به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از ايكنا، سران قريش با اجرای برنامههايی چون طرح محاصره پيامبر (ص) و خاندانش به مدت سه سال و توطئه كشتن او سعی در خاموش كردن چراغ رسالت داشتند، اما با تحمل و صبوری پيامبر(ص) و يارانش از يك سو و گسترش روزافزون اسلام از سوی ديگر اين دشمنیها در روند تكامل دين و آئين نبوی تاثيری نگذاشت و نهايتاً با هجرت پيامبر(ص) به مدينه تمامی توطئهها خنثی شد.
مهاجرت مسلمانان از مكه به مدينه باعث از دست دادن مشاغل آنان شد چرا كه حرفه آنان داد و ستد و بازرگانی بود و مردم مدينه عمدتاً به كار كشاورزی مشغول بودند لذا جهت كسب درآمد يا بايد به مكه میرفتند كه دشمنان با بيرون راندنشان از شهر اين فرصت را از مسلمانان گرفته بودند و يا بايد خط بازرگانی مكه را به خطر بيندازند تا از اين طريق بتوانند راه را برای تجارت و بازرگانی برای خود هموار كنند.
به همين دليل جنگهای زيادی بين مهاجران مسلمان با كاروانهای بازرگانی مكه صورت گرفت كه با مراجعه به تاريخ اسلام میتوان به جوانب مختلف آن آگاهی يافت آنچه كه حائز اهميت است رياست اين جنگهاست كه عمدتاً با ابوسفيان حاكم مكه بوده است و اين امر نشان از دشمنی ديرينه او با پيامبر و اسلام است اما نهايتاً پس از فتح مكه به دست مسلمانان او نيز به اجبار مسلمان شد تا جايی كه پيامبر فرمود او را در جايی قرار دهند تا لشكريان از پيش روی او بگذرند.
ابوسفيان چون عظمت مسلمانان را ديد به عباس عموی پيامبر گفت: پادشاهی پسر برادرت بزرگ شده است! عباس گفت: وای بر تو اين پيغمبری است نه پادشاهی ... .
از اين كلام به درستی روشن میشود كه نگاه ابوسفيان تا چه اندازه به حكومت و قدرت وابسته است. پس از رحلت پيامبر صلی الله عليه و آله و روی كار آمدن خلفای سه گانه حاكميت و قدرت همچنان در مدينه باقی ماند اما با كشور گشايیهای مسلمانان در زمان خليفه دوم مردم با آداب و سنن اقوام ديگر چون روم و ايران آشنا شد و به تدريج آن آداب و رسوم در ميان فرهنگ عرب ساده و باديهنشين راه يافت و آنان كه اشتهای بيشتری به دنيا داشتند از اين سفره گسترده بهره فراوان نصيب خود كردند. معاويه فرزند ابوسفيان در همين ايام يعنی سال پنجم خلافت عمر به ولايت شام دست يافت و زمانی كه پدرش را از ماموريت خود مطلع كرد.
وی گفت: مهاجران پيش از ما مسلمان شدند و ما پس از ايشان به اين دين در آمديم آنان حالا مزد خود را میگيرند، آنها رئيسند و ما پيرو، به تو شغل مهمی دادهاند. بنگر تا به خلافت آنان نروی چه تو نمیدانی پايان كار چه خواهد شد. اين گفتوگو نشان میدهد كه پدر و پسر چگونه مسلمانی را وسيله برخورداری از دنيا و رسيدن به رياست و حكومت میدانستند.
ـ معاويه از روزی كه از جانب عمر به حكومت شام رسيد در نظام حكومت روش امپراتوران روم را به كار برد و در زندگانی شخصی خود از آنان تقليد كرد. سادگی حكومت اسلامی را رها كرد و دستگاه پرشكوهی برای خود فراهم آورد... .
برای خود دسته نگهبانی مسلح تاسيس كرد كه چون به مسجد میرفت او را در ميان میگرفتند. میتوان گفت فاصله بين والی و رعيت از دوره معاويه پديد آمد. رفتار او نيز با مردم آن سرزمين همان گونه كه روميان داشتند بلكه بهتر از آنان به ايشان میرسيد. به طوری كه بسياری از مردم شام تصور میكردند كه پيامبر خويشاوندانی جز بنیاميه ندارد!
ـ يزيد فرزند معاويه در چنين جامعهای متولد شده است و او نه تنها از تربيت دينی بهرهای نداشت بلكه تربيت ناشده بود چرا كه نوشتهاند معاويه روزی نزد مادر يزيد رفت... و شنيد كه او زندگانی شهری را نكوهش میكند لذا او و فرزندش را به قبيله نزد كسانش فرستاد بدين جهت يزيد تربيت بيابانی يافت. بهرهای كه از اين تربيت گرفت گشاده زبانی، شعر گفتن و شكار بود.