعه را پياده كند.
بسياري از وهابيهاي معاصر در تكفير شيعه از فتواي “بن باز”(مفتي سابق عربستان) كه شيعيان را دچار “شرك اكبر” دانسته بود پيروي مي كنند و نزاع با شيعه را مربوط به مسئله توحيد مي دانند. اما برخي ديگر تشيع را صرفا “بدعت” و نه شرك مي دانند. اين دو ديدگاه همچنان در فضاي رسانه اي عربستان در حال چالش هستند.
در مقابل، شيعيان نيز وهابيها را به سرپيچي از دستور خداوند مبني بر لزوم مراعات حقوق اهل بيت(ع) متهم مي كنند. مشكل بزرگ در اختلاف مذاهب اين‌است كه هر يك از طرفين خود را “فرقه ناجيه” و طرف مقابل را اهل آتش مي دانند كه همين مانع از گفتگوهاي سازنده است.
يكي از عوامل تشديد تنش بين وهابيها و شيعيان مسئله همسايگي منطقه “نجد” با مناطق شيعه نشين است. جالب است كه شيعيان اثناعشري در گذشته حتي در “نجد” كه نقطه آغازين دعوت محمد بن عبدالوهاب بوده حضور داشتند و بسياري از مردم فرزندان خود را “علي” و “حسن” و “حسين” مي ناميدند اما با غلبه وهابيت به تدريج اين نامها در “نجد” از رواج افتاد.
بسياري از تحليلگران بر آنند كه مشكل اقليتها در عربستان سعودي منحصر به شيعيان نيست بلكه ساير اقليتها مانند اسماعيلي‌ها و زيدي ها و طريقه هاي صوفيه مثل نقشبنديه و حتي شافعي‌ها ، حنفي ها و مالكي ها نيز از آن رنج مي برند. مشكل اقليتها در عربستان ريشه در استبداد ، اختناق و سركوب آزاديها دارد.
فعاليتهاي شيعيان عربستان :
در سال 1968م گروهي از شخصيتهاي شيعه جنبش “طلائع الرساليين” را تاسيس كردند كه از دل آن در سال 1975م سازمان “الثوره الاسلاميه” بيرون آمد. همچنين شيعيان عربستان در سال 1400ق دست به مخالفتها و نا آرامي عليه دولت سعودي زدند كه سركوب و بسياري از آنها دستگير ، شكنجه و شهيد شدند.
سازمان “الثوره الاسلاميه”(انقلاب اسلامي) پس از جنگ خليج فارس(اوايل دهه نود) از شكل انقلابي خود فاصله گرفت و نام خود را به “الحركه الاصلاحيه” (جنبش اصلاح طلب) تغيير داد و اعلام كرد كه خود را يك جنبش وطن پرست مي‌داند و در پي مطالبات همه مردم عربستان، بويژه شيعيان از دولت سعودي است. رهبري اين جريان را گروهي از شيعيان سعودي ساكن انگلستان و آمريكا بر عهده داشتند. “شيخ حسن صفار” كه مقيم دمشق بود رهبري سياسي آنها را بر عهده داشت و مرحوم آيت الله سيد محمد شيرازي (مقيم ايران) مرجع تقليدشان بود.
اين جنبش فعاليت رسانه اي بارزي را در خارج از كشور سامان داد و كتابها و نشرياتي منتشر نمود و يك كميته بين المللي حقوق بشر را تاسيس و با سازمان عفو بين الملل ارتباط برقرار كرد. سرانجام در اثر فعاليتهاي اين جنبش و پس از جنگ خليج فارس، دولت عربستان مجبور شد به بهبود روابط با آنان اقدام كند بنابراين در سال 1413ق/1993م مذاكراتي براي بهبود روابط آغاز شد. در نتيجه اين مذاكرات 40 تن از زندانيان سياسي شيعه آزاد شدند و اجازه ورود اعضاي جنبش به داخل كشور را صادر شد و دولت بررسي مطالبات شيعيان را آغاز نمود.
اكنون كه بيش از 15 سال از آن تاريخ مي گذرد هنوز اكثر مطالبات شيعيان يا محقق نشده يا در حد نازلي تحقق يافته است. از اين رو اخيرا برخي از شخصيتهاي شيعه همچون “حمزه الحسن” مجددا از طريق رسانه ها اعتراضات خود نسبت به دولت سعودي را تشديد كرده اند. دولت سعودي گرچه مذهب تشيع را عملا پذيرفته اما قانوني در اين باره وضع نكرده و شيعيان در قبال فشارها و حملات رسانه اي، دستاويز قانوني محكمي براي دفاع از خود ندارند. شيعيان در ساخت مساجد آزادند اما بازسازي مراقد امامان بقيع(ع) و ساخت حسينيه همچنان ممنوع است. در امور ديني مثل نماز جماعت و جمعه و جلسات قرآن آزادي وجود دارد. هر چند اگر احساس شود كه اين فعاليت ها در حال گسترش است، جلوگيري مي كنند. در مناطقي كه شيعيان در اقليت هستند، محدوديت‌ها بيشتر است. اهانتهاي نويسندگان سلفي به شيعيان در روزنامه ها و شبكه هاي تلوزيوني و سايتهاي اينترنتي عربستان همواره بوده و ممانعت نشده است.
در سالهاي اخير از سوي علماي شيعه تلاشهايي صورت گرفته كه با علماي ميانه رو وهابيت ارتباط برقرار شود تا حساسيت آنها به تشيع كاهش يابد اما بسياري از علماي معتدل وهابي از ترس تندروها جرات نزديكي به شيعيان را ندارند. مثلا هنگامي كه از “سليمان العوده”(وهابي تجديدنظرطلب) دعوت شد تا از مناطق شيعه بازديد نمايد وي گفت” از تندروها مي ترسم.” با اينهمه اخيرا قلمهاي وهابي جديدي در روزنامه ها خواهان اعتدال در برخورد با شيعيان مي شوند.
نحوه برخورد دولت عربستان با شيعه مربوط به شخص ملك فهد يا ملك عبدالله نيست. در ديدگاه دولت سعودي اوضاع داخلي ، منطقه اي و جهاني بسيار مهم است. در واقع دولت عربستان رابطه خود با شهروندان را با توجه به رويدادهاي منطقه تنظيم مي كند. نكته ديگر اين‌است كه بهبود روابط ايران و عربستان به نفع شيعيان در عربستان و كل منطقه است و اثر مستقيم بر اوضاع شيعيان دارد.

.منابع :
مصاحبه اختصاصي با امام جمعه قطيف عربستان در پايگاه مجمع جهاني شيعه شناسي:www.shiastudies.com
مقاله “ابراهيم غرايبه” تحت عنوان “ المسالتان السلفيه والشيعيه في السعوديه” در پايگاه الجزيره :www.aljazeera.net
مقاله “عبدالعزيز الخميس” تحت عنوان “العلاقه بين الشيعه والتيار السلفي” در پايگاه الجزيره : www.aljazeera.net
.........................................................................................
خبرگزاری فارس
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: