سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

راه رهايي از فتنه‌هاي آخرالزمان

علي نظري منفرد
کد خبر: ۱۱۹۰۴
۱۴:۱۴ - ۱۹ دی ۱۳۸۷
در روايات آخرالزمان صحبت از افرادي است که صبح مؤمن‌اند و بعدازظهر کافر يا آنكه عصر ايمان دارند، ولي فردا صبح ايمان خود را از دست داده‌اند. آيا اين جريان ناشي از شدت التهابات آخرالزماني است يا ضعف اهل آخرالزمان؟
شيعيان به چه ميزان از ابتلائات آخرالزمان آسيب مي‌بينند؟ بيشتر يا کمتر از بقيه اقوام و ملل؟
 
گفت‌وگو با حجت الاسلام و المسلمين علي نظري منفرد

اشاره:

حجت‌الاسلام و المسلمین علي نظري منفرد از نويسندگان و خطيبان بنامي است که با دارا بودن بيش از بيست اثر محققانه در حوزه تاريخ اسلام و اهل بيت(ع) و سخنراني‌هاي متعدد در داخل و خارج از کشور، تلاش بليغي را براي ترويج معارف اسلامي به کار برده است. انتشار اثر ارزشمند و عالمانه «قصه انتظار» که در مدت کوتاهي مهياي چاپ سوم شده است بهانه‌اي شد ايشان گفت‌وگويي ترتيب دهيم که حاصل آن تقديم شما خوانندگان عزيز مي‌شود.

  • با تشکر از شما که وقت خود را در اختيار ما قرار داديد، لطفاً براي آغاز گفت‌وگو بفرماييد در لسان روايات، آخرالزمان را به چه معنا به کار برده‌اند و بيان کننده چه مقطعي از تاريخ به شمار مي‌رود؟
من هم از شما تشکر مي‌کنم. در پاسخ به اين سؤال بايد عرض کنم آخرالزمان يک ترکيب اضافي مضاف و مضافٌ اليه است که هر دو واژه آخر و زمان در فارسي هم به کار مي‌رود و ترکيب اين دو به معناي پايان زمان است و در اصطلاح منظور از آخرالزمان قسمت پاياني عمر دنيا و قبل از قيامت است كه در مقابل بخش آغازين و مياني دنياست. البته شايد به ذهن برخي اين معنا خطور کند که آخرالزمان به مدت کوتاهي گفته مي‌شود که اين طور نيست.

قرب و نزديکي هم يک مفهوم نسبي است. اينکه گفته مي‌شود آخرالزمان دوره نزديک به قيامت است به اين معنا نيست که فاصلة اندکي با هم دارند بلکه در مقايسه با بخش آغازين و مياني تاريخ و زمان، نزديک‌تر است.
  • واژة آخرالزمان چه بارمعنايي را به همراه خود دارد؟
روايات فراواني دربارة آخرالزمان به دست ما رسيده است. اين وفور حاکي از آن است که به علت ويژگي‌هاي اين دوره اتفاقات قابل توجهي مي‌افتد. در دورة صدر اسلام يا حتي قبل از اسلام، ظالمان و ستمگران حضور داشته‌اند و وجود ظلم از شاخصه‌هاي آخرالزمان نيست. در ميان فرزندان حضرت آدم وقتي قرباني هابيل قبول شد، قابيل به قتل او همت گماشت. اين جريان همواره در طول تاريخ وجود داشته که عده‌اي بر اساس هواهاي نفساني خود عمل مي‌کرده‌اند و عده‌اي در مقابل، مراقب عملکرد خويش بوده‌اند. در آخرالزمان اين روال هم ادامه دارد امّا در اين دوران و به خصوص در دو قرن اخير ما شاهد يک جهش در اين حوزه هستيم. در پي انقلاب صنعتي، اساساً نحوة زندگي انسان‌ها متفاوت شده است. هر چند به ظاهر بشر در عرصه‌هاي زيادي موفقيت به دست آورده امّا رويکرد بشر به ماديت، افزون‌خواهي، زياده طلبي و انس هر چه بيشتر با ماديت و به کار بستن آن در راستاي اميال و خواسته‌هاي نفساني شده است. به طور طبيعي به دنبال آن ظلم و بسياري ديگر از مفاسد را به دنبال مي‌آورد. از همين رو ظلم و تجاوز به حقوق ديگران در سال‌هاي اخير بيشتر شده است و اين در حالي است که تمهيدات ظاهري براي جلوگيري از ظلم مانند سازمان ملل و ظلم‌ها موفق نبوده است. به طور خلاصه بايد بگوييم فراگيري، وفور و کثرت ـ نه صرف وجود ـ ظلم شاخصة اصلي دورة آخرالزمان است.

  • ما، در روايات دورة آخرالزمان را مجموعه‌اي از ظلم‌ها، فتنه‌ها و آسيب‌ها مشاهده مي‌کنيم؛ به نظر شما علت اصلي بروز و ظهور اين مجموعه در دورة آخرالزمان چيست؟
ما نبايد آن را ناشي از يک علت بدانيم امّا سرسلسلة تمام اين علت‌ها را بايد رخت بستن ارزش‌ها از زندگي و نگرش‌هاي عمومي مردم بدانيم. عدالت خواهي، امانتداري و صداقت از ميان مردم رخت بر بسته و جاي خود را به بي‌تعهدي و رقابت‌هاي ناسالم در بهره‌گيري از همديگر داده است. اين رخت بر بستن ارزش‌ها نيز ناشي از فراموش کردن خداست. تعبير قرآن اين است که «نسواالله فنسيهم أنفسهم» يعني انسان‌هايي که خدا را فراموش کردند، خداوند نيز آنان را دچار خود فراموشي مي‌کند. انسان وقتي که خود و مبدأ و مآلش را فراموش کرد همة اين نتايج به طور طبيعي به دنبال آن مي‌آيد.
  • آيا مي‌توانيم آخرالزمان را دورة اوج ظهور، بروز و اقدامات شيطان بدانيم؟
بنا بر منابع ديني ما، شيطان، موجود گمراه کننده و اغواکننده‌اي است. در آيات قرآن به کرات از آن سخن به ميان آمده است. مهم‌ترين ترفند شيطان بنا بر صريح آيات قرآن اين است که عمل زشت انسان‌ها را در نظر آنان زيبا جلوه مي‌دهد: «زيّن لهم الشيطان  أعمالهم»1 همانند کالايي که آن را تزيين مي‌کنند تا مشتري فريب بخورد. بالاترين اقدام و قدرت شيطان، صرفاً دعوت است. قرآن صراحتاً بيان مي‌کند که شيطان در قيامت به خطاکاران رو کرده، مي‌گويد: «نه من فريادرس شما بودم و نه شما مرا و من تنها يک دعوت کننده‌اي بودم که شما خود دعوت مرا اجابت نموديد».2 شيطان در اين دوره زشت‌ترين حرکات و رفتارها را بسيار زيباتر از ديگر دوره‌ها نشان مي‌دهد. نکتة ديگري که نبايد در اينجا فراموش کنيم اين است که در بروز رفتارهاي ناپسند انسان‌ها تنها شيطان دخيل نيست و نفس انسان‌ها هم نقش بسزايي دارد. قرآن کريم مي‌فرمايد:

«أفرأيت من اتّخذ إلهه هواه»3 يعني عده‌اي هواي نفساني شان را خداوند خويش قرار داده‌اند. قرآن در مواردي شيطان را در کنار دنيا قرار داده که: «فلا تغرّنکم الحيوة الدنيا و لا تغرّنکم بالله الغرور؛4 پس مبادا زندگاني دنيا شما را بفريبد و مبادا (شيطان) فريبكار شما را به (كَرَم) خدا مغرور سازد» که منظور از غرور شيطان است. در تمام اين ظلم‌ها و فجايعي که به طور روزمره مي‌شنويم و مي‌بينيم، نفس افراد نيز دخيل است. از رسول خدا(ص) و اميرمؤمنان(ع) نقل شده که فرمودند: «انّ أخوف ما أخاف عليکم اثنان؛ إتّباع الهوي و طول الامل. امّا اتباع الهوي فيسدّ عن العمل؛ بيشترين چيزي كه بر شما از آن بيم دارم دو چيز است: نخست، پيروي از هواي نفس و ديگري آرزوي طولاني، كه پيروي از هواي نفس مانع از انجام عمل مي‌شود». در روايت ديگري هم فرمودند: «أعدي عدوّک نفسک الّتي بين جنبيک؛ دشمن ترين دشمنان افراد نفس خودشان است». دشمن سعي مي‌کند فرد را به تباهي بکشاند. نفس و شيطان در تباهي‌هاي انسان در دوره آخرالزمان هم عرض هستند همان طور که ما دو حجت دروني (عقل) و بيروني (انبيا) داريم، دو دشمن دروني (نفس) و بيروني (شيطان) نيز داريم. در اين جنگ و گريز ميان حجت‌ها و دشمن‌ها اگر با تبعيت از عقل دستورات انبيا را به کار ببنديم موفق خواهيم بود و الا شکست خورده ايم.
  • در روايات آخرالزمان صحبت از افرادي است که صبح مؤمن‌اند و بعدازظهر کافر يا آنكه عصر ايمان دارند، ولي فردا صبح ايمان خود را از دست داده‌اند. به نظر شما آيا اين جريان ناشي از شدت التهابات آخرالزماني است يا ضعف اهل آخرالزمان؟
اوّلين دليل اين تغيير و تحول آن است که ايمان فرد، در حقيقت جان او رسوخ نکرده است. اين همان چيزي است که از آن با ايمان شناسنامه‌اي ياد مي‌کنيم. از همين روست که قرآن کريم مي‌فرمايد:«يا ايّها الذين آمَنوا آمِنوا بالله»5 خداوند از مؤمنان خواسته که ايمان بياورند. در انتهاي سورة حجرات نيز آمده که «قالت الأعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولو أسلمنا و لمّا يدخل الايمان في قلوبکم6؛ عرب‌هاي باديه‌نشين گفتند: ايمان آورده‌ايم، ولي بگوييد اسلام آورده‌ايم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است.» ايمان در قلب‌هاي چنين افرادي، به تعبير روايات ايمان مستعار (عاریه‌ای) است و نزد او به امانت گذاشته شده است. اگر ايمان فرد پشتوانة محکم و قوي داشته باشد حتي در تزلزلات آخرالزمان نيز دچار التهاب و تحول نخواهد شد.
  • چطور مي‌توان ايمان مستقر و نه مستودع و مستعار داشت؟
در زندگي‌هاي روزمره براي مواجهه با آسيب‌ها چند نوع سياست اتخاذ مي‌کنيم. دسته‌اي از آنان چنان انسان را در کنف حمايت قرار مي‌دهند که به تعبير روايات به مانند حصن و قلعة محکم است. دسته‌اي از آنها هم انسان را در معرض ابتلائات قرار مي‌دهد و به طور طبيعي انسان آسيب مي‌پذيرد. ما اگر بخواهيم ايمان مستقر و محکم، نه مستودع و مستعار داشته باشيم بايد قبل از هر چيز به تقويت پايه‌هاي ايمان خود بپردازيم. مباني ايمان همان مسائل شناختي و معرفتي است. بايد خود و ديگران را به اين سمت سوق بدهيم. قرآن کريم در آخر سورة يوسف خطاب به پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد:

«قل هذه سبيلي أدعو إلي الله علي بصيرةٍ أنا و من اتّبعني؛ بگو: اين راه من است، من و سرورانم و با بصيرت كامل همة مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كنيم.» تا اين شناخت و بصيرت نباشد فرد خيلي زود در دامن شيطان مي‌افتد و در زمرة «اخوان الشياطين» قرار مي‌گيرد. نکته‌اي که لازم است در اينجا متذکر شوم اين است که، اوّلاً شيطان محدود به ابليسي که بر حضرت آدم سجده نکرد نيست و ما شياطين متعدد جنّ و انس داريم. ثانياً قرآن کريم تصريح مي‌کند که اگر کسي از ياد خداوند متعال روي گرداند خداوند شيطاني را قرين و همنشين او قرار مي‌دهد: «و من يعش عن ذکر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرينٌ»8 به عبارت ديگر گاهي دوست و همنشين انسان شيطان است. براي آسيب ناپذيري تحکيم مسائل معرفتي است که مسائل عملي اسلام مانند دعا و عبادت هم به آن کمک مي‌کند چون اينها مکمل هم هستند و بر هم تأثير متقابل دارند.
 
  • برخي ابتلائات آخرالزمان مانند مال شبهه ناک و حرام به نحوي است که بسياري از مردم را خواسته و ناخواسته دچار خويش مي‌سازد. با اين ابتلائات و فتنه‌ها چه بايد کرد که حداقل آسيب پذيري را داشته باشيم؟
دين اسلام علاوه بر مسائل واقعي، احکام ظاهري نيز دارد. ما در اسلام قواعدي مانند طهارت، يد و حليّت داريم که در علم فقه از آن صحبت به ميان مي‌آيد. نه فقط در اين دوره، که در هر دوره‌اي اين قاعده حاکم است که، هرچند با درصدي اندک اين احتمال وجود دارد که کالايي دزدي باشد يا مثلاً حيواني به طور شرعي ذبح نشده نباشد امّا در چنين مواردي براي مصلحت تسهيل قاعدة سوق و بازار اسلامي جاري مي‌شود. اين راه گشايي است تا ما دچار حرج نشويم. البته ممکن است اينها اثر وضعي و طبيعي خود را بگذارند امّا مهم اين است که اينها نمي‌توانند در مسير اصلي زندگي يک شخص که واقعاً ايمان داشته باشد ايجاد اختلال کند. مانند کسي که نادانسته و بي اطلاع به گمان مثلا آب آلبالو، شراب بنوشد مست مي‌شود امّا اوّلاً معصيت نکرده و ثانياً با از بين رفتن آثار شراب او به همان حالت سابق خود بازمي گردد. از اين ابتلائات تنها با عزلت و استفاده در حدّ اضطرار مي‌توان گريخت. از امام صادق(ع) روايتي نقل شده که فرمودند: «دنيا نزد من به مانند ميته‌اي است که تنها به قدر اضطرار از آن برمي دارم».

عرض کردم که مراتب حفظ در برابر آسيب‌ها متفاوت است. گاهي انسان به نحوي برخورد مي‌کند که زندگي روزمره اش مختل نشود. در اين حالت به ناچار بايد سراغ احکام ظاهري رفت. امّا مرحلة صيانت کامل با عزلت و جدايي کامل از جامعه اتفاق مي‌افتد که برخي از بزرگان در دوره‌هاي قديم نيز چنين مي‌کرده‌اند و کتاب نوشته‌اند. راه سوم استفاده در حدّ اضطرار است که شخص واقعاً به قدر ضرورت از متاع دنيا توشه برچيند. همان طور که مستحضريد در حالت اضطرار حتي اگر شما يقين به حرمت يک چيز داشته باشيد باز به قدر ضرورت و براي حفظ جان مي‌توان از آن استفاده کرد چه رسد به موردي که حرمت آن مشکوک و محتمل است. بايد افراد به قدر توانشان در شبهات پرهيز و مراعات داشته باشند؛ البته در حد توان نه بيشتر از آن که توان افراد در مواجهه با اين موضوع متفاوت است.

نقل مي‌کنند شخصي در کوفه باخبر شد که يکي از گوسفندها بنا به علتي گوشتش حرام شده است. سؤال کرد که عمر يک گوسفند چقدر است و به طور طبيعي يک گوسفند را چندساله ذبح مي‌کنند؟ پاسخ شنيد مثلاً سه سال. او سه سال اصلاً گوشت گوسفند نخورد تا دچار حرام و شبهه نشود. چنين رفتار و پرهيزي در توان همه کس نيست و نمي‌توان آن را از همه توقع داشت. بعضي در برخي شرايط خاص مي‌توانند در اين حد بر خود مسلط باشند. براي بسياري اين در حدّ حرج است و خداوند در مواردي که به حدّ حرج رسيده باشد  اجازة تسهيل داده است.
  • در روايات دو دسته دستور مي‌توان ديد: دسته‌اي که امر به قيام مي‌کنند و دسته‌اي که به نشستن در خانه و پرهيز از قيام دستور مي‌دهند. تکليف ما در قبال چنين رواياتي چيست؟
ما وقتي اين دو دسته روايات را کنار هم بگذاريم مي‌بينيم که موارد آنها با هم متفاوتند. گاهي هست که هر نوع اقدامي جان و آبروي شخص را به خطر مي‌اندازد. در اين دسته موارد ما مأمور به تقيه و سکوتيم که فرمودند:«التقيـ[ ديني و دين آبائي؛ تقيه دين من و دين پدرانم است.» اين امر از همان صدر اسلام در جريان عمار به تأييد قرآن و رسول اکرم(ص) رسيده است. در بقيه موارد که مي‌بينيم با حرکت و قيام مي‌توان به نتيجه رسيد، مسلماً بايد حرکت کرد. اين روايات قابل جمع هستند. اين نکته را هم اضافه کنم که شرايط صدور روايت متفاوت بوده است. بخشي از آنها در شرايطي مانند اواخر دورة مرواني که اغتشاشي به پا شده بود و بخش ديگر در دورة استقرار عباسيان. مسلماً در چنين شرايطي ديگر امکان قيام و اقدام جدي نبود. برخي از بني الحسن(ع) مانند محمد نفس زکيه، شهيد باخمرا قيام کردند ولي نتيجه‌اي نگرفتند. مهم اين است که ما زمان شناس باشيم.
  • شيعيان به چه ميزان از ابتلائات آخرالزمان آسيب مي‌بينند؟ بيشتر يا کمتر از بقيه اقوام و ملل؟
طبيعي است وقتي بلايي فرود مي‌آيد همه را در بر مي‌گيرد. وقتي شب شد همه جا شب است. منتها ميزان ابتلا و آسيب پذيري افراد متفاوت است؛ مثلاً شما نگاه کنيد در دوره‌هاي قديم که ناگهان بيماري فراگيري مانند وبا در جايي شايع مي‌شد همه نمي‌مردند و برخي با اينکه در ميان مردم زندگي مي‌کردند امّا با اين حال زنده مي‌ماندند. اگر بدني قدرت دفاعش بيشتر باشد ديرتر مبتلا مي‌شود و بدن نحيف و مهيّاي ابتلا سريع‌تر خود را به بيماري تسليم مي‌کند. در مسائل و ابتلائات عقيدتي و ديني نيز چنين است. افرادي که خيلي قوي باشند ديرتر آسيب مي‌پذيرند و برخي ديگر که به تعبير حضرت امير(ع) «همجٌ رعاع» هستند به دنبال هر صدايي راه مي‌افتند و با هرنسيمي تکان مي‌خورند. اين افراد خيلي زود گرفتار آسيب‌ها مي‌شوند. در مقابل اينان مؤمنان قرار دارند كه همچون كوه راسخ‌اند: «المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرّکه العواصف» که حتي طوفان‌ها و بادهاي شديد هم آنان را تکان نمي‌دهد.

از آنجا که به خاطر ارشادات و هشدارهاي اهل بيت(ع) شيعيان آمادگي ذهني براي مواجهه با اين ابتلائات را داشته‌اند به طور طبيعي ميزان آسيب پذيري آنان کمتر مي‌شود؛ البته در ميان شيعيان نيز بسته به ميزان اطلاع و آمادگي آنان است و همه در يک سطح قرار نمي‌گيرند.
  • با در نظر گرفتن آسيب‌هاي بيان شده در روايات، جامعة امروز را تا چه حدي آسيب زده مي‌بينيد؟
سير جامعة بشري به همان شکلي است که در روايات ما آمده است؛ هرچند ما نمي‌توانيم بگوييم ما الآن در مقطع متصل به ظهور قرار داريم؛ زيرا همه نشانه‌هاي ظهور در يک مقطع اتفاق نمي‌افتد و اينها به تدريج رخ مي‌دهند. تنها علائم حتمي که قرآن از آنها به «اشراط الساعـ[» ياد مي‌کند مربوط به دوره خاص زماني است. از حضرت امير(ع) نقل شده که فرمودند: «يأتي علي الناس زمان لا يقرب فيه الا الماحل و لا يضعف فيه الا المنصف. يعدون الصدقه فيه غرما و صله الرحم منّا و العباده استطاله علي الناس؛ زماني بر مردم مي‌گذرد كه جز انسان متملّق مقرّب نمي‌شود و جز انسان منصف ضعيف شمرده نمي‌شود. صدقه را خسارت صلة رحم همراه با امنيت و عبادت را به جهت ريا انجام مي‌دهند.» اين امور را به ندرت مي‌توان در جامعه مشاهده کرد يا اين روايت که يأتي علي الناس زمان لايبقي من الاسلام الاّ اسمه و من القرآن الاّ درسه» البته بخشي از آن آسيب‌ها هنوز محقق نشده است.
  • در چنين شرايطي براي صيانت از خود و اطرافيان چه بايد کرد؟
براي پاسخ به اين پرسش از روايات استمداد مي‌کنم. ائمه(ع) هم درد را بيان نموده‌اند و هم درمان.  يکي از اين راه‌ها دعاست. دعاهايي مانند: «اللّهمّ عرّفني نفسک...»، دعاي افتتاح و ... خداوند متعال دعايي را که از صميم دل و اعماق جان بيرون بيايد بدون پاسخ نمي‌گذارد. در اين موارد خداوند لطف نموده و شخص را بيمه مي‌کند. راه ديگر تقويت بنيه اعتقادي خود، خانواده، اطرافيان و ... است؛ البته راهکارهاي انجام آن و نيل به چنين هدفي نياز به تبيين دارد که مجال ديگري مي‌طلبد. وقتي فرد قوي شد مي‌تواند مقاومت کند. راه سوم هم تقوا پيشه کردن است. ما هرسه اينها را بايد انجام بدهيم. روايت مي‌فرمايد: «إنّ لصاحب هذا الأمر غيبـتٌ الصابر لدينه کاغراط لقتاه؛ دينداري در عصر غيبت، به مانند کندن درختي پر از خار است». براي چاره فرمودند: «فليتمسّک عبدٌ بدينه و ليتّق الله؛ بايد كه بنده به دينش چنگ زند و تقواي خدا را رعايت نمايد». اينها راهکارهايي است که هم مي‌توان خود را حفظ کرد و هم ديگران را دعوت به حفظ نمود.
  • با تشكر از اينكه در اين گفت‌وگو شركت نموديد.

ماهنامه موعود شماره 95

پي‌نوشت‌ها:

1. سورة انفال (8)، آية 48.
2. سورة ابراهيم (14)، آية 22.
3. سورة جاثيه (45)، آية 33.
4. سورة لقمان (31)، آية 33.
5. سورة نساء (4)، آية 136.
6. سورة حجرات (49)، آية 14.
7. سورة يوسف (12)، آية 108.
8. سورة زخرف (43)، آية 36.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
نظرات بینندگان
مهدی
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۲
ممنونم
ناشناس
۱۴:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۹
دوستتا ن دارم عاشقا ن
ناشناس
۱۰:۳۳ - ۱۳۸۸/۰۵/۰۳
کاملترین دین اسلام
کاملترین مذهب شیعه
اولین امام علی (ع)
اخرین حجت قائم
اخرین پیامبر محمد (ص)