سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

عیدی حضرت رضا علیه‌السلام به شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی(ره)

معامله کردن در این دنیا انواع مختلف دارد، گاهی سود دارد و گاهی ضرر و برخی اوقات انسان از انجام معامله‌ای بشدت پشیمان می‌شود اما بهترین معامله ای که هیچ گاه ضرر و پشیمانی ندارد، معامله با خداست و بیشترین سود از این ناحیه نصیب انسان می شود.
کد خبر: ۱۱۹۴۴۴
۱۰:۲۷ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۵
شیعه نیوز: معامله کردن در این دنیا انواع مختلف دارد، گاهی سود دارد و گاهی ضرر و برخی اوقات انسان از انجام معامله‌ای بشدت پشیمان می‌شود اما بهترین معامله ای که هیچ گاه ضرر و پشیمانی ندارد، معامله با خداست و بیشترین سود از این ناحیه نصیب انسان می شود.

  آیه:

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

مَّن ذَاالَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً بقره/245

کيست که به خدا قرض‌الحسنه دهد تا خدا بر آن چند برابر بيفزايد؟

آینه:

حکایت؛ مرحوم شیخ ابراهیم مشهور به صاحب‌الزمانی می‌گفت؛ روز تولد حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام قصیده‌ای در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم منزل نائب التولیه رفته و قصیده‌ام را برای او بخوانم، چون عبورم از صحن مقدس افتاد با خود گفتم؛ نادان! سلطان اینجاست کجا می‌روی؟ چرا قصیده‌ات را برای حضرت نمی‌خوانی؟

از قصد خود پشیمان و تائب شدم، به حرم مطهر حضرت رضا(ع) مشرف شده و در مقابل ضریح مقدس قصیده‌ام را خواندم و عرض کردم ای مولای من از جهت معیشت در فشارم و امروز هم عید است اگر صله‌ای عنایت بفرمائید بجا است، ناگاه از سمت راست کسی ده تومان در دست من گذاشت، گرفتم و عرض کردم آقا ده تومان کم است، دیدم کسی ده تومان دیگر در دستم گذاشت، گرفتم و عرض کردم آقا کم است، خلاصه تا شش مرتبه شصت تومان به دستم رسید، دیگر خجالت کشیدم باز هم طلب کنم، مبلغ را در جیب گذاشته، تشکر کردم از حرم بیرون آمدم، عالم ربانی مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی را در کفشداری دیدم، مرا در بغل گرفت و فرمود، حاج شیخ ابراهیم، خوب زرنگ شده‌ای با حضرت رضا نزدیک شده و روی هم ریخته‌اید تو شعر می‌گوئی و آن حضرت به تو صله می‌دهد! بگو چه مبلغی صله دادند گفتم: شصت تومان.

 فرمود: حاضری شصت تومان را با دو برابر آن عوض کنی؟ قبول کردم و شصت تومان را دادم و ایشان یک‌صد بیست تومان به من دادند، بعداً پشیمان شدم چون وجهی را که حضرت به من داده بود چیز دیگری بود، خدمت شیخ برگشتم هر چه اصرار کردم معامله را فسخ نکردند.1

   1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل


انتهای پیام/654

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: